جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

به شدت به مودم جدید نیاز دارم ولی الان نمیتونم بیشتر از یک و 200 باید پول داد

سلام دارم زود به زود میام مگه نه؟ تشویقم کنید که ذوق زده بشم .

خب راستش اینکه امروز گفتم یه صفایی بدیم به ناهارمون. مرغ سوخاری درست کردم. با زرشک پلو . خیلی دوس دارم ولی خب نمیشه زیاد پشت سر هم درست کرد چون خیلی ضرر داره. ادویه هامم داره تموم میشه یه لیست بلند بالا نوشتم دادم به بابام اونم داده به مغازه دار و گفته اون هفته بیا بگیر .

وقتی اومد عکسشو میگیرم ببینید . کلا ادویه ها رو خیلی دوس دارم. غذا واقعا با ادویه های مختلف یه دنیا فرق میکنه نسبت به وقتی که فقط فلفل و زردچوبه ریخته بشه تو غذا. از ادویه ها خیلی استفاده کنید اصلا دنیا قشنگ تر میشه واسه آدم .

ولی اینو بدونید که هر ادویه ای به هر غذایی نمیخوره. وقتی ازش استفاده کنید میفهمید خودتون هر کدوم به چه غذایی میاد .

خب بقیه بحث ادویه بمونه برا وقتی که عکسشو گرفتم.

دیروز سفارشم به دستم رسید .یه فلش متفاوت خریدم که امتحان کنم ببینم چطوریه این مارک. خیلی تعریفشو کرده بودن. از هر نظر هم که بررسیش کردم دیدم خوبه. قیمتش هم بد نبود 161 تومن شد فک کنم. بعد گارانتی هم داره اسمش هم یه خورده سختمه کیوکسیا . همش اشتباه میگم یا میگم کیوسکیا ،یا سوسک سیا . چرا اینقد اسمش سخته.

خلاصه اینبار یه ملاکم این بود که بشه آویزوونش کنم. قبلی که برا خواهرم خریدم خیلی خوب بود ولی جا بند نداش . الان داره .

اینم فلش خوشگلم .شکلش واسم جدیده

بعد یه بازی هم خریدم. خیلی دوس دارم نصب کنم همون بازی شوتریا هس که منم دیوونشم

فعلا دارم تریمناتور بازی میکنم وای یعنی آخر هیجان و ترس

آدم واقعا باید رسما مرض داشته باشه تا اینو بازی کنه الان یه مرحله موندم که هربار که میبازم از ترس میرم از بازی بیرون. یه خورده وقت که شد برمیگردم به بازی

اونا نایلونای کنار مانیتور نایلون لواشک هس کَندم خوردم. لواشک با بازی میچسبه

خب حالا یه کم از باغبونی براتون بگم

میدونید که من شب بو کاشتم یه عالمه البته امسال که زودتر کاشتم که مثل پارسال نشینم وسط زمستون و هوای سرد از هم جداشون کنم و این حرفا ولی این زودتر کاشتن هم باعث شد شته بزنه. چون هوای کاشون الان دقیقا عین بهاره. همسایمون کولر روشن میکنه . الان همه پنکه رو دارن دیگه حداقل. خلاصه که این مدل هوا که میشه هر چی دارید و ندارید شته میگیره.

الان درخت انار که هرس کردم سبز شده عین بهار

مجبور شدم سمپاشی خیلی کوچولویی انجام بدم هم شب بو هم انارمون از گیاهپزشک سوال میکردم باورش نمیشد که شته زده .میگفت اصلا امکان نداره این وقت سال. اگه هم چیزی باشه شته نیس .حالا مگه باور میکرد

بعد دیگه عکس گرفتم و توضیح دادم که هوای کاشون چطوریه.باز گفت پیدا نیس درخت سالمه. یه عکس شاخه رو گرفتم که غرق شته بوده به خدا باورم نیمشد میگفت چیزی نیس اشتباه میکنی

دیگه بعد شته ها رو ریختم روی دستم که ببینه باورش بشه

بعد خلاصه باور کرد وقتی دید گفت کنفیدور بزن چون کلروپیریفوس اثر نداره گفتم حالا که سم آبامکتین و کلروپیرفوس دارم حالا باید کنفیدور بخرم؟ من حوصلم نمیرسه. همیشه همینو میزدم جواب هم میده خلاصه که نمیدونس اثر میکنه. زدم و شکرخدا امروز دیدم همه شته ها زپرتی شدن .

این شب بوهام

دورشون تور گرفتم چون این اندازه که هستن پرنده ها میخورن همشو. وقتی بزرگ شدن تور برمیدارم.

همشون زیر نایلون هستن .این دوتا از شب بوهام هستن

اینم تره که کاشتم اون تره هامو گفتم بهتون که به فنا دادم؟ تره رو جابجا نکنید خراب میشه .از بینش باید وجین کرد نباید پخشش کرد جای دیگه. خیلی تره دوس دارم اصلا یه حس خاصی داره این وقت هم بکارید چون رطوبت خیلی زیادی میخواد و حتما هم یه روز بذرش رو آب کنید بعد نایلون روش بکشید حتما هم توی آفتاب باشه وقتی روز شد و هوا گرم شد نایلون رو بردارید و دوباره وقتی افتاب میره ،نایلون رو روش بکشید.

اهان یه چیز دیگه اینکه اینو بدونید همیشه رنگ برگا بستگی به اهنشون داره. من قبل و بعد از اهن دادن به یه گلدون شب بوهام عکس گرفتم. که دچار کمبود اهن بوده. ببینید رنگش کمرنگ میشه و رگبرگاش پیدا هستن رنگ سبز دارن.

عکس بعدش هم واسه بعد از دادن اهن هس

خدایی عشق میکنید طبابت رو ؟ اصن دیوونه تر میشم نسبت به باغبونی وقتی این چیزا رو میبینم

راستی میخواستم یه مسئله ای رو بهتون بگم. در مورد این چیزای خونگی که درست میکنن و میفروشن . اینا رو نخرید .من چند نف ررو میشناسم که اینکارو میکنن همه چی هم درست میکنن انواع رب و لواشک و همه جور چیزی. بعد لواشک رو گذاشته بود جلوی در دستشوئیشون پهن کرده بود چندین روز اونجا خشک میشد. بعد یکی دیگه هم که میشناسم کل خونواده شپش داشتن یعنی یه مدت طولانی درگیر شپشاشون بودم به خدا میخوام بالا بیارم وقتی فکرشو میکنم. همش داشتن شپشاشونو از سرشون میگرفتن. به خدا این چیزای خونگی رو نخرید. این میکروبا باعث ایجاد کیست و این چیزا میشه توی بدن. مخصوصا توی کبد. الان فکر میکنید چیزیتون نمیشه ولی توی دراز مدت اینا تشکیل میشن. اصلا هر وقت میگن چیز خونگی حالم بهم میخوره یه جوری میشم.

بابام دیگه رفته بود از یکی از فامیلاشون یه دبه رب خریده بود صبح که شد به بابام گفتم اینو ببررررررررررررررررررر ما اصلا نمیتونیم چیز خونگی رو تحمل کنیم. به هیچ وجه حاضر نیستیم از این چیزا استفاده کنیم.

خب بریم سر موضوع بعدی .

دیشب داشتم خستگی درمیکردم بعد از نماز بود قبلش هم سمپاشی و اینا کرده بودم خسته بودم همچینی دراز کشیده بودم یه لحظه توی اتاقم خواهرم اومد گفت محبوووووووووب کامپیوترم رو روشن میکنم یه سره بوق میزنه منو میگییییییییییییییییی

بوق ممتد برا رم کامپیوتره. گفتم باز چیکارش کردی؟ خواهرمم همیشه میگه هیچ کاریش نکردم به خدا خودش اینطوری شد

بعد رفتم رم رو درآوردم دوباره جاش زدم باز بوق زد درست نشد بعد رم رو باز درآوردم زدم اسلات بغلیش. هینجا که رم داخلش قرار میگیره. شکر خدا روشن کردم دیدم خوب شد. من باز گیر این مهندس نیفتادم .

خب فکر کنم بهتره زودتر ارسال کنم سعی میکنم زود بیام دوباره. شبتون بخیر و سلامتی یا علی

[ یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۲ ] [ 19:46 ] [ هرمیون ]

شبانگاهان که سوسک اومد خونتون من هم آپ میکنم

[ یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:8 ] [ هرمیون ]

ببخشید دیر شد و قبل از ساعت 12 شد واقعا نتونستم زودتر بیام شرمنده

سلام . امشب یه خورده میخوام فوضولیای خودمو واستون بگم .

قبلش یه موضوع کوچیکی رو هم بگم. راستش هفته کتاب هس و تخفیف خیلی زیادی روی کتابا رفته . ولی من کتابایی که میخوام گروون هستن و به بابام که گفتم اینطوری بهم گفت تو از رو نمیررررررررررررری . خب حیفه اخه. چه وقت بدی هم هفته کتاب شده. اییییییییییییییییییی لجم گرفته کل امروز فکرمو گرفته.

میخواستم در مورد سارا توی فیلم قصه های جزیره بگم که یه چیز خیلی عجیبی که در موردش هس.

کلا ادم از همه ی این بازیگرای خارجی ناامید میشه

چند روز پیش رفتم ببینم کتابایی که سارا همون سارا پلی نوشته ببینم چیا هس. دوس داشتم ببینم نوشتنش چطوره . همیشه هم این چیزار و از ویکی پدیا میبینم. البته ویکی پدیای انگلیسی. بعد داشتم اسم کتاباشو میخوندم گفتم فیلماشم ببینم چیا رو من ندیدم یهو یه فیلم دیدم که خودش کارگردانی و تهیه کرده. میدونستم از این کارا هم میکنه ولی اینو ندیده بودم اصلا.

یه مستند ساخته به اسم Stories We Tell 2012 یا داستان هایی که میگوئیم. اینو حتما ببینید داستان زندگی خودشه که تمام خونوادشم هستن دوتا برادر و دوتا خواهراش. و عجیب تر از همه دوتا پدر .

اول بذارید معرفی کنم که قشنگ متوجه بشید

به ترتیب پدر و مادرش

.

پدری که فک میکرده پدرشه

.

به قول خودش پدر بیولوژیکیش

.

دوتا خواهر و برادراش توی مستندی که باهاشون در این رابطه حرف میزنه

با پدراش هم حرف میزنه توی مستند

راستش این مسئله ی حرووم زادگی توی کشورا چقد عادیه . یعنی من تا حالا توی کل یوتیوبایی هم که دیدم از هر سه تا یوتیوبرایی که میبینی دوتاشون حروومزادن . چرا اینجوری هستن.؟!!!

یعنی خیلیشون شاید 60 درصدشون که من عمیقا فکر میکنم 90 درصدشون همینطوری هستن. مادراشون یا توی دوره دبیرستان باردار شدن و اصلا پدراشون زیر بار نرفتن یا قبل از اینکه ازدواج کنن و توی دوران دوستی بچه دار شدن و بعدش ازدواج کردن کلا اینا یا باردارن یا بچه هاشون بغلشونه توی مراسم عروسیشون.

از این مسئله بگذریم برگردیم به خود همین بازیگر. یعنی سارا پلی.

بدترین حالتش همین بوده که سارا مادرش در حالی که شوهر داشته و این همه هم خواهر و برادر میره با یه مردی که هنرپیشه بوده مثل خود مادر سارا، بعد ازش سارا رو باردار میشه .

و بازم بدترش اینه که شوهره خبر نداشته این بچه خودش نیس. کل خونواده هم به شوخی همیشه به سارا میگفتن تو شکل ما نیستی بعد حدس میزدن باباش کیه . یعنی این یه بازی شده بوده توی خونوادشون ولی فکر نمیکردن این واقعیت داشته باشه.

پدرش (یعنی پدر اولش که واقعا پدرش نیس ) الان هم که باهاش حرف میزد گریه میکرد .

بعد دیگه خودتون ببینید مستند رو خیلی جالبه.

آره خلاصه این واسم به شدت عجیب و باورنکردی و ناامید کننده بود.

فعلا همین تا دوباره که بیام . زیاد حرف نزنم یا علی شبتون بخیر

[ پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 0:28 ] [ هرمیون ]

امشب در تاریکی شب خواهم آمد

سلام

[ چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۲ ] [ 18:48 ] [ هرمیون ]

قبل از هر چیزی این گل داوودی رو ببینید و لذت ببرید که بلاخره افتخار داد و تمام گلاشو باز کرد

و خوشحالم از اینکه کسایی جدید وارد وبلاگ میشن و اینجا رو دوس دارن به خاطر پیاماتون ممنونم یه دنیاااااااااااا. من از بودن شما توی این وبلاگ ذوق میکنم از اینکه بیام بنویسم و شما بخونید یا کارایی کرده باشم که شاید به درد کسی بخوره.

با پیامایی که میذارید ذوق و هیجان بهم میدید که همیشه باشم

سلام. اول ناله کنم واستون یا تعریف کنم؟
اولش حرفای خوب رو میزنم. بخش خوبش اینه که یه سری چیز سفارش دادم که فلش هم جزوشه. راستش من همیشه یه فلش شخصی میخوام. فیلم و کارتون و چیزایی که دوس دارم رو توش بریزم و هر وقت دوس دارم بشینم از تلویزیون هال ببینم. فلش قبلیمم که سَقَط شد همونطور که مستحضرید. اونم که خریدم به خواهرم دادم.
یه بازی هم خریدم راستش وقتی بازی میخرم یه جور خاصی منتظر اومدنشم. وووووووووووووی باورم نمیشه میتونم اینقد بازیای خوب بخرم و با این قیمت .خیلی باحاله عین خواب میمونه. فعلا بازی ترمیناتور رو دارم بازی میکنم .

بقیشم دیگه میبینید بعدا .

من راستش اصلا اعتقادی به این بابانوئل و این چرت و پرتا ندارم ولی خب مث شب یلدای ما اونا هم واس خودشون یه چیزی درست کردن که یه تحولی وسط زمستون بشه واسشون . منم از این درخت کریسمسشون خیلی خوشم میاد همیشه. اتفاق خوبش تولد حضرت عیسی مسیح (ع) هس . که 4 روز بعد از شب یلدای خودمونه .

اون گوی طلایی و نقره ای که به درخت میزنم اینا رو من بچه بودم خریدم فک کنم کلاس چهارم ابتدائی بودم یا فک کنم سوم بودم اینا رو خریدم. بچه هامون گوی شیشه ای میخریدن برا تزئین 22 بهمن. همیشه به کلاسامون این گوی شیشه ای ها رو میزدیم بیشتر هم رنگ قرمزش بود اون زمان. همیشه هم میشکست . یعنی امکان نداش اینو سالم هر سال بردارن. هر سال دوباره میخریدن. من چون دیده بودم اونا رو رفتم مغازه که سر کوچه مدرسمون بود نشکنش رو خریدم یکی طلایی یکی نقره ای. خیلی خوشگل تر هم بود . هنوز دارمشون

توی این عکس بیشتر پیداس

بچه بودم درخت کریسمس رو با همون درخت کاج معمولی درست میکردیم یعنی کاج کوچیک توی گلدون خریده بودیم تزئینش میکردیم فک کنم سرو بود اسمش .از اینا که کاجای گرد کوچولو میده. بعدش که بزرگ شد و زدیم توی باغچه که میخواستیم توی همون باغچه هم تزئینش کنیم برا زمستون که اصلا اون سال دیگه خونمونو فروختیم .

یه کتاب خریدم اسمش کریسمس هیزم شکن خیلی داستانش قشنگه

بعد اینکه دو روز هم مریض بودم سرماخورده بودم یعنی هیچیم نبودا فقط یه نیم درجه تب داشتم سه روز هم شدیدا بیحال یعنی صفر. قبلش خواهرم مریض بودم اون شدید بود الانم مامانم .کلا من استرس میگیرم الانم استرس دارم هنوز سرما خودشو نشون نداده همه مریض میشن دیگه وسط زمستون برسه چی میشه. برا همین استرس دارم. مامانم خیلی بیحاله. صورتش هم درد میاد. فک کنم 15 ساله یا بیشتر مامانم یه دندون کشید بعدش دیگه همیشه صورتش درد میاد . درد عصب سه قلو هس. یعنی درد نوروپاتی هم بهش میگن یه درد خیلی وحشتناکیه بینهایت غیرقابل تحمل. این یکی از غصه های بزرگ زندگیمه.

یعنی مامانم همیشه هر چی هم میخوره با درد میخوره. زهرمارم بشه که من میتونم بدون درد چیزی بخورم . بعضی وقتا دردش شدید میشه خیلی بیشتر از همیشه. وقتی هم که سرما بخوره یا بیحال میشه یه باره چیزی نمیخوره. این یکی از استرسای بزرگ زندگیمه.

الان خواهرم رد شد گفت چتهههههههه؟ گفتم هیچی برو. اومد توی اتاقم گفت چی نوشتی که اینطوری شدی؟ گفتم برو بذار بنویسم. وبلاگمو میبینن همه. چند بار هم مامانم خونده تا حالا وبلاگمو . خواهرام وقتی میخونن میگن چقد ترسناک هر چی اینجا میشه میره با عکس میگه همه رو .برا همین بهم همیشه میگن فقط از خودت بنویس.

نمیدونم تمومش بکنم یا نه ولی میذارم ثبت موقت شاید آخر شب بیام اضافه کنم بهش. پس فعلا میرم تا آخرای شب که باز بیام. فقط توی وبلاگ الان اعلام کنم که قراره آپ بشه .

سلام مجدد. الان ساعت از یازده هم گذشته سریال قصه های جزیره رو میدیدم.

راااااااااااستی یه چیزی میخواستم بگم ولی خیلی طولانیه یعنی خودش یه پست طولانی میشه.در مورد همین سریال. یه چیزای به شدت جالبی کشف کردم . مطمئنم شما هم نشنیده باشید.

بذارید توی یه پست دیگه هبتون کامل با عکس و آدرس همه چیو بگم. زودتر میام اینو میگم بهتون پس فردا یا حالا یکی دو روز دیگه.

خب پس فعلا شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی

[ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ ] [ 23:16 ] [ هرمیون ]

سلام علیکم فرزندان ایران زمین .

قراره اپ کنم تا اخرای شب یعنی شاید از 12 هم رد بشه ولی یحتمل اینکه شاید زودتر اپ کنم و خدااااااااااااااااا میداند آقا جان.

الهی... آیت الله ناصری همیشه اینو میگفت .قربونش برم کاشکی اینجور آدما همیشه بودن. هی روزگار.

خلاصه اینکه حضور خواهیم داش .

[ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:58 ] [ هرمیون ]

پست کوتاه

سلام میدونم دیر میام سرزنش نکنید یه نویسنده رو .

خودتون هی تشویقم کردید داستان بنویسم .

راستش شروع کردم واسه داستان نویسی. یعنی داستانمو شروع نکردم دنبال ایده ای که دارم هستم که خیلی کار داره و باید تحقیق کنم آخه یه سرهم بندی میخوام بکنم که قابل باور باشه .

روزا هم کتاب میخونم به غیر از شبا. یه سری مطلب هم میخواستم پیرینت کردم.

قرار بود بعد از 11 روز دوباره محلو لپاشی کلسیم رو واسه درخت انجیرمون انجام بدم که دقیقا روز یازدهم باروون شروع شده و چند روز هس که ادامه داره. حالا اون 11 روز هیچی نمیومد .توی هواشناسی هم دیدم از روز دوشنبه هوا آفتابی میشه. اتفاقا جذب کلسیم هم دو روز طول میکشه تا دو روز نباید باروون بیاد وگرنه فایده نداره.

یه دفتر باغبونی دارم همه چیو توش مینویسم واسه سال بعدم یادم نره چه کارایی کردم چون جونم دراومده برا فهمیدن و یاد گرفتن هر کدومشون.برا همین هر کاری رو هر زمان و تاریخی انجام میدم مینویسم.

شب بو یه عالم کاشتم و از هم جدا کردم و تقسیم کردم توی همه جا. دیگه نایلون هم کشیدم رو همه. اون باغچه بزرگ رو هم کوچیک ترش کردم. دیگه راحتم تا یه چند ماهی آخیییییییییییی دیگه قرار نیس هر روز باغچه ها رو آب بدم همه دارن میرن بِکَپَن برا زمستون . دوسشون دارما منتها الان یه باغبون خستم .

اینم گل داوودی هس. من نکاشتما اینو داشتن توی فلکه ها میکاشتن بابام ازشون گرفته

فک کنم دو ماه پیش بود که داشت غنچه هاش باز میشد هنوز داره باز میشه

یه کتابی که خریدم اسمش، بدرود سعادت زمین

راستش اسمش خیلی کنجکاوم کرد برا این خریدم بدروووووووووووود

همراهش یه نشونه کتاب هم فرستادن. ورشکست نشن صلوات

خب حالا بیاید یه چیزی رو ببینید براتون درس عبرت بشه که مواظب کامپیوتراتون باشید اینو مهندس کامپیوترم داده بود چند وقت پیش برا کامپیوتر خواهرم. حالا به چند نکته توجه کنید

اول اینکه 3و نیم میلیون رو اینطوری واسش لیست نوشته

تو یه تیکه کاغذ از یه گوشه دفتر کنده نوشته

بعد اینکه نصب ویندوز رو ببینید چند میگیرن؟ 250 تومن

الان من باید صدها میلیون پول جمع میکردم اینقد که ویندوز نصب کردم

خب راستش زیاد طولانی نکردم این پست رو. چون چندتا عکس گرفتم بد شده بودن چون سریع گرفتم متوجه نشدهب ودم بد شده دوربین رو زود حرکت دادم تار شدن. باشد که مرا ببخشایید. شب بخیر و یا علی

[ شنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 21:4 ] [ هرمیون ]

سلام

چرا اپ کردن اینقد سخت شده

شبانگاه آپ میگردد باشد که به عهد خود وفا کنم

[ شنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 12:30 ] [ هرمیون ]

بیهوده نگو که مرد میدان هستیم

وقتی که ز فریاد گریزان هستیم

در غزه برادرانمان را کشتند

انگار نه انگار مسلمان هستیم

سلام . الان که ساعت دقیقا 2 بعدازظهر هس اومدم بنویسم تا شب که ارسالش کنم دو ساعت نشستم فکر میکنم ببینم برم کارامو بکنم بعد بیام بنویسم یا بنویسم بعد کارامو بکنم .

صبح ساعت 10و نیم رفتم توی آشپزخونه که ناهار درست کنم ساعت 12 و نیم تموم شد و ناهار خوردیم. راستش در حال استراحتم دو ساعت سرپا وایساده بودم واسه آشپزی، خستم. ولی وقتی میرم باغبونی با اینکه کار سختیه و انرژی میخواد ولی حس میکنم خستگیم میره. خیلی خوبه. خدا رو واقعا شکر به خاطر گیاهان و حیوانات که آفریده دنیا با اینا اصلا دوست داشتنیه . وگرنه فقط ادماش بودن که دنیا اصلا قابل تحمل نبود .

به یکی از آرزوهای خیلی بزرگم که همیشه کابوس شبام بوده رسیدم . همیشه توی خوابم سعی میکردم واسه این آرزوم. ولی باورم نمیشد بهش برسم. البته این آرزوی چندین ساله ی من بود. خدایا شکرت. یه آرامش عجیبی پیدا کردم. امیدوارم همه به آرزوهاشون برسن.

خب بریم سراغ کارایی که کردم.

راستش شدیدا تو فکرم که کیبورد و موس بی سیم بخرم چون خیلی راحته واقعا به درد وبلاگ نویسی من میخوره. ولی خب فعلا نه. چون فعلا برا این قضیه پولی ندارم . واسه چیزای مهمتری میخوام. ولی خیلی خوبهههههههه .

به خاطر تغییر فصل و بلند شدن بیش از حد شبا، من کلا زمان انجام کارامو تغییر دادم. همه چی دگرگون شده. روزا که به ترتیب به ناهار درست کردن و ورزش و باغبونی و یه کم معنویات قبل از غروب آفتاب میگذره. بعد که بخش دوم میخوره به بعد از نماز مغرب. بعد مستقیم بعد از نماز ، نقاشی میکشم تقریبا یه ساعت ، بعد اینترنت تقریبا نیم ساعت گاهی وقتام حال ندارم دیگه بعد نقاشی بیام اینترنت بعدش دیگه سریال مظنون که دیوونه این سریالم .

این شخصیت جان John خیلی جذابه. کلا هر کی این فیلم رو ساخته بی نظیر بوده

موضوع هر قسمتش بینهایت هیجان انگیزه. البته چند فصل پخش شده ولی خیلی دیگش هنوزم هس

بعدش سریال قضه های جزیره رو میبینم که بعد از همین سریال ساعت 10 شب پخش میشه بعدشم دیگه در اعماق تاریکی شب، نیل گیمن رو میبینم حرفاشو مرتب گوش میکنم میخوام هیچ وقت از ذهنم نره. کلا وقتی نیل گیمن رو میبنیم یا حرفاشو گوش میکنم حس نوشتنم گل میکنه شدیدا. وای که بی نظیره

حالا حرفش شد بریم سراغ کتابای دیگه ای که از نیل گیمن خریدم .از نَفَس من .

یه کتابی که خیلیییییییییی وقته درخواست موجودی هم دادم به چندتا سایتی که ازش کتاب میخرم. سایت پردیس کتاب و شهر کتاب آنلاین و سی بوک. بیشتر از یه سال شده. برا همین دیدم چون چاپ جدید نمیشه زودتر برم دنبالش تا کلا نیس نشده. خیلی گشتم یه سایت که برا تامین کتاب بود درخواست دادم که بعد زنگیدم گفتن هر چی دنبالش گشتن نبود کلا ناامید شدم که بلاخره یه سایت اموزش زیان رو پیدا کردم که دیدم اااااااااااااا توی لیست کتابای زبانشون کتابی که میخوام هس بعد چندتای دیگم که میخواستم سفارش دادم وایباورم نمیشد که .

تا وقتی که کتاب دود و آینه به دستم رسید باورم شد که دارمش

کتاب بعدی نیل گیمن که البته نویسنده های دیگم هستن جدیدا توی اینترنت دیدم که اومده یه داستان از نیل گیمن توش هس و بقیه ی نویسنده های خیلییییییییییی خوب مث سی کلارک و آر آر مارتین و چندتای دیگه. که واقعا اینا نویسنده های خیلی عجیب غریبی هستن و من عاشقشونم.

اسمش پایان دنیا و داستان های دیگر

یه کتابدیگه از نیل گیمن بود که من به خاطر اینکه کارتونش رو دیده بودم برا همین کتابشو نخریدم چون میخواستم کتابای دیگشو که تا حالا نخوندم و نمیدونم ،بخونمشون برا همین اینو گذاشته بودم برا وقتی که همشونو خوندم.

کتاب کورالین

من صدسال پیش کارتونشو دیدم چقدم ترسیدم خیلی خدایی قشنگ بود و ترسناک. دوس داشتم کتابشو بخونم چون اینو بدونید فیلم یا کارتونی که میبینید و دوس دارید مطمئن باشید کتابشون هزار برابر قشنگ تره.برا همین خیلی دوس داشتم کتاب کورالین رو بخونم. یادم رفت از داخل کتاب عکس بگیرم چون تصویر هم داره حالا دفعه بعدی میگیرم .

کتاب بعدی که نکته ی جالبش اینه که تصویرگر این کتاب که کریس ریدل هس از تصویرگرای خیلی باحالی هس که کتابای نیل گیمن رو به تصویر کشیده و این کتاب که از یه نویسنده دیگه هم هس تصویرگرش همین کریس ریدل هس . بدونید اگه کتابی تصویرگرش این ادمه حتما بخرید مطمئن باشید جذاب ترین کتابه

کتاب تاجر برف .اینم یادم رفت که عکس داخل کتاب رو بگیرم

یه کتاب دیگه هم هس که میذارم برا بعد میخوام حرفای دیگه هم بزنم دیر میشه.

شیر آب گرم یکی از روشوییا خراب بود یعنی هر چی میبستی آب میداد از تابستون شیر پائین آب گرمشو بستم .چون تابستون اینقد کار داشتم که نمیرسیدم سر وقتش برم. میدونستمم دیگه فایده نداره دیگه خود کمپلت شیر مشکل داش. بعد این روشویی هم تنها جای خونمون هس که اهرمی نیس. شیر اهرمی اینقدا هم خوب نیس چون وقتی خراب میشه بدبختی داره باز کردنش اخرش هم باید دسته شیر رو بشکنی. آخرین استراتژی واسه این شیرای اهرمی همینه.

به خاطر همین اصلا دلم نمیخواد این یکی رو هم که مونده اهرمی کنیم. برا همین گذاشته بودم برا پائیز درستش میکنم .چون این موقع دیگه به آب گرم نیازه .صبح زود که آدم میخواد وضو بگیره خیلی شوکه کننده س که از خواب بیدار بشی و آب سرد توی صورتت بریزی. حالا تابستون برعکسه کیف داره.

قبلش هم بگم که میدونم میگید خب به بابات بگو درست کنه . باشه حتما . اینقد که بقیه ی کارا رو انجام میده اینم حتما وقتی بگم انجام میده.

خلاصه باید کل شیر رو باز میکردم و از روشویی جدا میکردم که اگه امیدی بهش نیس یکی دیگه بخریم. حالا واکنش بابام رو ببینید وقتی که شیر رو باز کردم توی راه پله گذاشتم که صبح به بابام بگم ببر یا درستش کن یا عوضش کن.

بابام: این چیهههههههههههههههه محبوبببببببببببببببببببببب چرا شیر رو باز کردی؟ چرا یهو یه کاری رو میکنیییییییییییییییییییییییی؟ چرا نگفته باز کردییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

و من :

مامانم یواشکی به خواهرم (یواشکی چون نیمخواد بحث درست بشه): چقدر پروو. خجالتم نمیکشه یه دختر دست به این کارا میزنه

گفتم خرابه دیگم درست نمیشه. مغزی نو هم بهش زدم فایده نداره خسته شدم از دستش .

بابام: تفلون زدی بهش؟ بیخودی باز میکنی

من: درستش کن من همه چی میارم اگه درستش کردیییییییییییییییییییییییییییییییییی. اییییییییییییییییییییییییییییییییی

بعد دو ساعت بهش ور رفته بعد یه خر تفلون دورش پیچیده و دوباره وصلش کرده . گفت بیا خوب شد گفتم آب گرم رو باز کن و ببند . بعد هر کاری کرد بسته نشد. بعد هیچی نگفت و بازش کرد بعد گفت میدم درستش کنن . گفتم خب منم همینو اولش گفتم .

نتیجه : مردا وقتی یه کاری رو نمیکنید و واستون انجام میدن لطفا دیگه ادا اصول زیادی هم درنیارید .

بعد برد بیرون به دستگاه بسته بودن و داخلشو انگار از اول تراش دادن و درستش کردن. تازه بازم بابام نبست که، گذاشت توی راه پله من برداشتم بستم .

این کوچیکترین و ریزترین کارای اعصاب خورد کن بابام بود. و مسئولیت پذیری توی زندگیش.

حالا بریم سر باغبونی یه کم . جهت آرامش اعصاب

یه سری چیزی واسه درختا سفارش داده بودم که رسید. البته چند روزی میشه.

میوه های درخت انجیرمون 80 درصدش میریخت. یعنی یه دنیا انجیر هر روز پای درخت بود . یعنی قبل از اینکه برسن. بعد زنگ زدم برا مشاوره گیاهپزشکی گفت که ریز میوه به خاطر کمبود کلسیم توی درخت هس.

برا همین یه کلسیم سفارش دادم. واسه محلول پاشی

دو سی سی رو با آمپول میکشی و توی یه لیتر میریزی. درخت ما بزرگه برا همین زیاد میخواد .سمپاشی هم که دارم 2 لیتره برا همین 4 سی سی توش ریختم البته چندبار اینکارو کردم. چون کم بود. خلاصه که باید در سه مرحله به فاصله 12 روز اینکار رو تکرار کرد.

بعدی هم یه نوع اسید هیومیک برا ماه آذر باید محلول پاشی کنم واسش

و یه هورمون رشد جیبرلین رو هم خریدم برا جوونه زدن بذر

هنوز استفاده نکردم . وقت نشد . باید بذر رو 24 ساعت توی این بذاری بعد بکاری .داشتم گلدون و جاشو آماده میکردم.

دو قطره از این رو توی یه لیتر آب میریزی.

قبلا یه هورمون ریشه زایی استفاده کرده بودم ولی اثری نداش واسه قلمه زدن. حالا ببینم این برا بذر چطوره.

خب دیگه برویم باشد که اینبار زودتر باز گردیم .

شب بخیر و سلامتی یا علی

[ جمعه پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 0:24 ] [ هرمیون ]

سلام

فردا تمام سعیمو میکنم آپ کنم .

نمیدونم چرا لحظه ها برا من اینقد سریع میگذرن. راستش از این بابت خیلی ناراحتم.

امروز به مامانم میگفتم چرا اینقد زود غروب میشه؟!!!

اصلا هیچی نمیفهمم نه از روز نه از شب.

کارای خیلی زیادی میکنم حتی کارای خودمو هم خیلی انجام میدم ولی نمیدونم چرا از اینکه هیچی حس نمیکنم از روز و شب ناراحتم.

دقیقا اینطوریه که انگار روبروی چشام خورشید رو میکشن پائین بعد ماه رو پرت میکنن بالا.بعد ماه رو میکشن پائین خورشید رو پرت میکنن بالا.

حتی وقتی یه روز تمام هم هیچ کاری نکردم همینطوری بود.

شاید فکرم آزاد نیس...

نمیدونم شاید یه دلواپسیایی دارم که اینطوری شده ...

در هر صورت فردا امیدوارم بتونم اپ کنم نه نوشتم نه عکسی گرفتم پس همون اخرای شب میشه

شبتون بخیر. الان صبح میشه حتما

[ پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ ] [ 0:47 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic