جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

ایران همیشهههههههههههههه پیروز برد تیم ملیمون مبارک

سلام امروز دوشنبه س. امروز که نمیتونم ارسال کنم یه کم بنویسم واسه ارسال فردا .

راستش تصمیم دارم از بعد از اذوون مغرب دیگه بیم سراغ کامپیوتر. از پس فردا دیگه برنامه ریزی جدیدم رو شروع میکنم . یه برنامه ریزی خیلی خوبی کردم خیلی واسش ذوق دارم .

روز که سراغ کامپیوتر نمیام روز هیجان انگیز منه که کلی کارایی که دوس دارم رو میخوام توش انجام بدم. وااااااااااااااای فکر کردن بهش هم خلم میکنه از ذوق . قبلش یه چیزی رو بهتون بگم چون خیلی خیلی خوبه.

کسایی که کتاب میخونن و خیلی دوس دارن کتاباشونو تند تند بخونن و خسته نشن مث خودم بهتون بگم که از کتابیار حتما استفاده کنید یعنی به خدا سرعت کتاب خوندن آدم رو سه چهار برابر زیادتر میکنه. خیلی خیلی اثر داره واقعا یه دنیا بیشتر از قبل دارم زا کتاب خوندن لذت میبرم.

مهم تر از همه اینکه کتابای سنگین و حجیم رو خیلی سریع و بدون صرف انرژی توی نگه داشتنشون میتونید بخونید. مث من شب دراز بکشید و بذارید روی دلتون همینطوری دراز کش بخونیدش. اصلا وزنش رو حس نمیکنید با کتابیار. و واقعا فهمیدم که یار ادم توی کتاب خوندن هس.

خیلیییییییییییییی چیز خوبیه. من تقریبا 6 ماه هس که خریدم واقعا ماهه جنس خیلی خوبی داره. جعبش رو اونبار یادم رفت نشونتون بدم که روش نوشته بود برا گردن هم خوبه مخصوصا من که دیسک گردن داره . نمیدونید که دیسک گردنم از دیسک کمر هزار برابر بدتره .

این عکس جعبه و راهنمای داخلش

من کتاب ستون های زمین رو شروع کردم بخونم دو سه شب هس البته الان تقریبا نصفشو خوندم. کتاب به شدت سنگینی هس و 700 صفحه ولی به خاطر همین کتابیار اصلا دیگه وزن هیچ کتابی اذیتم نمیکنه.

کتاب ستون های زمین به شدت کتاب جذابی هس یعنی واقعا قشنگه بی نظیره. یه لحظه هم ازش خسته نمیشید حتی اگه سه برابر این همه داستان بیشتر طول میکشید. من جلد یک رو دارم میخونم بعدش جلد دو رو هم که خوندم میخوام سریالش رو ببینم . چون سریالش رو شنیدم که ساختن. داستان انگلیس در قرون وسطی هس . در مورد سلطه کلیسا و پادشاهی اون زمانش . خیلی جالبه .منتظرم که دو جلد رو تموم کنم و برم سراغ سریالش.

در مورد انتخاب کتاب یه چیزی رو بهتون بگم که اصلا به این توجه نکنید که کتابی جایزه ادبی برنده شده یا نه چون اتفاقا کتابایی که جایزه ادبی برنده شدن اصلا جالب نیستن من چندبار همین گول رو خوردم و اصلا دوس نداشتم یعنی بیشتر معیار انتخابشون فک کنم سبک نوشتن و از نظر ساختار ادبیش هس .وگرنه خیلی داستان مزخرفی دارن و خیلیییییییییی خسته کننده.

و یه چیز دیگم اینکه اگه کتابی رو میخواید بخرید که فیلمش هم ساخته شده هیچ وقت اول فیلمش رو نبینید اول کتابش رو بخونید بعد فیلمش رو ببینید اینقد اینطوری جالب و جذاب هس که حد نداره .

حس نمی کنید چله کوچیک و بزرگه جاشون با هم عوض شده اصولا الان باید مثلا هوا گرم تر میشد بعد برعکس شده حالا که میخواد چله کوچیکه شروع بشه چرا هوا اینقد سرد و یخی شده. هیچ وقت اینطوری نبود .

چند وقته رفتم توی خط بازی ترمیناتور و اینقد هیجانی هس بازیش که به سختی خودمو از کامپیوتر جدا میکنمو پامیشم میرم . بازیش خیلی قشنگه هر چند بعضی وقتا اصلا نمیفهمم ماموریتم چیه ولی اینقد اینور اونور راه میرم تا متوجه میشم . آهنگ داخل بازی رو خیلی دوس دارم کلا چقد باحال این بازی رو درست کردن.

فعلا اینجا گیر افتادم

امیدوارم زود تموم نشه چون خیلی دوسش دارم

بازی خیلی قشنگیه و به شدتتتتتتتتتتتتت هیجانی. قیمت خیلی خوبی هم داره من 32 تومن خریدم خیلی ارزون بود چون بازی های جدید همه از صد تومن به بالاس. کلا بعضی بازی ها خیلی ارزون و قشنگن اگه توی سایتای بازی ببینید میتونید راحت انتخاب کنید. بازی هایی که ازشون میگذره خیلی ارزون میشن.

یه خورده برم تو خط سوالای پوست و زیبایی و از این چیزا .

در مورد پوست صورت بهتون بگم که تا میتونید هیچ جوره آرایش نکنید هر چی کرم های آرایشی رو کمتر استفاده کنید برا پوستتون خیلی خیلی بهتره. یه دنیا پیری پوست رو عقب میندازید. آدم تا وقتی پوستش قشنگ هس نیازی به این حجم از آرایش نداره که دخترا میکنن حالا فوقش یه کرم پودر پای چشماتون بزنید و یه خط چشم با مداد روی پلک پایین چشمتون بکشید و فوق فوقشم یه ریمل بزنید. ریمل که اصلا ربطی به پوست نداره باعث قشنگی چندبرابرتون هم میشه. یا حتی فرمژه بدون ریمل هم خیلی قشنگه.

ولی تورو خدا این پنکیک چندین لایه و کانسیلر و این چرت و پرتا رو بذارید کناااااااااااااار چطوری اینقد تثبیت کننده های آرایشی میزنن. بعضیا که دیگه اسپری تثبیت کننده رو هم میزنن هر چیزی که باعث بشه آرایش روی صورتتون برا مدت زیادتری ثابت بمونه بدونید ضررش هزار برابر هم بیشتره. اینقد راحت از این چیزا استفاده نکنید. اینا باعث پیری زودرس پوست میشه.

هر رو یا حالا چند روز یه بار روی قسمتای پوست صورتتون که خشک میشه و وقتی لبخند میزنید خط میفته روی هر نقطه از صورتتون یه ذره کره بردارید و بمالید روی صورتتون خیلی موثره توی جوون موندن و شکسته نشدن پوستتون. مثلا به چونتون کره نزنید یا مثلا اطراف لبتون. یا هر جایی که خودتون میدونید اونجاها جوش یا کهیر میزنه اگه چرب بشه.

سلام امروز چهارشنبه س .

یه فکری به سرم زده که ببینم میتونم به تلویزیونمون هدفن بلوتوثی اتصال بدم یا نه؟ نمیدونم راستش میشه یا نه. یا اینکه اصلا این دستگاه کوچیک بلوتوث رو که به کامپیوترم میزم به تلویزیون هم بنزمی ا نه؟ در کل فعلا در حد فکر هس. چون اصلا وقت این کارا رو ندارم. هدف والام درست کردن این شیر ظرفشویی هس . ولی اگه بشه که هدفن بلوتوثی وصل بشه به تلیوزیون خیلی خوبه چون ایطنروی مجبور نیستم چند متر سیم هدفن رو وصل کنم . از مهندس میپرسم هر زمان خواستم به انجام برسونم .

یکی از دوستام که هزار هزار هزاااااااااااااار مرتبه خدا رو شکر شوهر کرد وای یعنی بعضی دخترا رو باید هر چی میتونن و میشه همه براشون نذر کنن که شوهر کنن وگرنه هیچی نیمشه حسابشون کرد. اه اعصاب همه رو خورد میکنن. پدر و مادرشونم اذیت میکنن.

یکی از دوستام که هم کلاسیم بود خونمون چندین بار دعوتش میکردم اصن نمیتونم بگم چقد این بشر شوهر میخواس . به خدا خسته شده بودم یعنی وقتی باهاش حرف میزدی ازش ناامیدی چکه میکرد اصن توی زندگیش هیچ کاری نمیکرد همه بسته به این بود که شوهر کنه تا زندگی معنادار بشه . فقط هم برا اینکه همهههههههههه شوهر کردن این چرا شوهر نکرده؟ انگار یه ننگی روی پیشونیش باشه ها، اینطوری رفتار میکرد .من با فلانی حرف نمیزنم چون شوهر کرده زشته میپرسه تو چرا شوهر نکردی . واقعا چرا بعضیا اینطوری فکراشون ضایع میشه .

کلا بعضی دخترا هم اگه شوهر نکنن واقعا ننگ هم می آفرینن . ولی خدا رو شکر شوهر کرد بلاخره در سن 39 سالگی .دوستانی که شوهر میخواید ناامید نشید . ببینید میشه در این سن هم شوهر کرد .دخترای دهه شصت ثابت کردن که هر زمان باشه بلاخره شوهر میکنن .

من وقتی توی گروه هم کلاسیام رفتم چندتاشون هی خواستگار بهم معرفی میکردن من میگفتم نمیخوام ازدواج کنم خیلی هم ناراحت میشدن فکر میکردن کلاس میذارم بعد میخواستم بگم به فلانی بگید اون خواستگار قبول میکنه ولی ترسیدم یکی از دوستام بهم گفت اینکارو نکن چون اگه بد دربیاد همش ادمو نفرین میکنن منم گفتم خب هر چی من رد میکنم بهش میگم خب این بره دیگه خودش تحقیق کنه بعد دیدم راس میگه مثلا مامانمم خب الان داره کسایی که بابامو معرفی کردن نفرین میکنه .

در کل من اعتقادم اینه که توی این سن ازدواج نکنید اگه شرایط زندگیتون خوبه. اگه امکانات دارید اینکارو نکنید. در کل توی این سن فکر آرووم و بی دغدغه داشتن خیلی لازمه و اینکه چطوری حال دارید توی این سن ازدواج کنید . چند وقت پیش یکی از دوستام عکس منو رفته بود نشون مادر یه پسره داده بود اونم گفته بودم حتما بهش بگو بهم خبر بده چه روزی رو قبول میکنه اومده بود به من میگفت با یه هیجانی که یه خبر خیلی خوب برات دارم . من به خدا گفتم چی شده بعد وقتی بهم گفت اصلا لجم گرفت گفتم مگه باهات شوخی کردم که بهت گفتم شوهر نمیخوام برا چی عکسمو نشون کسی دادی بی اجازه .من بهت گفتم اینکارو نکنی من شوهر نمیخوام اونم زحمت کشیده که پسندیده به قول بابام یکی بهش گفته بود دخترتو فلانی بیرون باهات دیده بودش پسندیده. بابام گفته بود فلانی خیلی زحمت کشیده که پسندیده .

خب بگذریم از حرف ازدواج و اینا. کلا هر جوری خودتون صلاح میدونید .

در مورد درد دستام. آبجی وبلاگی عزیزم زهرا خانوم از شیراز عزیزدلم خوبی عزیزم؟ درد دستای من به خاطر دیسک گردنم هس .کلا یکی از علائم دردای دیسکی جابجاییشون هس که از یه نقطه میرن یه نقطه دیگه. درد پا هم که دارم برا دیسک کمرم هس. کلا یه سِت از انواع مدلای دیسک رو من دارم . بعد ویتامین ب 1 سیصد رو هم هر شب میخورم چون حتما باید بخورم به خاطر دردای عصبی دست و پا که مربوط به دیسکام هس بعد ویتامین د رو هم خیلی وقته میخورم ازمایش که دادم کمبود داشتم تقریبا دورش رو هم دارم کامل میکنم. بعد آهن رو هم که من بالاس دو ساله. دکتر گفته مکمل آهن دار نخورم میاد پائین.

بعد واسه پایه گوشی هم حتما وقتی خریدم هر طوری باشه خوب یا بد میام میگم. ممنونتم به خاطر زحمتی که کشیدی آبجی جونم ان شالله همیشه سلامت باشی .

خب دیگه فعلا ارسال کنم دیگه زیاد شد راستش نیمدونم چیکار کردم چون خیلی چند روز هس که میام و میرم مینویسم امیدوارم قایت پاتی نکرده باشم دیگه ببخشید هر طوری بود . شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 0:36 ] [ هرمیون ]

یه چیزی براش پول میدم که نمیدونم اصلا میخوامش یا نه .راستش چیزای دیگه رو بیشتر دوس دارم .اینو اصلا لازمش ندارم. فقط به خاطر یه چیزی عاشقش شدم. ولی الان که اخر شب شده دارم پشیمون میشم .

سلام الان بعد از ظهره. لحظات استرس زایی قرار گرفتم اگه جور شد بهتون میگم چی بود خیلی استرس دارم .یه چیزی میخوام بخرم اگه خدا خواس جور میشه واسم نخواس هم هیچی فقط هیجان داره وگرنه جور هم نشد مهم نیس .

وقتی که هوا ابری میشه خیلی خوشحال میشم چون مجبور نیستم برم نایلونا رو از روی گلدونا بکشم .برا همین دیگه عکسی نگرفتم. پریروز یه کم گوجه و فلفل کاشتم بعد دیگه درخت یاس رو هم هرس کردم. قبلش کرده بودما ولی یه جور کلی هم هرس میخواس یعنی عمقی واسه شاخه های خشک و این چیزاش. خیلی خسته شدم چون باید به در و دیوار بالا میرفتم .

بعد دیگه راستش سرد شده دقیقا سه روزه خیلی سرد شده. کلا یهویی سرد میشه. تا سه روز قبل خیلی هوا گرم و خوب بود. برا همین اصلا دلم نیمخواد بیرون برم چون خیلی توی سرما سخته کاری کردن. فقط دیگه منتظرم درخت انجیرمون خزان کنه هرسش کنم که تا ماه دی فک نکنم این برگاش بریزهالبته بهتر چون منم حالشو ندارم خیلی این چند وقته کاری کردم.

چند روز پیش یه کیف برا کارتای بانکی سفارش دادم خیلی خوب بود قیمتشم عجیب بود 28 تومن .برا همه سفارش دادم . خیلی خوب بود جاش خیلی زیاده. خوشمان آمد

بعد یه پد موس طبی هم سفارش دادم که راستش از نظر من زیاد خوب نیس چون اینقد برجستگی نداره. برا مچ دست خواهرم خریدم خیلی شدید درد میاد هر چی هم بهش میگم اینقد با موس کار نکن گوش نمیکنه لجبازه

آهان اون فلش سوسک سیا رو من از این آدرس خریدم. وقتی میخواید فلش بخرید فقط دوتا چیز رو بهش توجه کنید یکی سر فلش فلزی باشه یکی هم ضمانت داشته باشه. بعد چند کار همزمان روی فلش انجام ندید مثلا هم فایل رو ازش حرکت بدید هم فایل داخلش بریزید.

کتاب اتیکا رو خوندم دوسش داشتم فقط اینکه ایده زیرشیروونی که توی یکی از کتابای نارنیا بود این خیلی بارم عجیب بود بعدشم اتفاقا پشت کتابم نوشته بود که یه نویسنده ها نظ رداده بود در مورد کتاب که با خوندنش یاد کتاب نارنیا افتاده بود خب برا من خیلی عجیبه که چطور یه کتابی رو تحسین میکنن در صورتی که خیلی سال قبلش همین ایده نوشته شده. خلاصه که کتاب آتیکا رو اکه مث من فانتزی شدید رو دوس دارید بخونید

یه کتاب شروع کردم به خوندن که خیلیییییییییییییی ماه بود و اینقد هیجانش بالا بود که توی سه شب تمام 400 صفحه رو خوندم. دیگه شب سوم چشام شده بود کاسه ی خون (تو کنارم بمون) تا ساعت یک و نیم داشتم میخوندم اینقد دلم میخواس ببینم چی میشه.

کتاب راه شیطانی بود. ولی من این کتاب رو به هیچ وجه توصیه نمیکنم نوجوونا بخونن. و واقعا چرا اینو توی رده سنی نوجوان گذاشتن؟!!! هم اول کتاب واسه یه نوجوون افسردگی میاره هم کلا محتواش برا نووجون نیس. مخصوصا نوجوونای الان. حالا ما پوستمون کلفت بود.

خب بریم سراغ ادویه هایی که خریدم. کل روز رو داشتم جابجاشون میکردم

روی ادویه ها نوشتم چی هستن. یکی هم نوشتم پودر سیر، اشتباه نخونید پودر شیر . با موس نوشتن خیلی سخته . نمیدونم چه حکمتی داره که چندتاشو همیشه توی روزنامه میپیچه. البته میدونم واسه اینه که پول نایلون کمتر بده. چقد این مغازه دارا خبیثن خدایی. البته بعضیاشون .

یه نکته فقط بگم در مورد پودر سیر اینکه توی همه ی غذاها میشه ریخت ولی توی قورمه سبزی نریزید بوی کوکو سبزی میگیره . خردل رو هم میتونید توی همه غذاها بریزید ولی ادویه کاری رو نه. چوب دارچین رو توی آبگوشت لوبیا میتونید بندازید خیلی خوشمزه تر از پودر دارچینی میشه. اگه مث من نسبت به فلفل سیاه حساس تر هستید نفستون میگیره یا تپش قلب میگیرید (من اینطروی هستم) فقط یه ریزه سر قاشق ازش رو توی غذا بریزید بعد از پاپریکا استفاده کنید خیلی خوشمزه تر هم میشه.

فلفل ترکی رو توی هر غذایی نریزید چون رنگ به شدت قرمزی به غذا میده. روی غذاهاتون بپاشید خیلی خوشمزه س تندی شهم خیلی کمه. یعنی اینو روی غذاهاتون مخصوصا غذاهایی که برنجی هستن بپاشید مطمئن باشید معتادش میشید

پودر کاکائو هم من خیلی وقتا میخورم چون انرژی زا هس دکترمم بهم میگفت وقتی حالم خوب نبود که کاکائو بخورم همین پودرشو میگفت. یه قاشق مرباخوری پودرشو بریزید توی فنجون یه قاشق هم شکر باهاش هم بزنید بعد آب جوش بریزید روش. کاشونیا اینو خیلی میخورن از قدیما هم میخوردن یعنی زمان مادربزرگامون. همیشه همینطوری میخوردن.

من برم قصه های جزیره رو ببینم؟

شبتون بخیر و سلامتی یا علی امیدوارم زود بیام

[ جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ ] [ 22:14 ] [ هرمیون ]

قبل از هر چیزی این گل داوودی رو ببینید و لذت ببرید که بلاخره افتخار داد و تمام گلاشو باز کرد

و خوشحالم از اینکه کسایی جدید وارد وبلاگ میشن و اینجا رو دوس دارن به خاطر پیاماتون ممنونم یه دنیاااااااااااا. من از بودن شما توی این وبلاگ ذوق میکنم از اینکه بیام بنویسم و شما بخونید یا کارایی کرده باشم که شاید به درد کسی بخوره.

با پیامایی که میذارید ذوق و هیجان بهم میدید که همیشه باشم

سلام. اول ناله کنم واستون یا تعریف کنم؟
اولش حرفای خوب رو میزنم. بخش خوبش اینه که یه سری چیز سفارش دادم که فلش هم جزوشه. راستش من همیشه یه فلش شخصی میخوام. فیلم و کارتون و چیزایی که دوس دارم رو توش بریزم و هر وقت دوس دارم بشینم از تلویزیون هال ببینم. فلش قبلیمم که سَقَط شد همونطور که مستحضرید. اونم که خریدم به خواهرم دادم.
یه بازی هم خریدم راستش وقتی بازی میخرم یه جور خاصی منتظر اومدنشم. وووووووووووووی باورم نمیشه میتونم اینقد بازیای خوب بخرم و با این قیمت .خیلی باحاله عین خواب میمونه. فعلا بازی ترمیناتور رو دارم بازی میکنم .

بقیشم دیگه میبینید بعدا .

من راستش اصلا اعتقادی به این بابانوئل و این چرت و پرتا ندارم ولی خب مث شب یلدای ما اونا هم واس خودشون یه چیزی درست کردن که یه تحولی وسط زمستون بشه واسشون . منم از این درخت کریسمسشون خیلی خوشم میاد همیشه. اتفاق خوبش تولد حضرت عیسی مسیح (ع) هس . که 4 روز بعد از شب یلدای خودمونه .

اون گوی طلایی و نقره ای که به درخت میزنم اینا رو من بچه بودم خریدم فک کنم کلاس چهارم ابتدائی بودم یا فک کنم سوم بودم اینا رو خریدم. بچه هامون گوی شیشه ای میخریدن برا تزئین 22 بهمن. همیشه به کلاسامون این گوی شیشه ای ها رو میزدیم بیشتر هم رنگ قرمزش بود اون زمان. همیشه هم میشکست . یعنی امکان نداش اینو سالم هر سال بردارن. هر سال دوباره میخریدن. من چون دیده بودم اونا رو رفتم مغازه که سر کوچه مدرسمون بود نشکنش رو خریدم یکی طلایی یکی نقره ای. خیلی خوشگل تر هم بود . هنوز دارمشون

توی این عکس بیشتر پیداس

بچه بودم درخت کریسمس رو با همون درخت کاج معمولی درست میکردیم یعنی کاج کوچیک توی گلدون خریده بودیم تزئینش میکردیم فک کنم سرو بود اسمش .از اینا که کاجای گرد کوچولو میده. بعدش که بزرگ شد و زدیم توی باغچه که میخواستیم توی همون باغچه هم تزئینش کنیم برا زمستون که اصلا اون سال دیگه خونمونو فروختیم .

یه کتاب خریدم اسمش کریسمس هیزم شکن خیلی داستانش قشنگه

بعد اینکه دو روز هم مریض بودم سرماخورده بودم یعنی هیچیم نبودا فقط یه نیم درجه تب داشتم سه روز هم شدیدا بیحال یعنی صفر. قبلش خواهرم مریض بودم اون شدید بود الانم مامانم .کلا من استرس میگیرم الانم استرس دارم هنوز سرما خودشو نشون نداده همه مریض میشن دیگه وسط زمستون برسه چی میشه. برا همین استرس دارم. مامانم خیلی بیحاله. صورتش هم درد میاد. فک کنم 15 ساله یا بیشتر مامانم یه دندون کشید بعدش دیگه همیشه صورتش درد میاد . درد عصب سه قلو هس. یعنی درد نوروپاتی هم بهش میگن یه درد خیلی وحشتناکیه بینهایت غیرقابل تحمل. این یکی از غصه های بزرگ زندگیمه.

یعنی مامانم همیشه هر چی هم میخوره با درد میخوره. زهرمارم بشه که من میتونم بدون درد چیزی بخورم . بعضی وقتا دردش شدید میشه خیلی بیشتر از همیشه. وقتی هم که سرما بخوره یا بیحال میشه یه باره چیزی نمیخوره. این یکی از استرسای بزرگ زندگیمه.

الان خواهرم رد شد گفت چتهههههههه؟ گفتم هیچی برو. اومد توی اتاقم گفت چی نوشتی که اینطوری شدی؟ گفتم برو بذار بنویسم. وبلاگمو میبینن همه. چند بار هم مامانم خونده تا حالا وبلاگمو . خواهرام وقتی میخونن میگن چقد ترسناک هر چی اینجا میشه میره با عکس میگه همه رو .برا همین بهم همیشه میگن فقط از خودت بنویس.

نمیدونم تمومش بکنم یا نه ولی میذارم ثبت موقت شاید آخر شب بیام اضافه کنم بهش. پس فعلا میرم تا آخرای شب که باز بیام. فقط توی وبلاگ الان اعلام کنم که قراره آپ بشه .

سلام مجدد. الان ساعت از یازده هم گذشته سریال قصه های جزیره رو میدیدم.

راااااااااااستی یه چیزی میخواستم بگم ولی خیلی طولانیه یعنی خودش یه پست طولانی میشه.در مورد همین سریال. یه چیزای به شدت جالبی کشف کردم . مطمئنم شما هم نشنیده باشید.

بذارید توی یه پست دیگه هبتون کامل با عکس و آدرس همه چیو بگم. زودتر میام اینو میگم بهتون پس فردا یا حالا یکی دو روز دیگه.

خب پس فعلا شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی

[ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ ] [ 23:16 ] [ هرمیون ]

پست کوتاه

سلام میدونم دیر میام سرزنش نکنید یه نویسنده رو .

خودتون هی تشویقم کردید داستان بنویسم .

راستش شروع کردم واسه داستان نویسی. یعنی داستانمو شروع نکردم دنبال ایده ای که دارم هستم که خیلی کار داره و باید تحقیق کنم آخه یه سرهم بندی میخوام بکنم که قابل باور باشه .

روزا هم کتاب میخونم به غیر از شبا. یه سری مطلب هم میخواستم پیرینت کردم.

قرار بود بعد از 11 روز دوباره محلو لپاشی کلسیم رو واسه درخت انجیرمون انجام بدم که دقیقا روز یازدهم باروون شروع شده و چند روز هس که ادامه داره. حالا اون 11 روز هیچی نمیومد .توی هواشناسی هم دیدم از روز دوشنبه هوا آفتابی میشه. اتفاقا جذب کلسیم هم دو روز طول میکشه تا دو روز نباید باروون بیاد وگرنه فایده نداره.

یه دفتر باغبونی دارم همه چیو توش مینویسم واسه سال بعدم یادم نره چه کارایی کردم چون جونم دراومده برا فهمیدن و یاد گرفتن هر کدومشون.برا همین هر کاری رو هر زمان و تاریخی انجام میدم مینویسم.

شب بو یه عالم کاشتم و از هم جدا کردم و تقسیم کردم توی همه جا. دیگه نایلون هم کشیدم رو همه. اون باغچه بزرگ رو هم کوچیک ترش کردم. دیگه راحتم تا یه چند ماهی آخیییییییییییی دیگه قرار نیس هر روز باغچه ها رو آب بدم همه دارن میرن بِکَپَن برا زمستون . دوسشون دارما منتها الان یه باغبون خستم .

اینم گل داوودی هس. من نکاشتما اینو داشتن توی فلکه ها میکاشتن بابام ازشون گرفته

فک کنم دو ماه پیش بود که داشت غنچه هاش باز میشد هنوز داره باز میشه

یه کتابی که خریدم اسمش، بدرود سعادت زمین

راستش اسمش خیلی کنجکاوم کرد برا این خریدم بدروووووووووووود

همراهش یه نشونه کتاب هم فرستادن. ورشکست نشن صلوات

خب حالا بیاید یه چیزی رو ببینید براتون درس عبرت بشه که مواظب کامپیوتراتون باشید اینو مهندس کامپیوترم داده بود چند وقت پیش برا کامپیوتر خواهرم. حالا به چند نکته توجه کنید

اول اینکه 3و نیم میلیون رو اینطوری واسش لیست نوشته

تو یه تیکه کاغذ از یه گوشه دفتر کنده نوشته

بعد اینکه نصب ویندوز رو ببینید چند میگیرن؟ 250 تومن

الان من باید صدها میلیون پول جمع میکردم اینقد که ویندوز نصب کردم

خب راستش زیاد طولانی نکردم این پست رو. چون چندتا عکس گرفتم بد شده بودن چون سریع گرفتم متوجه نشدهب ودم بد شده دوربین رو زود حرکت دادم تار شدن. باشد که مرا ببخشایید. شب بخیر و یا علی

[ شنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 21:4 ] [ هرمیون ]

بیهوده نگو که مرد میدان هستیم

وقتی که ز فریاد گریزان هستیم

در غزه برادرانمان را کشتند

انگار نه انگار مسلمان هستیم

سلام . الان که ساعت دقیقا 2 بعدازظهر هس اومدم بنویسم تا شب که ارسالش کنم دو ساعت نشستم فکر میکنم ببینم برم کارامو بکنم بعد بیام بنویسم یا بنویسم بعد کارامو بکنم .

صبح ساعت 10و نیم رفتم توی آشپزخونه که ناهار درست کنم ساعت 12 و نیم تموم شد و ناهار خوردیم. راستش در حال استراحتم دو ساعت سرپا وایساده بودم واسه آشپزی، خستم. ولی وقتی میرم باغبونی با اینکه کار سختیه و انرژی میخواد ولی حس میکنم خستگیم میره. خیلی خوبه. خدا رو واقعا شکر به خاطر گیاهان و حیوانات که آفریده دنیا با اینا اصلا دوست داشتنیه . وگرنه فقط ادماش بودن که دنیا اصلا قابل تحمل نبود .

به یکی از آرزوهای خیلی بزرگم که همیشه کابوس شبام بوده رسیدم . همیشه توی خوابم سعی میکردم واسه این آرزوم. ولی باورم نمیشد بهش برسم. البته این آرزوی چندین ساله ی من بود. خدایا شکرت. یه آرامش عجیبی پیدا کردم. امیدوارم همه به آرزوهاشون برسن.

خب بریم سراغ کارایی که کردم.

راستش شدیدا تو فکرم که کیبورد و موس بی سیم بخرم چون خیلی راحته واقعا به درد وبلاگ نویسی من میخوره. ولی خب فعلا نه. چون فعلا برا این قضیه پولی ندارم . واسه چیزای مهمتری میخوام. ولی خیلی خوبهههههههه .

به خاطر تغییر فصل و بلند شدن بیش از حد شبا، من کلا زمان انجام کارامو تغییر دادم. همه چی دگرگون شده. روزا که به ترتیب به ناهار درست کردن و ورزش و باغبونی و یه کم معنویات قبل از غروب آفتاب میگذره. بعد که بخش دوم میخوره به بعد از نماز مغرب. بعد مستقیم بعد از نماز ، نقاشی میکشم تقریبا یه ساعت ، بعد اینترنت تقریبا نیم ساعت گاهی وقتام حال ندارم دیگه بعد نقاشی بیام اینترنت بعدش دیگه سریال مظنون که دیوونه این سریالم .

این شخصیت جان John خیلی جذابه. کلا هر کی این فیلم رو ساخته بی نظیر بوده

موضوع هر قسمتش بینهایت هیجان انگیزه. البته چند فصل پخش شده ولی خیلی دیگش هنوزم هس

بعدش سریال قضه های جزیره رو میبینم که بعد از همین سریال ساعت 10 شب پخش میشه بعدشم دیگه در اعماق تاریکی شب، نیل گیمن رو میبینم حرفاشو مرتب گوش میکنم میخوام هیچ وقت از ذهنم نره. کلا وقتی نیل گیمن رو میبنیم یا حرفاشو گوش میکنم حس نوشتنم گل میکنه شدیدا. وای که بی نظیره

حالا حرفش شد بریم سراغ کتابای دیگه ای که از نیل گیمن خریدم .از نَفَس من .

یه کتابی که خیلیییییییییی وقته درخواست موجودی هم دادم به چندتا سایتی که ازش کتاب میخرم. سایت پردیس کتاب و شهر کتاب آنلاین و سی بوک. بیشتر از یه سال شده. برا همین دیدم چون چاپ جدید نمیشه زودتر برم دنبالش تا کلا نیس نشده. خیلی گشتم یه سایت که برا تامین کتاب بود درخواست دادم که بعد زنگیدم گفتن هر چی دنبالش گشتن نبود کلا ناامید شدم که بلاخره یه سایت اموزش زیان رو پیدا کردم که دیدم اااااااااااااا توی لیست کتابای زبانشون کتابی که میخوام هس بعد چندتای دیگم که میخواستم سفارش دادم وایباورم نمیشد که .

تا وقتی که کتاب دود و آینه به دستم رسید باورم شد که دارمش

کتاب بعدی نیل گیمن که البته نویسنده های دیگم هستن جدیدا توی اینترنت دیدم که اومده یه داستان از نیل گیمن توش هس و بقیه ی نویسنده های خیلییییییییییی خوب مث سی کلارک و آر آر مارتین و چندتای دیگه. که واقعا اینا نویسنده های خیلی عجیب غریبی هستن و من عاشقشونم.

اسمش پایان دنیا و داستان های دیگر

یه کتابدیگه از نیل گیمن بود که من به خاطر اینکه کارتونش رو دیده بودم برا همین کتابشو نخریدم چون میخواستم کتابای دیگشو که تا حالا نخوندم و نمیدونم ،بخونمشون برا همین اینو گذاشته بودم برا وقتی که همشونو خوندم.

کتاب کورالین

من صدسال پیش کارتونشو دیدم چقدم ترسیدم خیلی خدایی قشنگ بود و ترسناک. دوس داشتم کتابشو بخونم چون اینو بدونید فیلم یا کارتونی که میبینید و دوس دارید مطمئن باشید کتابشون هزار برابر قشنگ تره.برا همین خیلی دوس داشتم کتاب کورالین رو بخونم. یادم رفت از داخل کتاب عکس بگیرم چون تصویر هم داره حالا دفعه بعدی میگیرم .

کتاب بعدی که نکته ی جالبش اینه که تصویرگر این کتاب که کریس ریدل هس از تصویرگرای خیلی باحالی هس که کتابای نیل گیمن رو به تصویر کشیده و این کتاب که از یه نویسنده دیگه هم هس تصویرگرش همین کریس ریدل هس . بدونید اگه کتابی تصویرگرش این ادمه حتما بخرید مطمئن باشید جذاب ترین کتابه

کتاب تاجر برف .اینم یادم رفت که عکس داخل کتاب رو بگیرم

یه کتاب دیگه هم هس که میذارم برا بعد میخوام حرفای دیگه هم بزنم دیر میشه.

شیر آب گرم یکی از روشوییا خراب بود یعنی هر چی میبستی آب میداد از تابستون شیر پائین آب گرمشو بستم .چون تابستون اینقد کار داشتم که نمیرسیدم سر وقتش برم. میدونستمم دیگه فایده نداره دیگه خود کمپلت شیر مشکل داش. بعد این روشویی هم تنها جای خونمون هس که اهرمی نیس. شیر اهرمی اینقدا هم خوب نیس چون وقتی خراب میشه بدبختی داره باز کردنش اخرش هم باید دسته شیر رو بشکنی. آخرین استراتژی واسه این شیرای اهرمی همینه.

به خاطر همین اصلا دلم نمیخواد این یکی رو هم که مونده اهرمی کنیم. برا همین گذاشته بودم برا پائیز درستش میکنم .چون این موقع دیگه به آب گرم نیازه .صبح زود که آدم میخواد وضو بگیره خیلی شوکه کننده س که از خواب بیدار بشی و آب سرد توی صورتت بریزی. حالا تابستون برعکسه کیف داره.

قبلش هم بگم که میدونم میگید خب به بابات بگو درست کنه . باشه حتما . اینقد که بقیه ی کارا رو انجام میده اینم حتما وقتی بگم انجام میده.

خلاصه باید کل شیر رو باز میکردم و از روشویی جدا میکردم که اگه امیدی بهش نیس یکی دیگه بخریم. حالا واکنش بابام رو ببینید وقتی که شیر رو باز کردم توی راه پله گذاشتم که صبح به بابام بگم ببر یا درستش کن یا عوضش کن.

بابام: این چیهههههههههههههههه محبوبببببببببببببببببببببب چرا شیر رو باز کردی؟ چرا یهو یه کاری رو میکنیییییییییییییییییییییییی؟ چرا نگفته باز کردییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

و من :

مامانم یواشکی به خواهرم (یواشکی چون نیمخواد بحث درست بشه): چقدر پروو. خجالتم نمیکشه یه دختر دست به این کارا میزنه

گفتم خرابه دیگم درست نمیشه. مغزی نو هم بهش زدم فایده نداره خسته شدم از دستش .

بابام: تفلون زدی بهش؟ بیخودی باز میکنی

من: درستش کن من همه چی میارم اگه درستش کردیییییییییییییییییییییییییییییییییی. اییییییییییییییییییییییییییییییییی

بعد دو ساعت بهش ور رفته بعد یه خر تفلون دورش پیچیده و دوباره وصلش کرده . گفت بیا خوب شد گفتم آب گرم رو باز کن و ببند . بعد هر کاری کرد بسته نشد. بعد هیچی نگفت و بازش کرد بعد گفت میدم درستش کنن . گفتم خب منم همینو اولش گفتم .

نتیجه : مردا وقتی یه کاری رو نمیکنید و واستون انجام میدن لطفا دیگه ادا اصول زیادی هم درنیارید .

بعد برد بیرون به دستگاه بسته بودن و داخلشو انگار از اول تراش دادن و درستش کردن. تازه بازم بابام نبست که، گذاشت توی راه پله من برداشتم بستم .

این کوچیکترین و ریزترین کارای اعصاب خورد کن بابام بود. و مسئولیت پذیری توی زندگیش.

حالا بریم سر باغبونی یه کم . جهت آرامش اعصاب

یه سری چیزی واسه درختا سفارش داده بودم که رسید. البته چند روزی میشه.

میوه های درخت انجیرمون 80 درصدش میریخت. یعنی یه دنیا انجیر هر روز پای درخت بود . یعنی قبل از اینکه برسن. بعد زنگ زدم برا مشاوره گیاهپزشکی گفت که ریز میوه به خاطر کمبود کلسیم توی درخت هس.

برا همین یه کلسیم سفارش دادم. واسه محلول پاشی

دو سی سی رو با آمپول میکشی و توی یه لیتر میریزی. درخت ما بزرگه برا همین زیاد میخواد .سمپاشی هم که دارم 2 لیتره برا همین 4 سی سی توش ریختم البته چندبار اینکارو کردم. چون کم بود. خلاصه که باید در سه مرحله به فاصله 12 روز اینکار رو تکرار کرد.

بعدی هم یه نوع اسید هیومیک برا ماه آذر باید محلول پاشی کنم واسش

و یه هورمون رشد جیبرلین رو هم خریدم برا جوونه زدن بذر

هنوز استفاده نکردم . وقت نشد . باید بذر رو 24 ساعت توی این بذاری بعد بکاری .داشتم گلدون و جاشو آماده میکردم.

دو قطره از این رو توی یه لیتر آب میریزی.

قبلا یه هورمون ریشه زایی استفاده کرده بودم ولی اثری نداش واسه قلمه زدن. حالا ببینم این برا بذر چطوره.

خب دیگه برویم باشد که اینبار زودتر باز گردیم .

شب بخیر و سلامتی یا علی

[ جمعه پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 0:24 ] [ هرمیون ]

این پست رو توی چند روز نوشتم اعلام روز نکردم الان چند روز هس که اینترنتم وصل شده.

سلام .

الان دارم با اینترنت و گوشی مردم میام . صدتا قسم خوردم که جاهای خصوصیش نمیرم و فقط گوشی رو مودم میکنم همین.

همچنان اینترنتم وصل نیس و مرتب میگن از مخابرات برگشت میخوره و نمیدونم چی و چی.

بعد به بابام گفتم بره مخابرات فردا ببین اینا چشونه اعصاب ما رو خورد کردن. فامیلای بابام هستن اونجا، شاید کارمون راه بیفته.خل شدم از اینکه هی زنگ زدم و این تلفن گویا رو گوش کردم اه .

یه طبقه به میزی که ساختم اضافه کردم به خاطر اینکه محافظ کامپیوتر سیمش کوتاهه بذاره توی طبقه. این محافظ رو من خریدم چون سیم کوتاه تر ارزون تر بود آخه دوتا میخواستم خیلی میشد.

این طبقه ای که دادم

بعد بذارید براتون از ارتقا کامپیوتر و مشکلات و تعمیرات و قطعات و این چیزاش بگم.(یه بنده خدا ممنون عزیزم به خاطر پیام که میذاری) این چند وقت تقریبا یه ماهی میشه که درگیر کامپیوتر و اینترنت بودم که درستشون کنم. مواظب کامپیوتراتون باشید به شدت قطعاتش گروونه. و حتی وقتی بخواید دست دم هم بذارید گروون میشه باز.

اگه کامپیوترتون خیلی قدیمی هس میتونید در حد ویندوز 7 درستش کنید اگه قطعاتش سالمه .اگه هم مشکل داره قطعات کامپیوترای قدیمی ارزون هستن. مثلا من کارت گرافیک برا قدیمی خریدم 150 تومن. دست دوم. چون نو دیگه از اینا نیس. ولی خوب کار میکنه. فکر نکنید دست دوم قطعات کامپیوتر خوب نیس. خیلی خوب و زیاد کار میکنن. فقط مهندستون رو یه ادم درست حسابی انتخاب کنید که مسلمون باشه و حرفش درست باشه.

مهندس کامپیوتر من همیشه قطعه رو تست میکنه خودش که مشکلی نداشته باشه. مهندسم خدایی خیلی خوبه کارمو همیشه راه میندازه. دقیق هم همون کاری رو میکنه که میگم. خیلی جاها هم که اطلاعی ندارم که چی به چیه قشنگ بهم حالی میکنه و کلا باهام راه میاد. مشکلامو همیشه حل میکنه.

اگه کامپیوترتون خیلی دیدید دیگه نمیشه با اون چیزایی که شما انتظار دارید منطبق باشه یه مادربرد دست دوم نسبتا جدیدتر روش بذارید خیلی خوبه یعنی یه دنیا کامپیوترتون فرق میکنه فقط وقتی یه کم مادربردتون نسبت به قبلی جدیدتر بشه. مادربردایی که گرافیک انبرد دارن یعنی یه کارت گرافیک توی خود مادربرد هس که شما بدون احتیاج به خرید کارت گرافیک میتونید کامپیوترتون رو ارزون تر تموم کنید.

این کامپیوتر جدیدی که من خریدم و قیمت بهتون گفتم اصلا در نظر نگیرید این برا بازی بسته بودم اصلا شما بی خیال این بشید و فکر نکنید که همین قیمت درمیاد اگه شما هم کامپیوتر بخواید اینطوری نیس. کامپیوتر قبلی من خیلی خوبه. مادبردش رو چند وقت پیش دست دوم گذاشتم مادربرد قبلی هم از کا رافتاد وگرنه عوض نیمکردم. کارت گرافیک دست دوم هم این بار براش گرفتم . خیلی کار راه انداز هس. خیلی هم خوب کار میکنه.خدایی همه کاری هم باهاش میکردم تازه چقدم باهاش بازی میکردم. بازی های خوبی هم در سطح همون کامپیوترم بود.

الان برا وقتی که این خداااااااااااااااااااایی نکرده زبونم لال واقعا خراب شد اونو داشته باشم تا این درست بشه. یعنی واقعا خدا نکنه اگه این جدیده هر جائیش خراب بشه بدبخت میشم اینقد همه چیش گروونه حتی دست دومش .

خب این از قضیه کامپیوتر.

این از قبل و بعد اینکه درخت گل رو کندم

فکر نکنید وای چقد قشنگه و این حرفا. منم به خاطر همین خوشگلیش دو سال جونم دراومد از دستش. امسال که دیگه چند متر میشد تمام اونطرف حیار رو بسته بود خیلی بزرگ میشه این که توی عکس میبینید تازه زدمش دراومده دقیقا بیشتر از سه برابر اینی که توی عکس میبینید بزرگ میشه.

اصلا برا وسط حیاط خوب نیس یه جایی کنار دیوار یا گوشه حیاط خوبه. اصلا وقتی بزرگ میشه تمام راه رو میگیره. هرسش هم خیلی سخته. یعنی بینهایت سخت و خسته کننده س. انرژی زیادی میخواد. چون یه بار هم که نیس صدبار من هرسش کردم توی سه چهار ماه.. خار خیلی زیادی هم داره خیلی هم ناجوره. اصن یادش میفتم مور مور میشم.

ولی توی گلدون اینطوری نیس چون تیو گلدون کلا چیزی زیاد بزرگ نمیشه اندازه جایی که داره رشد میکنه . من توی گلدون ببینم چطوری میشه. بدبختی خیلی دوس دارم گل محمدی رو. خب کاشونیا گل محمدی دوس نداشته باشن چی دوس داشته باشن دیگه .

دیگه از چی بگم اهان نقاشی که کشیدم.

نقاشیم داره پیش میره کاشکی زودتر تموم بشه چون دوس دارم یه چیز دیگه بکشم. ولی خیلی مونده ازش. فعلا رفتم دورش رو میکشم. دورش نسبتا راحت تر هس ولی خب تا بفهمی رنگاش چطوریه خیلی زمان میبره .

ولی دیگه بزرگ نمیکشم دوس دارم خیلی بکشم چیزای زیادی هس که دسو دارم بکشم ولی اینبار کوچیک میکشم توی دفتر طراحی یا دفتر نقاشی حتی. دلم برا دفتر نقاشی تنگ شده . خیلی دفتر نقاشی دوس دارم. از بچگی اصلا عجیب دوس داشتم دفتر نقاشی رو. ولی همیشه زود تموم میکردم هم دفتر نقاشی هم مدادرنگی.

این از نقاشیم که تا این حد پیش رفته

راستی برای اون شیشه که ریسه توش گذاشته بودم، از همین شیشه های رب بزرگ هس. بعد با پرینت اون عکس رو چاپ کردم و دراوردم بهش چسبوندم بعد دورش رو با رنگ روغن نقاشی ،رنگ سفید، روشو با قلمو بهش زدم. یعنی یعنی قلمو رو نکشید روش. هی ضربه بزنید بهش تا اینطوری رنگ بشه. با اون رنگ روغنای بزرگ که برا ساختمونه اینکارو نکنید با رنگای تیوپی کوچیک که برا نقاشی کردن هس.

بعد در مورد سیم ریسه مفتولی، من همینطوری بود خریدم یعنی سیم اتصال یو اس بی داش. بعد زدم به یکی از شارژرای گوشی یا تبلت. از اینا که سیمش جدا میشه . بعد فک کنم خودشونم وصل کردن بهش چون جای چسب داره. ولی من هیمنطوری خریدمش. نزدیک 45 تومن بود.

بعد این میز که ساختم(غریبه آشنا ) عزیزم اینو من برش نزدم اون پایه که روش یه تخته چوب گذاشتم. باید با نقاشی کشیدن نشونت بدم چطوری بوده این در اصل یه قسمت از کمد بچگیامون بود. دهه شصتیا فک کنم نصفشون این کمد رو داشتن . این بخش دکورش بود.خیلی وقت پیش همه رو از هم جدا کردیم. چقد هم سنگینه یعنی یه چیز عجیبیه. همین اندازه پایه که من زیر میز دادم یعنی یه چیز عجیبیه از سنگینی. برا همین برا میز خوب بود محکم وامیساد بعد اون چوب روش هم از یه میز پاسماوری بود .

تقریبا بیست سال پیش وقتی اومدیم این خونمون همه چیزای قدیمیمونو زدیم نابود کردیم چون یا خیلی سنگین بودن یا اینقد بزرگ بودن که از در وارد نمیشدن. بعد چوباشو نگه داشتیم که با کمک من همشون تموم شده .

ولی شما هم اگه چوب دارید نیاز نیس که زاویه دار بریده بشه ، همینطوری صاف هم برش بزنید با مته به هم پیچ کنید یا از این بست گونیای اهنی استفاده کنید راحت میتونید دوتا چوب رو به هم وصل کنید خیلی هم محکم میشه. ولی من همیشه دلر میزنم و پیچ میکنم به همدیگه.

این بست گونیاس

بعد زهرا خانوم از شیراز خیلی خیلیییییییییییی ممنونم از پیامت از اینکه وقت گذاشتی واسم نوشتی عزیزم ممنونم من راستش کتاب ایرانی نمیخونم به جز مذهبی . رمان و این چیزا رو تا حالا نخوندم هر چی فکر میکنم فقط بچه بودم داستان های خوب برا بچه های خوب رو خوندم فقط. اهان کتاب شهیدا رو هم چندتایی خوندم. خیلی دوس دارم اصن مور مور میشم وقتی میخونم اصلا اینقد مظلوم و پاک و خوبن، واقعا همچین ادمایی لیاقت شهادت دارن. چقد خوبن اصلا هر شهیدی رو میبینم گریم میگیره حتی کارتون هم که میسازن در موردشون من طاقت ندارم خیلی گریم میگیره از ماه بودنشون.

واقعا نمیدونم بعضیا چطور میتونن اینقد همه چیو زیرپا بذارن. خودشونو به نفهمی بزنن و فقط پی هوسشون باشن و خوشگذرونی و خودخواهی خودشون . کل دنیا رو هم فقط توی همین چیزا میبینن .

بگذریم اصلا اونایی که خوبن همیشه خوب هستن و تاثیری از دنیا نمیگیرن و همیشه هم خوب باقی میمونن .

خیلی خوبه که خونوادگی کتاب میخونید خیلی اینطوری لذت بخشه بعد وقتی همه میگن قلمت خوبه حتما کتابتو بنویس منم آرزومه بنویسم یه کتاب بینهایت تخیلی ولی حتما بنویس وقتی ادم شروع کنه به نوشتن خیلی خوبه اصلا یه دنیای دیگه ای هس. من تا اول دبیرستان هم خیلی مینوشتم خیلی داستان و شعر و این چیزا مینوشتم اصلا دیوونش بودم بعدش درسا که سخت شد دیگه سراغش نرفتم. چندبار هم داستان نویسی برنده شدم توی مدرسمون. خیلی لذت داش یاشد بخیر انشا نویسی که معلممون خیلی دوس داش انشاهامو بخونه. کلا از بچگی چرت و پرت زیاد سر هم میکردم همش توی دنیای تخیلی بودم خونوادم همش میگن تو که خوب سرهم بندی میکنه از بچگیت الانم خب بنویس .

من الان میخوام خیلی بیشتر کتاب بخونم بعدش بنویسم . امیدوارم موفق باشی وقتی شروع کردی به نوشتن به منم بگی بعد من بمیرم از هیجان. منم گیج بشم شروع کنم به نوشتن .

آرزوی عزیزم ممنونم از پیامت یعنی کشته مرده این بودم که گفتی چسب تفنگی نخریدی روی شعله گاز داغ میکنی و استفاده میکنی یعنی به خدا عمرم هم به فکرم نمیرسید همچین کاری هم میشه کرد . ای ول

خیلی از پیاما رو هم که قبلا جواب داده بودم توی پستیا قبلی . کلا از همه ممنونم به خاطر اینکه واسم پیام میذارید خیلی خوشحال میشم وقتی میخونم خیلی واسم ارزش داره پیاماتون .

میخوام در مورد یه کتاب حرف بنزم البته بار اول هم نیس به این ترجمه های مسخره و بی شعوری برخورد میکنم. کسی بیاد شاهکار ادبیات علمی تخیلی رو با این ترجمه ی مزخرف خراب کنه.

کتاب آرتمیس و مترجمی که چندتا از ترجمه هاشو نشونتون میدم

یعنی تا این حد کسی بی تربیت باشه که بتونه اینطوری ترجمه کنه و اون انتشاراتی که برمیداره اینو چاپ میکنه. تازه من یه ذره از کتاب رو خوندم که این همه مسخره بازی توش بود. واقعا ناراحتم . کاشکی از مترجم دیگه ای خریده بودم. خیلی خیلی پشیمونم.

خب دیگه فعلا هیمنا بود یه کم دیگه عکس داشتم ولی راستش خسته شدم اینقد نوشتم .

دیگه باشه واسه دفعه ی بعدی. شبتون بخیر و سلامتی یا علی

[ یکشنبه نهم مهر ۱۴۰۲ ] [ 21:1 ] [ هرمیون ]

بلاخره زنده موندم این پست رو ارسال کردم .

سلام الان چهارشنبه شب هس ساعت نزدیکای 9. فعلا گفتم یه کم بنویسم که فردا هم بتونم بیشتر بنویسم تا حتما بتونم پست کنم.

اگه بخوام از این روزا بگم نمیدونم والا که چیشو باید بگم. راستش این تابستون خسته کننده ترین تابستون بود هیچی هم ازش نفهمیدم . دقیقا برعکس چیزی که فکر میکردم واسه تابستون که بشینم فقط کارای خودمو انجام بدم چون تیو گرما هیچ کاری نمیشه کرد، دقیقا همه کاری انجام دادم جز کارای خودم توی گرمترین تابستون این چند سال اخیر .

تصمیم گرفتم که خیلی برنامه ریزیام واسه چشم اندازهای آینده نباشه همین تا دو سه روز آینده رو برنامه ریزی کنم . اینطوری خیلی سنگین ترم میترسم برا پائیز برنامه ریزی کنم دیگه اصلا نتونم نفس بکشم .

راستش از بس که چسب رازی گروون شده و وقتی هم میخوای استفاده کنی اصلا نصفش هوا هس گفتم یه حرکت استراتژیکی انجام بدم و برم یه دستگاه چسب حرارتی بخرم . از بچگی هم این دستگاه رو که میدیدم خیلی دوس داشتم. اصن واسم یه چیز باحالی بود . ولی چون با برق کار میکرد و داغ میشد هیچ وقت نخریدن.

خلاصه که یکیشو خریدم البته ارزونش رو خریدم که اگه یه وقتی زدم نابودش کردم دلم نسوزه. چون تا حالا ازش استفاده نکردم .

این دستگاه چسب حرارتی که خریدم

چسبشم خریدم . ولی راستش فکر نیمکردم اینطروی باشه که تا زمانی که توی برق هس کم کم ازش چسب میاد. ولی خب در هر صورت بازم میصرفه . خیلی باحاله . ادم خوشش میاد باهاش هی کارای هنری بکنه .

حالا فعلا امتحانش کردم ولی فردا حتما یه چی باهاش درست میکنم یه خورده هم باهشا کرده باشم ببینم زرتی نسوزه دستگاه یا یه چیزیش نشه. یه هفته مهلت تست هس. چون از اینترنت خریدم. یه چیز خیلی دوست داشتنی هس. امیدوارم تو ذوقم نزنه و هی باهاش کارای خوشگل بکنم .

خب اگه چیزی فردا باهاش درست کردم حتما براتون عکسشو میذارم.

سلام امروز جمعه س. به احتمال 99.99999 حتما ارسال میکنم شب، ولی صداشو درنمیارم چون میخوام برم باغبونی کنم میترسم اینقد خودمو داغون کنم که از خستگی جونم دربیاد. یه کارای واجبی دارم دیروز نصف درخت گل محمد صلی الله علیه واله والسلم رو هرس کردم بعد الان نصف دیگش هستم. یعنی امسال دفعه بیستم هس که دارم هرس میکنم اگه به خودم بود حتما از باغچه درمیاوردمش. و به شما هم توصیه میکنم که اگه توی باغچتون هیچی دیگه نیس گل محمدی بکارید. ولی اگه درخت دیگه ای هس اصلا نکارید چون به شدت رشد میکنه و جلو افتاب رو یمگیره و اینکه تا یه متر اونورترش یهو خودشو سبز میکنه و همه جا رو پر میکنه. خیلی سخت نگهداریش واسه ی من.

چون هر بار هم که میخوام هرسش کنم کلی ازش کتک میخورم . دیروز هم شاخه بزرگشت برگشت سمت پام محکم خورد بهم و با تمام تیغاش توی زانوم فرو رفت. خیلی درد داش امروز هم اونطرف باغچه رو میزنم. شاخه های بزرگ و قطورش رو ارّه میکنم.

بدترین هرسی واقعا همین هرس گل محمدی هس. البته ازاین شاخه زن های بزرگ داشته باشیم خیلی خوبه. یه دونه میخوام بخرم ولی فکر نکنم اینقد بزرگ باشه چون بزرگاش از یه تومنهم بالاتره قیمتش .

خب ببینم اگه از باغبونی وقت کردم و سالم موندم براتون عکس میگیرم اگه چیزی که قابل عکس گرفتن باشه.میخوام کلی گلدون درست کنم و بذرای مختلف بکارم. بذر گل نه. بیشتر بذرای بزرگ و هسته های میوه مث انگو هلو گردو از این چیزا. کاشکی موفق بشم یه بار انگور کاشتم بزرگ شد وقتی جابجاش کردم خشک شد. توی وبلاگ هس خیلی سال پیش بود برگای بزرگ یهم میداد.

اینبار میخوام چندتا گلدون با خاک ارّه ی بیشتری درست کنم رطوبت زیادی میخوام این موقع از سال چون هنوز گرمه. ولی خب نه به شدت قبل.

بعد یه کم هم جابجایی تور گذاشتن و از این چیزا. خیلی باید هی پله بالا پایین برم واسه بالکن پائین چون توی طاقچه ی بالای باغچه های بالکن پایین همه چیزایی که میخوام هس.

بعد به مهندس گیاهپزشکی زنگ زدم و کلی راهنمایی گرفتم که باید کلی هم کود بخرم برا درختا. الان پول ندارم یه چند وقت دیگه سفارش میدم.

دیگه اینکه این از کارای باغبونی.

خب بذارید حالا کتابایی که خریدم رو بهتون بگم چیا هستن

کتابی که خیلی میخواستم بخرم و میترسم چاپ قبلش تموم بشه و بره چاپ جدید و خیلی گروون بشه این کتاب بود.

میراث اوریشا

صفحاتش خیلی زیاده 600 صفحه س. من کتابایی که صفحه زیاد دارن رو دوس دارم بخونم چون دلم نمیخواد یه داستانی زود تموم بشه

کتاب بعدی که واااااااااااای لحظه شماری میکنم بخونمش کتاب راه شیطانی هس خیلی جالب و ترسناکه

ولی گذاشتمش توی یه فرصت خیلیییییییییییی خوب و دلچسب بخونمش

توی یه شب زمستونی که قشنگ بترسم

کتاب بعدی دختری به نام فاجعه کتاب قشنگیه

بعد کتاب ایلیکا اینم قشنگه . از این کتابای هیجانی هس

تحسین شده توسط نیل گیمن

سلام .امروز شنبه س .

اعصابم خیلی خورده .دیروز عصر ساعت 5 تا 7 داشتم جون میکندم توی حیاط . از من به شما نصیحت. اونم دوتاااااااااااااااااااااااااااا. یکی اینکه هیچ وقت گیاه خار دار نخرید بعدشم اینکه هیچ وقت گل محمد یا رز رو توی باغچتون نکارید

شاخه های خیلی ضخیم و پر از تیغای ناجور .فقط میشه ارّه کرد با قیچی باغبونی و هیچی کنده نمیشه فقط باید ارّه کرد. به خدا دیروز کمر و گردنم داغون شد. دیشب دستام شدید درد گرفته بود اصن خوب نمیشد داشتم از درد میمیردم. دیگه هر چی هم از خواب پامیشدم انگار یه سوزن تیز رو توی انگشتام فرو میکنن. به خاطر دیسک گردنمه .

دیروز همچین یه شاخه ی کلفت گل برگشت خورد به پام با تمام تیغایی که داش توی پام فرو رفت اینقد درد داشت که نگو. اعصابم بهم ریخت گفتم فردا حتما اینو از ریشه میکنم

دیروز تا میتونستم ریشه هاشو ارّه کردم. وای باورتون نمیشه ریشه داشت به چه صخامتی. خیلی عجیبببب. اصن به خدا مُردم تا فقط ریشه ارّه کردم. ادم فکرشم نمیکنه همچین چیزی رو ببینه. چندتا از هر طرف رفته بود.

امروز به بابام الکی گفتم که مهندس کشاورزی گفت درخت گل رو از پای درختای دیگه دربیار. اوووووووووووه اینو گفتما اینقد با داد و بیداد هی چیزی گفت. میدونستم اینطوری میکنه ولی باید انجام میدادم چون دیگه طاقتشو ندارم بشینم اینو ارّه کنم و هی تیغاش کتکم بزنه. دیگه خسته شدم. اخه چقد یه بار که نیس توی دو سه ماه هزاربار این کارم بوده. جونمو مگه از سر راه اوردم با این دیسکایی که دارم .هر چی گفت فقط گوش کردم بعدش گفت برو هرکاری میخوای بکن.

اعصابم خورد شده به خدا. دیشب داشتم جون میکندم از درد و له شدن. نمیدونید چه بلایی سرم اومد. چقد زجر کشیدم .از اذوون مغرب که اومدم از حیاط ، دستام میلرزید تا اخر شب. اینقد سخت بود و زجرآور.

خلاصه که امروز از دست این گل خودمو راحت میکنم .

سلام امروز یکشنبه س ببینم امروز ارسال میکنم بلاخره یا نه .

دیشب اصلا اینترنت وصل نشد منم رفتم خوابیدم از خدا خواسته .

هنوز گل رو درنیاوردم میخوام عصر بابام نباشه اینکارو بکنم. حالا یه فکرایی دارم سر ظهر برم کم کم شروع کنم ببینم چطور میشه.امیدوارم موفق بشم

سلام و بلاخره دوشنبههههههههههههههه

باورتون میشه چند روزه بدترین بلاها رو سر خودم اوردم . تا موفق شدم از خاک دربیارمش .

واقعا دیروز مطمئن بودم اپ میکنم ولی اینقد حالم بد بود از انرژی که برا این گل گذاشتم که ساعت 6 عصر گرفتم دراز کشیدم و تکون نخوردم از حال بد تا امروز صبح دیگه. اذوون صبح هم که پاشدم حالم بد بود لرز داشتم یه کم ،تب سنج گذاشتم شکر خدا تب نداشتم بازم خوابیدم تا 9 و نیم که حالم خوب شد دیگه .

خب عرضم به حضورتون که دیگه مشغول کاشتن بذورات هستم . فعلا دیگه چیزی میکارم .

از باغبونی بیایم بیرون دیگه دارم دگرگون میشم .

فردا دیگه نقاشیمو ادامه میدم اون خونواده ی محترم گرگا رو . بعدشم یه ذره کارای هنری بکنم با تفنگ چسبی عزیزم عشقم نفسم .

خب دیگه بهتره ارسال کنم تا نکشیده به اون هفته شبتون بخیر و سلامتی یا علی .

راستی جناب خاطره اون سه نقطه که گذاشتید رو تکمیل بفرمایید با تشکر

[ دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 19:36 ] [ هرمیون ]

هی باد این پنکه میخوره به موهام فیششششششششی هی هوا میره رو صورتم میخوره اعصابم خورد میشه.

حالا نه میشه کولر زد نه پنکه روشن نکرد .

سلام برا خوشحالی بععععععععععععععضیا چند روز پیش یه کم مریض شدم الان باز قربون خدا میرن بعضییییییییییییا ما هم میگیم الهی آمین.

یه ذره تب کردم به خاطر چند شب پیش که هوا سرد شده بود درا و پنجره ها باز بود. منم حساسم خیلی به سرمای حتی کم.کلا تابستونا هی دربه در میشم میرم اینور اونور میخوابم بعد یهو که سرد میشه نمیتونم غیر از اتاقم جایی دیگه بخوابم باید خیلی گرم باشه. چون سردردای خیلی شدیدی میکنم. تب هم که رو شاخشه . خلاصه که تب سنج گذاشتم کمتر از یه درجه تب داشتم خیلی خفیف بود .

یه ژئوفن کامپاند خوردم خوب شدم. بعد دیگه امروز پست تشریف آورد یه پسره هم هس همیشه. اصلا هم اعصاب مصاب نداره. از دست منم دیوونه شده چون همیشه پشت در خونمونه . یه بار هم بهم گفت این دوتا بسته رو از همسایه های بغلیتون هس بهشون بده. منم گفتم ببخشید نههههههههههههههه من با همسایه ها رابطه ای ندارم اصلا نمیشناسمشون شرمنده. بعد لجش گرفت گفت پس اینجا چیکار میکنی ؟

والا چه ربطی داره خب . من توی خونه نشستم چیکار دارم کی به کیه. تو پستچی هستی فوضولی .

نگفتمااااااا .

خب چیزی که سفارش دادم چیزی نبود جزززززززززززززززززززززز:

کتابیار

با کتاب سنگین و بزرگ هم عکس گرفتم که ببینید چقد خوبه.

اصلا فکر نکنید پلاستیکه ، ضعیفه .اصلا خیلی محکم و بادوام هس

خیلییییییییییییییی خوبه وای که کاشکی زودتر میدیمش یعنی خوده عشقه

پلاستیک خیلی محکم و فشرده س. خیلی ماهه. مطمئن باشید جنسش خوبه. بینهایت راحته. من واقعا دستم درد گرفته بود به خاطر نگه داشتن کتاب. ولی این راحت میذاری میخونی وای خدا خیرش بده هر کی اختراعش کرد. ایرانی هم هس.تازه برا تبلت و کامپیوترای سبک هم خوبه. البته من هم از تبلت بدم میاد هم لپ تاپ و این چرت و پرتا بعد دیگه قیمتش هم قابلی نداره 190 تومن

بعدش بازیایی که خریدم کل دیروز رو داشتم یکیشو نصب میکردم به خاطر اینکه 80 گیگ فضا میخواس بعدش هر چی داشتم حذف کردم و پارتیشنا رو با هم ادغام کردم کلا مردم اینقد که خسته شدم. کلا هر وقت هم که کار نداشتهباشم مثلا میخوام استراحت کنم بلاهای بدتری سر خودم میارم .

اینم بازی اولی که نصبش کردم. خیلی قشنگه.

از این شوتریایی هس که با بیگانگان و موجئدات عجیب غریب مبارزه میکنن

بعدیشم که عشق همیشگیه من ترمیناتور

اینو نصب نکردم هنوز ولی بازیشو دیدم خیلی خوشگله.

بعد هم کتابام که رسید.وقتی یه کتابی رو میخوام اینقد میترسم که یه وقت نکنه گیرم نیاد.

بعد وقتی سفارش میدم باورم نمیشه تا به دستم نرسه .

کتابش خیلی قشنگه داستان قشنگی داره. هر سه جلد هم به هم مربوط هس.

کتاب بعدش که خوندم دیشب تمومش کردم صخره ی تانیوس بود.

یه جایی از کتاب نوشته بود که مردا وقتی کسی رو نمیتونن به دست بیارن از عشق ترحم برانگیز استفاده میکنن مث اینکه خودشونو به مریضی میزنن یا هر چیز دیگه تا توجه و ترحم دختری رو به دست بیارن. آخرین حربه ی پسرا

باورم نمیشد اینقد قشنگ باشه. به حدی هیجانی بود و ادم میخواس ببینه چی میشه که من توی چند روز خوندم . قسمتی از داستان که اصل داستان بود واقعی بود ولی در مورد خود پسری به اسم تانیوس افسانه بود. یعنی وقتی بخونید بعضی جاهاش اینقد تعجب میکنید وو شوکه میشید که تا صبح از یادتون نمیره وانگار توی اون فضا بودید و این اتفاقا رو دیدید. بینهایت دوسش داشتم .

لازم به ذکر میباشد که به شدت بعضی جاها کتاب ضایع بود فقط دست بچه ها ندید .

خب دیگه اینکه یه کم وسیله های خیاطی خریدم. راستش خیاطی کردن رو نمیدونم بگم دوس ندارم یا نه .چیزی رو که بخوام بدوزم خوشحالم که از اینکه میتونم هر چیز یرو که دوس دارم عینشو بدوزم ولی خب حوصله خیاطی رو ندارم خیلی خسته کننده س. چون به شدت باید دقیق کار کنی و اصلا نمیشه اشتباه کرد و یه دقت خیلیییییییی زیادی میخواد.

بعد اینکه اینقد هم لباس از هر مدلی چه خونه ای چه بیرونی گروون شده که اصلا دلم نمیاد دو سه تومن پول بدم برا یه مانتو یا یه تومن بدی برا یکی دوتا تیشرت یا لباسای خیلی ساده واسه توی خونه. واقعا نمیشه همچین کاری رو بکنم. قبلا ارزون بود یه عالم لباس رو دویست تومن میخریدم خیلی می ارزید ولی الان نه اصلا. برا همه چی دیگه پارچه میخرم و میدوزم . مجبورم خیاطی کنم و ازش لذت ببرم .

این چیزایی که لازم داشتم

نوار اریب رو برا دستگیره آشپزخونه میخوام. راستش دستگیره رو میشه بدون نوار اریب دوخت ولی اینطوری خیلی شادتر و شیک تر و دوست داشتنی تره چون ادم خودش همیشه توی آشپزخونه کار داره و با دستگیره هم بیشتر از همه چی کار میکنه برا همین دوس دارم سالی یه بار دستگیره ها رو عوض کنم و یه سری جدید بدوزم با پارچه جدید. خیلی تنوع بزرگیه واقعا ادم دلش باز میشه .

سنجاق ته گرد هم که خیلی لازمه همیشه. اعصاب ادم راحت تره موقع خیاطی. چون من همیشه حوصله کوک زدن رو ندارم. چون اکثرا باید برا لباس قبلش یا کوک زد یا سنجاق بعد زیر چرخ خیاطی گذاشت. این ته گردا خیلی خوبن. یه سری خریدم نمیدونم کم شده . همیشه هم گم میشن . البته ده سال پیش من خریدم . اینم دومین بارمه.

اون سوزن هم که آبی رنگ هس به مقوا چسبیده سوزن آبی برا چرخ خیاطی هس که باهاش پارچه های پلاستیکی رو میدوزن. با سوزنای معمولی اصلا پارچه که پلاستیکش زیاد باشه رونمیدوزه. اید حتما از این استفاده کرد. بقیش هم که معلومه دیگه چیه. اهان اون یکی بسته کوچولو هم بسته سوزن معمولی چرخ هس. اونا ارزون تره بسته ای میفروشن. توی زیگزاگ زدن و لبه دوزی و وقتی پارچه کلفت و برجسته باشه ، سوزن خیلی وقتا میشکنه.

الانم که اینجا نشستم که دلم اینجا نیس هی میگم مامانم با خوشد حرص نخوره دوباره رفتم توی هال دیدم خوابیده. یه لحظه خوابیدم پیشش دیدم خوابه شکرخدا .

یه چیزی رو بهتون بگم ، به دل مادراتون برسید اینقد سرگرم کارای خودتون نشید. گناه دارن پیششون باشید اینقد از اینکه چون گِله میکنن نگید اعصابم خورد میشه به حرفاشون گوش کنید .اگه هزاربارم تکراری هس شما بازم گوش کنید. اینقد اداهای بی حوصله ها رو درنیارید . من خیلی ناراحتم .مامانم واقعا روز خوش ندیده. بابام همیشه تا میتونه اعصاب خورد میکنه . بعضی وقتا خیلی غصه میخورم . بعضی وقتا چیه، اصلا بیشتر وقتا. اصلا همیشه.

بی خیال. حالا حرفای ناراحت کننده نزنم .

خب چندتا سوال رو جواب بدم.

برا هزینه پستی: هزینه پستی کلا اگه سبک باشه و اکثرا تقریبا نزدیک 30 تومن میشه. وقتی شنگین باشه بر حسب اینکه وزنش چقدر باشه هزینه بالا میره. مثلا خیلی خیلی سنگین باشه 90 تومن. ولی یه چیزی هس اینه که اکثرا ارسالا رایگان میشه اگه شما دقت کنید و حواستون باشه مثلا بهضی سایتا شرایط دارن توی ارسالف یعنی الان همه خرید بالای 500 تومن رو رایگان ارسال میکنن. مثلا بذارید همه چی جمع بشه بعد با هم بخرید.

ولی واسه من اینکه همیشه پستی خرید میکنم چون واسه من میصرفه. یعنی سود هم میکنم. من اگه بخوام برم بیرون و بیام باید 60 تومن کرایه بدم. تازه اگه خیابونای دورتری برم که بالاتر از 60 تومن میشه. بدتر از همه اینکه خیلی باید راه رفت برا هر چیزی.کاشون هم یا همیشه اینقد گرمه که هلاک ادم میشه یا اینقد سرد و خشک هس که سردردای بینهایت شدیدی میکنم که نابودم میکنه. کمرم هم که به جای خود. اگه قرار باشه برم بیرون چون با کفش باید راه برم اونوقت باید شروع کنم از درد کمر دوباره گاباپنتین و این قرصای مسکن قوی اعصاب رو بخورم که چون درد کمرم میزنه به پام غیر از اینکه اتیش از کف پام بلند میشه و اصلا نمیتونم زمین بذارم درد شدیدی هم پاهام دارن. وقتی هم درد کمرم زیاد میشه دقیقا عین اینه که هر چند وقت یه بار سیم برق به بدن ادم میذارن خیلی چیز بدیه.

یعنی برا موقعیت من و مخصوصا کرایه های به شدت گروونه هزینه پستی خیلی ارزون تره واسم. تازه هم گروونش کردن هزینه پستی رو. وگرنه خیلییییییییی ارزون بود.

من اکثرش رو هم بالای 500 خرید میکنم برا همین هزینه ارسالم رایگان میشه. مثلا به بابام میگم چیزایی رو که میخواد بخره از بیرون من بخرم که هزینم رایگان بشه. یعنی اینطوریه. وگرنه همیشه 500 تومن نمیخرم. برا خریدای کامپیوتری و تحریر و برق واین چیزا من اینکارو میکنم. مثلا بابام باید لامپ بخره یا باطری یا چیزایی که میخواسته بخره . طبق هر سایتی که چیزی میخوام بخرم اینکارو میکنم.

بعد اینکه سریال هتی ، دختر نویسنده رو من فک کنم دو سال پیش بود از همین شبکه امید دیدم . الان که گذاشتن تکراره تازه فک کنم تکرار بار سوم باشه ..لی بازم من هربار میبینمش . خیلی دوس دارم و قشنگه . ولی خیلی هم اعصاب خورد کنه .

بعد در مورد خریدای زیادی کامپیوتر و الکتریکی و اینا . من واقعا خیلی دوس دارم. یعنی وقتی متعلقات کامپیوتر رو میخرم به حدی ذوق میکنم به حدی شاد میشم یعنی واسه چند ماهم بسه یعنی بینهایت انرژی میگیرم. بعدش اینقد کار خونه میکنم ذوق برا همه چی دیگه هم دارم . آبجی وبلاگی عزیزم که گفتی لیسانس کامپیوتر داری وااااااااااااااااای حیفه ازش استفاده کن هیچی مث کامپیوتر برا ادم جذاب نیس. برو توی دنیاش دوباره عاشقش میشی و ولش نمیکنی. خیلی حیفه چطوری درسش رو خوندی بعد ازش دل کندی . هیچیییییییییییییی مث کامپیوتر نیس. البته کامپیورتای رومیزی. نه لپ تاپ و این چیزا. فقط کامپیوترای دسکتاپ. یعنی گوشی اخرین مدل هم هیچ جذابیتی نداره چون هیچ کاری نمیشه باهاش کرد . صفحه مانیتور اصلا یه چیز دیگه س. بعد یه سرگرمی خیلی بزرگیه. یعنی هیچ وقت تمومی نداره. چون مرتب چیزای جدید میاد.

اینقد هم باید باهاش سر و کله زد واسه هر چیزی که از نظر من برا جوونای مجرد بهترین چیزه . خیلی دوس دارم خیلیییییییییییییییییییییی. جزئ به جزئشو دوس دارم. عاشق تک تک سیمای داخل کیس کامپیوترمم .

از نظر من دهه شصتیایی که از سن کم کامپیوتر داشتن به هیچ وجه دیگه نمیتونن بدون کامپیوتر زندگی کنن. چه برسه مهندسیشو بخونی بعد عاشقش نباشی . به من این حرفو نزنید .

خب دیگه شبتون بخیر و سلامتی باشه. به هیچ چیزی جز خودتون و خونوادتون اهمیت ندید. انرژی و وقتتون و شادیتونو سر چیزای بیخود هدر ندید. دنیا پر از چیزاییه که ادم کلی باهاشون ذوق میکنه.

شب بخیر یا علی .

[ دوشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۲ ] [ 0:37 ] [ هرمیون ]

جل الخالق از دست این آقایون . مثلا گفتم توی اون پست مخصوص خانوما، آقایون نظری ندن. دستشون هم درد نکنه هیچی نگفتن ولی میبینم که توی پست دیروز جبران کردن یعنی در همین حد تونستن ساکت باشن . و از اینکه من بلایی سرم میاد خیلی خوشحال میشن . زرررررشک

سلام . خب راستش یه عالمه چیزی برا تعریف کردن دارم باید تمرکز کنم همه رو تعریف کنم .

میدونید یه گوشی خریدم ،گوشی موبایل نه ها، گوشی خونه منظورمه. یه گوشی بیسیم ساده . خیلی لازم داشتم. شکرخدا خریدمش خیلی دوسش دارم به خاطر رنگش . یک و نیم قیمتش بود ترسیدم دیگه این قیمت گیرم نیاد چون گوشی بیسیم از 3 تومن به بالا دیدم. من امکاناتشو کاری ندارم فقط برا تماس میخواستم. شکر خدا خیلی خوبه و محکم .

خیلی خوشگل و نازه. دوسش میدارم

بعد دیگه اینکه اون دسته بازی که خریدم رسید و شکر خدا عکس هارلند روش نبود

قبلا اون یکی دسته پیشرفته تر رو به قیمت این دسته بازی جدید خریدم. وقتی هم نیس چندماه پیش بود .بعد اون یکی الان دوبرابر شده

به خاطر شما که گفتید از گل نیلوفر عکس بگیرم چند روز هس غنچه میده خیلی بزرگه گلش. بعد من نمیدونستم چون رفته بالای درخت بادووم اصلا اینقد بالاس که هر کاری میکنم دستم بهش نمیرسه حالا یه ذره پائین تر یه غنچه داده صبح تا حالا دارم میرم ببینم باز شده یا نه ولی باز نشده بود الانم باز میرم ببینم

رفتم دیدم هنوز باز نشده بود اخرشم یهو میبینی باز شدن و بسته شدن من نفهمیدم فعلا بالای نیلوفر داره گل میده خیلی بالاس یعنی سر درخت بادووم. خیلی بلنده این عکسو هم به سختی گرفتم یه خورده پائین تر گل باز کرد عکسشو میگیرم.

یه چیزی رو میخواستم بهتون بگم که فکر کنم هنوز نگفته باشم. من به یه چیزی برخوردم که موقع خرید کتاب از یه سایت دیگه فهمیدم. من اسم هیچ سایتی رو اینجا نمیبرم فقط برا آگاهیتون بهتون بگم که هیچ وقت گول تخفیفای 30 درصدی و این چیزا رو توی سایتای خرید کتاب نخورید.

قیمت کتاب رو ارزون تر از همه جا میزنه بعد میدونید کجا جبرانش میکنه توی هزینه ی ارسال . من باورم نشد وقتی فهمیدم.

یه جلد از یه کتابی رو میخواستم که جلدای دیگشو داشتم خیلی دنبالش بودم توی سایت انتشاراتش که قدیانی بود پیدا کردم. بعد موقع خریدش دیدم هزینه ارسالش خیلی کمتر سایتی هس که همیشه میخرم . بعد برا امتحان هفت هشت تا کتابی رو که وزن داش توی سبد خرید گذاشتم و تا مرحله ارسال رفتم دیدم هزینه ارسال خیلی پائینه . بعد رفتم از همون سایت همون کتابا رو انتخاب کردم و تا اینجاش قیمت کتابا نصف قیمت شد بعد وقتی رفتم تا مرحله ارسال وااااااااااااااااااااای باورم نمیشددددددددد قیمت ارسال بیشتر از دو برابر بود یعنی یه دنیا گروون تر از سایتی شد که بدون تخفیف کتاب رو خریدم .

خیلی بدم اومده ازشون خجالت نمیکشن . من هیمشه وقتی رهگیری میکردم توی سایت پست میدیدم هزینه ارسال خیلی کمتر از اونیه که من بابتش توی سایت پرداختم. خدا لعنت کنه این مدل حقه بازا رو.

خیلی دلم میخواس بهتون بگم همیشه گول تخفیفا رو نخورید.

کتابی که از سایت انتشاراتش خریدم خب دیگه جزو کتابایی بود که چاپ نشده بودن برا همین خیلی سخت گیر میومد. جلد 4 رو شک رخدا پیدا کردم خیلی خوشحالم. خیلی قشنگه واقعا بعضی داستانا یه جور هستن که انگار واقعا وارد دنیای کتابی که میخونی میشی . بعضی نویسنده ها واقعا قابل تحسین هستن و نظیر ندارن.

من جلد 2 این کتاب رو اول خریدم به خاطر قیمت خیلی پائینش بود. بعد اینقد قشنگ بود که داشتم میمردم که جلدای دیگش چیه. برا همین جلدای دیگشو خریدم که موجود بودن ولی جلد اولش اصلا هیچ جایی موجود نبود .برا همین جلد اولش رو مجبور شدم چاپ کنم .

نسخه الکترونیکی هم نیمتونم بخونم چشام هم اذیت میشه هم مغزم مور مور میشه کتابای صوتی رو هم اصلا دوس ندارم. اعصابم خورد میشه یکی یه ساعت تو مخم حرف بزنه. کم حرف تو سر و کَلَم میره .

خب بذارید این کتاب رو بهتون معرفی کنم قبلا هم کردم ولی خب من وقتی یه کتاب رو میخرم هنوز نخوندمش فقط خیلی دربارش تحقیق کردم و یه چند صفحه اولش رو خوندم. برا همین بعد که بخونم هم میگم براتون واقعا خوب بوده یا نه.

این کتاب دریای زمین هس که 6 جلده موفق شدم غیر از یکیشو پیدا کنم

اینم جلد یک که اصلا نیس هیچ جا. و چاپش کردم داشتم میمردم از اینکه جلد یک رو بخونم.

فعلا 300 صفحه رو چاپ کردم یعنی توی هر برگه A4 ،چهار صفحه از کتاب چاپ کردم. همشو خوندم از بس کنجکاو بودم

بقیشو وقت نکردم چاپ کنم این چند روزه دیگه این چند صفحه رو هم چاپ میکنم زیاد نمونده بود 50 صفحه این حدودا

امروز بلاخره بعد چند وقت تلاش در جهت جمع آوری گلدونای بابام که اینقد زشت بودن این گل یخ و این گیاه پوتوس همینطور رشد میکنه همه جا رو میگیره همه ی نور راه پله رو گرفته بود بابامم ول نمیکرد که خیلی خوشگله و فلان. یعنی به خدا از نزدیک پشت بوم گلدونش بود این گیاهه رشد کرده بدو کف زمین طبقه پائین رسیده بود . اعصابم خورد شده بود از دست این گلدونا. اون گل یخا که چقد زشت شده بودن.

اصلا از گیاهای آپارتمانی خوشم نمیاد اصلا دوس ندارم .

خلاصه کلی زحمت کشیدم تا همه جا رو تمیز کردم. چند روزه دارم کار میکنم . دیروز هم فرشای پاگردا رو شستم. امروز که راه پله ها رو شستم اونا رو انداختم وای دلم باز شد. شلنگ از پشت بودم اوردم شستم . بابامم عجب رویی داره .میگه یه وقت اینجا رو نشوری .تِی بکش . گفتم باشه حتما. وقتی امروز ظهر رفت بیرون سریع رفتم شلنگ از پشت بوم رو باز کردم و شستم. بعد که اومدم گفتم تی کشیدم ارواح عمم . شکر خدا باورش شد.

اینم تصویر قبل از تمیزکاری که داشتم کتابا رو از کتابخونه اتاق بابام درمیاوردم که کلا اتاقشو بریزم بیرون و تمیز کنم همه رو توی راه پله گذاشتم تیو نایلون هم کردم که راحت بیارمشون از اتاق بیرون. اون گلدون زپرتی هم یکی از گلدوناییه که سربه نیس کردم توی عکس پیداس

حالا نگید حیف بود داش خشک میشد برگ میریخت خیلی همین از لای نرده ها رفته بود طبقه پائین تا کف زمین رسدیه بود داش رو زمین راه میرفت

یه کتاب قلاب بافی هس هر کی دوس داره بخره چون خیلی ارزونه 2 تومن خیلی خوشگله. همیشه از این کتابا دوس داشتم . یادتونه قدیما بین مجله ها گاهی وقتا از این الگوها چاپ میکردن خیلی دوس داشتم بعد دیدم خب این که چیزی نیس اصلا صفحه رنگی هم داره باورم نمیشه این قیمت. خریدمش. برا نوع بافت هم میتونید ازش الگو بگیرید . یه مجموعه ی چهارجلدی هس که تیو یه جلد آوردن تقریبا نزدیک 150 صفحه هس.

یه کتاب دیگم که جلد دیگشو خریدم نام باد بود. جلد اول رو که خوندم واقعا دوس داشتم خیلی خاص هس. بعضی کتابا داستانای قشنگی داره ولی خاص نیستن یعنی نوع نوشتن و عجیب غریب بودنشون. این کتاب خیلی قشنگه و اینکه چقد هم ناارحت کننده بود داستانش .

خلاصه که جلد دومش رو هم خریدم .

خب دیگه الان شب شده عکسا رو الان اماده کردم و گذاشتمشون توی پست. دیگه نقاشیمو میخواستم بگم که نشد عکسم خوب درنیومده زاویه خیلی بدی گرفته شده . بعد دیگه اینکه این مدت کارای خیلی زیادی کردم ولی فعلا همین قدر تونستم از مغزم بیرون بکشم کارای باغبونی هم کردم ولی باشه دفعه بعدی که بیام چون عکسی اصلا نگرفتم.

فیلم اسرار دامبلدور رو هم خیلی وقت بد دانلوشد کرده بودم ولی منتظر یه فرصت خیلی خوب بودم که با حوصله و اینکه فکری توی ذهنم نباشه ببینم که بهم بچسبه که خیلی بهم چسبید خیلی دوس داشتم قشنگ بود .

خب دیگه فعلا شبتون بخیر یا علی

[ جمعه سیزدهم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 20:43 ] [ هرمیون ]

از وقتی به عینکم بند زدم مخم هنگ کرده

بند رو میندازم دور گردنم بعد فکر میکنم عینکمو زدم یه خورده که با کامپیوتر کار میکنم میبینم راحت نمیبینم بعد میفهمم عینکمو نزدم فقط انداختم دور گردنم . خنگم خودتونید .

سلام اگه امروز که چهارشنبه س این پست رو ارسال کنم معلومه خیلی موفق و انسان پرتلاشی هستم

حالا چرا؟ چون یه دنیا کار دارم. الان که دارم ناهار درست میکنم با اجازتون پیتزا. دو ساعت مشت زدم خمیر رو ،گذاشتم که جا بیفته دو ساعت. باید حیاط رو هم بشورم. کارای دیگم دارم.

حالا از اینا بگذریم یه چیزایی سفارش دادم یکیش یه دسته بازی هس. چون دوتا دسته بازی خریده بودم ولی یکیش که خراب شد و پس فرستادم و پولمو گرفتم الان فقط یکی داشتم دوس دارم دو نفره بازی کنم برا همین یکی دیگه ساده تر از قبلی سفارش دادم چون قبلیه 250 تومنه این یکی 111 تومن. در هر صورتش دسته دومی ساده باشه چیزی نیس چون 90 درصد تنهایی بازی میکنم با همون دسته پیشرفته وقتی دو نفره بشیم من بچه خوبی هستم با ساده بازی میکنم اونو میدم به نفر دوم.

حالا این که سفارش دادم رو اعصابمه. چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟ چون عکس هارلند روشه بدم میاااااااااااااد ازش. اینقد بدم میاد ازش که حتی حاضر نیستم یه عکس کوچولوشو اینجا بذارم که شما ببینید کیه اگه نمیشناسید . در این حد بدم میاد ازش. یه دنیا بیشتر از رونالدو ازش بدم میاد .

توی اینترنت بزنید میبینید کیه.

بعد خواهرم که دید دو ساعت میخندید میگفت عکس عشقت روشهههههههههه . جل الخالق یعنی همچین باید عکس اینو بزنن روش. وقتی پست آورد سفارشمو نشونتون میدم اونطوری یه ذره حسش بهتره تا عکسشو تنهایی بذارم اینجا .

سلام دیروز اون بالا رو نوشتم که همونجور که حدس میزدم نتونستم اپ کنم . بلا سرم میاد دیگه چیکار کنم .

دیشب داشتم فیلم میدیدم سریال وایکینگ والهالا خیلی دوس دارم سریال به سبک وایکینگا رو. واقعا قشنگن.

بعد خلاصه بعدش که خوابیدم نمیدونم چشام انگار یه چیزی رفته باشه توش خیلی اذیتم کرد دیگه خوابیدم و صبح رفتیم اورژانس چشم پزشکی (گذر من همیشه به اونجا میفته ) گفت چیزی تو چشات نیس یه چهارتا قطره و پماد انتی بیوتیک داد . چشام قرمزه درد هم میاد. سرم درد گرفته.

خب بریم سر موضوعات دیگه.

گوجه هایی که کاشتم رو دوباره به فنا دادم به خاطر مشکل همیشگی، پوسیدگی طوقه . گفتم خاک پاش اضافه نکنم ولی گفتم امتحان کنم تجربه میشه برام . همون تجربه شد برام دیگه این کارو نکنم .

ولی قرمز شدش رو ببینید قشنگه

یه کتاب خیلی قشنگی هم که خریدم اسمش رامپ هس

یه افسانه ی قدیمی خارجیه در مورد چرخ نخ ریسی. اصن یه حس خوبی داره این کتاب .خیلی دوسش دارم. افسانه ی خیلی قشنگیه

خب دیگه فعلا ارسال کنم میترسم پاشم برم دیگه نیام

شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۲ ] [ 20:25 ] [ هرمیون ]

هیچی رو مثل این دوس ندارم که بیام بشینم وبلاگ بنویسم ولی هر کاری میکنم نمیشه .

سلام. گفتم تابستون میشه هوا گرم میشه و هیچ کاری دیگه نمیشه کرد اونوقت من میشینم کارای خودمو میکنم و هر کاری که دوس دارم گفتم دیگه تابستون هیچ مدل خونه تکونی و تمیزکار ینمیکنم همه رو میذارم برا پائیز.

هر وقت خودمم تصمیم میگیرم که هیچ کاری نکنم بقیه نمیذارن که .

اول که همه با هم دندون درد گرفتن یعنی همه .دندون درست کردن هم که یه نوبت یا دو نوبت نیس. یه عالم وقت باید رفت و اومد تا درست کرد چقد هم غصه و حرص و جوش داره. خونواده منم که اصلااااااااا طاقتشو ندارن. حالم کلا گرفته س سر این مسئله.

بعدش یه چیز دیگم اینکه شلختگی بابام . خدایا میبینه من اصلا نه وقت برام میمونه نه اعصاب ولی اصلا کمک نمیکنه. مامانمم یکی دو ماه پیش گیر داده به اتاق بابام که خجالت نمیکشه چقد کثیف کرده یه دنیا سر این موضوع تو مخ من حرف رفت. بعد بابام رو ببینید دیگه اصلا یه ذره تکون به خودش نمیده که اتاق رو کمک کنه لااقل تمیز کنیم. اصلا به خدا یه وضعی.

من چندماه پیش کل اتاق رو ریختم بیورن و از اول تمیزش کردم. خب من طاقتم نمیرسه دیگه . باز یه عالمه چیز توش جمع شده. به خدا نزدیک ده تا پاکت بزرگ زباله جمع کردم. یه دنیاااااااااا کاغذ و ورق. یه دنیاااااااااااااااا پاکت، قوطی قرص،شیشههههههههههه هم شکستنی هم یه بار مصرف . خسته شدمممممممممممم . حالا ایناش به کنار مامانم گفته فرش رو دربیاره بده بشورن. حالا فکر میکنید راحته .

اون تخت دونفره بود قد کشتی که من خریدم به اتاقم نخورد بابام برداشت، اونوووووووووووووووو باید باز کرد و گذاشت بیرون . میدونید چه کار سختیه خوشخواب به اون بزرگی و سنگینی بعد دوتا تخته پایه دار سنگین داخل چهارچوبش هس تاج تخت و دورش، بعد این به کنار یه کتابخونه هس توی اتاق یه دنیاااااااااااااااااا کتاب توشه .

دیدم بابام که هیچ تکونی نمیخوره مامانمم هی حرص میخوره بابامم که عاشق بحث درست کردن و داد زدن گفتم بذار خودم در صلح و صفا برم اتاق رو تمیز کنم یواشکی مامانم یه عالمه پاکت بزرگ برداشتم رفتم اتاق بابام میگه میخوای چیکار کنی، من اصلا کمک نمیکنم .همه کتابا رو توی پاکت کردم گذاشتم توی راه پله. اتاقش بین راه پله ساختمونه. حالا عکسشو میگیرم نشونتون میدم توی بدترین موقعیت مکانی، منه بدبخت حسابشو بکنید چندبار از این همه راه پله بیام و برم خوبه؟

اصلا بابام کمک نمیکنه توی هیچ کاری، چرا مردا بعضیاشون اینجوری هستن چرا اصلا دستشون نمیره توی خونه یه ذره کمک کنن. چطور برا خوار و مادرشون اینقد انرژی و قدرت دارن به خونه خودشون که میرسه هزار جور ادا درمیارن و حالا نزدیکه که بمیرن اینقد حالشون خراب میشه .حالا یه پست میذارم برا همین،عکس هم میگیرم ببینید چقد بلا سر من میاد واسه تمیز کردن این اتاق. بدترشم اینکه باید یواشکی کرد مامانم نفهمه چون عصبانی میشه میگه تو با این کمرت سنگین کاری نکن . حالا ول کنم و تمیز هم نکنم، بحث میشه بابامم که لجباز و اعصاب خورد کن تکونی به خودش نمیده.

سلام امروز فردای دیشب هس که داشتم حرفای بالا رو مینوشتم .

به خدا گفتم برم یه کم دراز بکشم دوباره میام بعدش اصلا طاقتم نرسید از جام بلند شم دیگه خوابیدم .

اول که عیدتون مبارک . یعنی دیروز باید میگفتم خب نشد دیگه ولی عیدتون مبارک .

امروز هم ادامه ی اتاق تکونی بود. امروز سنگین کاری به شدت داشتیم. البته خود بابام هم کمک کرد این مرحله رو چون هر چقد هم من زور بزنم به زور بابام نمیرسه. فرش و جمع کردیم یه فرش دیگه انداختیم تا اینو بدیم بشورن. البته دیگه اینو توی اتاق نمیندازیم مگه اینکه از جونمون سیر شده باشیم که دوباره فرش از زیر این همه وسیله جمع کنیم.

خلاصه عکس هم گرفتم ولی دیگه حال ندارم بلوتوث کنم به کامپیوتر. عکسایی که دیشب اماده کرده بودم رو میفرستم .اینا باشه برا سری بعد که پست گذاشتم.

در حین اینکه داشتم این مدت اتاق تکونی میکردم بابام یه عالمه بادمجون هم خرید دقیقا وسط دندون کشیدنا هم بود . بعد خیلیشو سرخ کردم اخراش که شد دیگه دستام مور مور میشد و بی حس. اینقد که این گیره رو توی دستم نگه داشته بودم. همین انبر سالاد منظورمه. بعد خلاصه یه کمش هم برداشتم به یاد بچگیامون جوشوندم و روی بند گذاشتم خشک بشه که ترشی کنم . البته یه کم سرکه میریزم بقیشو آب جوشیده نسبتا نمک دار یه کمم نعناع خشک. چون سرکه خالص برا خاطر اینکه رفلاکس میترسم بخورم. شکر خدا رفلاکسم خوب شده ولی خب رژیم رو رعایت نکنی دوباره ادم سریع رفلاکس میشه. قرص پنتوپرازول هم کلی عوارض خطرناک داره.

خلاصه اینم از بادمجونای عزیزم

کلا خونوادم اصلا اهل ترشی نیستن اصلا طعم ترشی رو دوس ندارن چون نمیتونن هم بخورن بهشون نمیسازه. فقط من اهل طعم ترش هستم چون واقعا نخورم حالم بد میشه. حالا هر چیز ترشی که باشه.

خب کتابایی که این سری سفارش دادم رو یه چندتاشو بذارم.

مجموعه ی دژ سرخ داستانش مثل ارباب حلقه هاس. هر کس عشق اربا حلقه ها و هابیت و ایناس حتما هم این داستان رو دوس داره. واقعا دوسش دارم بینهایت. حالا هر وقت که سروع کنم به خوندن براتون میگم چقدر جذابه. فعلا که خیلی توی فهرست خوندن دارم .

هر جلد از 600 صفحه بیشتره .

به سلامتی داره طاقچه های اتاقمم باز پر میشه باید به فکر طبقات بیشتر باشم تا سقف

نقاشی هم هیچی نکشیدم دیگه. اهان راستی اون که وسط نقاشیم تا خوردگیه هس، در اصل اون تاخوردگی نیس اون به خاطر اینه که چهارتا کاغذ A3 رو به هم وصل کردم وقتی قشنگ صاف کنم اصلا پیدا نیس .

خوشحالم که از وبلاگ من انگیزه میگیرید واقعا پیاماتونو که میخونم کلی خوشحال میشم و ذوق میکنم منم انگیزه میگیرم که پست بذارم اگه دیگه واسه من کار جور نکردن زودتر میام . الان که خوبم یه ذره استراحت کنم میام زودتر

فکر کنم اینبار که بیام پست معنویات بذارم و کتابی معنوی که عشق من هس رو خریدم بینهایت دوسش دارم و از اینکه خریدمش خیلی خوشحالم دوس دارم یه سره بشینم بخونمش .

خب فعلا یا علی شب بخیر . بازم ببخشید و شرمنده

راستی آبجی غریبه آشنا عزیزدلم شرمنده اینبار حتما بیام طرز تهیه فلافل رو حتما میذارم ببخشید عزیزم دیر شد

[ یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ ] [ 20:59 ] [ هرمیون ]

سلام برا اینکه بدقولی نکرده باشم دوباره این پست رو باز کوتاه میذارم

الان درگیر یه کاری هستم بعدا که تموم بشه میام میگم .

راستش سفارش پستیم رسید با اینکه دیروز ارسال کردن ولی تعجب کردم که امروز رسید اصلا انتظارش رو نداشتم. ولی خب امروز نمیتونم ازشون عکس بگیرم. یه خورده منتظر باشید باحاله .

داره غروب میشه کار دارمممممممم.

خب بذارید در مورد کتابی که تموم کردم بگم .

کتاب زوال خانواده دلیان . خیلی دوسش داشتم خیلی قشنگ بود .لازم به ذکر میباشد که 700 صفحه بود . ولی اینقد دوسش داشتم که دلم نمیخواس تموم بشه. کلا در مورد انقلاب بلغارستان بود که چقد آلمان ها بهشون ظلم کردن و قبل از اون ترکای عثمانی همون کشور ترکیه بینهایت وحشتناک بدتر از چیزایی که امروز میشنویم به مردم بلغارستان بدترین ظلمای وحشتناک رو کردن. از این بابت خیلی ناراحت شدم. ادم کشورا رو میشناسه اصلا فکرشم نمیکردم.

در بین این داستان روابط عاشقانه خیلی قشنگی بود. دوتا پسر که با هم دوست بودن یکیشون عاشق خواهر اون میشه یکی دیگشونم عاشق یه دختر دیگه از ده خودشون. جالبیش این بود که این دوتا دوست یکیشون پسر ارباب ده که به مردم ظلم کرده بود هس . یکی از اون پسرا هم یه پسر انقلابی. دقیقا دو خانواده بر خلاف هم. که پسر انقلابیه عاشق دختر ارباب ظالم ده میشه.اینش رو خیلییییییییییییییییییییی دوس داشتم بینهایت قشنگ بود.

و هیجان داستان اخراش اینقد میشه که من نزدیک 200 صفحه مونده بود ازش اخر شب تا ساعت 2 بیدار بودم داشتم میخوندم. خیلی هیجان داش. واقعا خاطره ای شد برام.

کتاب خیلی ارزون بود کمتر از 15 تومن بود چون چاپ سال 70 بود تقریبا.

کتاب به شدت دوست داشتنیه و هیچ وقت شخصیتاشو فرامشو نمیکنم

راستی یه چیز دیگه در مورد این کتاب ترجمش خیلی بعضی جاها بی ادبیه. فحشای خیلی زشت نوشته . فحشای ایرانی هستن اصلا توی اصلش این معنی رو نمیدن یا فوقش اینقد نمیخواد کسی صادق باشه در مورد ترجمه. پسر ارباب ده به یه زنه میخواس تجاوز کنه یه فحش خیلیییییییییییییییییییییییییییییی زشت به زنه داد یعنی اصلا هر چی بدترش هس رو تصور کنید همونه

خیلی زشت بود وگرنه عکس اون صفحه رو میگرفتم براتون میفرستادم. چندجای دیگشم همینطوری بود

کتاب دیگه ای که خریدم یعنی تکمیل کردم جلداش دیگشو. کتابای مربوط به نارنیا هس.

فک نکنم قبلا این دو جلد جدید رو بهتون گفته باشم.

بازم میگم جلدای نارنیا اصلا به هم ربطی ندارن و فیلمشونو هم ندیدیم خیلی جدید هستن و جذاب.

من دو جلد قبلیشو خریده بودم خیلی قشنگ بودن این دوتا جدیدا رو هنوز نخوندم. خیلی دوس دارم زودتر بخونمشون. ولی الان میخوام کتابایی که یه جلد ازشون رو خریدم بخونم که اگه دوس داشتم جلدیا دیگشونم بخرم تا همه جا ناموجود نشدن.

الان کتاب نام باد یا کوئوت شاه کُش رو میخونم. واقعا اینو هم دوس دارم حتما جلدای دیگشم میخرم بهم میگن معتادم به کتاب. خواهرام میگن کتابا رو انگار میخوریشون به جا اینکه بخونی .

کتاب دیگه ای که خریدم قطع پالتویی هس یعنی یه کم از کتاب جیبی بزرگتره. خیلی دوس شدارم اصلا خیلی خاصه. توی دست میگیریش خیلی دوس داشتنیه. داستاناشم ترسناکن همه. هنوز نخوندما .کلا تمام کتابا رو که بخونم کامل در موردشون میام میگم.

خب من با اجازتون برم به کارام برسم تا یکی دو روز دیگه. میترسم بگم فردا باز نتونم بیام

عصرتون بخیر یا علی

[ پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 19:10 ] [ هرمیون ]

نشستم ببینم حال دارم پست بذارم یا نه

سلام. امشب حلیم درست کردم الان قابلمشو گذاشتم توی اتاقم جلوی پنکه تا یخ کنه بعد بذارم یخچال. تا یخ کنه من هی میخوام بخورم. خیلی حلیم دوس دارم. البته حلیمای بیرون رو اصلا دوس ندارم. خیلی بد درست میکنن هیچی توش نیس فقط گندم و انگار نشاسته هم بهش میکنن خیلی مزخرفه. رنگ سفید هم هس هیچ ادویه ای نداره هیچ عطر و بویی نداره. چقدر دستپخت من خوبه اخه . خدایی نمیشه نگم چون دستپخت عجیبی دارم.

من دو مدل حلیم درست میکنم. وقتی خیلی حلیم بخوایم قشنگ گوشت و نخود و لوبیا رو میپزم و بقیه مراحل.

مدل دیگم اینجوریاس که وقتی آبگوشت نخود و آبگوشت لوبیا درست کردیم و اضافه هاشون توی یخچال هس و کسی نمیخوره دیگه ، همه رو با هم میریزم توی زودپز آب میریزم روش و گندم حلیمی و ادویه ها و پیاز و این چیزا رو اضافه میکنم و میذارم بپزه همه با هم دوباره.

مدل اولی رو توی قابلمه میریزم گندم رو که از قبل خیس کردم و گوشت و نخود لوبیا هم جدا میذارم بپزه و بعد میریزم توی قابلمه روی گندمایی که داشتن میپخیدن.

مدل دوم که توی زودپز هس چون کمه. گندم هم دوتا لیوان سرخالی بهشون اضافه میکنم. توی زودپز خیلی باید مواظب باشید هم اینکه اندازه هفت هشت سانت زودپز خالی باشه بعد اینکه یه ربع یا بیست دقیقه شد بهش سر بزنید. و باز کنید دوباره ببندید .

خب از آشپزی بیایم بیرون.

وای هیجان زده شدم به خاطر اینکه گوجه هایی که کاشتم گوجه دادن

هیچ وقت برام عادی نمیشه. اگه هزاربارم بکارم برام هیجان انگیزه. واقعا قدرت خدا رو تیو باغبونی میشه حس کرد .

یه کتاب هم گفتم بهتون نشون بدم که خریدم.این کتاب جلد 2 هس ولی خب تا 1 رو پیدا کنم همینم خیلی دوس شدارم داستان خیلی فانتزی و باحالی داره. ولی هنوز شروع نکردم به خوندن. همچنان دارم کتاب زوال خانواده دلیان رو میخونم که 700 صفحه س و من 500 صفحشو تا الان خوندم خیلی دوس دارم ببینم اخرش چی میشه

این کتاب لیرائیل

خب امروز بعد از چند روز که حال خوبی نداشتم ،حالم خیلی خوب بود ورزش هم کردم . یه سری برنامه ریزی دارم امیدوارم که اجراشون کنم. خب دیگه شبتون بخیر و سلامتی باشه و یا علی .

[ چهارشنبه دهم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 23:11 ] [ هرمیون ]

یه خورده باهاتون حرف بزنم .

سلام. دیروز توی هواشناسی ماهواره ای کاشون دیدم نوشته که به زودی باران متوقف میشود .

بعد گفتم هاااااااااااااااااین کدوم باروون؟!!!

من توی کاشون نیستم؟!!! کاشون اینجا نیس؟!!!! عمت این خبر رو بهت داده؟!!!!

عوضش امشب باروون اومد بیشتر وقتا یه روز زودتر پیش بینی میکنه .

از الان تا اخر مهر من بدترین درگیری دمایی رو با خودم دارم از الان تا چندماه دست و پام درد میگیره. توی اتاقم گرمه پنکه روشن میکنم باد داغ میده. میرم بیرون میخوابم از هوای بیرون درد میاد دست و پام. درد عادی نه ها. درد عصبی به خاطر دیسکای عزیزم. یه جور درد خیلی بدیه. همراه با سوزش .تمام بند بند وجودم درد میگیره. میتونم به خدا تمام مفاصل بدنم رو بشمرم.

یه چند وقته که بلا سرم میاد.

طاقچه که زدم خب دلر زدنش خیلی سخته. خلاصه خانوما هر چی هم زور بزنن انرژی و قدرت بدنی کمتری دارن نسبت به آقایون. هر چند دلر زدن مردا رو هم دیدم جون میکنن اینقد سرخ میشن و رنگ به رنگ . دیگه از من چه توقعی دارید.

اگه جثه ی کوچیکی دارید یا ضعیف هستید یا قد خیلی کوتاهی دارید هیچ وقت دلر دست نگیرید. برا خانوما میگم. این کار خطرناکه. به شدت انرژی میخواد. اگه فشارتون پایینه اینکارو نکنید. و مخصوصا اگه تعادل بدنی خوبی ندارید.

خلاصه که وقتی طاقچه رو زدم خیلی انرژی مصرف کردم دو روز تمام حالم خوب نبود خیلی خسته بودم همش خواب بودم.

واقعا حال بدی داشتم. عضله های دستمم با اینکه ورزش میکنم ولی از بس زور زدم گرفته بود خیلی سخت نماز میخوندم. دستمو به سمت پایین نمیتونستم بگیرم وقتی رکوع میخواستم برم خیلی درد شدیدی توی دستم داشتم به سختی یه هفته نمازمو میخوندم. دستامو با کمک همدیگه بالا پائین میکردم.

گفتم بدونید که به این راحتی نیس برا خانوما. نگاه به آقایون نکنید اینا جون سختن . آفرینششون پوست کلفتیه .

بعد از اینم بگذریم .

نمیدونم گفتم بهتون یا نه ولی با اجازتون فک کنم سه روز پیش بود که سُر خوردم .

حالا از کجا؟ از پله های توی حیاط. رو سنگ مرمر، بدترین گزینه ی ممکن .

توی بالکن پائین از پله های بین دوتا باغچه رفتم پائین دوتا گلدون سنگین دستم بود بذارم اونجا. تازه با احتیاط و آرووم من توی حیاط و پله ها مخصوصا راه میرم خیلی یواش. چون بدترین چیز برا کسایی که دیسک کمر و گردن دارن اینه که بیفتن زمین .

خیس شده بود کف بالکن پائین و پله ها. وقتی سنگ مرمر خیس بشه کافیه یه کم خاک هم باشه تا قشنگ سُر بخورید اونم با ضربه ی جانانه. من خیلی آرووم راه میرم رو سنگ برا همین بازم موفق شدم که از پائین کمرم نیفتم رو زمین. خودمو کج کردم از بغل پام خوردم. شکر خدا به کمرم ضربه ای نخورد ولی فشار افتادنم به دیسک گردنم فشار وارد کرد. دو روز دقیقا همون جای دیسک گردنم درد شدیدی میکرد .

از این به بعد هم تا چند ماه دیگه به خاطر باد کولر و پنکه و هوای بیرون توی شب، دست و پام درد بگیره. امشب اولین شبی هس که شروع شده . موندم برم بالکن بخوابم؟ از گرما تبخیر میشم توی اتاق، خفه میشم توی اتاقم. الانم از درد مسکن ژئوفن کامپاند رو خوردم ولی اثری نداش. قرص خودمو میخوام تولمتین یا مدکتین که نیستش. من گاباپنتین نمیخورممممممممممممممم .

خب از ناله کردن بگذریم بسه دیگه.

بریم سراغ یه کتاب. بی عکس نباشه پستمون .

من اول راهنمایی بودم که از کتابخونه کتاب ژول ورن رو خوندم. بیست هزار فرسنگ زیر دریا. کلا عاشق ژول ورن شده بود . وقاعا دوسش دارم یعنی تمام داستاناش رو دوس دارم تمام فیلمایی که از روی داستاناش ساختن دوس دارم و از تلویزیون ضبط کردم و توی کامپیوترم دارمشون .

واقعا ژول ورن اعجوبه ی داستانای تخیلی. خدایا چقد دوسش دارم .

خیلی سال پیش کتاباشو داشتم پاره شد همشون. خواستم دوباره بخرم. تمام کتابایی که میخرم به شدت دوس دارم وقتی نگاه به هر کدومشون میکنم دیوونشون میشم احساس خیلی خوبی بهم دس میده. انگار یه دنیای دیگه هستم حتی به خدا با نگاه کردن به جلدشون. خیلی لذت بخشه. انگار یه عالمه دنیا دور خودم دارم .

شما هم هر چی که احساس خوب و بی نظیری بهتون میده رو جلوی چشماتون بذارید. خیلی زندگی ادم باحال تر و دوست داشتنی تر میشه. حتما اینکارو بکنید.

خلاصه یه کتاب از ژول ورن که تا حالا نخوندم اول انتخاب کردم و خریدم تا بخونمش. بعد هم کتابای دیگشو بخرم. اول از داستانایی که تا حالا نخوندم شروع میکنم به خریدن بعد کتابایی که بچگیم خوندم.

کتابی که خریدم اسمش مسافران ستاره ی دنباله دار گالیا

این کتاب مصور هس عکساش خیلی قشنگه حس و حال خود داستان رو داره .

کتاب خیلی قشنگیه. بعد که بخونم بهتون بیشتر میگم. ولی تمام داستانای ژول ورن خوبن. جذاب و باشکوه .

خب دیگه من برم یه کم کتاب بخونم بعد بخوابم. کتاب زوال خانواده ی دلیان رو دارم میخونم یه چند وقت دیگه تموم میشه.

شبتون بخیر و سلامتی عزیزای دلم. خانومای گل و آرزوی سلامتی برای آقایون

[ شنبه ششم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 1:1 ] [ هرمیون ]

فک کنم بیشتر از هفت هشت سال پیش بود یه بار خواستم برا چند وقت وبلاگمو تعطیل کنم اومدم یه پست گذاشتم که یه مدت طولانی میرم دوباره میام. بعد خیلی پیام اومد که اینکارو نکنم. یه نفر هم پیام گذاشته بود که چیزی نمیشه که بیای گاهی وقتی چندتا جمله هم هس بنویسی و بری.

من خیلی روم اثر گذاش فکر نمیکردم کسی اینقد بخواد بیاد اینجا. برا همین هیچ وقت اینجا رو ول نمیکنم و تصمیم گرفتم همیشه پست بذارم.

الانم که جوابای شما رو دیدم در مورد فاصله ی پست گذاشتنا تصمیم گرفتم خیلی بیشتر بذارم و با فاصله ی خیلی کوتاه تری .

سلام . الان ساعت یک و نیم بعدازظهر هس. گفتم از الان شورع کنم بنویسم چون پستم اینبار طولانیه. تا ساعت 3 وقت دارم بنویسم . خیلیه .

خب آنچه که در این پست خواهید دید :

اموزش کامل اضافه کردن طبقه به اتاق

معرفی چندتا از کتابای خریده شده

یه کمی هم باغبونی

قبل از هر چیزی بذارید وسایلی رو که میخواید بهتون بگم چیا هس. دلر رو از نظر من حتما باید همه توی خونه داشته باشن.واقعا واجبه حالا اگه نداشتید از کسی قرض بگیرید. الان دلرای خوبی هس که قیمت زیادی هم نداره و مکانات خیلی زیادی هم داره با چقد وسیله ی همراه هم هس.

خلاصه اینکه شما یه مته هم میخواید. اگه خودتون بلد نیستین که با نگاه کردن به رولپلاک تشخیص بدید چه مته ای میخواد میتونید پیچ و رول پلاک رو نشون مغازه دار بدید اون مته ی اندازه اونو بهتون میده. ولی حالا مته کوچیکتر هم بود میتونید خودتون بزرگتر کنید موقع دلر زدن.

روی جعبه رولپلاک هم نوشته که متناسب با اون سایزی که خریدید چه شماره مته ای استفاده کنید

من مته کوچیک رو برا دلر زدن به ام دی اف استفاده میکنم

مته ی بزرگ رو برا دیوار.

اون که علامت زدم مته 8 هس که برا اون پیچی که خریدم باید استفاده بشه

اگه موقع چرخش مته نمیتونید تشخیص بدید عمق دلر زدن رو پیچ رو بذارید کنار مته بالای اون اندازه رو چسب بزنید. اینطوری میتونید ببینید چقد باید دلر بزنید.

بعد رولپلاک رو بذارید و با چکش بهش ضربه بزنید تا ته بره اضافه هم اومد با چاقو ببرید مهم نیس . فقط زیاد اضافه نیاد.

راستی با پیچ گوشتی بزرگ هم برا دیوار استفاده کنید چون قدرت کمتری نیاز داره

بعد بقیه ی کارا.

این پیچایی که من خریدم. از اینترنت خریدم چون تعداد زیادی میخواستم و عمده حساب میشد و کلا این پایه و پیچ و همه این چیزا رو از اینترنت خریدم. ولی شما میتونید از بیرون تعدادی بخرید هر تعدادی که میخواید.

پیچ ام دی اف رو برا اتصال پایه به طاقچه میتونید ازش استفاده کنید .خیلی راحتن. ولی برا دیوار استفاده نکنید .

پیچای ساده هم میتونید استفاده کنیدو فقط طول پیچ رو جوری انتخاب کنید که از اونور طاقچه بیورن نزنه.

حالا بریم سر پایه ی طاقچه:

پایه طاقچه چند مدل هس ولی بهترینش همینه که من نشونتون میدم خیلی محکم و خوبه. وزن خیلی زیادی رو هم تحمل میکنه.اندازه های مختلفی داره متناسب با عرض طاقچتون انتخاب کنید.

یه طرف پایه کوتاه تر هس که اون برا نصب زیر طاقچه ی. طرف بزرگتر برا نصب به دیواره.

پس وقتی میخواید پایه رو انتخاب کنید یه جوری انتخاب کنید که یه 5 یا 6 سانتی از عرض طاقچتون کمتر باشه. باز بستگی داره اگه طاقچتون طولش کمتره میتونید پایه کوچیکتی هم استفاده کنید یا اگه چیز سنگینی رو نیمخواید روش بذارید. از پایه های خیلی کوچیک هم میتونید استفاده کنید.

الان من پایه ی عرض کوتاهترش 15 سانت و 10 سانته.

این رسید خریدش

هر طاقچه ای هم دوتا میخواد. هر طرف پایه های سه تا جای پیچ داره اون که به طاقچه وصل میشه رو سه تا رو کامل بزنید ولی اون که به دیوار وصل میشه لازم نیس هر سه تاشو بزنید دوتا هم کافیه.

عکس رو ببینید

اول هم حتما پایه رو به طاقچه وصل کنید بعد نگه دارید به دیوار. بعد روی دیوار رو اول علامت بزنید یکی از سوارخا رو بعد دلر بزنید بعد دوباره بردارید سوراخ دیگه رو علامت بزنید و دوباره دلر بزنید. هر سه تا رو با هم علامت نزنید هیچ وقت. چون وقتی دلر میزنید خیلی جاهاشون تغییر میکنه.

نوار ام دی اف هم از ابزار فروشیا یا هر کی توی کار ام دی اف هس مث کابینتیا و اینا میتونید بخرید ازشون. من فعلا نخریدم دیگه حوصلم نرسید خیلی خسته شدم. فعلا نوار چسب کاغذی سفید بهش زدم تا بعد.

راستی یه نکته ی مهم: جهتای حرکت سیم برق رو توی خونه میدونید هر جا پریز هس یا لامپ ف مهتاب یو این چیزا. اگه دقیق نیمدونید سیم کشی چطوریه، برق داخل همون قسمت رو قطع کنید و با سیم رابط برق رو وصل کنید به جای دیگه.بالای پریزا رو هیچ وقت دلر نزنید.

خب این از طاقچه که بحثش تموم شد.

حالا بریم سراغ کتابای جدیدی که خریدم. یه چندتائیشو میذارم. از قبلیا رو هم هنوز نذاشتم.

یه سری از کتابا رو باید هر کدوم رو جدا بذارم براتون چون کلی حرف براشون دارم ولی اینایی که نخوندم هنوز رو میذارم.

خیلی در موردشون تحقیق کردم و یه کمی ازشون رو خوندم تا انتخابشون کردم .

قبل از هر چیزی از شیده ی عزیزم تشکر میکنم من اتفاقا این کتابا رو دیده بودم یه کمی هم خوندمشون . همون مقدار گزیده ای که سایت برا خرید میذاره. خیلی دوس دشاتم چون یه ذره گروون بودن برا همین گذاشتم بعد بخرم اینکه گفتی فانتزی و خیلی قشنگن دیگه صددرصد میخرمشون . بینهایت هم دیوونه ی تخیلی اونم از نوع فضائی هستم ممنونم عزیزم مطمئنم کردی که خوب هستن و صد در صد بخرمشون

کتاب ستون های زمین جلد اول ودوم رو خریدم البته همین دو جلد هم هس.

رمان هس که وقایع قرون وسطی هم توشه. وقتی بخونم دقیق میگم.

اینکه این کتاب رو خریدم برا خاطر اینه که اول، خیلی به تاریخ اروپا علاقه دارم مخصوصا قرون وسطی و کلا تمام اوضاع عجیب غریب و جذابی که توش به وقوع پیوسته. بعد دلیل دومم هم اینه که عاشق سریال آخرین پادشاهی هستم.

این کتاب رو میگن شبیه همون سریال هس. کلا داستانای اینجوری رو خیلی دوس دارم . دلاورانه و شجاعانه و اینجور چیزا .

کتاب بعدی 66 قصه از هانس کریستین اندرسن.

این نویسنده رو هممون میشناسیم شاید بعضیا اسمشو خاطرشون نباشه ولی همیشه خیلی کارتون ازش میذاشتن من هیچ وقت یادم نمیره. مث جوجه ادرک زشت، ملکه برفی، دختر کبریت فروش، بلبل امپراطور که خیلی کارتونشو دوس داشتم داستانش قشنگ بود.

کلا عاشق داستاناشم همیشههههههههههه

این یه نمونه از داستاناش. مصور هم هس

کلا مجموعه داستانای کوتاه قدیمی رو خیلی دوس دارم .

کتاب بعدی ،بر مرکب باد هس اینم 700 صفحه س.

این کتاب درباره حضرت سلیمان هس خیلی خوشگله .روشم نوشته بازخوانی قصه حضرت سلیمان. که باد در اختیار حضرت سلیمان بوده. کلا من داستان پیغمبرا رو خیلی دوس دارم. اماما رو هم خیلی دوس دارم. بچه هم که بودم کتابای اماما رو همیشه داشتیم. همیشه هم از روشون نقاشی میکشیدم. اینقد دوس داشتم درخت نخل بکشم خیلی خوشم میومد . یه بار میدیدی دو ساعت دارم برگای درخت نخل رو میکشم

کتاب بعدی دریای زمین هس. خیلی قشنگه. اصلا یه کتاب متفاوت. خیلی متفاوت. 6 جلد هس. ولی میتونید هر جلدی رو جدا بخونید یعنی ربطی به هم نداره اینقد که متوجه نشید چی به چیه. جلد 1 و 4 موجود نبود.منتظرم همین سایتی که میخرم موجود کنه اگه نه جای دیگه هم درخواست کنم. الان من جلد 2 رو خوندم. جلد 3 و 5 و 6 رو خریدم.

این جلد 5و 6 هس که با همه. هزار و خورده یا صفحه هس

هم جلداش مجموعه ای هس هم جدا به جدا.

کتاب بعد ، موش و فرزندش

اول چیز جالبی که بگم در موردش اینه که لبه های کاغذ رو جوری برش زدن که فک کنید موش لبه های کتاب رو خورده یعنی عشق من این کارشون بود خیلی باحالن

این کتاب برا همه ی سنین هس فک نکنید برا بچه هاس. معروفترین کتابه و پنجاهمین سالگرد انتشارش هس روش هم نوشته که خاطره ی خوندن این کتاب هیچ وقت از ذهنتون نمیره.وقتی خوندم براتون بیشتر میگم ازش. فعلا هنوز نخوندم .

خب حالا از کتاب بگذریم چون خیلی دیگم هس فعلا اینا رو داشته باشید بعد کم کم میام همشو میذارم. هر کدوم هم که تموم کردم درموردش بهتون کامل میگم چطوریه.

بریم سراغ باغبانی :

باغبانی که این روزا خیلی سخت بود به خاطر اینکه همه ی گلدونای بزرگ رو باید خاکشون رو درست میکردم و شب بوها رو ازشون میکندم چون دیگه بذرشون اماده بود و خشک شده بود. خیلی کار سختیه این مرحله . اونبار که باغچه چوبی رو خاکشو درست کردم و گوجه توش کاشتم بعدشم اون یکی رو درست کردم و الانم که گلدون بزرگ سفالی رو درستش کردم. اصلا بهشون نمیاد که یه دنیا خاک توی اینا باشه . دو روز فقط داشتم خاکشو درست میکردم.

این تصویرش که یه دنیا خاک ازش خالی کردم یه دنیا هم خاک توشه هنوز. باید حتما بعد از هر کاشتی کل گلدون یا هر چیزیکه توش چیز میکارید رو خاکشو دربیارید و درستش کنید. کود و هر چی که هس بهش اضافه کنید.

این گوجه هایی که کاشته بودم بزرگ شدن و گل دادن حالا ببینم گوجه میشه یا نه

اینم گوجه و فلفل که جدید انتقال دادم به اینجا

اینم تره هایی که دارن بزرگ میشن

تره هفت سال میمونه هیچ وقت از ته نکنید تره رو. ببُرید دوباره هی سبز میشه تا هفت سال.

اینم شب بو که جدید کاشتم برا بهار سال آینده

سیب زمینی ها هم اینقدی شدن فعلا نتیجشو نمیدونم تا خودشون که خشک بشن ببینم چقد سیب زمینی هس

اینم شب بوها که منتظرشون بودم خشک بشن برا خاطر بذرشون. بذرشون رو یه ذره میدن چقدم الکی پول میگیرن. نمیدونم روشون میشه بیست تا دونه ریز رو میشمرن میدن. حالام نمیگن مثقالی یا گرمی.

اینا که شکل لوبیا هس میبینید، اینا یه عالمه دونه توشه. اونوقت بیست تا دونه ریز توی این رو میمشرن میفروشن

اینم نیلوفر جدیدا کاشتم

این هم همیشه بهارامه. گلاش خیلی بزرگ نیستم چون زیر سایه درخت بادووم هستن. وقتی افتاب نبینن گلاشون کوچیک میشه

خب دیگه خیلی طول کشید برا این پست. سعی میکنم از این به بعد پستای کوتاه تر و با فاصله زماین کمتری بذارم. از پیامایی که گذاشتید واسم خیلی ممونم که به سوالم جواب دادید

شبتون بخیر یا علی

[ سه شنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 22:30 ] [ هرمیون ]

کلی عکس گرفتم ولی حالا ببخشید دیگه خستم سرم خیلی شلوغه .نکشید مغزم که بیام تمام عکسا رو ارسال کنم رو کامپیوتر.

سلام . گشنمه ولی بی خیال. فکرشم نمیکنم که شام بخورم. چون امروز همبرگر خوردم برا همین نمیخوام شام بخورم. یه کم پنیر شور خوردم فقط فشارم نیفته . من باید وزنم رو برسونم به 66 یا لااقل 67. کمتر از اینم نمیخوام بشم .ورزش هم خیلی میکنم ولی وقتی وزنم رو برسونم به اون اندازه که گفتم تغییرش میدم .از سخت به آسون. بعد یه بار در هفته ورزش سخت میکنم بقیه روزا سبک تر باشه . ولی الان همش از نوع ورزش سخت و سنگین هس .

حالا بگذریم از این موضوع. چون بیشتر گشنم میشه .

خب من کود آهن رو به درختای انار دادم که شاید بهتر بشه اناراش. حالا کلا کاری هم به میوه دادنش ندارم . کلا اصن انتظاری ازش ندارم همین که هس ممنونم ازش . بعد اوبنبار که گفتم جوونه هاشو گنجشکا خوردن، شکر خدا اینطوری نبود چون هرس قدی کرده بودم برا همین رشد رویشی داشت. آخه ناراحت بودم چون میخواستم به گنجشکا توی زمستون غذا بدم گناه دارن خیلی. شکر خدا . خیلی خوشحال شدم.

خب کود اهن رو کلا موقعی که داره میوه تشکیل میشه به درخت میدن حالا وقتای دیگه رو نمیدونم . به سبزیجات و این چیزا هم میدن.

برا درختای میوه که سنشون زیادتر هس فک کنم 50 تا 70گرم میدن به هر درختی. الان این بسته که توی دستم هس رو واسه دوتا درخت گفتن داده بشه. یعنی نصفش برا یه درخت هس نصفشم برا یه درخت دیگه.

من راستش یه ذره برا امتحان لای خاک گلدونامم کردم .

طرز دادنش به درخت اینطوریه که یه چاله 20 سانتی میکنی پای درخت با فاصله بیست یا سی سانتی از تنه ی درخت . یه چندتا چاله میکنی بعد اینو میریزی داخلش. البته نصفشو. بعد چاله رو پر میکنی و باغچه رو حسابی اب میدی.

خب من دوتا پیاز نرگس فک کنم دو سال پیش خریدم فعلا که گل نداده توی این دو سال. ولی پیازاش خیلی زیاد شده.

من بعد از هر بار که سبز میشه و خشک میشه از خاک درش میارم بعد خاکشو کود و این چیزا بهش میدم دوباره میذارم سرجاش. کلا پیاز رو عمقی نباید کاش یعنی هی جورایی باید نزدیک سطح خاک باشه.

خب گوجه هایی که کاشته بودم دونه هاشو، دیگه بزرگ شدن و باید جای اصلی میکاشتمشون. چون اینقدی که میشن گل دادنشون شروع میشه. برا همین گیج بودم اون باغچه چوبی که گل شب بو توش هس زود خالی بشه . منتظر بودم تا الان که بذر شب بوها رو بگیرم و خاکش رو از ته بریزم بیرون و دوباره کود و این چیزا بهش بدم. بعد گوجه ها رو بکارم اینجا. چون عمقش نیم متر بیشتر هس و خیلی بزرگه. ولی اینو بدونید وقتی دونه گوجه رو میکارید توی گلدون کوچیک بکارید بعد یه ذره یه ذره گلدونش رو بزرگ کنید اینطوری رشد خیلی بهتری داره. یهو توی جای بزرگ نکارید.

این گلدونایی که نشائ های بزرگتر رو جدا کردم توی باغچه چوبی کاشتم.

.

فک نکنید کود دادن و زیر و رو کردن خاک این باغچه راحته بینهایت سخته چون باید نصفش رو خالی کنم بعد اون نصفش رو توی خودش زیر و رو کنم و کود بدم بعد بقیشو بریزم سر جاش و دوباره کود قاتیش کنم این پاکت کوکوپیت هم که بهش اضافه کردم برا اینه که رطوبت خاک زیاد باشه چون دیگه کم کم هوای کاشون خیلی گرم میشه الانم هس کولر دیگه باید روشن کرد. برا همین کوکوپیت اضافه کردم.

.

گلای همیشه بهار هم یه چندتایی کاشته بودم زیاد نکاشتم چون دیگه خیلی چیز کاشته بودم خسته بودم .

یه کتاب که میخواستم بهتون معرفی کنم جزو آثار ماندگار ادبیات هس و پنجاهمین سالگرد انتشارش بوده. توی توضیحات کتاب هم گفته که اثریه که هیچ وقت از خاطره ها محو نمیشه. دوسش میدارم ولی شرمنده برا یه توضیح در مورد کتاب باید یه عکس میگرفتم از یه جایی از کتاب که دفعه بعدی اونو معرفی میکنم فعلا یه کتاب دیگه رو میگم.

کتاب دریای زمین خیلی خاص و قشنگه. اگه بخوایم یه کم از دنیای تکراری فانتز یکه خودم عاشقش هستم فاصله بگیریم و یه داستان خیلی متفاوت ولی خاص و بازم خیالی رو بخونیم ،این کتاب بهترینه. کتاب گورهای آتوان که جلد دوم دریای زمین هس خیلی قشنگه بود. این کتاب سه جلد داره که میتونید جدا از هم بخونیدش نیازی نیس که حتما از جلد یک شروع کنید.

در مورد زندگی یه دختره که از بچگی به عنوان راهبه انتخاب شده و مسئول گورهایی هس توی عمق زمین هس . کلا یه نموره ترسناک و به شدت هیجان انگیزه. تقریبا از دو سوم به بعد کتاب، خیلی هیجانی میشه و نمیشه اصلا ول کرد رفت.

در اصل میخوام جلد دوم رو نشونتون بدم. من جلد اول رو به تازگی تمومش کردم.بعد از گذاشتن عکس جلد دوم ، جلد اول رو هم برا یادآوری میذارم براتون.

این جلد دومه. حجمش زیادتر از جلد 1 هس که امیدوارم جلد سوم رو هم بتونم گیر بیارم.

.

اینم جلد اول

خیلی قشنگ و خاصه. بینهایت دوسش داشتم و خیلی دوس دارم سریعتر جلد بعدیش رو هم شروع کنم بخونمش.

میخواستم دستور درست کردن خمیر رو بهتون بگم که برا پیتزا و نون هس ولی راستش وقت نشد هی سریع عکس بگیرم از مراحلش ولی از وقتی که خمیر پُف کرده عکس گرفتم که کل ظرف رو پر کرد. وای که چه روش خوبی بود بهترین دستوریه که واقعا دیدم. خانومای افغانی توی آشپزی بی نظیرن .

این عکس خمیر آماده شده.

خب دیگه فعلا برا امشب بسه خیلی حرف زدم بقیش برا بعد . راستش مشغولیات فکریم خیلی زیادتر بوده برا همین دیر شد اومدنم. هر چند کارامم خیلی زیاد بوده کارای سنگینی داشتم . واقعا تمام سعیمو میکنم زود بیام.

خب دوستای عزیزم شبتون بخیر و سلامتی باشه. چه کسایی که میشناسم میان اینجا چه کسایی که تا حالا نشناختمشون در هر صورت امیدوارم همیتون سلامت و شاد و پر انرژی باشید .یا علی .

[ دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 23:14 ] [ هرمیون ]

وای دیوونه شدم از دست بازی کرایسیس 3

سلام نمیخوام بگم تا الان درگیر این بازی بودم چند روز برنامه ریزیمو کنسل کردم برا استراحت .

چقدم هوا گرمه. منم هی میبازم بیشتر گرمم میشه . به خاطر عید وزنم دوباره 2 کیلو زیاد شد . کلوچه و پشمک . ولی دوباره کم کردم .

45 دقیقه ورزش سخت همچنان هر روز ادامه دارد. وقتی دم ظهر وقت نکنم میذارم برا سه چهار ساعت بعد از ناهار همون ساعت سه یا چهار بعدازظهر. در هر صورت فرار نمیشه ازش کرد .

یه طاقچه دیگه میخوام درست کنم برا اتاقم . بدبختس کار اسونی هم که نیس دو ساعت باید همه چی رو جمع کنم برا دلر زدن . باز یه سری کتاب دیدم میخوام . خواهرم میگه کتابا رو میخوری؟ واقعا اصلا نمیتونم کتاب نخونم هر کتابی باشه دوس دارم هر کتابی به جز داستان و رمان ایرانی کتابای مذهبی رو خیلی دوس دارم رمان ایرانی رو اصلا دوس ندارم .

تازه بعضی کتابا رو یواش میخونم یعنی مظنروم اینه همشو یه بار نمیخونم . مث همون سری کتابای داستان که چند جلدی بود. دلم نمیاد تموم بشه ولی رمان بخونم تا تهش میرم. من دوس دارم کتاب 700 صفحه به بالا داشته باشه. خیلی دوس دارم زیاد باشه.

حالا بگذریم بذارید چندتا از همون کتابا که خریده بودم رو بذارم ببینید

بازم میگم اصلا به اینکه روی کتابای فانتزی مینویسن رمان نوجوان دقت نکنید اصلا داستاناش چرت و پرت نیس و از نظر من اصلا اتفاقا برا نوجوان خوب نیس. البته شاید نوجوونای الان با ما فرق دارن .

ما دهه شصتیا صد سالمونم بشه هنوز بچه ایم. از بس روحیه لطیفی داریم

این کتاب قطع خشتی هس یعنی همچینی یه مربعی بزرگ. خیلی دوس دارم این اندازه رو . کاشکی همه کتبا رو این اندازه میزدن. بزرگ هم هس. رملنش قشنگه . ببخشید دیگه عکسا واضح نیس . نه من وقت داشتم برم توی نور خوب عکس بگیرم نه دوربین زوم خوبی داره. منم قصد خرید گوشی ندارم. خیلی چیزا میخوام که به گوشی نمیرسه .

اینم خیلی قشنگه من البته این کتابا که تازه خریدم رو نخوندم. ولی خب قبل از خریدنشون من خیلی جستجو میکنم در موردشون.

اینم کتاب قشنگیه

کتابای پرسی جکسون رو من خیلی دوس دارم تا الان نخریده بودمشون یه قسمت که ازش فیلم ساختن رو من دیده بودم خیلی سال پیش. ولی خب کتبای فیلمایی که میسازن یه دنیا قشنگ تر از خود فیلم هس.

خب این از کتابا. کارای دیگه ای که میکنم آشپزی مثل همیشه. این کار ثابتم هس ولی خب اشپزیای جدید رو شدیدا امتحان میکنم. و اینکه تونستم بهترین خمیر پیتزا رو درست کنم منظورم همون خمیر نون بربری هس که چقد پیتزا باهاش خوشمزه میشه. حالا یه سری عکس میگیرم. چون دوبار تا حالا درست کردم از هیجان زیاد عکس نگرفتم . وای باورتون نمیشه به خدا یعنی بعد از یه ساعت که خمیر رو استراحت میدید از ساعت دوم به بعد یه سره خمیر پُف میکنه هر چقدر میذارید هی بزرگتر میشههههههههههههههه وای دیوونه این بخش از خمیر درست کردن شدم. چقد لذت داره. دستورشو بهتون میدم مطمئن باشید همون بار اول خوب میشه مث خودم که درست کردم بار اول بهترین خمیر شد. یعنی یه دستوریه که اصلا ردخور نداره و اصلاااااااااااااااااا هم نگران نباشید که خراب میشه به هیچ وجه خراب نمیشه.

حتما با عکس و دستور یه بار براتون میذارم. یعنی حتما اینبار درست کنم براتون میذارم .

باغبونی هم که پیش میرم با گوجه و فلفل. اینا رو مرتب باید گلوناشو بزرگتر کنم چون هنوز جاشون آزاد نشده برا کاشتن توی جای اصلیشون. میخوام شب بوها بذر کنن منتظرم بذراشون خشک بشه که جمع کنم چون گروونه بذرش. یعنی 20 تا دونه ریز بذر شب بو رو میشمرن بهتون میفرشون . باورش ادم نمیشه.

خلاصه از این گوجه ها و فلفا هم عکس میگیرم اینبار.

کلا باغبونی کار سختیه. خیلی هم باید حوصله داشته باشید فراموشی هم نداره باید همیشه یادتون باشه. چیزی نیس که بگید یادم رفت. یه روز یادتون بره همه چیو از دست دادید همه ی زحمتاتون از بین میره.

خب دیگه من فعلا برم شبتون بخی رو سلامتی یا علی

[ دوشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 0:34 ] [ هرمیون ]

از یه لیست طولانی که خیلی وقته توی ذهنمه که اجراشون کنم ولی وقت نشده بلاخره یکی دیگه از اون لیست رو تونستم اجرائیش کنم .

سلام قبل از هر چیزی یه کم از این چند روز بگم .

ورزش کردنم سخت تر شده . 45 دقیقه از مدل سختش رو انجام میدم . عجیبیش هم اینه که فکر میکنی بعدش به شدت خسته و بی جون میشی. ولی اینطوری نیس .یعنی حتی دقایق اخر که میشه اصلا خسته نیستی بیشتر حالت انفجار انرژی پیدا میکنی. ولی نمیدونم چرا اینطوریه؟!!!

راستی بهتون بگم اگه همیشه ورزش میکنید میتونید ورزشتون رو به درجه سختی برسونید یه وقت یهویی اینکارو نکنیدااااااااااااااا به کل بدنتون از جمله قلبتون ضربه میزنید. باید یه مدت طولانی ورزش کرده باشید. بعد هم خودتون ترتیبش رو نیمدونید از یوتیوب یا هر ججای دیگه یه مربی ورزشی پیدا کنید که فیلم بذاره همراه اون ورزش کنید. میتونید بنویسد پیاده روزی در خانه یا ورزش در خانه.

بعد اینکه کار دیگه ای که انجام دادم این بود که فلفلا و گوجه هایی رو که کاشتم گلدونشون رو بزرگتر کردم شکر خدا خوب شدن بعد افتابگردونا رو هم کاشتم به دلیل کمبود جا همه رو مجبور شدم یه جا بکارم توی یه باغچه.محاسباتم اشتباه درمیاد به خاطر سمپاشی باغچه ی وسط . چون من برا اونجا اماده کرده بودم ولی زمان سمپاشی بد وقتی بود. الانم تا سه چهارماه نمیتونم از باغچه استفاده کنم.

و بازی هم از دیروز شروع کردم میدونم نباید اینکارو بکنم ولی اعتیاده دیگه کاریش نمیشه کرد .

چند وقت پیش بازی کرایسیس 2 رو انجام دادم خیلی خاص و متفاوت و قشنگ بود توی بازی های از نوع شوتر واقعا متفاوت بود. واقعا عاشقش شدم برا همین شماره 1 و 3 رو هم خریدم. ترسیدم گیرم نیاد خیلی دوسش دارم .

الان شماره 3 رو نصب کردم بازی کنم به خاطر اینکه توی این سری یکی از اسلحه هاش یه کمان هس

این بازی یه کم سخته. یه بار دیگم گفتم کسایی که زیاد بازی نکردن یا بازیای ساده رو معمولی رو انجام دادن این بازی رو نمیتونن انجامش بدن وگرنه وقتی وارد بازی میشن از اول تا اخرش میگن : خب یعنییییییییییییی چیییییییییییی؟ خب حالا چیکاااااااااااااار کنم

موضوع بازی هم کلا اینجوریه که یه عده بیگانه شهر رو گرفتن ایشون که توی عکس میبینید میاد و شهر رو از دست اینا نجات میده. ولی وحشتناگه بعضی جاهاش. البته من قسمت 2 رو که بازی کردم خیلی ترسیدم بعضی جاهاش. ولی وقتی هم هر مرحله رو میبری خیلی بهت میچسبه.

خب حالا از بازی بگذریم کاری رو که توی لیست کارای آرزوییه من بود انجام دادمش :

درست کردن خمیر بود برا نون یا خمیر پیتزا . باورتون میشه موفق شدم .

یه روش خیلی خوب که یه خانوم افغانی توی یوتیوبش یاد داده بود . واقعا بهترین دستور بود. من خیلی دستورا رو امتحان کردم ولی نشد. ولی بار اول این دستور رو انجام دادم و خوب شد.

حالا یه بار دستورشو براتون میذارم. ولی واقعا لذت بردم خمیرش کش میومد عین بیرون. چند برابر شده بود وقتی گذاشتم استراحت کنه. باورم نمیشد از ذوق یه پیتزا بزرگ باهاش درست کردم .

خب بریم سراغ یه چندتا دیگه از کتابایی که خریدم. دوتاشون توضیح مختصر پشت جلد کتاب نداش وقتی خوندمشون بهتون میگم چی بود موضوعش. الان حال ندارم بگم

خب دیگه بقیه کتابا باید توضیح بدم که الان نمیتونم دیگه دفعه بعدی میذارم بقیشونو.

شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:26 ] [ هرمیون ]

الان گیج شدم قراره با استاد گرانقدر بازی کنم مسابقه س هر کی زودتر برنده شد

هنوز اجراش نکردم بازی رو . اینقد بچه خوبی استم که اومدم اول اپ کنم بعد برم بازی .

خب سلام خدمت دوستان گرانقددددددددددددر .

به جان خودم یه سمپاشی کردم که دو روزه هر چی میرم توی حیاط میبینم مگس و حشره ها دارن کف حیاط بال بال میزنن. همچین برعکسی افتادن رو زمین و بال میزنن اونوقت چه جونی داره درخت که این سم رو تحمل میکنه. عجبببببببببببببب .

خب بذارید یه چندتا از کتابایی که خریدم رو براتون بذارم. زیاده برا همین یه تعدادشو الان میذارم بقیشم فردا پس فردا.

اگه طرفدار رمانای فانتزی یا علمی تخیلی و این چیزا هستید بدونید توی بخش رمانای نوجوان هم خیلی چیزای جالبی هس که اصلا از نظر من برا نوجوون خوب نیس . حالا نوجوونای الانم با نوجوونیای ما فرق دارن. والا من نوجوونیم داشتم عروسک بازی میکردم .

کتاب اول که چند ساله میخوام بخرمش یعنی اولین کتابی هس که من چند سال پیش انتخاب کردم ولی برااون زمان گروون بود و من کتابای دیگه ای رو تیو اولویتم داشتم. یه بار هم عکسشو گذاشتم توی وبلاگ.

کتاب نام باد هس خیلی دوسش دارم فعلا جلد اول رو خریدم تا ببینم چطوریه تا بزنم تو خط نام باد یا کوئوت شاه کش

کتابایی که مجموعه هستن و چندین جلد دارن و داستاناشونم به هم پیوسته هس رو حتما جلد اولش رو بخرید بخونید اصلا به حرف کسی کار نداشته باشید که بگن خوبه یا بد. خودتون بخونید. بعد بقیه جلدا رو بخرید.

من این نام باد رو چون جلداش خیلی زیاد هس گفتم خودم بخونم اول بعد بقیشو بخرم . ولی سر اون مجموعه نیکلاس فلامل جاودان میدونستم خوبه و دوسش داشتم همشو با هم خریدم.

ولی این یکی رو با اینکه چند صفحه از اینترنت خوندم و خیلی خوشم اومده و عاشقشمممممممممممم ولی محض اطمینان بقیشو نخریدم.

بعضی کتابا هس که مجموعه هستن ولی به هم پیوسته نیستن. اونا رو جلدای جذابش رو اول بخرید. مثل نارنیا که یه مجموعه قدیمی داره من فردا براتون میذارم میگم که اون اینجروی نیس که داستاناش به هم ربط داشته باشه . هر کدوم برا خودش یه داستانی هس بینهایت هم قشنگه. ولی این مجموعه نارنیا که من خریدم اینطوریه.

دوباره هم بگم که اصلا به اینکه روی کتبا نوشته رمان نوجوان کار نداشته باشید خیلی دسته بندیای کتابا بیخود و چرته بیشترشون. کلا به دسته بندیا توجه نکنید خیلی فرق داره.

کتاب بعدی زوال خانواده دلیان هس که که من این سبک کتابا رو به شدتتتتتت دوس دارم

کتاب 700 صفحه س که قیمت خیلی ارزونی داره .

کتاب دریای زمین از اون کتابایی هس که میتونید بدون رعایت کردن شماره مجموعه ای که داره هر کدومشو خواستید بخرید داستاناش از هم جداس.

من دریای زمین جلد 2 رو دارم میخونم که داشتم. الانم چند شب هس که شروع کردم به خوندنش و خیلی دوسش دارم.

داستانش خیلی قشنگه.

این هم جلد 3 هس که امیدوارم بتونم جلد 1 رو هم بخرم .

این سه تا کتاب رو هم به خاطر داستاناش انتخاب کردم این مدلیا رو من خیلی دوس دارم.

چندتا دیگم اینجوری خریدم بعدا بهتون نشون میدم.

کلا برا هر کتابی که بخونم توضیحات کامل رو میدم دیگه از این به بعد که در چه موردیه و چطوریه

خب فعلا همین قدر رو داشته باشید. سعی میکنم تمام کتابایی رو که تا حالا خوندم با توضیحات کاملش هر بار بیام توضیح بدم چون کتاب کلا قیمت بالایی داره البته بعضیاشون ولی خیلیاشون هم ارزون هستن این سری من ارزون همه رو خریدم.ولی بعضی کتابا خیلی گروونن برا همین میام اول اونا رو بهتون توضیح میدم و میگم دقیقا چطوریه که اون چیزی باشه که دوس دارید پول الکی نداده بشاید من خودم خیلی دقت میکنم توی خرید کتاب. میخوام دقیقا همونی باشه که دوس دارم. تا الان که تمام کتابامو دوس داشتم بینهایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت عاشق تک تکشونم .

خب شبتون بخیر وس لامتی . سعی میکنم فردا هم بیام

[ سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:41 ] [ هرمیون ]

تا بیدارم یه پست هم بذارم .

یه کتابی که خیلی دوسش داشتم همیشه و تقریبا جزو اولین کتابایی بود که دوس داشتم بخرم ولی خب چون کتابای دیگه ای رو میخواستم اول بخرم اینو گذاشتم بعدا. که الان وقتش بود دیگه بخرمش.

کتاب باغبان شب. روش نوشته رمان نوجوان ولی همه خوندن جز نوجوونا . خیلی قشنگه من چند صفحشو موقعی که چند سال پیش تازه دیده بودمش خوندم. امشب هم شروع کردم به خوندنش. جلدش خیلی قشنگه. اون باغبون که روی جلد هس نقره ای رنگ هس که برق میزنه خیلی دوسش دارم.

این انتشاراتی که من خریدم ارزون ترین هس چون یه انتشارات دیگه خیلی قیمت بالایی براش زده.

یه کم هم از 400 صفحه بیشتره.

خب دیگه عبادتتون قبول باشه کمتر از یه ساعت دیگه اذوونه. خوشحالم که موفق شدم .

سحرتون بخیر و یا علی .

[ چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 4:15 ] [ هرمیون ]

یه ماه وقت داریم خونه تکونی کنیم. چقد کم . هر سال از دو ماه قبلش شروع میکردم امسال کار داشتم نشد. حالا باید به صورت فشرده خونه تکونی کرد.

سلام . آقا سفارشم کلا تغییر کرد به خاطر اینکه یه دونه از چیزایی که میخواستم موجود نبود برا همین کلا عوض کردم سفارشمو چون باید همه جور میشد تا بتونم فعالتیمو اغاز کنم. حالا چون کنجکاو میشید میخواستم چیکار کنم میگم بهتون.

شغل شریف کفاشی یه عالمه کفشای خودمو میخواستم درست کنم. چون خیلی کفشام یه ذره کنارش چسبش باز شده. کفشامو اصلا نپوشیدم. بعد برا همین یه گیره نجاری سفارش دادم که برا کفاشی هم کاربرد داره با یه عالمه چسب کفش. ولی چسبش نبود منم گیره رو کنسل کردم. به جاش قیچی باغبونی سفارش دادم. حالا چه ربطی داش نمیدونم ولی خب اینو به شدت نیاز داشتم

حالا بگذریم بریم سراغ سخنرانی تولدم.

با اجازتون 38 سالگی :

خب از کوجا بگم. اینکه 38 سالگی دیگه نگران نباشد چون هیچ مدل خریّتی توی زندگیتون انجام نمیدید دیگه.

فک کنم دیگه عقل آدم 100 درصد کامل میشه از نظر من هر چی سن بالاتر میره زندگی دلپذیرتر میشه و بهتر. و اینکه نمیدونم چرا حس میکنم انرژی ادم خیلی زیادتر میشه

تصمیمایی که میگیرم خیلی خوبه یعنی بین انتخاب چندتا تصمیم ،بهترینش رو میگیرم و از این بابت خدا رو شکر میکنم.

قشنگ اینطوریه که ادم وقتی نزدیک 30 سالش میشه اصلا زیاد حال و حوصله نداره ولی برعکس وقتی نزدیک 40 سالت میشه خیلی حال و حوصله و انرژی داری نمیدونم چرا . یعنی الان حوصلم خیلییییییییییییییییییی زیاد شده .

یه چیز دیگم اینکه خیلی به ادم احترام میذارن یعنی میتونم بگم بیش از حد . دقیقا زیادی ادمو تحویل میگیرن غریبه و آشنا و فامیل. ادم به خودش شک میکنه . دقیقا میشی یه ادم به شدت قابل احترام که از این یکی خیلی خوشم اومده .

راستش بدیش هم اینه که چون میدونی چند سال دیگه 40 سالت میشه یه خورده آدم گیج میشه که سریعتر زندگیشو ببره به سمت هدفی که داره و اینقد معطل نکنه. من خب هدفم رو گفتم برا نوشتن و مطالعه ی بیشتر .

راستش به شدت رویایی تر شدم و تخیلی تر. یعنی از سالای قبلم هزاردرصد بدتر شدم توی این زمینه .

و چیز دیگه ای هم که شدت گرفته مسئولیت پذیریم هس . از کوچیکترین چیزا تا بزرگترین چیزا . هزار درجه بدتر شدم و دقیقا همه چیو درست و دقیق به عهده میگیرم و انجام میدم. یعنی توی بعضی موارد بقیه هم خیلی از دستم تعجب میکنن .

یعنی دقیقا توی 38 سالگی یه ادم کاملا بالغ و عاقل میشید.

یه چیز مهمتر از همه هم اینکه به هر سمتی که خودتونو وفق بدید همونطور میشید و باقی میمونید پس دقت کنید تا قبل 38 سالگی راه های مزخرف و منحرفی رو در پیش نگیرید. و تمام سعیتون رو بکنید تا قبل از این سن دست از عادتای مزخرفتون بردارید و ترک کنید حالا به هر روشی که هس. چون به ثبات میرسه و دیگه کار از کار گذشته. دیگه خیلی ضایع س که توی سن 38 سالگی شما عادتای بدی داشته باشید.

باید شخصیتتون رو به ثبات برسونید و یه ادم باشخصیتی رو از خودتون بسازید بین مردم. و بدونید که اگه تا 38 سالگی مجرد هستید این مسئله خیلی مهمتره و پس لطفا گند نزنید تا قبل این سن

خب این بود از سخنرانی 38 سالگیم . امیدوارم اگه سنتون کمتره از من هس این حرفا رو جدی بگیرید و زندگیتون رو واسه 38 سالگیتون بسازید .

حالا بریم سراغ حرفای دیگه.

قرار بود کتابایی که خریدم رو بهتون نوشون بدم و در موردشون بگم.

راستش من هنوز نخوندمشون وقتی بخونم دقیق تر برا همه میگم. من خیلی افسانه ها رو دوس دارم و کلا دنیاهای فانتزی و تخیلی. و موجودات تخیلی و افسانه ای. بینهایت دوس دارم و از شنیدن داستانای افسانه ای اصلا سیر نمیشممممممممم .

قبل از هر چیز میگم که اون کتاب قبلی رو که معرفی کردم حتما بخرید حالا نه همشو میتونید هر جلد رو جدا بخرید خیلی قشنگه شاد میشید از خوندن داستاناش. احساس خوبی به ادم دس میده بعد از خوندنشون.

راستی قبلش بگم یه کتاب دیگم سفارش دادم بعد از همه اینا اومد عکسشو نگرفتم بعدا میذارم اون یکی رو هم.

اول دوتا جلد کتاب رو بهتون معرفی کنم فک کنم دوتا جلد دیگم هس چون توی توضیحاتشون موقع انتخاب دیدم که نوشته هر جلد رو میشه جداگونه خوند نیاز نیس همه رو به ترتیب بخونید مث نارنیا که چند جلد هس ولی هر کدوم رو میشه جدا خوند داستاناش به هم پیوسته نیس. وای گفتم نارنیا، اگه بدونید که کتاباش یه دنیا فرق داره با خود فیلمش .

اینم دوتا جلدو کتابی که گفتم جلد پشت کتاب موضوعش رو نوشته و فهرستش رو هم من براتون گذاشتم که ببینید چیا هس

یه کتاب دیگم اسمش دیو ها هست که خیلیییییییییی دوسش دارم

اینو هم حتما بخونید داستاناش خیلی قشنگه. مجموعه داستان هس. بعد اینکه از اینم جلدای دیگه ای هس که من فعلا پولشو ندارم بخرم گذاشتم برا وقتی پولدار شدم بقیه کتابایی رو که میخوام بخرم .

میرسیم به کتابای نیل گیمن.

من کلا میخوام تمام کتابای نیل گیمن رو بخرم دفعه قبلی خیلی کتاباشو خریدم که اونا 300 صفحه به بالا بودن اینبار فقط همین کتاباش رو موجود داش. دوس دارم تمام داستانایی رو که گفتم بخونم حتی ساده ترینشون رو. عاشقشممممممممممم . نیل گیمن رو به طرز عجیبی دوسش دارم نمیدونم چرا یه حساس خاصی بهم میده. ادم خیلی خاصیه. واقعا بعضیا خیلی خاص و دوست داشتنی هستن .شخصیت خیلی بزرگی داره و کاشکی من میتونستم از نزدیکش ببینمش

این کتاب هم از نیل گیمن هس عجیب و هیولاهای یخی.

اینم کتاب دیگه ای هس از نیل گیمن. اسمشو شنیده بودم توی صحبت های خودشم یه قسمت از این کتاب رو بهش اشاره کرده بود خیلی دلم میخواس ببینم داستانش چطوریه. دوس داشتم . بیشتر از نظر من یه تلنگری بود به بزرگترا تا بچه ها. مخصوصا پدرها که عین مجسمه توی خونه نباشن .دقیقا اینو میخواس بفهمونه به پدرا.

اینو چون خیلی کنجکاو بودم همون روز که به دستم رسید خوندمش .

کتاب بعدی هم چون به شدت عاشق هابیت و ارباب حلقه ها هستم کتاب هابیت رو هم خریده بودم و هزار هزار بار بهتون میگم کتاب هابیت اون انتشاراتی که من خریده بودم رو بخرید حتما . چقدر خوشگله کتابش تصویراش و داستانش و اینکه اینو بدونید که هیچ فیلمی مثل کتابش نمیشه و مطمئن باشید کتابی که از روش فیلم رو ساختن هزار برابر جذاب تر از فیلمش هس.

این کتاب برام جذاب بود چون نویسندش خارجی بود با توجه به عنوانش

اینو جزو کتابایی بود که تا دیدم صد در صد بدون هیچ شکی خریدمش

این کتاب رو با توجه به فانتزی بودن و داستان قشنگی که داره و توی اینترنت در موردش که جستجو کردم دیدم خیلی قشنگه داستانش برا همین خریدمش. قیمتی هم فک کنم نداش.

این کتاب هم جزوداستان های کلاسیک هس نمیدونم دو تومن بود یا سه تومن داستان قشنگی داش تعجب کردم مثلا پول چیو گرفتن . البته جیبی هس اندازش. ولی حالا هر چی. اخه یه ورق سفید هم بخری چندبرابر اینه قیمتش .

اوخی حالا برسیم به کتابای عشقولی که به شدت دوسشون دارم .

یکی از بچه های وبلاگ بهم گفته بود کتاب ماتیلدا هم خیلی قشنگه ولی راستش من دنبالش که گشتم دیدم قیمتش زیاد بود نسبتا. راستش من کتبایا اصلی رو که میخوام بخرم قیمت بالایی دارن بعد باقیمونده پولم هر چی تهش موند باهاش اینا رو میخرم .

کتاب آرتور رو که هر مدلشو چاپ کنن من میخرم. یعنی دیوونه آرتورم

اون خواهر بدجنسش که خیلی دوسش دارم

این جلدش مخصوصا که برا باغبونی هم بود که حتما میخریدمش که انتشارات سبز فک کنم چاپ کرده فقط همین یه جلد رو از سری داستانهاش. خیلی خوشگله. برگه های گلاسه داره و صدبار میخوام پشت سر هم بخونمش اینقد دوسش دارم

خب یه سری کتاب نوستالوژی دیگم خریدم ولی خیلی دیگه سخت میشه درست کردن عکسا بذارید با یه کتاب دیگه که سفارش دادم با اون براتون میذارم. اونا هم خیلی هستن دیگه زیاد طولانی میشه این پست. حرفای دیگم میخوام بزنم اخه

یه چیز خیلی عجیبی که دیدم توی اینترنت به صورت اتفاقی توی سایتای خارجی در مورد نادال داشتم همینطوری مطلب میدیدم که به یه چیزی برخوردم و اینقددددددددددددددددددد تعجب کردم که تا صبح همینطوری بودم.

پیکه رو که میشناسید کیه؟ جناب پیکه، بازیکن تیم فوتبال بارسلوناس. شکیرا هم که همون خواننده س که میدونید زن پیکه هس و دو سه تا بچه دارن. بعدش اینا چند وقتیه که از هم جدا شدن بعد از فک کنم 15 16 سال. اینا هیچی. چون کلا از جفتشون همیشه بدم میومده چه برسه دوتا کنار هم .

جالبیش اینه که این شکیرا با ناداله رافائل نادال قهرمان تنیس جهان. من به شدت طرفدارشم. خاک تو سرت رافائل اره خلاصه. هیچی همینو میخواستم بگم

خب یه مطلب دیگه اینکه در مورد فیلم خواستم بهتون بگم :

که کسایی که طرفدار سیلوستر استالونه هستن

یه سریال خیلیییییییییییییییییییییییییی بانمک و قشنگ و جذاب و خنده دار بازی کرده به اسم پادشاه تالسا . خیلی خوشگله حتما ببینید واقعا ازش لذت میبرید مثل تمام فیلمایی که بازی کرده واقعا دوست داشتنیه. من همیشه منتظر فیلماش هستم .

خب دیگه برم عکسای دیگم گرفتم خیلی اماده س برا موضوعات دیگه ولی خیلی طولانی شد خسته شدم باشه واسه دفعه ی بعد.

شبتون بخیر و یا علی

[ یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 0:6 ] [ هرمیون ]

بررررررررررررررررررررررف . درختا شکوفه هاش داره باز میشه اونوقت برف بهر چیست؟

سلام امروز کلا حس میکنم زیاد خوردم ولی همه میگن چیزی نخوردی . همش داری امار خوردناتو میگیری اینطوری مریض میشی بعد که فکر کردم دیدم اره زیاد چیز ینخوردم چون خیلی کم چیزی میخورم دیگه ، برا همین وقتی یه ذره بیشتر بخورم حس میکنم زیادی خوردم. ولی خب باید ورزش کردنم رو زیادتر کنم اینطوری احساس بهتری دارم .

خب میخوام بهترین مجموعه کتاب دنیا رو بهتون معرفی کنم. قشنگ تریم ،نازترین و جذاب ترین افسانه های دنیا رو داره. و نه یکی دوتا، یه دنیااااااااااااااااااااااا داستان خوشگل و افسانه ای .هر جوری شده اینو بخرید . اگه نتونستید مجموعشو بخرید ، هر جلدش به تنهایی هم فروش داره. حتما نباید مجموعه رو بخرید. ولی واقعا از لحظاتی که میخونیدش لذت میبرید . اصلا هر لحظه که توی دستاتون نگهش داشتید لذت میبرید .

اگه روی عنوان کتابا نوشته مثلا سیندرلا و چند داستان دیگر، فکر نکنید داستاناش اینا هستن فقط. یه عالمه داستانی که تا حالا نشنیدید . من فهرست یه کتاب رو عکسشو گرفتم نشونتون میدم. و اینکه نویسنده داستان اندرو لنگ هس. یعنی اینکه زرتی پرتی نرفتن داستان جمع کنن و چاپ کنن.

من دلم نمیاد تند تند همه رو بخونم برا همین یه کتاب غیر از ین مجموعه هم میخونم که زودی تموم نشه. البته هر کتاب 600 صفحه میشه و عمرا تموم بشه حالا حالاها. یه خوبی دیگه ای هم که داره اینه که داستانش تکراری نمیشن اینقد زیادن که هربار بخونید بازم تازگی داره. کلا افسانه ها اینطوری هستن توی 30 بوک تخفیف داره سایتای دیگه خیلی گروون تر هستن.

خب امشب همینقدر داشته باشید یکی دوتا پیام رو میخواستم بجوابم ولی نمیتونم خیلی خوابم میاد اینبار جواب میدم که بیام . ببخشید دیگه. شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی

[ پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 0:3 ] [ هرمیون ]

راستش هر روز میرم که عکس بگیرم و به کارامم برسم ولی اینقد کارای سختی واسه انجام دادن داشتم که اصلا یادم رفته باید عکس بگیرم

سلام انگشت وسطی پام یه حدی درد میاد که نمیتونم حتی دست بهش بذارم. اصلا هم نمیدونم چرا؟! یعنی در حدی که انگشتمو نزدیکش هم نمیبرم اینقد درد میاد. اونوقت چطوری اینطوری شده که من نفهمیدم؟!

پریروز هواشناسی توی اخبار گفت که روز چهارشنبه هوا قاتی پاتی میشه از سمت غرب. کلا همه ی توده های هوایی از سمت غرب وارد میشن .مدل حرکت زمینه دیگه و از اونجا که ما در غرب قرار داریم یعنی حاشیه ی غربی قرار نداریم ولی غرب حساب میشیم برا همین حسابی کارم گرفت .

وقتی میگن چهارشنبه وارد میشه یعنی تا برسه به ما دقیقا نزدیک ظهر اینجا هم هوا ابری میشه، من با اینکه خیلی خسته بودم دکتر و این چیزا رفته بودیم ،بدتر از همه اینکه ماشین لباسشوئیمونم همچین همین روز سه شنبه درست شد که من کلی کار داشتم و خسته بودم و از دکتر اومده بودیم ، پاشدم رفتم کلی لباس شستم . بعد همه رو روی بند پهن کردم تا فردا ظهر که خشک بشه قبل از ابری شدن هوا.

مامانم توی مجرای صفراش سنگ داره بعد دکتره گفتش باید بره پیش متخصص کبد و گوارش . مامان منم که سخت دکتر میره برا همین به محض اینکه دکتر اینو گفت من اصلا حالم گرفته شد یعنی از صبح تا اخر شب عینهو کفتری که میشینه لب یه جایی و قور میکنه .

نه اینکه قور بزنه صدا کنه، کفتر وقتی غصه دار میشه میره یه جایی میشینه اینطوری پف میکنه و هیچی نمیگه .مخصوصا وقتی جوجه نداره اینطوری میکنه. کفتر بینهایت جوجه دوس داره.

حالا از کفتر بیایم بیرون یادم رفت چی میگفتم. بعد خلاصه نمیدونم دیگه خودمو به زور از این فکر و خیال بیرون کشیدم .

تقریبا سه چهار روزی کلا مشغول پستای آموزشی وبلاگ بودم در مرحله ی جمع کردن هستم وقتی نگاه به وبلاگم میکنم میبینم یه دنیا کار داره بعد که فکرم درگیر شده از کار دست کشیدم . ولی دوباره ادامه دادم خیلی طول میکشه چون بعد از جمع کردن مطالب باید سایز عکسار و درست کنم و آرم بزنم بعد آپلود کردنشون هس بعدشم ارسالشون. بعد درست کردن فهرستای وبلاگه.

حالا اینا غصه ای نیس چند وقت بشینم پشت سر هم درست میشه.

ذهنم خسته س. آخر شبا رو خیلی دوس دارم که بخوابم و کتاب بخونم تا خسته بشم . خواب بعدش خیلی لذت بخشه. روزا رو هم دوس دارم چون فعالیتم زیاده و کلی کار هس که دوس دارم انجام بدم.

چند روزی هم هس که دارم شب بوهایی رو که کاشتم و یه جا دراومدن از هم جدا میکنم و پخششون میکنم اضافی ها رو هم توی گلدون میکارم . کار خیلی سخت و وقت گیری هس. ولی خب ازش لذت میبرم. و در عین لذت بردن هم یخ میزنم . خیلی سرده خدایی. هر باری که رفتم شب قرص ژئوفن کامپاند خوردم از سردرد شدید.

راستی با بسته شدن واتساپ نمیدونم دکترم رو کوجا پیدا کنم شمارشم گم کردم البته بابام داره . گوشیم که زپرتی شد شمارش رو دیگه ندارم. چه کنم دیگه حوصلم نرسیده بود جایی دیگم بنویسم شمارشو .

از همه یانا بگذریم سررسید جدید برا وبلاگم اوردم اون قبلی که قدیمی بود و کلا درب و داغون شده بود دیگم به درد نمیخوره که، خلاصه یه سررسید جدید اوردم و کادوش هم کردم خوشگل باشه و بشینم از اول وبلاگ رو سرو سامون بدم و فهرست بندی کنم و برامه ریزیش کنم.

بعد اینکه مدوسای عزیزم واقعا همینطوره که میگی شاید بهترین موقع همین الان بوده که برام پیام بذاری و من از پیامت انرژی بگیرم و از غصه دربیام. امیدوارم به خاطر همین شادی و انرژی که به من دادی خدا همیشه نگهدارت باشه و همیشه شاد باشی عزیزدلم همینطور بقیه که برام پیام گذاشتید و میذارید واقعا از خدا براتون همینو میخوام از ته دلم . ان شالله همیشه وبلاگم خوب و مفید باشه براتون .

در مورد کتابای نیل گیمن یه چیزی رو نمیدونم گفتم یا نه ولی باید حتما بهتون بگم. نیل گیمن نویسنده فانتزی تاریک معروف هس یعنی همون داستان ترسناک فانتزی که حقیقت نداره و خیالی هس مینویسه. یعنی نکته ای که میخوام بهتون بگم اینه که دستاناش ترسناکه . البته فانتزی هستا . ولی خب جمله هایی که به کار برده و توصیفاتی که کرده تیو داستان به شدت ترسناک هس . پس کسایی که احساسات لطیفی دارن و کلا با ترسناک و این چیزا کنار نمیان کتاباشو پیشنهاد میکنم اصلا نخونن .

ولی کسایی که مث من جو خیالی و ترسناکی که حقیقت نداره رو دوس دارن بینهایت جذاب و قشنگه . یعنی واقعا دیوونه ی نیل گیمن هستم . هر چی داستاناشو میخونم میگم کاشکی من دانشجوی کلاسش بودم و از نزدیک میدیدم و حرفاشو گوش میکردم چقد لذت داش.

این سری که اموزشی رو بذارم حتما کلاسای اموزشیشو که از شبکه اموزش هم پخش شد میذارم کسایی که دوس دارن حتما ببینن چون تیو اینترنت گروون دارن میفروشن.

کتاب گورستان خیلییییییییییییییییی قشنگه. یعنی شما واردی ه دنیایی میشید که تا حالا کسی توصیف نکرده بود از این دید به شدت خیالی. چقد قشنگ به ذهنش رسیده کاشکی من اینطوری میتونستم. کتاب گورستان بی نظیره شاید یه شروع تر سناک داره توی چند خط، ولی بعدا دیگه ترسناک نیس واقعا قشنگه خیلی هم خنده دار هس بعضی جاهاش. از دستش ندید. یه دنیای خیالی خیلی قشنگ و جددی.

درباره یه بچه ی چند ماهه س که وارد گورستان میشه و ارواح ازش مراقبت میکنن و بزرگش میکنن تا نوجوونیش هم اونجاس.

من کلا چون دوس دارم با خوندن کتاب یا دیدن فیلم وارد یه دنیایی غیر از دنیای خودمون بشم . دوس دارم از این دنیا فاصله بگیرم واسه چند لحظه هم که هس وارد یه دنیای خیالی بشم که واقعا بعضی فیلما و کتابا به حدی قشنگ هستن که ادم هیچ وقت تجربشو از یادش نمیره.

خیلی با این حس شاد میشم و لذت بخشه برام. نمیدونید چه حال خوبی پیدا میکنم حتی توی بدترین شرایط. الانم دارم لحظه شماری میکنم این پست رو ارسال کنم و برم بخوابم و کتاب رو شروع کنم به خوندن. توی نور چراغ مطالعه و اتاق تاریک .خوندن کتاب توی این شرایط و این وقت شب مخصوصا قبل از خواب هیچ وقت از یادتون نمیره. قشنگ وارد کتاب میشید و خودتون انگار همه چیز رو میبینید.

اگه بخوام یه توصیه ی خواهرانه بهتون بکنم و کاشکی هم به حرفم گوش کنید اینه که از دنیای الان فاصله بگیرید از تمام بحثا و حرفاش و اتفاقاتش. تا میتونید به خدا فقط نزدیک بشید و وارد دنیای خیالی بشید حالا از هر طریقی که دوس دارید یا فیلم یا کتاب یا نقاشی کشیدن یا هر چیز دیگه ای که خودتون بهش علاقه دارید. ازدنیای واقعی فاصله بگیرید و خودتونو درگیرش نکنید اینطوری شاد و پرانرژی و فعال هستید و تمام لحظات براتون لذت بخشه.

خب کتاب بعدی که تموم کردم از نیل گیمن، کتاب ناکجا بود. وای خیلی دوسش داشتم کتابش به شدت روونه. خیلی راحت میخونید با اینکه یه کم بیشتر از 400 صفحه س. ولی وقتی کتابی دوس داشتنی و قشنگه خودتون آرزو میکنید هیچ وقت تموم نشه.

کتاب ناکجا در مورد شهر لندن هس. داستان در مورد یه پسره که وارد لندن زیرین میشه. یعنی شهر لندن یه شهر لندن بالا هس که دنیای عادی هس و یه لندن زیرین که زیر زمین شهر لندن هس که اونجا هم دارن زندگی میکنن ادمای خیلی خاص و عجیب. خیلی داستانش قشنگه و چیزیه که اصلا تا حالا نشنیدید و کسی به فکرش تا حالا نرسیده واقعا خلاقانه نوشته شده. و اینم بگم که به شدت ترسناکه .

الان یه کتاب جدید دارم میخونم. راستش میخواستم براتون از باغبونیای هوای سرد هم بگم که خیلی سرم شلوغ بود توی باغبونیف اصلا وقت نمیشد عکس بگیرم تا امروز هم کلی کار داشتم وبدتر از همه اینکه هوا ابری میشه و میخواد باروون بیاد من خیلی گیج میشم که سریع کارم تموم بشه .

حالا کارم کمتر شده سعی میکنم عکس بگیرم و یه توضیحاتی بدم براتون. که هیچ وقت این موقع از سال رو از دست ندید برا کاشتن زیر نایلون. بهتر از بهار و تابستونه.

خب دیگه من برم ببخشید دیر اومدم خیلی کار و حرص و جوش زیاد بوده این هفته. واقعا اصلا امکانش نبود بیام بینهایت درگیر بودم . کاشکی درگیر هیچی نباشم و با خیال راحت بیام فقط براتون بنویسم و پستای اموزشی رو هم بذارم. اگه سرم خلوت تر بود همیشه تیو وبلاگ بودم. سعی مینم همینطوری باشه.

راستی یه چیز ییادم نره بهتون بگم. گفتم که دوباره موهام یه کم ریزش پیدا کرده به خاطر رژیم گرفتنم بوده. اینو یادتون باشه در کنار علتای دیگه ای که بهتون گفتم برا ریزش مو که کمبود اهن و کم شدن آب بدن و ویتامین دی و اون قرص آبیه که فک کنم فولیکوزن بود اینو هم یادتون باشه وقتی رژیم بگیرید حتما موهاتون شروع به ریزش جزئی میکنه شاید اولش یه کم شدید باشه ولی مکمل رو حتما خبورید . چون شوک به بدن وارد میشه. وقتی ادم رژیم میگیره. پس نگران نباشید.

منم که شدیدا رژیم گرفتم ورزش سخت هم میکنم . خلاصه گفتم بهتون بگم تا یادم نرفته.

خب شبتون بخیر باشه برم کتاب بخونم . فک کنم هفت یا هشتای دیگه کتاب برا خوندن داشته باشم از الان تو فکرم اینا تموم بشه چیکار کنم. پولمو لازم دارم برا گوشی بخرم. تو فکرم یه دور دیگه کتابامو بخونم بیشتر به طرز نوشتن نویسنده ها دقت کنم. نوشتنمم زیاد کنم تا پول دستم بیاد که عمرا بیاد تا سال دیگه هم نمیاد.

شب بخیر عشقان خفته ی در حال کتاب خوندن من، یا علی

[ چهارشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۱ ] [ 23:4 ] [ هرمیون ]

اول اینکه عکس کتابایی که گذاشتم زیاده ،سرعت اینترنت کمه چندتاش واسه خودم باز شد. بعد اینکه با تبلت عکس میگیرم اگه زوم توی عکسا واضح نیس دیگه ببخشید .تا سال دیگه که گوشی بخرم اول مانیتوررررررر

سلام امشب حتما پست میکنم چون برنامه ریزی کردم.

از یه سایت که چیزامو سفارش دادم نصفش که کنسل شد فقط بازیامو فرستاد. کامپیوتر جدیدمو هم که ندارمش فعلا باهاش بازی کنم کارت گرافیک جدیدش به تلویزوین تصویر نمیداد با گرافیک مادربرد تصویر داشتم که خدایی گرافیک مادربرده ای ول داره ولی خب حالا بد نیس ادم یه کارت گرافیک مجزا هم داشته باشه خلاصه که خودم هر چی زور زدم نشد چون کارت رو هم تازه خریده بودم گفتم نکنه اشکال داشته باشه برا همین زنگش زدم که کیس رو براش میفرستم.

بعد نمیدونم بهتون گفتم یا نه که مهندس کامپیوترم وقتی کلا کیس رو براش ببری یه برنامه نصب میکنه که وقتی خونه باشی مشکلی داشته باشی وصل میشه به کامپیوترت بعد مشکلشو حل میکنه . حتی زنگ زدم و هماهنگ کردیم که وصل بشه وارد کامپیوترم شد و بازم حل نشد بعد دیگه کیس رو مجبور شدم بهش بدم گفتم شاید کارت اشکال داره به مادربرد نمیخوره.

که همینطورم شده انگاری.الان یه هفته س ندارمش چون اینترنت قطع شده یه برنامه باید دانلود کنه از سایت خود کارت، من دارم ولی بابام نمیبره بهش بده حالا تا اینترنت اون سایت رو باز کنه معلوم نیس کی بشه، دلم برا بازی تنگ شده. کیس خوشگلم کوجایی .

این بازیایی که سفارش دادم نمیدونم چطوری هستن فک کنم جالب باشن.

چیز دیگه ای که سفارش دادم کتاب بود که بهتون گفتم. همش از نیل گیمن.

جلد ششم اسرار نیکلاس فلامل جاودان رو دارم تموم میکنم بعدش اینا رو میخونم . وای خیلیییییییییییییییییییی هیجان دارم برا خوندنشون. دیوونشونم .

اینم ماگ خوشگل جادوگریم

هنوز دلم میسوزه برا شلوار لی خوشگلم. اونبار که شلوار لی جدید خریدم بعد من از واتس اپ انتخاب کردم سایزمو هم گفتم به بابام که بره بگیره بعد بابام گفت شلوارتو بده اینطوری بهتره وقتی که اومد بابام شلوارمو خرید گفتم شلوار قبلیم کو؟ گفت بهت دادم گفتم واااااااااااااااااای شلوارمو گم کردییییییییییییی شلوارم نو بود اصن من اینقد نپوشیده بودم خیلی دلم میسوزه .

الانم که لاغر شدم شلوار جدیده بزرگه برام اصلا خیلی شدید لجم گرفته . باید بشینم اندازش کنم.

یه گونی نون خشک چند وقته گوشه حیاط گذاشتم که بابام ببینه زودتر برداره ببره. تا چند ماه این گونی کنار حیاط بود هی منم حیاط میشستم هی اینور اونور میکشیدم هربارم به بابام میگفتم کمرم درد میگیره سنگینه اینو بردار ببره .هزار بار توی روز میره بیرون. اعصابم خورد شده از دست اینکه یه کار کوچولو هم توی خونه نمیکنه

خلاصه چند روز پیش بابام دو روز رفت اصفهان، منم شرایط رو مهیا دیدم گونی نون خشک رو گذاشتم توی کوچه آخه وقتی بابام هس چیزی بیرون میذارم هی جوش میخورم که سریع بیان ببرن بابام نبینه. اینطوری خیالم راحت بود. منطقه ی ما هم طوریه که تا یه چیزی میذاری هنوز نذاشته برمیدارن حالا هر چی باشه. نمیدونم واقعا چطوریه .واسمون خیلی عجیبه

بعد گونی رو اینقدم سنگین بود گذاشتم کنار دیوار و اومدم .یه ماشین شاسی بلند هم داش میومد از ته کوچه من سریع اومدم توی خونه گفتم نگن چه بی کلاس نون خشک دارن بعد اومدم در رو که بستم دیدم ماشین رسید به خونمون وایساد صدا گونیه اومد در خونه رو یواشکی باز کردم دیدم گونی رو برداشت گذاش توی ماشینش .گونیه خیلی بزرگ بود. باورم نمیشه فهمیدم که خود مردم اینجا هر چی میذارم دم در میبرن با این سرعت. همیشه برام همین سوال بود چطور اینقد سریع چیزا رو برمیدارن این پسرا که نون خشکی هستن. نگو جنابان همسایه ها برمیدارن. عجب ادمایی هستنا چقد پُز میدن و ادا اصول درمیارن اونوقت چیزای بازیافتی رو از در خونه ها جمع میکنن .

گفتم بهتون در جریان باشید که اینطوریاس .

خب حرف که خیلی دارم ولی خیلی خوابم میاد ببخشید دیگه. شبتون بخیر باشه یا علی

[ یکشنبه سوم مهر ۱۴۰۱ ] [ 21:55 ] [ هرمیون ]

قسم نامه:

من قسم یاد میکنم دیگه غلط بکنم هیچ نوع غلطی رو انجام بدم .(وسطای پستم میفهمید چرا)

سلام امروز دوشنبه س. تا الان یه سره توی آشپزخونه بودم خیلی کار داشتم . گرمی هوا به اوج خودش که نه آخه مرداد یه گرمایی میشه کاشون بی نظیر. جاتون خالی

خلاصه گرمه خیلی الانم. از ساعت 12 تا 7 نمیشه پا بیرون گذاش قشنگ نصفت بخار میشه میره هوا

خب بریم سر حرفای اصلی.

اول از همه کتابایی که خریدم رو بهتون بگم چیاس خیلی خوشگلن .من خیلی کتاب میخواستم ولی خب پولمو نیاز دارم برا چیزای دیگه. برا همین یه چندتا خریدم تا بخونمشون .ولی یه سری کتاب از نویسنده های روسی بود که واقعا خوشگل بودن و داستای قشنگی دارن. دفعه ی بعدی.

کتاب اول که میخوام بهتون معرفی کنم که کلا اصلا به خاطر این من تصمیم به کتبا خریدن دوباره گرفتم، کتاب ارواح ماشین نشین هس. این کتاب بر خلاف اسمش که فکر میکنید داستانی و ترسناک هس اصلا اینطور نیس. تجربیات و آموزش نویسندگی توسط نیل گیمن هس همون نویسنده داستان کورالین. و البته هزار جور داستان دیگه.

من دیوونه نیل گیمن هستم به شدت عاشق سبک نوشتنش هستم و دوس دارم مث اون خلاق باشم امیدوارم موفق بشم ولی همش میگم کاشکی دانشجو کلاس نیل گیمن بودم. چقد رویاییه .

این کتاب ارواح ماشین نشین

بینهایت قشنگه و بینهایت شیرین و خوندنی. یه صفحشو براتون میذارم.

کتاب بعدی هابیت بود. من این کتاب رو فک کنم دو سال هس که توی سبد خرید سایت گذاشتم. از سایت 30 بوک 80 درصد کتاب میخرم بقیش رو هم از شهر کتاب انلاین یا پردیس کتاب.

کتاب هابیت رو چون عاشق فیلم هابیت هستم یعنی بیشتر از ارباب حلقه ها دوس دارم. برا همین خیلی دوس داشتم داستان اصلیشو بخونم .همون کتابشو. چون همیشه فیلمایی که زا رو کتابا ساخته میشن یه ذره از اون رمانی هس که نویسندش نوشته.من فکر میکردم یه کتاب ساده س که فقط نوشته داره ولی مصور هس وااااااااااااااااااای که چقد خوشگله یعنی خیلییییییییی دوسش دارم

این کتاب هابیت و چند صفحه ازش

یعنی اگه میدونستم مصور هس زودتر میخریدمش

کتاب بعدی هم یکی دیگه از آثار نیل گیمن هس

این کتاب خیلییییییییییییییییییییییی خوشگله واقعا عاشقشم دیوونشمممممم بینهایت خوشگله داستان های خیلی قدیم یو کهن منطقه اسکاندیناوی هس که قدیمیا برای هم تعریف میکردن غول و پری و ادین و اساطیر باستانی خدایان آسگارد رو داره. هر کی فیلمای مارول رو دیده حتما این شخصیت ها رو از قبل میشناسه . اون فیلم که حسابی دستکاری شده هس در برابر این کتاب. نیل گیمن داستان ها رو جمع آوری کرده و به زبان ساده تر نوشته واقعا خوشگلههههههههه. اگه با شخصیتا اشنایی ندارید یه کم شاید خوندن صفحات اول که معرفی شخصیت ها رو میکنن براتون سخت باشه میتونید از اون بگذرید و وارد داستان ها بشید یه سری داستان های کوتاه هس .من هر شب دوتا از اونا رو میخونم

یعنی اگه هیچ کتابی هم نمیخواید بخونید فقط همینو بخونید

دوتا کتاب هم خریدم چون عاشق آفریقا و سرخپوستا هستم این کتابا رو خریدم خیلی دوس دارم زودتر بخونمشون. ولی خب باید کتابایی رو که رد ردیف خوندنم هستن اول تموم کنم بعدش اینا رو میخونم. الان جلد سوم اسرار نیکلاس فلامل جاودان هستمو ارواح ماشین نشین رو هم استثنائا چون اصن صبر نداشتم که بخونمش دارم میخونم شبا دوس دارم هزاربار از روش بخونم.

این کتابا نویسنده هاشون خارجی هستن با تمام احترامی که برا نویسندههای ایرانی و کارگردانای ایرانی قائل هستم صدسال من نه کتاب ایرانی میخونم نه فیلم ایرانی میبینم خیلی مزخرفههههههههههههههههههههه خدایی. خیلی. این داستانای فانتزی هم که شروع کردن یه عده مینویسن همشون کپی هس یکیش که قشنگ از همین کتاب نیکلاس فلامل جاودان کپی کرده بقیشونم که خیلی تکراری و با یه ذره تغییر از داستانایی هس که نوشتن خارجیا.

این کتابای آفریقایی و سرخپوستی

یه کتاب دیگم گرفتم یادم رفت عکسشو بگیرم نمیدونم چطور عکس اینو نگرفتم حالا دفعه بعدی میذارم اونم کتاب خیلی قشنگیه .اون یه داستان هس در مورد سرخپوسته. خیلی خوشگله نمیدونم والا چرا عکسشو نگرفتم

سلام امروز جمعه س. این مربوط به همون قسم نامه ی بالاس.یعنی از دیروز تا حالا مردم از خستگی. یعنی هربار که از نردبوم اومدم پائین ،خواهرم گفت خوبی؟ منم گفتم آره خوبم کاری نداش.

یه راز بالا رفتن از نردبوم رو میدونید اگه میخواید نترسید و تعادلتون رو حفظ کنید اینه که هر چی پله رو بالاتر میرید پائین رو نگاه نکنید سقف رو ببینید کلا بالاسرتونو نگاه کنید. البته منظورم نردبوم های دو لنگه هس. اینا چون وسط جائی قرار میگیرن خیلی سخته ادم بره ازش بالا.

اون پرژم یادتونه برا گچبری سقف، انجامش دادم. به شما هم میگم اگه از این کارا نکردید یعنی خیلی ارتفاع نربودم رو تا حالا بالا نرفتید یا میخ نکوبیدید به سقف ، از اینکارا هیچ وقت نکنید به شدت خطرناکه یعنیییییییییییی واقعا به شدت خطرناکه.

منو به هیچ وجه الگوی خودتون قرار ندید .

این گلا خیلی خوشگل هستن اگه برادر یا پدر یا شوهرتون میتونن اینو انجامش بدن خیلی قشنگه و شیکه. و اینکه اینم بگم که همچینم مردا زیربارش نمیرن مگه اینکه شغلشون باشه . پس اگه زیربارش نرفتن ناراحت نشید چون بابای خودمم به هیچ وجهههههههههههه زیربارش نرفت و گفت میترسه گفت من تا ابن حد نمیرم بالا فقط در حد مهتابی عوض کردن اونم به دیوار تکیه بدم نردبوم رو . بعد هی میگه ناراحت شدی؟؟؟؟؟؟؟؟ میگم نه به خدا اگه میخواستید برید هم من نمیذاشتم به خدااااااااااااااا .

و اینطوری بود که پروژم به پایان رسید

من دور لوسترمون زدم

گوشه های هال هم زدم ولی عکسشو نگرفتم چون وقتی این عکس رو گرفتم خیلی خسته بودم گفتم بعدا میگیرم که یادم رفت وقتی لوستر رو روشن میکنم خیلی خوشگل میشه نور میخوره توی گلا ، یه بار هم میخواستم شب عکسشو بگیرم که حال نداشتم شرمنده چون این روزا خیلی یعنی بینهایت کار دارم

اول چسب چوب بهش بزنید بعد میخ ریز باریک بهش بکوبید پیدا نیس اصلا. چون سه متر تا سقف فاصله س.

سلام امروز شنبه س. والا نمیدونم ارسال میتونم بکنم یا نه. حالا سعیمو میکنم عکس نگرفتم فعلا.

پس بذارید از خریدایی که کردم بگم.

من بازی رو خیلی دوس دارم .نمیدونم گفتم یا نه من به جا سگا خیلی سال پیش یه دستگاه سی دی داشتیم. همین که سی دی توش میذاشتی فیلم توی تلویزین پخش میکنه بعد این دستگاه بازی هم میشد باهاش کرد دوتا دسته بازی داش و یه سی دی بازی که خیلی بازی توش بود روش نوشته بود 300 بازی. ولی 300 تا نبود.

خلاصه من با اون خیلی کیف میکردم بعدش دستگاه خراب شد الانم داریمش یه بار عکسشو میگیرم بینهایت دوسش دارم بعد سگا خریدم.

الان بازی های سگا رو من نمیتونم پیدا کنم و بخرم.بازی های بیشتری میخوام . یه دتسه بازی جوی استیک بهش میگن خلاصه یه دسته بازی خریدم برا کامپیوتر. همیشه با کیبورد و موس بازی میکردم ولی دوس دشاتم هیجانی ترش کنم.

این دسته بازی رو خریدم

یه دسته بازی دیگم خریدم که این بود

ولی پلمپش باز بود برا همین پسشون دادم .

یه سری بازی هم خریدم

بازی هری پاتر

فک نکنید اینا رو راحت انتخاب کردم و خریدم سرویس شدم تا خریدمشون به خدا. چقد استادمون رو زحمت دادم فک کنم کم کم دیگه منو بلاک کنه .

بعدش دیگه بریم سراغ آموزش دوخت شلوار راحتی باحال

این پارچه شلواری که من خریدم تریکو میخرم. خوشگله؟به خاطر دریایی بودنش دوس دارم فانوس دریایی داره عاشقشم

ببینید اول پارچه رو چهار لا تا میزنید

یه شلوار که خیلی خودتون راحت هستید باهاش رو برمیدراید و تا میزنید لبه ی صافش رو میذارید رو لبه ی چهار لای بسته ی پارچه

بعد طبق همون شلوار برش میزنید ولی من چون میخوام خیلی آزاد باشه بالاشو نمیزنم کلا خودتون دیگه هر جور دوس داشتید برش بزنید ولی اگه باز اولتون هس طبق همون شلوار برش بزنید و اینکه فاق شلوار رو هیچ وقت کوتا نبرید اگه از بالا تا فاق رو بلند ببرید میشه درستش کرد ولی اگه کوتاه ببرید شلوار رو خراب کردید. پس همیشه بلند برش بزنید. اینطوری هم که خط کشیدم میتونید برش بزنید عین خود شلوار. فقط اینو در نظر بگیرید که داخل شلوار کش هس و جمع شده باید بزرگتر ببرید.

بعد پارچه رو یه لاشو باز میکنید دو طرف شلوار رو میدوزید

چرخ خیاطی رو اوردم اتاقم میزش رو حال نداشتم بیارم رو زمین گذاشتم

بعد پارچه رو باز میکنید و فاق ها رو روی هم میذارید . همیشه از وسط شلوار یعنی همون فاق شروع میکنید یه طرف رو میدوزید به سمت پاچه. بعد دوباره برمیگردید از فاق اونطرف رو میدوزید.

(یعنی فاق رو پس دقیق روی هم بذارید)

بعد برا کش هم لبه ی کمر رو تو میذارید و یه جاییشم باز میذارید که کش رو رد کنید

میتونید کش پهن و چندسانتی هم به شلور بدوزید ولی اینطوری راحت تر هس . کش یه سانت رو توی سوزن قفلی کنید و از داخل این قسمت کمر که تو گذاشتید رد کنید و گره بزنید

پاچه ی شلورا رو هم میتونید لبه رو کش بدید من دوس دارم خیلی .

میخواستم از اخرش عکس بگیرم که یادم رفت دیگه ببخشید کلا یه سری عکس رو یادم رفته

سلام امروز یکشنبه س. بذارید تا یادمه از باغبونی یه کم براتون بگم.

اون کوکوپیت بود که بهتون گفتم برا کاشت بذر میگن خوبه و من برا امتحان خریدم، خیلیییییییییییییییییییییییی مزخررررررررررررررف بود دقیقا اینکه گفتن مانع پوسیدگی بذر میشه دقیقااااااااااااااااا باعث پوسیدگی بذر میشه و بذرای گرون منو به باد فنا داد. البته من دارم بازم چون همیشه یه دونه از بذر رو میکارم حالا چه اندازه خاکشیر باشه یا اندازه تخمه

گفتکک که این چرت و پرتا رو گوش نکنید و پول کوکوپیت ندید .

خب از باغبونیای دیگه بهت بگم. من از این تورای سبز رو خریدم بهش میگن تور گیاهی. گیاهی نیستا یعنی برای گیاهان هس. ایجاد سایه میکنه حتما کسایی که توی شهرای گرم هستن اینو زیااااااااااااااااااااد تو شهرشون میبینن که از پشت بوم بعضیا کشیدن تا روی دیوار حیاطشون. خیلی هم زشته و من نمیدونم چرا اینکارو میکنن آخه خیلی هم تاریک میشه.

خلاصه اینکه من خودم قبلش یه گونی آبی بود باز کرده بودم دورشم لبه زیگزاگ زدهب ودم که هی باز نشه از هم مینداختم رو گلدونام بعد گفتم برم این تور گیاهی رو بخرم بهتره جنسش جالب تر هس بعد که خریدم دیدم زرشکککککککککککککککک همون گونیه بعد من برا ارتفاع کم رو گلدونام و باغچه چوبیم میخواستم که اینقد این تیره هس که من فقط رو دوتا گلدونام رو کشیدم باهاش.

بعد اینم از تور گیاهی

ولی خب خیلی خوبه ها ولی همون گونی سفید نه رنگی داشتید بندازید هم کار همینو میکنه. ولی تو رو خدا رو خونه هاتون نکشید اینجا همه اینکارو کردن توی کاشون پره. خیلی زشتههههههه.

یکی هم این سقفایی هس که توی حیاط میزنن که به جا پارکینگ استفاده کنن ازش .از اونا هم نزنید که هم زشته هم اینکه اصلا حمل افتاب رو نداره بعد یه مدت همش کنده میشه. همسایه هامون اینکارو کردن .

کدو تنبل کاشتم البته یه بار کاشتم کدو سبز بود بزرگ که شد فهمیدم از جاش کندم دوباره یه تخمه کدو دیگه رو امتحان کردم اینو مطمئنم کد تنبله لیف هم دراه رشد میکنه ولی خیلی کند. آفتابگردون غول پیکر و تزئینی هم کاشتم غول پیکره رشد خبوی داره ولی تزئینی نمیدونم خیلی کوچولوئه.

این لیف هس

سلام امروز سه شنبه س. فک کنم هنوز اون کالا به درد بخور خانگی رو که گفته بودم نذاشتم.

از سایت کالا دوام یه جا صابونی خیلی خوب و کاربردی خریدم البته دوتا خریدم. بهترین خوبی که داره اینه که یه شیب به سمت پائین درست کردن برا جاصابونی که آب صابون میریزه توی خود روشویی دیگه جایی رو صابونی نمیکنه . و اینکه پایه های ابل تنظیم داره تا دو سانت به جایی هم میتونید گیر بدید که از لبه جایی هم نیفته کلا خیلی خوبه و شیب جاصابونی هم قابل تنظیم هس.

اینم جاصابونی باحال

45 تومن

چیز دیگه ای که خریدم یه جامایعی بود اینو به خاطر شیک بودنش خریدم و اینکه یکی نیاز داشتیم برا روی ظرفشویی چون به جامایعی دیواری، مایع ظرفشوئی هس اینو دستشوئی ریختم ظرف پلاستیکیا اخه زشته.

120 تومن

سلام امروز پنج شنبه س. بهتره این پست رو دیگه تموم کنم و ادامه ندم وگرنه همینطور تا یه سال مینویسم و پست نمیذارم خب پس همین جا در همین اول نوشتن میگم یا علی من عکسا رو تمامشو آماده کنم و بفرستم تا آخر امروز.

[ جمعه سوم تیر ۱۴۰۱ ] [ 17:8 ] [ هرمیون ]

اگه در مورد آب مرورارید و عمل و این چیزاش تجربه ای توی اطرافیانتون دارید بهم بگید ممنونتون میشم یه دنیا

سلام امروز همونطور که میدونیم جمعه س من مثل این دانش اموزا که غیبت میکنن دو ساعت وامیسن دلیل غیبتشونو میگن هر بار میام دلیل دیر اومدنمو میگم

مامانم ازمایش داد یعنی جونم دراومد تا آزمایش داد بعد توی واتس آپ فرستادم برا دکترم زرتی دکترمم گفت ازمایش نرماله یعنی واقعا دلم میخواس به دکترم بگم وا خب حالا چیکار کنم؟ هیچی نگفتم چون دیگه روم نشد خب خودت بگو چیکار کنم بعدش

خلاصه برا این دیر اومدم

رفته بودم بیرون خیلی تشنم شد دیدم یه سوپری هس به مامانم گفتم اینجا ابمیوه بخرم بعد رفتم توی یخچالش دیدم اوه من نمیدونم چی به چیه. بهش میگم آبمیوه چی دارید؟ یه پسره بود گفت عالیس داریم خندش گرفته بود من اونوقت متوجه نشدم برا چی بعد گفتم چه طعمائی دارید گفت هلو داریم و چندتا دیگم گفت . بعد گفتم هلو بده اینم رفت سر یخچال یه قوطی فلزی دستش بود یه قوطی مقوائیش. بعد اصلا اینقد خندش گرفت هیچی نگفت اشاره کرد که کدومو بدم من اونوقت فهمیدم چرا این نیشش بازه قوطیشو بدم کدومو بدم .حالا منم یاد تبلیغه افتادم خندم گرفته بود اشاره کردم اون مقوائیه رو بده بعد دلم میخواس بهش بگم الهی خفه نشی اگه نمیخندیدی من اصلا یادم نبود که منم اینقد خندم بگیره تو روحت

بعد نشستم کنار یه مغازه با یه کیک خوردمش. اینقدم همه نگام کردن

خب اول بریم سر لوازم تحریر گوگولیم . اصلا خدائی حالم از خرید اینترنتی بهم میخوره دیگه. اینقد خسته کننده س اینقد انرژیمو گرفت اینقدم که این سایتا بازی درمیارن

خب اول از همه برگه هایی که خریدم. برگه طراحی A3 خریدم یه چندتایی

برگه کاهی چسب دار خریدم یعنی همه به هم چسبیده س . مثل دفتر. برگه کاهی A4 و A3 که 100برگ هس من برا تمرین کردن و ذهنیات خلاقم خریدم

برگه ها خیلی مهم بود که خریدم اینطوری خیلی راحتم و دستم بازه دیگه نگرانی برگه کم اوردن رو ندارم.

بعدیش یه پاستل ارزون دیدم 36 رنگ راستش پاستل اصلا نمیخوام بخرم چون دارم ولی اینو به خاطر رنگای فرعیش خریدم چون خیلی به چندتا رنگ فرعی نیاز دارم. البته خیلی هم ارزون بود. مغازه دار که اصفهانی بود کشت منو به خاطر اینکه یه گوشه از جعبه شکسته بود زنگ زده هی میگه ، منم بهش گفتم آقا اشکالی نداره اگه پاستلا سالم هستن اصلا جعبه مهم نیس. واااااااااااااااااااه

بعد یه جعبه مداد رنگی ارزون بود یعنی واقعا ارزون بود شما الان ارزنترین مداد رنگیا رو که بخری هر مدادرنگی بیشتر از 1200 یا 1300 میفته. ولی این خیلی کمتر بود یادم نیس چند ولی یادمه خیلی ارزون شد.

من یه چیز دیگه که خیلی باهاش سر و کا ردارم و واجبم هس ماژیک ضد آب هس.

بعد یه قلم مو ظریف میخواستم برا آبرنگ . آخه توی چهره ها و جاهای ریز رو نمیتونستم با ابرنگ بکشم. ولی نامردا قلم مو خیلی گروونه

یه بسته گیره خریدم الکی. برا اینکه ارزون و رنگی بود.

مدادنوکی یا اتدود . ما میگفتیم مدادسربی . از اسمای دیگم خوشم نمیاد یه جوریه. دیگه مداد مکانیکی هم میگن لجم میگیره مگه ترمیناتوره که مداد مکانیکی بگیم البته این مدادسربی ، سرب 2 میلی هس یه ذره از سرب مداد انگاری کوچیکتره نیدونم یا هم اندازه سرب مداد هس ولی سرب پنج دهم هم خریدم برا اون مدادسربیم.

سلام امروز شنبه س . اصلا یادم نیس چیا رو گفتم که خریدم فک کنم لوازم تحریر رو گفتم همشو. الان هنگ کردم چون هر چی اتاقمو تمیز میکنم بهم میریزه اصلا تمرکز ندارم وقتی اتاقم قاتی پاتی میشه.

الان یه ذره جمع و جورش کردم که بتونم بنویسم

کتابای ترسناک رو اول بگم. این کتابا از مجموعه های مورمور باشه فک کنم . من فعلا کتاب "او از زیر ظرفشوئی می آید" رو دارم میخونم قشنگه میدونید ترسناکیش در حدی نیس که اعصاب خوردکن باشه مثل یه کتابی که من خوندم وقتی میخواستم انتخاب کنم ترسناک خیلی جدی بود یعنی بیشتر حال بهمزن بود تا ترسناک.

این خیلی متعادله لذت بخشه آدم خوشش میاد انگار داخل کتاب هستی و داری میبینی همه چیو. خیلی واقعا ملموسه

کتابا رو دیگه تصویرشو میذارم پشت سر هم ببینید هم جلد روی کتاب هس هم پشت کتاب. یه خلاصه ای از هر کتاب پشتشون هس.

سری کتابای دایره ی وحشت، جنس برگه هاش از نوع سبک هس مثل همون کتاب شب زمستانی هس که نوع کاغذش همون بالکیه. انگار هیچی توی دستات نیس.

کتاب بعدی که خریدم هی تو فکرش بودم کتاب خواهرزاده ی جادوگر هس یه کتاب دیگه از سری کتابای ماجراهای نارنیا. کتابشو خیلی دوس دارم اندازه کتاب خیلی دوست داشتنیه و با داستانش خیلی هماهنگی داره.

یه کتاب دیگه که خریدم کتاب سیندرلا رو دوس داشتم که داشته باشم. این کتاب جلد و تمام صفحاتش مقوائیه یعنی مقوای خیلی محکم. من وقتی میخریدم نمیدونستم ولی وقتی دیدم خیلی خوشحال شدم کتاب هم مدل کتابش هم نوع نقاشیاش قدیمی به نظر میاد و این خودش خیلی لذت داره موقع خوندنش.

کتاب بعدی که خریدم یه کتاب از کتابای خانم فریزر همون سفرهای علمی وقتی دیدم این کتاب چاپ شده خیلی بارم جالب بود یه داستانشو خریدم داشته باشم چون خیلی دوسش دارم . دوس دارم نگاش کنم

آهان در مورد هزینه پستی که سوال کرده بود یه آجیای عزیزدلم بگم

شما مثلا اگه از یه سایت کتاب بخرید توی یه مرحله ی خرید همه رو انتخاب کنید یه بار هزینه پست پرداخت میکنید ولی اگه از سایتای مختلف بخرید مثل من مرتب باید هی هزینه پستی بدید. برا کتاب ، من از هر سایتی که خریدم تقریبا 14 یا 12 تومن میشه یه سایتم 8 تومن بود. ولی یه چیز دیگم بگم که هزینه پستی که من برا یه سری از لوازم تحریرا دادم خیلی شد 40 تومن شد با پست تیپاکس فرستادن. اصلا نمیدونم چی هس. انگار با ماشین پستی میفرستن.

من چون وزن بسته پستیم زیاد شد خود فروشنده بهم زنگید گفت با تیپاکس میفرستم چون با پستای دیگه بفرستم نزدیک صدهزارتومن میشه منم نمیدونستم چی میگه گفتم باشه ولی بعد پرسیدم دیدم درست میگه.

خب من برم عکسا رو آماده کنم شب دیگه ارسال کنم صبح زود پاشدم خوابم میاد با اینکه بعدازظهرم خوابیدم

سلام امروز یکشنبه س. دیشب اصلا انرژی نداشتم دیگه. یعنی همه عکسا اپلود شده اماده ولی اصلا نتونستم ارسال کنم خیلی خسته بودم. نزدیک ساعت 10 خوابیدم ببخشید .

خب دیگه بدون حرف ارسال میکنم ظهرتون بخیر باشه عچقان دم ظهریه من

[ یکشنبه نهم آذر ۱۳۹۹ ] [ 11:16 ] [ هرمیون ]

وقتی یه بزغاله ناراحت میشه صداش بزغالود میشه

سلام یه سری لوازم تحریر میخوام بخرم حس میکنم لوازم تحریر خونم پائین اومده

خیلی راحت این پرشین گیگ برداشته تمام حسابای منو حذف کرده برا همین تمام عکسای پستای آموزشی که توی پرشین گیگ اپلود کردم نیس شدن. بهشون میگم برا چی اکانتای منو حذف کردید میگه حذف نشده مشکل فنی پیش اومده میگم زیاد طول نکشیده این مشکل فنی؟ میگه همکاران دارن بررسی میکنن

حالا بگذریم بریم سر مسئله اصلییییییییییییییییییییییییییی. کتابای شش گانه ی نیکلاس فلامل عزیزم تکمیل شد بلاخره اون جلد کمیاب رو پیداش کردم

کتاب چهارم نیکلاس فلامل جاودان کتاب احضارگرش رو خریدم 15 تومننننننننننننننننننن میدونید این کتاب رو یه جا 700 هزارتومن دارن میفروشن ولی قیمت اصلی کتاب 80 تومن هس وقتی انتشارات چاپ میکنه. خلاصه باورم نمیشه 15 تومن خریدم

اینم کتاب چهارم

پردیس کتاب که یه کتابفروشی توی مشهد هس واقعا فهمیدم خیلی مسلمون هستن چون به همون قیمت که سال 91 خریدن به همون قیمت دارن میفروشن تازه بعد از خرید من ، نامردا تخفیف دادن و 13 تومن کردن

یه کتاب دیگه که خریدم و خیلی تعجب کردم وقتی دست گرفتمش، کتاب شب زمستانی بود

عجیبیه این کتاب به وزنش هس. کتاب نزدیک 500 صفحه ولی مثل پر میمونه سبک. اصلا انگار هیچی توی دستات نیس. خیلی عجیب بود وقتی دست گرفتم به خواهرم گفتم وااااااااااااای این چرا اینجوریه اصلا وزن نداره . بعد خواهرمم مث من تعجب کرد . سبکی کتاب به خاطر نوع خاصی از کاغذ هس که استفاده کردن. وقتی کاغذ رو لمس کنید یه جوریه خیلی خاصه. توی توضیح اول کتاب هم اینو نوشته.

جلد دوم این کتاب اصلا هنوز وجود نداره یعنی به زبان فارسی هنوز وجود نداره . کتاب خیلی قشنگیه مخصوصا برا الان که زمستونه قشنگ حس زمستون رو بهتون میده چون برا شبای زمستان هس.

یه سری کتابای دیگه که من وقتی توی سایت میگشتم تا ببینم کتابی هس که دوس داشته باشم یهو برخوردم به کارتون خانواده ی بزرگ که کتابش اینجا به اسم خانواده ی پاگنده ها چاپ شده. من اصل این کتاب رو دیدم به زبان اصلی. دقیقا کتاب عین خود کتاب اصلیش چاپ شده با همون کیفیت و با همون تصاویر. باورم نمیشه که چاپش کردن. اندازه کتاب آرتور دوسش دارمممممممممممممم

این کارتون رو هم مث کارتون آرتور همشو ضبط کردم بینهایت قشنگه. من بعضی وقتا میذارم میبینم

کتاباش فقط 9 جلده

یعنی واقعا دوس دارم کتابه رو بغل کنم چقد نازهههههههههههههه آخه چقد نازه

یه سری کتابای دیگم خریدم ولی اینا دیگه آخریشه چون واقعا خسته شدم خریدنشون خیلی سخته. یعنی انتخاب کردن و پیدا کردن کتاب دلخواهت خیلی سخته .

این سری کتابا هم که دفعه بعدی بیام نشونتون میدم، اونا هم واقعا قشنگن داستانای ترسناک دارن

فکر کنم بعدشم نوبت میرسه به لوازم تحریرررررررررر. از یه سایت لوازم تحریر خریدم که صاحبش اصفهانیه. زنگ زدم بهش میگم چرا خب نمیشه مبلغ رو پرداخت کرد میگه ما هر دوتای نماد اطمینان رو داریم و من شماره کارت میدم شما پرداخت میکنی. خیلیا اعتماد نمیکنن به این روش. منم حال نداشتم دیگه اینقد گشته بودم تا چیزای دلخواهمو پیدا کنم گفتم پول رو به کارتتون میریزم دیگه به امید خدا . خندم گرفت نتونستم خودمو نگه دارم خندیدم اونم خندش گرفت. والا بالا کشیدی هم حال ندارم غصه بخورم 257 تومن من به اصفهانیا ایمان دارم

به خاطر پول نه ، به خاطر زحمت و انرژی که گذاشتم تا اینا رو انتخاب کردم ،جون خودتم که شده بفرست همه رو

سلام اونوقتی که مینوشتم ظهر بود الان شب هس اینقد چند روزه فکر و خیال کردم اعصابم خورد شد الان زنگیدم به مطب دکترم. اون دکتر اولی ، بعد منشی گوشی رو برداش اینقد خوشحال شدمممممممممم اشک شوقه واقعا . اعصابم خورد شده بود اینقد فکر داشتم دیگه مونده بود دکترمم مریض بشه بعد بهش گفتم دکتر مریض ویزیت میکنن؟ گفت آره برا اون هفته دکتر عزیزمممممممممممم حالش خوب شده

به این دکترم توی واتس آپ پیام دادم که ببخشید از بس دلواپس مامانم بودم حواسم نبود از شما به خاطر زحمتایی که کشیدید تا حالم خوب شد تشکر کنم. برا چندمین بار شما حال منو خوب کردید ان شائ الله همیشه سلامت باشید و خدا نگهدارتون باشه. بعد جواب داد که ممنون شما محبت دارید سلامت و شاد باشید همیشه. عچیچم

پیام این پست: قدر دکترهایتان را بدانید

آنچه در پست بعدی خواهید دید:

معرفی کتاب های ترسناک و کتاب های دیگر

خرید های تحریری

دوستان از همین جا اعلام میکنم کتاب خریدنم تموم شد و والسلام چون واقعا خسته شدم دیگم پول ندارم ولی واقعا خیلی حرص و جوش داره دیگه نمیخرم میخوام بخونمشون دیگه.

میخوام دیگه نقاشی کشیدنمو شروع کنم دلم لک زده واسش

خب شبتون بخیر و سلامتی و شادی باشود

[ چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۹ ] [ 22:35 ] [ هرمیون ]

این پست ترتیب روز نداره ولی روزا رو گفتم که چند شنبه س.

سلام امروز جمعه س و من میخوام هر طور که هس پست رو ارسال کنم .در اصل اینطوریه که پست از پائین شروع شده از اونجا که سلام کردم . ولی دیدم که اگه از اول پست ناله و این حرفا باشه اعصاب خورد کنه. خودمم دوس ندارم با یه پست انرژی منفی بدم .

کتابام چند روزیه که رسیده. من گفتم بهتون از پست سفارش ندید همچنان بر این عقیدم از پست سفارش ندید چون من چندتا کتاب بود مجبور شدم از پست سفارش بدم خیلی دوسشون داشتم و دیگه انتشاراتیا هیچ کدوم این کتابا رو به چاپ نرسوندن.

اینکه من اصلا اعتمادی به سایتا ندارم میدونستم اذیت میکنن ولی دو سایت شهر کتاب انلاین با این پست معمولی هم بود سریعتر از همه رسوند سایتای دیگه که سفارشی بودن دیرتر رسوندن یا اصلا نرسوندن.

سایت 30 بوک خیلی خوب بود کتابام رو که خیلی نگرانش بودم سالم رسوند سر موقع هم رسوندشون. ولی یه سایت دیگه که اسمشو نمیبرم به شدت اذیت کرد و کد رهگیری هم نفرستاد چون اصلا ارسال نکرد سایتشم اصلا به روز نیس یعنی اصلا بهش سر نمیزنن باید زنگشون بزنی بگی سفارش دادم. بعد از کلی زنگ زدن گفت سفارش برگشت خورده شماره کارت بده که پول رو برگردونیم. یعنی اصلا نداشتن اون کتاب رو سه هفته س منو مسخره کرده اینو بهم میگه. هربار هم که زنگشون میزنی شماره ازت میگیرن که باهات تماس میگیریم ولی الکی میگن. جی ال ایکس هم همین کارو دقیقا باهام کردن .

سایت 30 بوک خیلی سریع هس و شهر کتاب انلاینم همینطور خوبه خیلی.

اوهووووووووووم سلام واقعا روزا سریع میگذره . به خواهرم میگم اون بالا اول نوشته هام، گفتم امروز جمعه س و میخوام ارسال کنم خواهرم میگه این جمعه که رد شد رو میگی؟!!! میگه خجالت نمیکشی

واقعا خجالت میکشم ولی میدونید دلیلم چی بوده

میخوام کتابا رو چندتائیشو نشونتون بدم خوشگله دیشبم نشستم کتاب خریدم حالم بهتر بشه البته چون یه کتابم برگشت خورد پولشو نشستم هم کتاب برگشت خورده رو سفارش دادم هم کتابای دیگه.

امروز تحویل پست داده دیگه اون هفته میرسه . امیدوارم کتاب احضارگر رو که برگشت خورد سفارشم این سایت دیگه داشته باشه و برگشت نزنه. زنگشون زدم گفت اگه وارد سبد خرید شده موجود بوده . گفتم زحمت کشیدی همتون اول همینو میگید.

حالا بگذریم کتابایی که خریدم اینا هستن

قبلا که سه جلد کتاب شش گانه ی اسرار نیکلاس فلامل جاودان رو خریده بودم الان سه جلد دیگشو میخواستم که اصلا نیس شده تمام جلدای این کتاب.

جلد 5 و 6 رو خریدم ولی جلد 4 شد که دوباره از یه جا دیگه سفارش دادم.

جلد ششم 500 صفحه بیشتر هس میگن خیلی جلد ششم قشنگه

کتاب بعدی که خریدم دوتا کتاب خاطره انگیز واسم هس که واقعا نگاشون میکنم قلبم میریزه. خاطره دوران مدرسه هس کتاب جادوگر شهر اُز ، سوم ابتدائی بودم یکی از هم کلاسیام خریده بود بهم داد خوندمش برام خیلی قشنگ و جذاب بود اصلا یه حسی پیدا کرده بودم. وقتی توی سایت دیدمش اصلا دگرگون شدم دوس دارم بغلش کنم سه سال پیش وقتی مریض بودم دفعه اول که بیمارستان بودم این کتاب رو توی گوشیم داشتم هی میخوندمش اصلا دلم باز میشد

اون یکی هم کتاب شیر ، کمد ، جادوگر هس همون جلد اول نارنیا. اینم من سوم راهنمائی بودم معلم ورزشمون ، مسئول کتابخونه هم بود. من رشته ورزشیم همیشه تنیس روی میز بود. خیلی هم خوب بازی میکنم یعنی سرعتی بازی میکنم حال کنید معلممون باهام بازی میکرد یهو سرعتی میزد منم جوابم میدادم اون نمیتونس جواب بده میخندید . بعد برا مسابقات استانی گفت ثبت نامت میکنم که مامانم نذاش خلاصه این کتاب رو بهم داد بخونم قشنگ همش یادمه وقتی میخوندمش

خیلی کتابش قشنگه تصویرای ساده ولی خیلی قشنگی داره. دستمم گذاشتم اندازشو متوجه بشید.

کتاب بعدیم یه رمان برا نوجووناس ولی اصلا اینطوری نیس خیلی قشنگه برا همه سن واقعا بی نظیره. وقتی بخونیدش آدم حس میکنه توی خود جزیره س و همه اتفاقا داره براش میفته هر چند ما هم نوجوونیم

اینم اندازش کوچیک نمیشه گفت آخه کتابش مربعی هس به اینم میگن خشتی. این خشتی کوچیکه.

کتاب دیگمم مربوط به عشق رنگ امیزیمه

عکسای رنگی آخر کتاب برا الگو رنگ امیزی هس

جلد 2 رنگ آمیزی هری پاتر رو نخریده بودم الان خریدم خیالم راحته

یه چیز دیگه اینکه یه سری دیگه از کتابای آرتور رو پیدا کردم اصلا باورم نمیشه

عاشق نیستی بفهمی آرتور چقد عشقه

نمیدونم شما کارتون آرتور رو میدیدید یا نه ؟ اگه نه که نچ نچ نچ نچ

سلام من اگه دیوونه نشدممممممممممممممممم . تو رو خدا ببینید من چه کشیدم چقد فکر کردم که چیکار کنم برا مامانم. انگار مامانم هفت خان رستم رو برام ردیف کرده یعنی قشنگ انگار منو گذاشتن لای منگنه.

بعد قرنی که فکر کردم هی میگفتم چیکار کنم خدایا، دکترمم که توی واتس اپ همون گفت ازمایش رو بگو بیان خونه بگیرن. منم دیگه حرفی نداشتم. خب شرایطمو درک نمیکنه .

بعد یهو به ذهنم رسیده روز یکه قراره برم پیش دکترم دفترچه و سونوگرافی و ازمایش مامانمو که تقریبا یه ماه پیش داده بود نشونش بدم بگم اون ازمایشم که میگه بنویسه واسه مامانم.

حالا اعصاب خوردیا و تحت فشار بودنای منو که دارید چقد هس، حالا بابام دنبالم اومد برا دکتر بعد به حدی اعصاب منو خورد کرد به حدی اعصابمووووو خورد کرد که اصلا نمیتونم بخندم بهش دیگه

بعد خلاصه همه چیو برداشتم سونوگرافی و ازمایش گفتم وقتی به دکترم اینا رو نشون بدم ، میگه تو توی هر دو باری که تعطیلات بودم مخ منو خوردی حالا اینجام میای اینقد حرف میزنی

خلاصه رفتم داخل مطب بابام اول وارد شد بعد من به خونه زنگ زده بودم سریع قطع کردم و گوشیو بذارم توی جیبم، یه کم طول کشید بعد من وارد مطب دکتر شدم.

تا من وارد شدم دکترم گفت : سلااااااااام پس چرا مادر رو نیاوردی؟ وای منو میگید اینقد خوشحال شدممممممممممم یعنی دنیا رو بهم دادن . گفتم مامانم نمیتونه بیاد بعد آزمایش خودمو بهش دادم بعد گفت بفرما بشین . بعد به جا اینکه منو ویزیت کنه برا مامانم هی حرف زدیم.

آهان بابامو میگید، وای اینقد حسوووووووووووووووووووود وقتی دکتر گفت پس چرا مادر رو نیاوردی بابام پاشده اومده جلو صندلی من ، چشاش هشتا شده با عصبانیت یعنی واقعا داشت منفجر میشد گفت مگه برا مامان بهش گفتی؟ بعد توی دلم گفتم مامانم خدا رو داره اگه تو عین خیالتم نیس هیچ کاری نمیکنی . بعد بهش گفت حالا بشین بابا

بعد دکترم اومد تب سنج بهم داد گذاشتم زیربغلم. بعد نشست گفت خب لااقل دفترچه آوردی که ازمایش رو بنویسم براش؟(اشک شوق ) گفتم بله . خلاصه بعد تب سنج که برداشتم یه سری چیزا نوشته بودم توی کاغذ که مامانم چطوری هس حالش، بعد نمیخواستم بابام بفهمه چون ما آب هم توی خونه میخوریم 24 ساعته داره زنگ میزنه به خوار و برادرش میگه. همیشه گوشی تلفن دستشه . اه خوبه همه حرفاشم شنیدم . خائن یه چیزی رو همه جا پخش میکنه .

بعد خلاصه آزمایش رو نوشت سونوگرافیشو دید گفت مجرای صفراش التهاب داره. اخه سنگ داره مجراش. و خلاصه دیگه ان شائ الله ازمایش رو انجام بدیم. الان مامانم راضی شد بیان خونه ازش ازمایش بگیرن چون اصلا نمیتونه راه بره منم میترسم ببرمش بیرون .

سلام امروز پنجشنبه س. باز منصرف شد از اینکه بیان خونه ازمایش بگیرن. بعد گفت میریم اونجا میدم ازمایش رو. بعد وسط شب هی اب خورد میگن اب اشکالی نداره برا ازمایش . اره درسته؟ تو رو خدا شما بگید اب خوردن واسه ازمایش اشکالی نداره؟

خلاصه نرفتیم واسه ازمایش. صبح پاشده میگه من کلی اب خوردم بعدشم تو رو نمیخوام ببرم بیرون کرونا زیاده. بهش میگم من چندماه دارم میرم مطب دکترم که برا کروناس. اعصابم خورد شده واقعا میگم.

چیکار کنم ؟ خدایا چیکار کنم؟ دیگه موندم توش. فوقش اب میخوره من میگم بریم ازمایش بدیم. والا.

یه صلوات هم هس همین الان تو رو خدا بفرستید مامانم دوباره سلامت بشه .

آزمایش خودمو که دید گفت رماتیسم نداری. من تعجب کردم گفتم واقعا؟ گفت آره دیگه این همه آزمایش ازت گرفتم تکرار کردم اونم چندین بار رماتیسم نداری . خوبه ولی اصلا اینم برام مهم نیس فعلا مامانم تمام ذهنمو مشغول کرده.

سلام امروز چهارشنبه س یعنی چند دقیقه دیگه این پست رو ارسال میکنم .

نمیدونم تقریبا تا کجا گفتم ولی مامانمو راضی کردم بیان خونه که ازش ازمایش بگیرن مامانم راضی شد و خلاصه صبح زود منتظر بودیم که اصلا طرف نیومد خیلی خونسرد و راحت. در حالی که ازمایشگاه تمام لوله های ازمایش رو داده بود با برچسب و اینا. نمیدونم والا من دیگه توش موندم . دیگه باز مامانم دوباره میگه ازمایش نمیدم ولم کن. خدائی دارم خل میشم دیگههههههههههههههههههههه

به دکترم توی واتس اپ گفتم اب اشکالی نداره بخوره توی زمان ناشتائی ؟ گفت اشکالی نداره. شنیده بودم میگفتن اب خوردن اشکالی نداره.

نمیدونم من واقعا نمیدونم دیگه مامانم بهتره حالش. روم نمیشه به دکترم بگم ازمایش نداد. بهش میگم نیومد طرف ازمایش بگیره بعد یه ازمایش دیگه بنویسه چون نسخه ازمایش رو کندن

اتاقمم تمیز کردم حسابی . از روی اعصاب خوردی هر چی توی اتاقم بود شستم هر چی توی طاقچه ها و در و دیوار بود ریختم توی لگن و شستم. ملافه ها و روتختیمم با پتومم شستم. نه پتو خرس گنده ها. همین پتوها که روتختی هم میکنن. نقاشی ببر رو هم که کشیده بودم زدم به دیوار اتاقم خیلی ناز شده عکسشو میگیرم ببینید کوجا زدم چقده ناز شده . اوخی بر و بچ ببری خوشگلم

حتی یه کلمه از کتابایی که خریدم رو نخوندم چون فکرم اصلا دست خودم نیس دیگه. منتظرم به آرامش برسم الان هم آروومم البته ولی خب باید یه پیام توی واتس اپ به دکترم بدم خیالم راحت بشه بهش بگم که چطور شد نگه دختره چقده بی شعوره راستی اون دکترم که چه مهربونه، کرونا داره خیلی ناراحتم خیلی براش دعا کردم امیدوارم زودتر خوب بشه خیلی رعایت میکرد نمیدونم من کی رفتم پیشش. یه ماه پیش بود فکر کنم یا کمتر ، بعد از این طلقا زده بود جلو صورتش و ماسک و هر ثانیه یه بار هی ضدعفونی کننده میزد به دستش. خب کرونائیا هم پیشش میرفتن . نومودونم دکترم حالش خوبه یا نه؟هی میخواستم از این دکترم حالشو بپرسم با هم دوست هستن. ولی گفتم ولش کن آخه این دکترمم همون اولش که کرونا اومد کرونا گرفت خیلی هم سخت بوده ولی شکر خدا خوب شد. این دکترمم خوب بشه خیلی ناراحتم یه بار مطبش میزنگم به بهونه نوبت گرفتن میفهمم خوب شده یا نه

خب دیگه من فعلا برم تا باز که بیام زودتر. فعلا یا علی و شبتون بخیر و شادی و سلامتی و نشاط و تندرستی باشه

[ چهارشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۹ ] [ 22:45 ] [ هرمیون ]

ما که دبیرستان میرفتیم سر صف صبحگاهی مشاور میاوردن که سخنرانی کنه. مشاور هم بلندگو رو کنار میذاش که صدا بیرون از مدرسه نره بعد شروع میکرد نصحیت کردن که : دخترااااااااااااا اینقد قوز نکنید اینقد خجالت نکشید کمر و شونه هاتونو صاف نگه دارید بعد دخترای الان که توی 10 یا فوقش 11 سالگی به بلوغ میرسن اونم به خاطر غذاهای هورمونی و فیلمائی که میبینن، اینقد روشون زیاده که باید مشاور براشون ببرن بهشون بگه: دخترااااااااااااااااااااااا خجالت بکشید یه کم قوز کنید

سلام الان بعداز ظهر جمعه س. دو روز هس که هیچکی حال نداره غذا درست کنه برا همین بی غذا موندیم البته انجیر و انگور هس وقتی آدم اینا رو میخوره غذا نمیخواد دیگه. منم زدم سیم آخر دارم انجیر و انگور میخورم و برا خودم میخونم که : مکن کاری که پا بر سنگت آید

من هر وقت تابستون میشه اینقد دوس دارم که مثل وقتی که بچه بودیم کُلمَن بیارم و آب یخ توش درست کنم و بذارم روی اوپن. خیلیییییییییییییییی دوس دارم اصلا یه حسی بهم دس میده. بعد خواهرم چند روز پیش گفت دیگه بسه اینو بردار از رو اوپن شلوغ کرده گفتم نه میخوام. هنوز هوا سرد نشده. بعد خودش برداش بعد منم گفتم خب میذارمش روی میز کامپیوترم .نزدیکترم بهم هس شبا هم راحت تر آب میخورم . اوهووووووم

الان عشقم کنارمه

بعد با لیوان میان اینجا آب میخورن

یه کلمن دیگم داشتیم آبی رنگ بود روی اون قشنگ نوشته بود گل من

سلام امروز شنبه س عیدتون مبارک باشه. من صبح که پاشدم ساعت 10 ،نیم ساعتم صبر میکنم برا پنتوپرازول که میخورم بعدش صبحونمم که خوردم زدم شبکه اصفهان کارتون دکتر ارنست رو هر روز میذاره ،دیدم نیس. بعد پرسیدم امروز تعطیلیه؟ بعد گفتن آره. تازه همه چی یادم اومد. فهمیدم واقعا چقد من دیر لود میشم صبحا

ولی دیشبش رو یادم نرفته که چقد ترقه و اتیش بازی زدن ترقه که نبود بمب بود. نزدیک 50 بار دقیقا یه دو سه قدم اونورتر خونه ی ما هی میزدن ما هی میترسیدم از جا میپریدیم. گفتم الهی که دستت با همین قطع بشه بعد مث فرانکشتاین وصلت کنن به خدا خیلی میترسیدم یهو دلم به خودم بود تلویزیون میدیدم یهو صدای وحشتناکی منفجر میشد از جام میپریدم

بابام خیلی سال پیش یه بار که رفت مشهد بهش گفتم کیف بیار برامون. وقتی آورد من الکی گفتم وااااااااااااای چه کیف قشنگی دستت درد نکنه بابا بعد در نگاه اول اگه بابام یه کم دقت میکرد من دقیقا اینطوری شدم تا کیفه رو دیدم من و خواهرام به هم نگاه کردیم جلو خندمونو گرفتیم و هی گفتیم چه خوشگله خیلیییییییییییییی زشت بود یعنی کیف به این زشتی ندیده بودم تازه سه تا رو هم عین هم گرفته بود چقد بابام بدسلیقه س اصلا فکرشو نمیکردم

بعد یه اخلاقی هم که بابام داره اینه که کافیه اون لحظه بگی چرا اینو خریدی؟ بعد تا قیام قیامت دیگه هر کاری بکنی از اون چیز هیچ وقت دیگه نمیخره حتی خوراکی هم باشه ها بنابراین طبق سیاست گذاری ها از هر چیزی هم که خوشمون نیومد ابراز شور و شعف و ذوق میکنیم چون قانون کاچی بعض هیچی رو قبول داریم

این سوغات بابام

بعد اصل حرفم اینه که الان که کرونا هست و اینا تصمیم گرفتم کیف گوگولیامو نبرم بیرون. بعد نمیخوام بشورمشون ولی بدمم میاد توی این اوضاع از بیرون میام کیفمو نشورم. آخه دفترچه بیمه و پول و این چیزا میندازم توش. بعضی وقتا گیج میشم اضافه پول رو میندازم توی کیفم. خلاصه تصمیم گرفتم این خوشگله رو فدای کرونا کنم

یه چیزی رو میدونید وقتی سال 1400 بشه وارد قرن 15 میشیم البته از 1401 آغاز میشه. کلا حساب کردن قرن اینطوریه که همیشه قرن یه سماره از خود عدد بزرگتره. بعد وقتی سال 1400 بشه ما دیگه هیچ وقت اسمی از 1300 و اینا نمیزنیم تموم میشه میره یه چیز قدیمی میشه برا همین دوس دارم بیشتر از همیشه یادگاری از قرن 14 جمع کنم تا هر وقت که دیدم یا خوندم بگم وای این برا اون سالاس مثلا یه بچه بیاد پیشم میگم ببین بچه ، من توی اون سالا که زندگی میکردم فلان و بهمان هی قرن قبل رو به رخ میکشم

اصلا حرفم یادم رفت. میدونید بابام هی انگار وسواس شده الکی میره دکتر .ول نمیکرد که دستم خواب میره بهش گفتم بابا به خدا من یه لحظه گوشی رو نمیتونم دست بگیرم دستام خواب میره یا وقتی از خواب بیدار میشم دستام خوابه بعضی وقتا. بعد بابام که گوش نمیکنه رفته دکتر و اونام زرتی نوار عصب و ازمایش نوشتن. بعد زجر نوار عصب رو کشیده بعد گفتن هیچی نیس. ازمایششم هموگولوبینش پائینه. بهش میگم بابا خواب رفتن دستت برا هموگولوبین پائینته. چون دوبار هی گفتیم بهت نرو خون بده رفتی دادی. الان دستت خواب میره .

حالا از اینم بگذریم من حرف اصلی رو هی نمیزنم بابام که میرفت دکتر دیدم هی الکی میره و میاد خب یه بار دفترچه مامانمو بدم بهش بگم برا مامانم ازمایش بنویسه. درمانگاه مینویسن دکتراش دفترچه دیگم ببری. البته باید نوبتشو بگیری. خلاصه ازمایش و سونوگرافی برا مامانم نوشته .

حالا میخوایم بریم مامانم انجام بده اینا رو. اصلا از همه چی میترسم کلا برا همه چی فکر و خیال میکنم

دم غروب توی بالکن کتاب ویس و رامین و کتاب اطلس دایناسورا رو میبرم میخونم. همیشه هم با با این حالت وقتی برمیگردم توی هال ، خواهرم میگه ویس رو رامین رو میخوندی؟ میگم خب آخه چرا اینقد ویس بد بوده پادشاه گناه داشته اینقد اذیتش کرده

اینم غروب شنبه

بعد یه دایناسورای خودمو توی کتاب دیدم اسمش تریکراتوپوس هستش.

عزیزدلم تریکراتوپوسم

آره خلاصه اینطوریاس خب من دیگه برم عصرتون بخیر و سلامتی باشه . من نوشتنم تموم شد دیگه عکسا هر وقت آماده بشه امروز ارسالش میکنم یا علی خانوم ها و آقایان احترام به هر دو قشر خوانندگان وبلاگم جهت اعتراض نکردن

[ شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۹ ] [ 21:54 ] [ هرمیون ]

برقای کل شهر رو گرفتن فک کنم بعدش نوبت ماس. سریع آپ کنم تا قطع نشده

سلام دیروز میخواستم آپ کنم نوشته هام تقریبا کامل بود و عکسم گرفته بودم ولی از عصر به بعد سرم درد گرفت بعد هی منتظر شدم سرم خوب بشه به خاطر معدم نمیخوام مسکن بخورم برا همین شب که شد یَک سردرد شدیدی کردم که نگو

دو روز پیش کتابام اومد

کتاب اطلس دایناسورها رو بینهایت دوسش دارم چقد هیجان انگیزه و دوست داشتنی

کتاب سیمی هس و دی وی دی هم داره من هنوز ندیدمش دوبله هم هس

تمام برگه هاش گلاسه س. خیلی مطالبش جالبه. یه جوری هم کتاب رو طراحی کردن آدم دوس داره هی دستش بگیره و بارها و بارها بخونه انگار واقعا توی دوره دایناسورایی

کتاب بعدیم ویس رو رامین هس. کتاب ویس و رامین موضوعش خیلی قشنگه . اینکه ویس زن یه پادشاهی هس بعد برادر پادشاه که رامین باشه عاشق ویس میشه البته ویس هم بدتر عاشق رامین میشه. کتاب تقریبا 600 صفحه که از شروع عشق ویس و رامین شروع میشه تا آخرش که فک کنم باهام ازدواج میکنن و بچه دار میشن و پادشاه میشه و نمیدونم دقیق ولی شعرهاش یه ریتم خاصی داره قافیه هاش خیلی باهم جوره . آدم دوس داره هی بخونه. من خیلی از کتابای شاعرای بزرگ رو دیدم توی نت خیلیاشو یه کمیشو خوندم ولی اصلا آهنگ شعراشونو دوس نداشتم و اینکه یه جایی از کتاب ویس و رامین رو خوندم که پادشاه فهمیده بود زنش و برادرش عاشق هم شدن بعد درددل کرده بود اینقد قشنگ بود که من گریم گرفت

کتاب ویس و رامین عشق من

یه چیزی رو میدونید من دیوونه ی کارتون آرتور بودم و هستم یعنی خیلی بدجور دوس داشتم این کارتون رو. بینهایت دوسش دارم الانم . تمام قسمتاش که نزدیک صدتا بود رو من ضبط کردم و همیشه میبینمش . مخصوصا وقتی با خواهر کوچیکش میشه دلم غش میره وقتی داشتم دنبال کتاب میگشتم یهو اینو توی فهرست کتابا دیدم اصلا باورم نشد بلند گفتم وااااااااااااااااای کتاب آرتور رو چاپ کردن اونم دقیقا عین خودش بعد وقتی دیدم 5 جلد هس اصلا نمیدونستم از خوشحالی چیکار کنم

اینم عشق خودم آرتور خودم

چندبار خوندمشون تا الان

راستی یه چیزی رو در مورد کتابای مصور هری پاتر بگم. فقط چهار جلد مصور شده. دو جلد اولش خیلی قشنگه . جلد سوم و چهارم رو من کامل دیدم اصلا قشنگ نیس انگار دیگه حوصله نداشتن

خب برا انتخاب مداد رنگی بگم که قول داده بودم . مداد رنگی اگه کیفیتش پائین باشه و نرم نباشه وقتی که با یه رنگ رنگ کنید رنگ دوم رو به سختی میشه روی رنگ اول کشید یا اصلا بعضی وقتا کشیده نمیشه روی یه رنگ دیگه. چون اصولا بی کیفیتا حالت لیزی دارن . مداد رنگی نرم یعنی اینقد کیف داره نقاشی کردن باهاش که دل آدم غش میره راحت میتونید چند رنگ رو روی هم بدید.

مدادرنگی مارک کرونا خیلی مدادرنگی خوبیه یعنی واقعا نرمه خیلی لذت بخشه. من مدادرنگی استایلیشم دارم اونم ماهه.

این مدادرنگی کرونا.من قوطیشو گرفتم جعبه صاف و معمولیشم بود

این مدادرنگی های معمولی و ارزون هس . سه مدل که ایرانی هس

مدادرنگی های روزنامه ای خیلییییییییی ارزون هستن

ازش استفاده میکنم .جاهایی که نیاز نباشه روی هم رنگ کنم. چون آخه اونا گرونن نمیخوام زیاد استفاده کنم از اینا هم کمک میگیرم مدادرنگی ارزونم هر جا میبینید بخرید خیلی خوبه به کار میاد چون نمیشه همش از مدادرنگی گروون استفاده کرد.

بعد اینکه برا نقاشی کردن حرفه ای و اینکه نقاشی خیلی طبیعی بشه باید مدادرنگی 24 رنگ رو خرید. چون یه سری رنگ ها رو که خیلی ادم کاریش داره اصلا توی مدادرنگی 12 رنگ نیس. مدادرنگی هم مثل آبرنگ نیس که باهاش رنگ بسازی خوب درنمیاد.

این مدادرنگی استایلیش.

جعبه فلزی روی قیمت خیلی اثر داره. اگه خواستید ارزون تر بشه جعبه مقوائی بخرید.

در مورد پاستل . پاستل که من روغنی دارم پاستل گچی خیلی مزخرفه یه شش رنگشو دارم فقط میتونم باهاش روی چوب نقاشی بکشم پاستل روغنی رو 12 رنگ کسی بخره همه جور نقاشی میتونه باهاش بکشه خیلی هم حرفه ای. همین 12 رنگای ساده که برا بچه هامیخرن. وقتی دست بچه ها میبینم دلم یه جوری میشه اینقد حروومش میکنن

این پاستلا خیلی ارزونه. منظورم جعبه مقوایئ هس نه دقیقا با نی طرح. فقط جعبه مقوائی باشه همین بسه که ارزون میدن.

پاستلا رو سعی کنید توی جای خیلی گرم نذارید روغنش میره ازش. تو جای خنک نگه دارید.

آبرنگم همینطور یه 12 رنگ ساده خوبه.

آبرنگ پالتی. یا آبرنگ صفحه پالتی، اینا ارزون هستن

فقط خیلی بهتره که برا آبرنگ و پاستل دفتر طراحی بخرید. دفتر طراحی A4. بزرگتر از این اندازه نخرید چون برا کسی که تازه شروع میکنه خیلی خسته کننده س.

آبرنگ که روی ورقه های نقاشی معمولی اصلا نمیشه کشید . پاستل هم روی دفتر طراحی خیلی جلوه ی قشنگتری داره دنیا فرق میکنه با وقتی که روی ورقه نقاشی معمولی کشیده میشه.

خب دیگه من برم آخر شب هس خیلی خستم الان چندتا پیام جدید رو دیدم اینبار که بیام در مورد چندتا چیز میگم. شبتون بخیر یا علی

[ چهارشنبه یکم مرداد ۱۳۹۹ ] [ 23:37 ] [ هرمیون ]

اگه نخ دندون اصلا نمیکشید بهتره مسواکم نزنید . به گفته ی محققان مسواک که میزنید رسوبایی که دندوناتون گرفتن رو میکنید لای دندوناتون و باعث از بیخ خراب شدن دندوناتون میشید. اگه مسواک میزنید حداکثر دوهفته ای یه بار نخ دندون بکشید. لازم به ذکر اصت هر وقت میخواید نخ دندون بکشید اول مسواک بزنید یه بیست دقیقه ای مثل بچه ی آدم ، بعد نخ دندون بزنید و بعد دوباره مسواک بزنید.

سلام امروز شنبه س الانم عصر ساعت 5 دقیقه به 7 . امروز بلاخره پرده ها رو که عید میخواستم بشورم ولی کلی چیزی پیش اومد و بعدشم که خودم مریض شدم، باز کردم و انداختم پائین . فردا دیگه میرم یکیشو بندازم بشورم ببینم چطوریاس.

سلام امروز یکشنبه ی ننگین است خیلی خستم خیلی خسته. یعنی چرا من این کارو کردم. واقعا چرا. مرض دارم . امروز پرده ها رو با کمک خواهرم شستیم . پرده ی حریر رو میشه توی ماشین لباسشویی انداخت ولی پرده ی حریری که وصل باشه به آسترش رو نمیشه. و باید با دست بشوری. پرده ها سه قسمته. من پرده اولی رو یادم نبود که باید اول توی آب خالی بندازم و بکشم بیرون که خاکش گرفته بشه برا همین آب و تاید ریختم و پرده رو گذاشتم توش بمونه. پرده حریر رو نمیشه دست بزنی باید بذاری یه ساعت توی آب و تاید بمونه. اونم تاید دستی.

خلاصه به خاطر اون اشتباه اول در شستن و فراموشیه من، هشتصد بار مجبور شدم آب عوض کنم برا آبکشی. چون هی آب و خاک ازش درمیومد. اصلا به پرده ها وقتی که آویزوونه نمیاد که اینقد خاک داشته باشه. اینقد سنگین بود که نگو حالا حسابشو بکن من چندبار اینو از آب کشیدم و باز دوباره مینداختم تو آّ دوباره آبکشی میکردم

بیشتر از این توضیح نمیدم امشب ، چون الان ساعت یازده شب هس و من به شدت خستم .دوست داشتم باهاتون حرف بزنم یه کم بار خستگیم کم بشه

سلام امروز دوشنبه س و من واقعا از کاری که کردم به شدت پشیمونم. چون فراتر از طاقت و انرژیم بود. دیشب خیلی حالم بد بود یعنی نیمتونم بگم در چه حد خستگی بودم واقعا در حد بیهوشی. نفسمم میگرفت. از بس بوی پودر دستی ، تند بود. بعد حریر با آستری خیلیییییییییی سنگین میشه. من الان نباید این کارو میکردم میذاشتم برا یه ماه دیگه یا دو ماه دیگه.

هزار هزار بار غلط کردم و بدتر از اون اینکه موقع نصبش چقد سختی کشیدم . اصلا طاقت نداشتم نباید بلافاصله بعد از خوب شدنم اینکارو میکردم .

امروز قراره کتابام برسن. چون کتابا رو سفارش میدم ، برا همین چند روزی طول میکشه تا بیان.

یه نکته ای رو در مورد کتاب بگم. اگه میخواید کتاب بخرید الان بخرید چون مرتب گروون میشه. من کتاب رنگ امیزی هری پاتر رو جلد اول 12 تومن خریدم بعد الان که جلد سوم رو خریدم 25 تومن بود یا کتاب رنگ آمیزی باغ اسرار آمیز که از نوع کتابای خشتی هس یعنی اندازه کتاب مربعی بزرگ هس اون 15 تومن بعد الان کتاب دیگه ای که همون سال هم ردیف همین بود و یه قیمت بود 35 تومن شده بود که خریدم.قشنگ قیمتا دو برابر و نیم شده.

اگه میخواید کتابی رو بخرید اصلا به چندماه دیگه یا سال دیگه نندازید چون مرتب بالا میرن قیمتا.

کتاب کیمیاگر رو تموم کردم آخرش جالب بود خیلی فانتزی شد. الان یه کتاب کیمیاگر دیگه که البته اسم اصل کتاب :شش گانه ی اسرار نیکلاس فلامل جاودان هس رو خریدم البته با دو جلد دیگش. نویسندش مایکل اسکات.

هر کی هری پاتر رو دوس داره اینو هم حتما دوس داره خیلی خیلییییییییییییییییییی بی نظیره

شش جلد هس من سه جلد رو خریدم چون خیلی گروونن فعلا نمیتونم اون سه جلد رو بخرم و معلوم نیس چند بشه چند ماه دیگه.

اینم سه جلد اسرار نیکلاس فلامل جاودان

این یه توضیح کلی هس که با یه برگه از خاطرات دفتر نیکلاس فلامل شروع میشه.

اینم عکس نیکلاس فلامل. عکس واقعیش هستا. چون همچین کسی بوده. داستانایی که دنبالش ساخته شده افسانه س. مقدمه ی کتاب درباره شخصیت واقعی و زندگی واقعی نیکلاس نوشته خیلی عجیبه. نیکلاس با همسرش مسافرت میکنن برا اکسیری که همه چیو به طلا تبدیل کنه رو پیدا کنن. بعد وقتی برمیگردن خیلی پولدار شده بودن یه کتابی هم داشتن. که اکسیر جوانی و زنده موندن رو توش نوشته بوده. بعد وقتی این دوتا میمیرن همه جمع میشن که کتاب رو پیدا کنن توی خونش ولی چیزی پیدا نمیکنن بعد مردم میگن بریم شاید توی تابوتش باشه که خاک کردیم وقتی تابوت رو از زیر خاک درمیارن اصلا هیچکی توش نبوده برا همین افسانه ها شکل میگیره که این زن و شوهر واقعا اکسیر جوانی رو کشف کردن.

هر کتاب 500 صفحه س

چند روز پیش مامانم صدام زد گفت پاشو بریم بیرون. من گفتم چیییییییییییی! خوب نیس بیرون بریم برا چی میریم بیرون خبری نیس. خواهرم گفت پاشو بریم. گفتم ماسک نداریم گفت ماسک نمیخوایم بیا بریم. خیلی ترسیدم اینقد از دست خواهرم عصبانی شدم بعد بابام گفتیم بره ماسک بخره بیاد بابامم گفت ساعت 11 ماسک میدن. ولی بازم رفت شکرخدا ماسک داشتن و دادن. خیلی خوشحال شدم بعد با دستکش و ماسک رفتیم بیرون. دقیقا جائی هم رفتیم که شلوغه همیشه.

من اصلا دلم به هیچی نبود فقط میخواستم زود بریم خونه خیلی میترسیدم. همه حواسم به مامانم بود بعد یهو پسره دقیقا اومد روبروم بهم گفت تو که ماسک زدی به صورتت ،نمونه ای. بعد رد شدم سریع به خواهرم برسم بهش گفتم دیدی منتظر بودم این تائیدم کنه که کرد خواهرم گفت چقد پروئن ،بین این همه آدم راحت حرف میزنن من گفتم خب جوونِ مردم حرف برا گفتن داره کاشون اصلا مردم رعایت نمیکنن در مورد کرونا.اصلا انگار نه انگار. واقعا مردم چه فکری دارن که ماسک نمیزنن؟!!

میدونید من نزدیک 8 کیلو وزن کم کردم. بار دوم هس که اینطوری وزن کم میکنم. هر دوبارم به خاطر ویروس .دیروز یه جفت آمپول تقویتی زدم . همین آمپول ب کمپلکس ب 12 اینقد از آمپول زدن میترسم که نگو. بعد همینطور که بابام داشت آماده میکرد خیلی ترسیدم و منصرف شدم هی گفتم نیمخوام به خدا نمیخوام بعد خواهرم گفت رنگت پریده باید بزنی بعد خوابیدم پنیه که بابام کشید اینقد پامو تکون دادم گفتم نمیخواااااااام بابام گفت اااااااااااااااااا چقد پاتو تکون میدییییییییییییییییی بعد دیگه آمپول رو زد. اگه بدونید شب توی خواب چقد درد کشیدم از جای آمپول. انگار یه چیزی اندازه قد توپ بیسبال توی جای آمپول بود درد میومدددددددددد هنوز من یه ور میخوابم .

خب دیگه من برم اگه نوشته ها قاتی پاتی شده ببخشید چون چند روز نوشتم عصرتون بخیر باشه یا علی

[ پنجشنبه پنجم تیر ۱۳۹۹ ] [ 19:30 ] [ هرمیون ]

گوشیمو شبا میذارم رو طاقچه کوچولوئی که کنار تخت زدم. دیروز صبح خواب بودم هی صبح زود گوشیم زنگ خورده رو ویبره هم بوده هی حرکت کرده افتاده تو سطل . هی ظهر میگفتم گوشیم کو؟!!!!

سلام امروز روز رسیدن سفارش من بود از هیجان نمیدونم چیکار کنم واقعا

امروز دو کتابامو گرفتم . قبلش بگم که کتابا رو روی میز نقاشی کردنام گذاشتم دیگه ببخشید رنگی رنگیه

رمان کیمیاگر و کتاب رنگ امیزی هنر و طبیعت. تابستونم کارم گرفت. بشین هی رنگ کن

این کتاب کیمیاگر. رمان خیالی و فلسفی هس.خیلی قشنگه آخرش به خیلی چیزا آدم میرسه. من چند صفحشو از توی اینترنت خونده بودم.

انواع مختلفی داره این کتاب. نوع ساده هم داره. مثل کتابای معمولی . ولی من دیوونه ی این مدلش شدم. جلد چرمی و اندازه ی کوچیک اون

پهنای کتاب برگه ها طلائی هستن

کتاب به دو زبان نوشته شده .آخر کتاب به زبان انگلیسی داستان هس.

این هم کتاب هم آثار تحسین شده ی توماس کین کید هس.

آخر کتاب آثارش رو با رنگ گذاشتن. از روی اونا میتونیم رنگ کنیم

بینهایت آثارش قشنگه

این کتابای رنگ آمیزی واقعا جذابن خیره کننده و دیوونه کننده

من یه نقاشی از کتاب هری پاتر 3 رو شروع کردم رنگ کنم

خب بخوام بگم این روزا چیکار میکنم .والا هیچی همچنان ترسو هستم و تا یه چیزی میشه میترسم میگم نکنه هنوز خوب نشدم. مثل همون بار قبل یه سال طول کشید تا باور کنم خوب شدم

من همیشه سر هر چیزی زیادی جوش میزنم و حرص میخورم. استرس نداشته باشید همین. دست شستن و خونه موندن جای خود اینقدا از نظر من اثر نداره استرس بدترین چیزه. آرووم باشید .

شبا فیلم هابیت رو شروع کردم میبینم قسمت اولش رو دیشب تموم کردم هر شب فقط میتونم بیست دقیقو ببینم چون خیلی خوابم میگیره

این فیلم و یه فیلم دیگه به اسم ارباب حلقه ها رو فقط قسمت اولشو تونستم ببینم اونم خیلی کم. چون تلویزیون که پخش میکرد اصلا نمیذارن نگاه کنم چون خیلی میترسن هی میگن بزن اون کانال. اه اینا چی هستن خیلی میترسن. مخصوصا بابام . هی میگه بزن شب خواب ترسناک میبینم خلاصه برا همین نتونستم اینا رو این همه وقت ببینم.

یه بار دانلود کرده بودم همشونو. الان دیدم وقت خوبیه بشینم ببینم قشنگ و به دل صبر خواهرام که میان میبینن اینو میبینم میگن اههههههه حالم بهم خورد اینا رو نبین

آخه چیزی که واقعی نیس ترس نداره که. وااااااااااا

بچه ها اونبار گفتم حرفشو نزنید برا کرونا خواستید بزنید چیزی نیس اونبار یه کم خب روحیم ضعیف شده بود اصلا دلم نمیخواس اسمشو بشنوم چون لحظه های خیلی بدی رو گذروندم. اینقد دلم خوش بود شما دعام میکنید وقتی میگفتید بهم برات فلان دعا رو خوندم برات دعا کردم بهم دلداری میدادید روحیم ضعیف نشه . خیلی روم اثر میذاش هی برا خواهرام میگفتم بعد گریم میگرفت و گریه میکردم

هیچ وقت شما رو فراموش نمیکنم واقعا هیچ وقت توی زندگیم این لحظه ها رو فراموش نمیکنم. در عین اینکه خاطره ی بدی بود ولی یاد شما میفتم دلم شاد میشه

آقایون هم جای خود. بعضیا حرفایی میزدن که خندم میگرفت. مخصوصا وقتی یه نفر حالا اسمشم میبرم نگن چرا بین آقایون و خانوما فرق میذاری خاظره ی فراموش وقتی خوندم که نوشته آخر پیامش خوب شو لعنتیییییییییی. بعد آخرشم نوشته بود خخخخخخخخخ خیلی خندیدم یعنی من با بغض و گریه مینشستم پای کامپیوتر . بعد یهو منفجر میشدم از خنده. بعد وقتی به خواهرم گفتم که میگن یه دست کتک باید بهت زد به خاطر تب سنجی که اشتباه اندازه میگرفتم آقایون خیلییییی کم پیام میذاشتن همیشه کلا احساس میکنن من پیاماشونو نمیخونم وقتی حالم بد بود متوجه شدن که من پیاماشونو میخونم . پیام همه رو میخونم .

بعد شب قدر که باهام درددل کرده بودید با درددل هاتون گریه کردم براتون دعا کردم . یعنی هیچ اسمی رو فراموش نمیکنم همتون برام عزیز هستید واقعا از ته دلم میخوام همیشه سلامت باشید و در پناه خدا و امام زمان عج. واقعا هر وقت که دعا کنم شما هم یادمه که دعاتون کنم.

خب زیاد حرف زدم برم دیگه . اگه دیر اومدم شرمنده . چون روزای اول خوب شدنم بود زود خسته میشدم . سعی میکنم دوباره مثل قبل لااقل سه چهار روز یه بار بیام

یا علی دوستای مهربون و بامعرفتم

[ پنجشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۹ ] [ 16:53 ] [ هرمیون ]

الان روز چهارم سرماخوردگیم هس و کاملا خوب شدم فک کنم از نظر دکتر شانس میارم داروهاش خیلی خوب بود . و اینکه همچنان بابام سرماخوردگیشو داره

سلام امروز چهارشنبه س. الان هم بعدازظهر ساعت 3 هس. میدونید بدترین چیز اینه که همیشه خوابایی میبینید که راست باشه من هر خوابی میبینم همون میشه هیچ خوابی الکی نیس هر چی هم خواستم گردن غذای دیشب و سردی و این چیزا بندازم بیخود بوده . خوابام همیشه درسته.

چرا آخه باید آدم از آینده خبر داشته باشه. این چیزه خیلی وحشتناکیه میدونید خواب کلا معجزه بوده از یه پیغمبری فکر کنم یادم نیس امام یا یکی از پیغمبرا بوده . نه راستی اماما که معجزه ندارن. اول اصلا آدما خواب نمیدیدن بعد شب وقتی میخوابن معجزه میشه که همه دیگه خواب ببینن بعد صبح که میشه همه ی مردم وحشت زده از خونه میزنن بیرون و نمیدونن اصلا چی شده شب رو کجا بودن اون چیزا که دیدن چی بوده.

بعد براشون توضیح میده پیغمبر اون زمان ، دیگه مردم متوجه میشن و شگفت زده

آره خلاصه اینطوریاس. بعد میگم ما یه تعبیرخواب داریم بر طبق احادیث و روایات و امام صادق کلا درستیش اصلا شک نداره. از بچگی تا یادمه این کتاب رو داشتیم. البته یه سری پاره شد بعد دوباره خرید بابام. چون خیلی درسته برا همین من ازش خیلی میترسم. دقیقا تعبیر کرده هر خوابی رو. کلا نگاه به کتابه هم میکنم میترسم قبلنا خیلی خوابامو توش میدیدم بعد هی میترسیدم و این حرفا بعدش عین همون هم تعبیر میشد آخرش. دیگه زیاد نمیبینم . چند شب پیش یه خواب دیدم دقیقا عینش تعبیر شد اصلا شکه شده بودم باورم نمیشد. بعد دیشب هم دوتا خواب دیدم که یکیش ظهر نشده عین همون شد که توی خواب دیدم و یکی دیگه هم دیدم که نمیدونم والا بیخیال اصلا

توی تعبیر خواب نوشته خواب رو اصلا برای کسی تعریف نکنید خواب تا زمانی از دهنتون بیرون نیاد و تعریف نشه برا کسی دو ر سرتون میچرخه و باهاتون همراه هس. ولی وقتی تعریف کردید به زمین میشینه و تعبیر میشه

کلا هم میگن خواب رو برا کسی که بدخواهتون هس یا تعبیر بد میکنه اصلا تعریف نکنید چون همون تعبیری میشه که اون کرده.

این تعبیر خواب هس که میگم

اگه شما خیاطی کرده باشید میدونید بعضی از پارچه ها رو باید با سوزن پلاستیک دوزی بدوزید وگرنه دوختش بد درمیاد . کلا هم بد دوخته میشه. سوزن پلاستیک دوزی یا سوزن آبی مخصوص همین کاره

اینم سوزن آبی. اینو نباید به کاغذ فرو کنید با چسب به کاغذ بچسبونید موقع خرید. البته خود فروشنده میچسبونه

خیلی ظریفه و خیلی هم نازک تر از سوزن معمولیه چرخ. قیمتش 800 فک کنم

و یه بسته سوزن معمولی چرخ خیاطی ژانومه یا هر چرخ دیگه فک کنم که 5 تا توش هس 2600

من یه مانتو جلوباز خریده بودم چند وقت پیشا که نشونتون داده بودم قبلا. از بس خوشگل بود نتونستم جلو خودمو بگیرم و خریدمش. من که چادری هستم ولی خب کلا دوس داشتم همه جا بپوشمش راحت هم باشم برا همین یه زیپ طلائی گوگولی براش گرفتم و بهش دوخیدم. خیلی خوشگل شد

این مانتو جلوباز و زیپی که بهش دوخیدم

سلام امروز جمعه س یه عالم چیزی جور کردم آوردم اینور میز کامپیوترم گذاشتم میخوام یه چیزایی درست کنم ولی نمیتونم .فکر اصلا نمیذاره من سراغ کاری برم. یه بار گفتم خیاطی خیلی بیخوده ولی یادم نبود که وقتی ادم درگیری هایی مث همین درگیری من توی زندگیش پیش میاد خیلی به درد میخورده چون حوصله هیچ کاری نداری جز اینکه پاتو بذاری رو پدال چرخ خیاطی و بری واسه خودت

چیز خاصی نمیدوزم دارم کارای تکمیلی میکنم مثلا چندتا لباسام کش اومده کوتاش میکنم یه لباسام بعد از دوبار شستن تا پائین زانوم کش اومد

خب من دیگه بروم. راستی به خاطر پیاماتون ممنونم .واقعا ممنونم که به خاطر سفارشائی که بهم کردید وقت و حوصله گذاشتید برام نوشتید عزیز دلم هستید آجیای ماهم

فقط در مورد آمپول انفولانزا ،دکترم گفته بود بهم کاری نمیخواد اصلا انجام بدی هر کی یه بار این ویروس رو میگیره دیگه نمیگیره گفت تا به حال ندیدم دوبار یکی این ویروس رو بگیره گفت هیچ کاری نکن حتی من گفتم کلاه سرم میکنم توی سرما یا زیاد خودمو میپوشونم گفت نه اینقد حساس نشو. البته من سردمه کاری به این ویروس ندارم همیشه بیرون کلاه سر میکنم و گرم میپوشم وقتی خیلی سرد میشه.

ولی واقعا میگم خیلی مواظب باشید خدا نکنه سر عفونت کنه یعنی یه چیزی میشنوید خیلی وحشتناکه بینهایت. یعنی بخوام بگم مرز بین زنده موندن و .... چقده، یه چیزی در حدود 90 درصد در مقابل 10 درصد . یعنی شانس زنده موندن 10 درصده البته خیلی کمتر. نه اینکه فکر کنید عادی مریض میشید و تب و این حرفا، نه اینطوری نیس انگار وارد جهنم میشید بدترین تجربه ها رو میکنید.

خلاصه مواظب خودتون باشید و ساده نگیرید سرما رو. ان شائ الله همیشه سلامت باشید مواظب خودتون باشید یا علی

[ جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۸ ] [ 16:46 ] [ هرمیون ]

هیجانات اانگیزیاتم فوران کرده . خریدم خریدممممممممممممم

کتاب رنگ امیزی بزرگسالان

اولیش باغ اسرار آمیزکتابش خیلی پهن و بزرگه ادم خوشش میاد 90 صفحه س

کتاب رنگ امیزی هری پاتر این کتابه بزرگتره بعد تقریبا 80 صفحه س

میدونید این کتاب رو اصلش برا ایجاد تمرکز و آرامش و خیلی چیزای دیگه درست کردن طراحش یوهانا بسفورد هس .من وقتی سوال میکردم از یه مسئولای خانه ی کتاب ،از همین جا که خریدم بعد دو ساعت توضیح میداد برام میگفت مثلا ما داریم قبض پرداخت میکنیم فکرمون به اینه که بعدش کجا بریم ،این یعنی اینکه تمرکز نداریم. فکرمون همیشه مشغوله . این کتاب باعث میشه تمرکز داشته باشید و قاتی پاتی فکر نکنید این قاتی پاتی رو من میگما .خلاصه ی حرفای این پسره ی پرحرف بود نه شوخی کردم خدائی خیلی قشنگ توضیح داد بعد من دوتاشو خریدم یعنی همین دوتا رو هم داش قبلا توی اینترنت دیده بودم و خونده بودم دربارشون. خانه ی کتاب کاشون واقعا کتاباشو قیمت خوبی میده سایت هم داره اسمش ساربوک هس آدرسش این میباشد

خیلی خدائی خوب میدن هری پاتره 13 تومن باغ اسرار آمیز 15 تومن.میدونید توی دیجی کالا باغ اسرار امیز رو 34 تومن میده

میدونید رنگ آمیزی اینا خیلی جالبه یه جوری عمقی رنگ امیزی میکنن من خیلی دیدم یه کمی یاد گرفتم حالا ببینم چیکار میکنم البته اون کارامم در دست دارم

خب من فعلا برم دیگه. یا علی عخشان من

[ شنبه سوم شهریور ۱۳۹۷ ] [ 21:3 ] [ هرمیون ]

سلام جديدا ايرانسل خبيث شده .همچين بسته هاي روزانشو دقيقا سر 24 ساعت ميزنه صفر ميكنه خب بذار استفاده كنم حيفه اه اه خبيث

من فقط موندم كه چرا هر چي جمع و جور ادم ميكنه بازم انگار خونه خودش چيزي به وجود مياره كه هر چي جابجا ميكني تموم نميشه

ديروز يه عالمه پلاستيك و اين چيزا توي يه پاكت خيلي بزرگ كردم .تازه به هيچ وجه هم پلاستيك جمع نميكنيم و دور ميريزيم كه جمع نشه ادم گيرش باشه خلاصه بازم ديروز يه پاكت بزرگ پلاستيك مث جعبه پلاستيكي ميوه و ديگه چي بود اصن يادم رفته از بس اينور اونور رفتم ديگه مغزم قاتي كردهنيدونم از اين چيزا بود هر چي مامانم دلش نمياد بندازه من ميندازمشون دور مامانم ميگم چشاتو ببند من بندازم دور

خلاصه يه جايي هس توي كوچمون كه چندتا از اين پسراي پلاستيكي يعني اينا كه ميان ميخرن گفتن هر چي پلاستيك ميخوايد دور بريزيد بندازيد اينجا ما هم گفتيم خب گناه داره ادم لاي آشغالا نندازه همشو ميندازم اونجا هر چند وقت يه بار ميان سر ميزنن و برميدارن يه جاي ديوار كشيده شده اي هم هس بعد خلاصه اينكه داشتم اين پاكت رو مينداختم كه يه زنه از كوچه اصلي از جلوي كوچه ما رد شد نيدونم از كوجا بود از كوچه هاي ديگه بود غير كوچه ما.

بعد خلاصه اين پاكت پلاستيك رو انداختم كه اين زنه يه نگاهش كرد انگار ادم كشتم فك كرد از اون ادماي بي فرهنگ استم كه زباله ميندازه جائي گفتم حتما ميره همه جا پر ميكنه كه يه دختره از اين خونه اومد بيرون و زباله انداخت. اين زنا هم كه بلدن چطوري شورش بدن يه حرفي رو

بعد ديگه همچنان خونه تكوني ادامه دارد .روند اروومي رو پيش گرفتم توي خونه تكوني

يه روز تمام هم داشتم كتابخونه رو مرتب ميكردم و كلي كتاب هم توي راه پله هاي پشت بوم بود كه اونا رو هم جا دادم توي كتابخونه.اعصابم خورد ميشه هر كي كتاب برميداره اصن كاري نداره ديگه بذاره يا نذاره يا جوري برميدارن كه همش به هم ميريزه مخصوصا بابام.هي ميگم خب هر كتابي كه برميداريد بخونيد بذاريد سرجاش اين چه عادتيه دور تا دور اتاق رو پر كتاب ميكنيد

ادم خب خسته ميشه اينقد اين مرتب كردن كتابخونه كار كمرشكني هس كه نگو سنگين كاري داره.الان شايد هزار بار رفتم و اومدم و كلي كتاب روي هم گذاشتم و جابجا كردم . همشو از اول ريختم و جاشون گذاشتم.كتاب كوچيك و بزرگ كنار هم ميذارن .بعد كتاب برميدارن همينطوري ميذارن روي همه كتابا و ميرن

اينبار ديگه جوري چيندم كه اصن نشه كتاب بيرون كشيد ازش همچين فشرده كه ديگه كسي نتونه اصن كتاب بياره بيرونتا روي كتابا رو هم كتاب گذاشتم اخه ميخوام جمع و جور بشه خستهشدم هي توي همه جا كتاب ريخته.ديگه همه جا بشن توي كتابخونه

بعد خلاصه حاصل زحماتم اين شد

امروزم كل سبزياي باغچه هامو كندم و جاشون گل كاشتم.سبزيام خيلي شدن مخصوصا گشنيز و جعفريا دلم نميومد بكنمشون ولي خب جا ندارم ديگه . واي راستييييييييييييييييييي اصن يادم نبود كه بادووم هم كاشتم گردو رو يادم بود خيلي با احتياط سبزيا رو ميكندم بعدش شخم زدم و كود بدم به خاك كه ديدم گردوئه هنوز سبز نشده ولي سنگين شده بود ولي اصن روحمم خبر نداش كه گوشه باغچم بادووم كاشته بودم بادوومه سبز شده بود بعد بيل رو زدم بهش دوتا لپه هاش كنده شد.لپه كه ميدونيد چيه همين كه يه كياهي سبز ميشه مث لوبيا بعد اين لوبيا دو لپه ميشه ميره بغل جوانه كه جوانه از اين تغذيه ميكنه بعد اين جوونه سالمه خيلي هم قوي هس ولي دو تا لپه هاش كنده شد چقدم بزرگ بود

خيلي ناراحت شدم يعني اصن حالم گرفته شد.بادووم رو تقريبا يه روز آب كرده بودم بعد كاشتم ميدونستم سبز ميشه ولي اصن اينقد ادم مشكلات داره كه يادم رفته بود بادوومم كاشتم كلي غصه ميخورم از ظهر تا حالا

ولي اميدوارم سبز بمونه و بزرگ بشه اخه ريشه داره خيلي. تازه يه بادوومم كرده بودم ته گلدون كه كود ميدرستم مطمئن بودم اون بادووم سبز نميشه ولي وقتي رفتم گلدون كود رو برگردوندم وي خاك باغچم ديدم كه بادوومه سبز شده تازه بادوومه دو قلو بوده هر دوتاشم سبز شده بود كنار هم ولي چون ته گلدون بود يه ذره ريشش پوسيده شده بود.كلا حالم امروز توي باغبوني گرفته شد

اين عسك باغچم قبل از كندن سبزيام

بعد جاشون گل كاشتم البته بذر گل.گل شب بو و هميشه بهار و شويدي و اطلسي و ميخك و بنفشه آفريقايي بعد فلفل دلمه هم كاشتم با هندونه و كدو كلا هر چي داشتم كاشتم

ان شائ الله همشون دربيان به اميد خدا

به هاچ زنبور عسل در اين عكس توجه كنيد

تا نايلونا رو از روي باغچه هام كنار زدم انگار اين زنبوره عشله منتظر نشسته بود تندي رفت روي گلاي شب بو بشينه يه ساعت دورش بود مگه كنار ميرفت تازه وقتي دستمو نزديك تر ميكردم كه گشنيزا رو بكنم فوري ميومد توي صورتم

بعد ديگه اينكه اينم نخاشي جديدم اين قلعه هاگوارتز هس كه دارن واردش ميشن نيدونم اخه حس خوبي بهم دست ميده وقتي نقاشياي هري پاترو ميكشم خيلي ادمو توي حس و حال خودش ميبره انگار واردي ه دنياي ديگه ادم ميشه.خيلي خلاقانه داستانشو نوشته اين جي كي رولينگ.آفرين واقعا

اينا رو همه رو زدم به ديوار اتاقم .كلي نگاشون ميكنم و ميرم توي خيالات دوست داشتني اوخيييييييييييييييييييي

خب ديگه فعلا همينا باشه حرفام.تا دوباره بيام كار پيش اومد شانس اورديد وگرنه هيمنطور هي حرف ميزدم يا علي آبجياي گلم

[ سه شنبه ششم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 20:58 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic