|
جادوگري | ||
|
برررررررررررررررررررررف
یه خورده کیفیتش کمه به خاطر اینکه از روی فیلم عکس رو برداشتم. فیلم توی اینستا گذاشتم استوریه سلام بلاخره نصف اتاقمو تمیز کردم حالا خلاصه اینکه این طرف اتاقم تموم شد سفره یه بار مصرف هم اوردم رو کتابای بالایی بکشم چون اون سری هم گفتم سلفون میخرم روشون میکشم ولی اینقد طولش دادم که دوباره پر خاک شد. خیلی سخته تمیز کردنشون. یعنی رسما نابود میشی تا این قسمت رو تمیز کنی اینبار میکشم اول سفره یه بار مصرف رو بعد میشینم میگم سلفون بخرم این بهم ریختگی اتاقم. بعدشم منظم شدن اینطرف اتاقم. البته تا پشت میز و داخل کیس رو هم تمیز کردم با دمنده جاروبرقی خاک داخل کیس رو بردم و بعدم با دستمال تمیزش کردم
فقط همین بالا رو کشیدم
نوار ام دی اف هم نخریدم برا دور طاقچه، اندازه گرفتم حتما بگیرم برف و شیره هم خوردم
ولی سرم درد گرفت بلافاصله بعدش از رزی عزیزم ممنونم که اون قطره مسکن رو پیشنهاد کرد بهم اتفاقا مامانم درد عصب صورت هم داره برا اینم خوبه خیلی ازت ممنونم عزیزم ان شالله همیشه سلامت باشی و بی نیاز از دکتر. قربونت برم عزیزدلم توی اینستا یه هکر به شدت بهم گیر داده قبل از هر چیزی اول بگم که بدترین چیزی که توی اینستا وجود داره از نظر من اینه که کسایی که استوری رو میبینن ،نشون میده که کیا هستن. واقعا چیز بدیه توی چت اینستا اومد یه کم از خودش گفت و عکسی هم داد از محل کارش و یه چیزایی دیدم که شک کردم بهش که این حتما هکره دیگه از اون روز به بعد روی دوربین جلوی گوشیم یه استیکر چسبوندم الان استیکر رو از جلوی دوربین بردم اونورتر که توی آینه عکسش رو بگیرم
چون خیلی هم نسبت به من کنجکاوه .بی خیالم نمیشه در کل ایسنتا آدماش خیلی پروو هستن و اصلا خوشم نمیاد تمام سعیشون اینه که مخ کسیو بزنن خب فعلا بسه دیگه ارسال کنم میترسم خیلی دیر بشه اینا رو از سر شب تا الان نوشتم شبتون بخیر و سلامتی باشه و یا علی [ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 23:19 ] [ هرمیون ]
قاب گوشی اورده 650 تومن والا به خدا سلام میخوام جنّ خونگیمونو بهتون معرفی کنم فعلا برم بعد ادامه میدم پست رو سلام بچه ها من نتونستم نقاشی بکشم چون رفتم واسه فیلم اماده بشم چون خیلیا اینستا ندارن همین جا هم میذارم فیلم روببینید فعلا داره توی اینستا آپلود میشه چقد گرمم شده، چندبار زدم تا آپلود بشه ،نوشته ها رو نمیدونم چرا نصفشو حذف میکنه توی تصویر این تصویر استوریش توی اینستا هس
خب اینم Horro movie واسه بار سوم سلام دیروز رفتم بالا پشت بوم ببینم پنجره نورگیر فضای خلوت توی آشپزخونه اگه کاملا چفت نمیشه یه نایلون دورش بگیرم . بعد یه لحظه دستم محکم خورد به شیشه ی روش زیرشو نگاه کردم ببینم که از جاش کنده نشده باشه یهو دیدم ااااااااااااااااااااااااا اندازه 2 سانت شیشه فاصله داره کلا با چهارچوب آهنیش بعد تازه من دیدم اینطوریه .این همه سال یخ زدیم و هی بخاری هم فایده نداش. منم شبا جرات نداشتم پنجره رو یه کم باز کنم اگه روبه حیاط باز میشد به خدا کمتر سرد بود حالا تا من بگم بابا خمیر شیشه و نمیدونم چی چی بخر صدسال دیگم نمیره بخره باید هی بگی اعصابم نمیکشه دیگه با بابام سر و کله بزنم خلاصه اصن نمیدونید بعد 20 سال فکر کنم که ما اینجا اومدیم فهمیدم چرا سرده. اه اه واقعا که...... خلاصه خیلی خوب شده خیلی ناراحتم مامانم خیلی سرماش میشد خیلی هم سرماییه. خدایا شکرت لااقل الانم که فهمیدم خیلی خوبه دیشب این همسایه ی مردم آزارمون تا دلتون بخواد سر و صدا کردن. این چه مسلمونیه که مردم میکنن. خدا لعنتتون کنه خیلی اعصابم خورد شد مثلا جلسه داشتن واسه میلاد حضرت زهرا که ان شالله بزنه به کمرتون که چقد مردم آزارید پارسالم همین کارو کردن .خدا لعنتشون کنه پارسال تازه مامانم حالش خوب نبود .واقعا این چه مسلمونیه خجالت نمیکشید. دیگه خونه ی شما که از ما هم کوچیکتره فک کنم دوتا فرش 9 متری هم به زور بخوره توی هالشون اونوقت این بلندگو و این حجم از بیس دادن واقعا یادش میفتم هزار هزار بار میگم خدا لعنتتون کنه تمام زمین خونه ی ما داش میلرزید لعنیتا. تا ساعت 11 شب یه ادهایی درمیاوردن اصن به پارتی بیشتر میخورد تا جلسه مذهبی. یه خدا خیلی خجالت آوره. واقعا خجالت نمیکشن بازم خدا لعنتتون کنه من هر چی یادم بیفته این به زبونم میاد چون خیلی خیلی آزاردهنده س. همه دارن ادای مذهبی بودن درمیارن بیشتر خودنمایی میکنن مردم تا دینداری. خلاصه که لعنتتون کنه خدا شب بوهام خیلی دارن بزرگ میشن خیلی خوشحالم که امسال هم کاشتم با اینکه خیلی خسته بودم و اصلا طاقتشو نداشتم راستش از بس توی بیمارستان هم بودم اعصابم ضعیف شده بود شش ماه تمام من همش توی بیمارستان بودم .اینش مسئله ای نیس رفتارا و عوضی بازیای کادر مزخرف درمان اعصابمو بهم ریخته بود. کلا مردم چشون میشه. چرا همه میخوان همدیگه رو اذیت کنن و زندگی رو به بقیه سخت کنن. در هر صورت شب بوهای عزیزم که باعث آرامش و لبخند زدن من میشه وقتی میبینمشون و قربون صدقشون میرم هر روز از روز قبل بزرگتر میشن و خوشگل تر. چشم به راه قدکشیدنشونم و گل دادنشون این عسکشونه البته از یکشون گرفتم چون تور دور همه س
میدونید الان توی عکس دیدم چند جا از برگای شب بوی این گلدون رو کرم خورده ورزشا رو دانلود کردم از اینستا .چقد حوصله میخواس .ولی انجامشون ندادم امروز همون پاچه های توی فیلمی که دیروز ساختمو دارم میپزم اینم شب یلدای ما .همیشه قبلش هندونه و انارشو خوردیم
خب همین دیگه. من برم فعلا [ دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:38 ] [ هرمیون ]
هیچی رو مثل این دوس ندارم که بیام بشینم وبلاگ بنویسم ولی هر کاری میکنم نمیشه سلام. گفتم تابستون میشه هوا گرم میشه و هیچ کاری دیگه نمیشه کرد اونوقت من میشینم کارای خودمو میکنم و هر کاری که دوس دارم هر وقت خودمم تصمیم میگیرم که هیچ کاری نکنم بقیه نمیذارن که اول که همه با هم دندون درد گرفتن یعنی همه .دندون درست کردن هم که یه نوبت یا دو نوبت نیس. یه عالم وقت باید رفت و اومد تا درست کرد چقد هم غصه و حرص و جوش داره. خونواده منم که اصلااااااااا طاقتشو ندارن. حالم کلا گرفته س سر این مسئله. بعدش یه چیز دیگم اینکه شلختگی بابام من چندماه پیش کل اتاق رو ریختم بیورن و از اول تمیزش کردم. خب من طاقتم نمیرسه دیگه اون تخت دونفره بود قد کشتی که من خریدم به اتاقم نخورد بابام برداشت، اونوووووووووووووووو باید باز کرد و گذاشت بیرون دیدم بابام که هیچ تکونی نمیخوره مامانمم هی حرص میخوره بابامم که عاشق بحث درست کردن و داد زدن اصلا بابام کمک نمیکنه توی هیچ کاری، چرا مردا بعضیاشون اینجوری هستن چرا اصلا دستشون نمیره توی خونه یه ذره کمک کنن. چطور برا خوار و مادرشون اینقد انرژی و قدرت دارن به خونه خودشون که میرسه هزار جور ادا درمیارن و حالا نزدیکه که بمیرن اینقد حالشون خراب میشه سلام امروز فردای دیشب هس که داشتم حرفای بالا رو مینوشتم به خدا گفتم برم یه کم دراز بکشم دوباره میام بعدش اصلا طاقتم نرسید از جام بلند شم دیگه خوابیدم اول که عیدتون مبارک . یعنی دیروز باید میگفتم خب نشد دیگه ولی عیدتون مبارک امروز هم ادامه ی اتاق تکونی بود. امروز سنگین کاری به شدت داشتیم. البته خود بابام هم کمک کرد این مرحله رو چون هر چقد هم من زور بزنم به زور بابام نمیرسه. فرش و جمع کردیم یه فرش دیگه انداختیم تا اینو بدیم بشورن. البته دیگه اینو توی اتاق نمیندازیم مگه اینکه از جونمون سیر شده باشیم که دوباره فرش از زیر این همه وسیله جمع کنیم خلاصه عکس هم گرفتم ولی دیگه حال ندارم بلوتوث کنم به کامپیوتر. عکسایی که دیشب اماده کرده بودم رو میفرستم .اینا باشه برا سری بعد که پست گذاشتم. در حین اینکه داشتم این مدت اتاق تکونی میکردم بابام یه عالمه بادمجون هم خرید دقیقا وسط دندون کشیدنا هم بود خلاصه اینم از بادمجونای عزیزم
کلا خونوادم اصلا اهل ترشی نیستن اصلا طعم ترشی رو دوس ندارن چون نمیتونن هم بخورن بهشون نمیسازه. فقط من اهل طعم ترش هستم چون واقعا نخورم حالم بد میشه. حالا هر چیز ترشی که باشه. خب کتابایی که این سری سفارش دادم رو یه چندتاشو بذارم. مجموعه ی دژ سرخ داستانش مثل ارباب حلقه هاس. هر کس عشق اربا حلقه ها و هابیت و ایناس حتما هم این داستان رو دوس داره. واقعا دوسش دارم بینهایت هر جلد از 600 صفحه بیشتره
به سلامتی داره طاقچه های اتاقمم باز پر میشه
نقاشی هم هیچی نکشیدم دیگه. اهان راستی اون که وسط نقاشیم تا خوردگیه هس، در اصل اون تاخوردگی نیس اون به خاطر اینه که چهارتا کاغذ A3 رو به هم وصل کردم وقتی قشنگ صاف کنم اصلا پیدا نیس خوشحالم که از وبلاگ من انگیزه میگیرید واقعا پیاماتونو که میخونم کلی خوشحال میشم و ذوق میکنم فکر کنم اینبار که بیام پست معنویات بذارم و کتابی معنوی که عشق من هس رو خریدم خب فعلا یا علی شب بخیر . بازم ببخشید و شرمنده راستی آبجی غریبه آشنا عزیزدلم شرمنده اینبار حتما بیام طرز تهیه فلافل رو حتما میذارم ببخشید عزیزم دیر شد [ یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ ] [ 20:59 ] [ هرمیون ]
خب از کجا تعریف کنم سلام از الان هنگ کردم برا تعریف کردن همه چی اصل قضیه این بود که برا مامانم دکتر میرفتیم. این قضیه خیلی درگیرم کرد و خیلی غصه و استرس داشتم. مامانم دستش درد میکرد یعنی چندبار اینطوری شده منم خب خیلی ترسو هستم تا یکی میگه چیزیمه. بعد خلاصه یه دکتر متخصص قلب رفتیم چند سری. دکتره خیلی مهربونه بعد گفت ببین بیا دستتو بذار زیر اینکه دور بازو میبندن اسمش کاف هس. بعد گفت باید یه انگشت باشه زیاد نه سفت ببند نه شل. بعد گفتم خب چقد درجه رو بیارم من رو دویست میذارم گفت خوبه همون رو دویست ببر. درسته بعد خلاصه تا اکو بگیره من مردم و زنده شدم بعدش دیگه یه برگه بهم داد گفت تا یه هفته فشارشو صبح و عصر بگیر و بیار من ببینم. مامانم قرص فشار میخورد ولی فشارش خیلی پایین رفته بود سرگیجه میگرفت. دیگه گفت دستم و قلبم درد میاد خیلی ترسیدم. من زنگ زدم اورژانس سوال پرسیدم گفت دیگه قرص فشار نخوره اگه فشارش سیزده شد یه دونه صبح بخوره. همون لوزارتان 25 . بعد تا دیگه یکی دو روز نوبت گرفتم و رفتیم دکتر که سه بار پیش دکتر متخصص قلب رو رفتیم یعنی تمام این مدتی که نبودم به خاطر همین بوده. استرسم این موقع ها خیلی زیاد میشه. دیگه اصلا نمیتونم بیام بنویسم. چون همش تو فکرم. بعد خلاصه که اهان توی کاشون کلا ساختمونای پزشکی زیادی هس و مدام هم داره زیاد میشه. ساختمونای خیلی پیشرفته با دستگاه های به روز. بعد این ساختمونی که این دکتره توی مطب داش خیلی باحال بود . مطب دکترای خودم خیلی قشنگن ولی خب کوچیک بودن. ادم دلش میگرفت. .ولی مطب این دکتره اینقد خوشگل بود و روشن که اصلا ادم فکر میکرد اومده مهمونی دور تا دورش مبل بود
خب از این قضیه بگذریم. خب برسیم به یه کاری که کردم. میدونید که نمایشگاه کتابه. و البتتتتتتتتتتتت تخفیف هایی که میدن این موقع ها. برا همین من خیلی کتاب خریدم. و از اونجا که جام کم بود تقریبا یه ماهه تو فکر بودم که طاقچه های کتابامو زیاد کنم کار خیلی سختی بود طاقتشم نداشتم ولی دیدم کتابامو که بخرم اونوقت خراب میشه اگه رو زمین باشه . چوب ام دی اف داشتم بعد چون واسه کمرم میترسیدم خودم ارّه کنم برا همین همه اندازه ها رو خط کشیدم با مداد روی چوبایی که اماده کرده بودم و دادم بیرون برام بریدن. 30 تومن هم گرفتن که خب خیلی چوبا زیاد بود. خیلی هم می ارزید. من باید جون بکنم برا یه ذره ارّه کردن. بعد خلاصه یه چیزایی هم از اینترنت خریدم که یادم رفت از اونا عکس بگیرم یه جایی بنویسم الان، چون یادم میره بعد من الان طاقچه های اتاقمو به اینقد رسوندم فک کنم کم کم تا سقف و دور تا دور اتاقمم برم
. عکس رو همین امشب گرفتم. روز وقت نشد . تبلت هم که اصلا کیفیت نداره. نمیدونم خلاصه گفتم بهتر از هیچی هس. خیلی سعی کردم نورش خوب بیفته. این از نمای نزدیک
. اینم عشق خودمه . بازی
. راستی یادم رفتهب دو بازیایی که خریدم .حالا بقیشو یه بار دیگه نشون میدم ولی شماره 3 و 1 بازی کرایسیس رو هم خریدم. قیمتشون خیلی خوبه ارزونه. کلا بازیایی که از زمان اومدنشون گذشته خیلی ارزون میشن. من عاشق این بازی هستم. فک کنم نشون نداده بودم این سه شماره بازی کرایسیس . بینهایت هیجان داره
. من گیج شدم بذارید اینو راسال کنم بدقول نشم تا قبل ساعت 24 باشه. فعلا شبتون بخیر و سلامتی [ چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 0:0 ] [ هرمیون ]
التماس دعا
اگر خودتو به امام زمان بسپاری ،امام زمان دستتو میگیره. بخوای گناه نکنی امام زمان دستتو میگیری. میدونید ما چوب کجا رو میخوریم؟ چوب اینکه زیگزاگی حرکت میکنیم صاف نیستیم . روضه میایم گریه میکنیم . عروسی میریم میرقصیم . یه رنگ نیستیم به خاطر اینه که چوب میخوریم. یه جور باش . خودتو دست یکی بده. امام زمانی باش امام زمانی که شدی قیافتو امام زمانی درست میکنی نگاهاتو امام زمانی تنظیم میکنی حرفاتو امام زمانی قرار میدی کارات، کارای امام زمانی میشه یه جور باش یه رنگ باش (از سخنرانی های اقای دانشمند. توی اینترنت سرچ کنید اگه پیدا نکردید بگید براتون بذارم) [ جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 3:9 ] [ هرمیون ]
قاب عکس عشقمممممممممممم توی اتاقم
دیدید هنوز عشق لشکر دارد دیدید که این قافله رهبر دارد ای مانده نهروانی عهد شکن این ملک علی مالک اشتر دارد
این گل تقدیم به عزیزدلم رهبرم
[ جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:27 ] [ هرمیون ]
اگرچه توی رقابتای تنیس ایتالیا رافائل نادال شکست خورد ولی اصلا مهم نیس خودتو عشقه والا شکست بخوره مهم نیس. مهم جذابیت بازیاشه سلام امروز کلی پر و بالم زخمی شد چون یه طرف بوته های گل محمدی رو که قد یه درخت بزرگ شده هرس میکردم وای که چقد تیغ داره اصلا میترسی از کنارش رد بشی. تازه یه دنیای دیگشم هس که باید هرس کنم بینهایت رشد میکنه کسایی که مناطق سرد هم هستن میتونن این گل رو بکارن منتها توی زمستوناشون که خیلی هوا سرد میشه یه نایلون دورش بکشن. چون گل محمدی برای اب و هوای معتدل و نسبتا سرد هس الان که کاشون هوا خیلی سرد شده تازه شروع به رشد میکنه و بهار که میشه همون ماه اول بهار که رد میشه دیگه رشد نمیکنه به خاطر گرما. برا همین میگم مناطق سردسیر هم میتونن بکارن اگه زمستونا نایلون دورش بکشن. امروز گفتم عکس بگیرم چون هوا آفتابی و خوب بود و نور توی اتاقم خیلی زیاد بود. اگه بخوام در مورد کامپیوتر جدیدم بگم اینه که بینهایت خوبه با سرعت فوق العاده بالا. خیلی خوبه واقعا عالیه. باز یکردن باهاش بینهایت لذت داره خوبیاش خیلی زیاده حالا بعد از یه سری حرفام بهتون میگم خوبیای دیگشو. ولی قبلش بگم که من 20 سال پیش که کامپیوتر خریدم فقط به خاطر بازی بود که خریدمش . یادمه دیوونه بازی هرکول شده بودم کلا به خاطر بازی هرکول عاشق کامپیوتر شدم من چند سالی به اینترنت وصل نشدم و بازی میکردم فقط . اهنگ هم روی فیلم میذاشتم و خیلی از این کار لذت میبردم. چند سال خیلی سرگرم بودم با این کارا تا اینکه بعد چند سال به سرم زد به اینترنت وصل بشم. کامپیوترمو خیلی دوس داشتم مخصوصا که نقره ای بود تمامش حتی موس و کیبوردش . مهندسش بینهایت باسلیقه بود خیلی واسم خوشگل بست. اصلا یه حس خاصی داش. لحظه به لحظش یادم نمیره روزای اول رو. حالا که کامپیوترمو عوض کردم خب مجبور شدم ولی حس غریبی داش وقتی همشو اوردم توی اتاقمو و وصلش کردم . خیلی احساس غریبی کردم باهاش دقیقا روز اول و شب اول همینطوری بهش نگاه میکردم اینم مانیتورش خیلی بزرگه و کلا هم چون یهو رنگ کامپیوترم عوض شد به کل، خیلی دلم تنگ کامپیوتر قبلیمو گرفت. خلاصه که الان با هم دوس شدیم
فقط بیس عزیزمو که به هیچ وجه نمیتونم ترکش کنم به بلندگوی جدید کامپیوترم وصل کردم
چون رنگش همخوانی نداش گذاشتم زیر میز. وقتی اهنگ میذارم بیس رو میبرم بالا میز کامپیوترم قشنگ میلرزه اینقد خندم میگیره یعنی بینهایت دوس دارم دست خودم نیس. دیوونه میشم وقتی بیس میدم حالا مزیت کیسای جدید اینه که پورتای یو اس بی و اتصال صدا و کلا دکمه های پاور و این چیزاش همه قسمت بالای کیس قرار گرفته که خیلی مزیت خوبیه. منم نمیدونم از چه زمانی این کیسا جددیا اومده. دیگه ادم اینقد خم نمیشه بره پائین فلش وصل کنه یا روشن کنه و این حرفا.
کامپیوتر رو اگه کلا برا گیمینگ بگید ببندن خیلی ارتقا شگفت انگیزی داره راستی اون هم کتابخونم بود که درستیدم بالا سرش. بذارید چندتا بازی بهتون بگم و نشونتون بدم. بازی هری پاتر بازی خوبیه ولی هیجان نداره یه خورده هم چون با چوب جادوگری باید مبارزه کنید خیلی دست و پاگیره. اینم جناب هری پاتر توی بازی
بازی بعدی ترنسفورمز یا همون تبدیل شوندگان هس که من به شدت عاشق فیلماش هستم بازیشم دقیقا مث خودشه مخصوصا که صدای خودشون رو هم داره. مخصوصا صدای اوپتیموس خیلی باحاله
بازی بعدی Medal of Honor Airborne یا همون بازی هوابرد قسمت مدال افتخار هس. این بازی به شدت هیجان داره. مخصوصا که اولش باید با چتر نجات از هواپیما پائین بپرید توی منطقه ی جنگی که کلی هیجان داره که تنظیم کنید کجا فرود بیاید یهو وسط یه عالمه دشمن فرود میاید
توی عکس نشون دادم بازی اول شخص هس یعنی شما تیرانداز هستید که فقط اسلحتون رو میبینید. خب دیگه زیاد حرف زدم برم میخوام کتاب هم بخونم . شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی [ یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۱ ] [ 23:46 ] [ هرمیون ]
[ سه شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 13:1 ] [ هرمیون ]
اصلا آدم بخيلي نيستم ولي رونالدو باخيد حذف شد از خوشحالي نميدونم چيكار كنم جام مباركتون باشه لاتزيو
همين كه رونالدو و ديبالا رو سرجاشون نشونديد دستتون درد نكنه سلام خوبيد همگي؟ بابامم اينو خريد 40 تومن
به خواهرم گفتم ذرت كه خوب نيس تراريخته س امروز رفتم بيرون با مامانم. من بدون مامانم جائي نميرم ميترسم گم بشم خلاصه امروز رفتم اينو خريدم واسه خودم مثلا قندش كمتره
لازم به ذکره که ژلاتینش حلال هس روشم نوشته راستي بهتون نگفتم كه آزمايشمو گرفتم. قندم حتي يه شماره هم تغيير نكرده بود. آخه شش هفت ماه پيش كه آزمايش دادم اون وقت خيلي شيريني ميخورد ميوه ميخوردم صبحونه همش كره مربا ميخوردم بعد اينبار كه اين همه ورزش كردم و واقعا نسبت به قبل خيليييييييي كم شيريني خوردم . به يه نتيجه رسيدم كه ورزشام رو بايد تغيير بدم و سخت ترشون كنم چون زمانش خوب هس ورزشام بايد انري بيشتري ببره . بعد ميوه هم نخورم . خواهرم گفت ميوه زياد ميخوري قند ميوه بدتره. بعد يه مستند خارجي هم اتفاقا چند روز پيش ديدم دكتره گفت اينا كه قندشون بالاس ميوه نخورن بگن ويتامين ث داره، به جاي ميوه از مكمل ويتامين ث استفاده كنن. كلا يه تغيير اساسي بايد بدم توي سيستم تغذيه اي و ورزشي اين نتيجه آزمايشم
البته لازم به ذكره كه كلسترولم رو پائين آوردم ورزش كردم امروز كه رفتيم بيرون اول رفتيم داروخونه بعد دفترچه رو گذاشتم رفتم پيش مامانم نشستم داروخونه بزرگيه . يه ده دوازده نفرم توش كار ميكنن. همينطور كه نشسته بودم هي يه پسرا توي داروخونه كار ميكنه نگاه ميكرد منم نگامو چرخوندم بعد اين پسره به يه پسره ديگه يه چيزي گفت بعدش دوتائي همينطور چشم دوخته بودن به من. يه لحظه دقيق نگاشون كردم گفتم شايد ميشناسن. ولي ديدم اصلا من كه نميشناسم اينا رو اصلا فاميل و اين حرفا نيستن. بعد ديگه اصلا نگاه نكردم ولي اينا به هر بهونه اي هي نگاه ميكردن . بعد خونه كه اومديم بعد چند ساعت مامانم گفت راستي چقد اين پسرا توي داروخونه نگاه ميكردن . گفتم آره ديدم. نميدونم والا يه بارم چند سال پيش كه مامانم صفراشو عمل كرد قبلش رفتيم اورژانس بيمارستان خصوصي بعد دفعه اول بود اصلا اونجا ميرفتيم مامانم با حال بد خوابيده بود منتظر پزشك اورانس كه بياد وقتي اومد من توضيح دادم مامانم چقد حالش بد هس و اينا تو رو خدا ببينيد مامانم چشه؟ بعد دكتره هي نگاه به من ميكرد گفت من شما رو يه جائي ديدم من چرا برا همه آشنام اتفاقا من كه سال به ماه از خونه هم بيرون نميرم سلام امروز که پنجشنبه س خب بریم سر پروژه ها آقا پریروز رفتم یه کیف از کشو بردارم دیدم یه کیفام که خیلی دوسش داشتم داخلش ترک برداشته خیلی ناراحت شدم چون همه کیفا رو روی هم گذاشته بودم اینطوری شد کیفامو خیلی دوسشون دارم برا دیگه گفتم کیفامو داخلش روزنامه میذارم که حالتشون حفظ بشه نشکنه. ولی جا میخواستم کفشامو دیدم گفتم بغل جعبه کفشا یه جعبه میدرستم کیفا رو توش میذارم و نتیجه ی کار این شد
جعبه کفشا رو هم دو طبقه درستیدم که به هم فشار نیارن. یه مقوا دو طرفشو تا زدم گذاشتم توی جعبه کفش اینطروی یه طبقه درست شد زیرش اول یه سری کفشامو گذاشتم بعد طبقه که درستیده بودم رو گذاشتم بعد دوباره بقیه کفشامو روش گذاشتم اونا که بیشتر میپوشم. یه بند طنابی هم بهش دادم که طبقه راحت برداشته بشه از داخل جعبه
خدائی من اصلا دلم نمیاد کیف و کفشامو نابود کنم همشونو خوب و تمیز نگه میدارم من خیلی بچه صرفه جوئی استم بعد اینکه یه جا هم میخواستم برا کتابای باستانیم چون شبا خیلی دوس دارم بردارم ببینمشون
دارم یه سری فیلم ورزشای خارجی رو برمیدارم که کالری بیشتری سوزونده بشه من نمیدونم چرا 40 دقیقه ورزش هر روز هیچی از قندم کم نکرد فک کنم همونه که خواهرم میگه میوه نباید اینقد بخورم من میوه خیلی دوس دارم این ظلم به منه خب دیگه من برم تا باز تشریف گلمان را بیاوریم [ پنجشنبه پنجم دی ۱۳۹۸ ] [ 18:45 ] [ هرمیون ]
یادتونه بچه بودیم یه تبلیغ توی تلویزیون بود برا شلنگ سلام یه برنامه بود توی تلویزیون یه کارآفرین زن بود بعد هی میگفت من توصیه میکنم زنا توی خونه نشینن پاشن این دو سه روزه من مشغولیات نقاشی روی چوب رو داشتم نقاشی روی چوب های کهنه خیلی معروفه و کشورای دیگه برا تزئین خونه هاشون خیلی بهش علاقه دارن.واقعا حس خوبی هم داره ها. من دلم غش میره وقتی نگاشون میکنم. اون چوبی که من روش فانس دریایی کشیدم دقیقا کپی یه نقاشی روی چوب بود که دقیقا چوبش همینطوری بود. اگه میخواید چوبتون خیلی کهنه به نظر برسه و انتهاش زده بشه اونو یه مدت توی باغچه فرو کنید بذارید چندماه باشه. بعد ظاهرش دقیقا همین مدلی میشه.منم همینطوری کردم. من فانوس دریایی رو چندسال قبل کشیدم با پاستل. فک کنم رنگ روغن نداشتم. بعد سر حرکت دادن میز کامپیوترم و اینا ، اصلا گم کردم. بعد چند روزه هی دنبالش میگردم یهو یادش افتادم. بعد یهو گفتم نکنه اینا لای چوبا گذاشتنش رفتم دیدم اثر هنریه زیبای من قاتی چوباس روی پشت بوم بعد خواهرم میخندید گفت من اصلا یاد این نبود که نقاشی رو این کشیدی فکر کردم چوب بیخوده این رنگای روغنی که میبینید خیلی خوبن اصلا بوی رنگ روغن نمیدن کلا بو ندارن از دست هم به راحتی پاک میشن با مایع دستشوئی یا صابون اینم مواد لازم
نخ گونی رو از همین گونی کنفی میگن؟ از اونا دربیارید واقعا کسی هس که بره برا نخ گونی پول بده؟
خب نقاشی بعدی که خیلییییییییی دوسش دارم بعد از فانوس دریایی، این هس
نه خدائی خوشگل نکشیدم؟ دو روز کشیدم یعنی باید توی دو روز میکشیدم. چون یه مرحله رنگ باید خشک بشه مثل رنگ قرمز و سبز کمرنگ. بعد رنگ سفید و سبز پررنگ که روی رنگای قبلی باید کشیده بشه روز بعد یعنی امروز کشیدم محل نصب عخشولان من
اینم نمای دور. خواستم شکوفه هامم یادآوری کنم
اینم محل نصب فانوس گوگولیم. میخواستم وقتی میخوابم روبروم باشه ببینمش
نخ گونی رو با پونز وصل کردم. میخواستم با دلر سوراخ کنم دیدم مامانم چیزیم میگه کاشون الان هوا باروونیه و رعد و برق هم دیشب و پریشب خیلی زد . آخه این مدل هوا برا آخرای بهار هس توی کاشون .خلاصه همه چی قاتی پاتیه حتی آسمون حس کار کردن با چوب بهم دس داده. خیلی دوس دارم دلم همش برا چوب تنگ میشه [ جمعه سوم آبان ۱۳۹۸ ] [ 17:0 ] [ هرمیون ]
خیلی بینهایت خوشحال میشم وقتی دوستای قدیمی پیام میذارن سلام . پروژه قبلیم رو یه بیست درصدش مونده خیلی کاراش رو انجام دادم ولی نشد تمومش کنم چون باز نیاز به پیرینت پیدا کردم یه خورده خسته شدم چون پشت سر هم رنگ کردم.یه کم استراحت کنم ادامشو میدم.صندوق انتقاداتم چون مربوط به همونجاس برا همین پس میذارم برا پست خودش راستش مامانم چند وقته حس میکنم تب داره برا همین چند روزه دنبال دکتر رفتن هستم . با مامانم از دکتر برمیگشتیم به تاکسی تلفنی زنگ زدیم که بریم برا گرفتن دارو یه خیابون دیگه همه داروها رو دارن. تاکسی تلفنی رو من به همه دخترا و خانوما توصیه میکنم.به دلیل امنیت بالا. توی تاکسی تلفنی با یه بار شماره گرفتن شماره ی شما با اسمتون ثبت میشه و تاریخ و ساعت زده میشه که شما با چه تاکسی یعنی شماره تاکسی که جلوی شیشه ماشین هس ثبت میشه. مشخصه با صاحب کدوم تاکسی انتقال داده شدید. برا همین امنیت بالایی داره. مخصوصا برا دیر وقت و وقتائی که ادم کمتر به خود تاکسی های معمولی هم اعتماد داره. خلاصه زنگ زدیم و تاکسی اومد و من رفتم سوار شدم مامانم یه لحظه وایساد که قیمت یه چیزی رو بپرسه نمیدونم سیر سبزی بود چی بود بعد راننده فکر کرد من تنهام توی شیشه جلو ماشین نگام کرد و همچین گفت خب عمو جوووون کجا برم؟ بعد تا اینو گفت با این لحن، من ترسیدم انگار داره به بچه دو ساله حرف میزنه ،بدون اینکه جوابشو بدم بلند داد زدم گفتم ماماااااااااااااااااااااااااان بیااااااااا بعد نگاه کرد بیرون دید مامانم داره میاد خندم گرفت هیچی نگفت دیگه بعد مامان که نشست گفتم مامان کجا میریم؟ دیروز یه چیزی خریدم عشق و نفس 35 تومن
میخواستم برا دور تختم و تزئین اتاقم بعد از نصبش فیلم گرفتم جونم دراومد تا چسبوندمش. فیلم رو با گوشی ببینید چون برعکسه باید بچرخونید http://s2.picofile.com/file/8372651550/VID_20190917_162852.mp4.html
وقتی روی لینک کلیک کردید یه جا کادر زده دریافت لینک دانلود روی اون بزنید پریروز بود خواهرم صبح اومد توی اتاقم بیدارم کنه تا در اتاق رو باز کرد گفت چقد بوی ادکلن میاد توی اتاق!!! بابام امروز ظهر که اومد گفت بیا اتاق من کاریت دارم. من داشتم نماز میخوندم گفتم یه نماز دیگه بخونم میام. بعد هیچی نمازمو نفهمیدم هی تو فکر بودم اخه همیشه بابام خیلی باهام حرف میزنه ولی این مدلی نمیگفت بیا. بعد نماز خوندم و رفتم اتاق بابام . نشستم بعد بابام یه کم از کارای اداری که امروز انجام داده بود تعریف کرد و این چیزا. بعد خلاصه حرف رو یه جورائی چرخوند رسید به اینکه گفت باباجون ببین این قرآن (قرآن پیشش هس همیشه) گفت ببین به آیه های این قران قسم میدم راستشو بهم بگی بازم ازت میپرسم واقعا تو نمیخوای ازدواج کنی؟ اگه قبلا بهم گفتی نمیخوای ازدواج کنی و منم خب دست کشیدم و هر کی خواستگار شد رد کردم ولی اگه الان میخوای ازدواج کنی روت نمیشه بگی بهم بگو. به این قرآن راستشو بهم بگو. اگه هر حرف دیگه ای هم داری بهم بگو. من اینطوری شدم بعد گفت ... و .... چی؟ اسم خواهرامو گفت. بعد گفتم آره اونام همینطور. اصلا اونا بدتر من هستن. بعد بابام گفت خیله خب پس حرفی نیس هر جوری خودتون صلاح میدونید .منم از بس میان رفیقام از طلاق بچه هاشون میگن و گرفتاریاشون پشیمون شدم دیگه اصرار بکنم نمیدونم واقعا من نمیدونم چرا اصلا نمیتونم مسئولیتای ازدواج رو قبول کنم چون حال ندارم البته خب دیگه من برم عصرتون بخیر باشه و یا علی . فیلم رو ببینید حتما [ سه شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۸ ] [ 18:29 ] [ هرمیون ]
اینجور که کارخونه چسب رازی پیش میره دفعه بعدی که بخوام چسبشو بخرم فک کنم قد دوتا بند انگشت شده ولی قیمتش همونه سلام بلاخره تونستم آبروی قبیله رو حفظ کنم و نقاشی رو تموم کنم و رئیس قبیله رو خوشحال کنم و این نتیجه ی کار
اصلا رنگ اصلیش اینجا مشخص نیس. خودش خیلی طلائیه خوشگلیه .رنگ در و رنگ طرح رو اصلا واقعی نشون نمیده خیلی خوشگل به هم مچ شدن ولی اصلا اونطوری که هس نشون نمیده .چون میز جلو نور رو میگیره که رو در بیفته. حالا هر چی خلاصه همیشه دوس داشتم اینو بکشم و بزنم همینجا. بلاخره موفق شدم میگم اگه قراره آدم چیز شیرین نخوره پس تنها گزینه ی تنقلات میمونه رو بیسکویت ترد و چوب شور که تازه کشفش کردم. مزش بهتر از ترد هس ولی همون کراکره برداشتن لوله ایش کردن من دوسش داشتم بهتر از ترد دوس دارم
دوباره ورزش کردن رو شروع کردم اهنم که پائین رفته بود دوباره مجبور شدم ورزش نکنم ولی همش تو فکرم بود و هی میگفتم وای چقد وقته ورزش نکردم حالا خلاصه اینکه برگه ورزشمو گم کرده بودم ورزشامم نصفشو یادم رفته بود چیا بوده. برا همین دوباره توی اینترنت گشتم و چاپشون کردم. نسخه ی پیرینتشم میذارم خواستید شما هم چاپ کنید. بر طبق برگه آچار تنظیم کردم .
این فایل چاپیش هس آدرس عکس رو میذارم http://s8.picofile.com/file/8366664142/Untitled_1_copy.jpg http://s9.picofile.com/file/8366664250/Untitled_2_copy.jpg اگه کمردرد یا زانو درد دارید حتما ورزش کنید ولی ورزش های ممنوع برای کمر یا زانو رو هم میتونید از اینترنت ببینید . خیلی مهمه که ورزشای مضر برای خودتون رو انجام ندید. و اینکه هیچ وقت بالا پائین نپرید زانو از بین میره. و مهمتر از همه روی تردمیل هیچ وقت ندوئید . یه دکتر توی تلویزوین میگفت از وقتی تردمیل اومده همه ی کسائی که تردمیل داشتن به ما مراجعه کردن و مچ پای خودشونو ضربه ی خیلی بدی بهش زدن. دکتره خیلی عصبانی بود که یعنی چی روی تردمیل میدوئید من وقتی دکترم گفت باید بدوئی ، چون من تقریبا یه چندماهی راه نمیتونستم برم بعد از مریضیم دونفر اسکورت کنارم بودن که وقتی راه رفتن رو تمرین میکنم نیفتم. (خدایا شکرت چه روزایی رو هم گذروندم خب دیگه زیادی حرف نزنم. مثلا الان زیاد حرف نزدم [ یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۸ ] [ 21:27 ] [ هرمیون ]
اتاقم هر چی میگذره داره عجیب غریب تر میشه
یا روح سرخپوستا توش فعال شدن یا آفریقائیا سلام و یک سوال من دفعه اول چندماه پیش بود که نمازمو خوندم اومدم خوابیدم بعد یه نیم ساعت که از اذوون گذش دیدم صدا ویبره میاد فک کردم گوشی منه بعد دیدم نه از من نیس، فک کردم گوشی یا تبلت خواهرامه .سریع پاشدم رفتم بزنم خاموش بشه که کسی بیدار نشه بعد دیدم نه همه اونام خاموشه امروزم صبح هم که اذوون گفتن نمازمو خوندم و خوابیدم دیدم باز صدای ویبره قبل از عملیات
و این دستاورد امروز ما. ایشون مالوموا رئیس قبیله ی ماسایی
همه کلی خندیدن وقتی نشونشون دادم .خودم از وقتی داشتم درست میکردم خندیدم تا نصبش که کردم مامانم گفت نمیترسی ازش؟ یه چند وقت دیگه باید برم پیش دکترم برا اینکه آزمایش آهن بنویسه ببینم چقد رفته بالا آهنم، ولی فکرشو میکنم میگم یه چیزیم میگه به خاطر اینکه نرفتم این همه وقت دیگه اینکه درخت بادوومم شته گرفته نیدونم چیه از این حشره سبز ریزا بعدش بابام رفت مغازه باغبونیا یه آفت کُش بهش داده بود بعد وقتی توی اینترنت خوندم گفتش که آفت کش رو وقتی که جوونه ها باز شدن نمیشه زد باعث جوونه سوزی میشه .میگم این پست رو بذارم بعدا آپ کنم چون مخصوص بخش باغبانیه .باید تیک اون بخش رو بزنم .بهتره مطلبش کامل باغبانی باشه موضوع برنامه ی بعدی ما، درست کردن آفت کش طبیعی خب دیگه پس فعلا یا علی دوباره میام زود [ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 15:56 ] [ هرمیون ]
خوشا شیراز و سیل بی مثالش
سلااااام عخشولیای من چند روزه این جا هوا ابری میباشد و الان آفتاب شده پریروز که روز دوم بود که داشت یه سره باروون میومد . باریکلا کاشون پس دست به کار شدم رفتم مقوا اوردم و نشستم یه جعبه گوگولانی درست کردم این جعبه ی درست شده و جعبه ی کادو شده
ببینید چه دقیق لب به لب کشو درستیدمش
حالا اتاقمو جارو نکردم رو بیخیال ببینید چه قشنگ همه این چیزا رو توش جا دادم قبلش جا نمیشد همه رو به زور ریخته بودم توش.ولی الان خیلی خوب شد
این کیف پول خوردم هس که مشت محکمی بر دهان فروشندگانی که میخوان هی آدامس و بیسکویت به جا پول قالب کنن
امروز اولین آشپزیمو بعد از یه سال ارائه دادم و مرغ و برنج یا پلو یا هر چی که شما میگید فک کردم یادم رفته باشه ولی نه خیلی غلیظ و خوشمزه شده بود بابام گفت باریکلا خیلی خوب شده منم سریع گفتم منننننننننننننننن پخیدم قدر سلامتیتونو بدونید و خوشحال باشید هیچی بهتر از این نیس من یه سال طول کشید تا کاملا خوب بشم و انرژیم برگرده. استرس هم اگه دارید سعی کنید هر چه سریعتر خوبش کنید چون استرس باعث میشه خیلی راحت هر ویروسی رو بگیرید ویروسای خیلی خطرناک رو.من به خاطر پرنده هام استرس گرفته بودم چون دخیای مرغیم خیلی صدا میکردن همینطور مرغ عشقام. فقط کفترام مظلوم بودن البته از نظر صدا وگرنه خیلی شیطون بودن اوخی دلم برا همشون تنگ شده خلاصه چون صدا میکردن همشون مامانم و خواهرام هی میگفتن بده بره اینا رو بعد دیگه خوب که شدم ولی خب به خاطر انتی بیوتیک زیاد و دگزامتازون یه هفته روزی سه تا بود که اون یه هفته که توی بیمارستان بودم وارد سِرُمم میکردن .بعد خب داروها باعث شدن آهنم شدید بره پائین که خودش باز استرس از نوع شدید میاره وقتی اهن پائین باشه. استرس زپرتی نه ها ،استرس همراه با وحشت و دل آشوبی. بدترین نوع استرس هس .ولی خب اگه همه چیو رعایت کنید سریع خوب میشه آدم. در راسش به هیچ وجه سردی نباید خورد برا استرس. من خیلی بهتون میگم چون میدونم چقد استرس آزاردهنده س سردی و هر چیز ترش مزه ای رو به هیچ وجه نخورید .فقط گرمی بخورید و قرص ضد استرسی که دکترتون بهتون میده و بهتون میسازه رو بخورید دقیقا طبق ساعت ولی بیشتر تاثیر رو همون رعایت کردن رژیم میذاره دارو وگرنه تنهایی اصلا کمک نمیکنه. یکی هم اینکه خودتونو به هیچ وجه خسته نکنید .هر کاری میخواید انجام بدید خیلی کم کم و آرووم و طی چند روز باشه اصلا نباید خسته بشید و یه چیز دیگم که شدیدا اثر داره حتما حتما ساعت 9 فوقش ده برید بخوابید اگه خوابیتونم نمیبره فقط سرجاتون بخوابید و به هیچ وجه گوشی هم دست نگیرید. فقط با چیزای شاد سروکار داشته باشید .اینا که گفتم خیلی مهمه چون من تجربه کردم استرس رو الانم خوب شدم دوس دارم بگم همه بدونن که سریع از شرش خلاص بشن آهن بدنتونم هر چند وقت یه بار حداقل سالی دوبار چک کنید .خانوما حتما اینکارو بکنن خیلی واجبه .خلاصه رعایت کنید همیشه شاد باشید. کسائی که غمگین میشن بی دلیل هم ،همین چیزا رو باید رعایت کنن اونوقت اونا هم خوب میشن خب حالا از این چیزا بگذریم بریم سراغ حرف بعدیمون . یه مربای آلبالو خیلییییییییییی ماه پیدا کردیم به خدا اینقد خوشمزه س که حد نداره بینهایت خوشمزه س یعنی یه چیزی میشنوید ولی یادتون نره که سردی هس اگه مث من حالتون کاملا خوبه بخورید
مربای آلبالوی تک هس تقریبا مث رب انار میمونه زیادم ترش نیس از نظر من ترس نبود ولی خواهرام میگن یه کم ترشه ولی مث مرباهای دیگه نه یه پروژه جدید رو دارم شروع میکنم که وقتی درست بشه نشونتون بدم خندم میگیره
خب دیگه من برم تا دوباره بیایم فعلا یا علی آجیای عزیزدلم [ پنجشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 16:9 ] [ هرمیون ]
بسته بسته کدئین خوردم و خوابم نگرفت
سلام یه چیزی یادم نره بگم این برنامه ویدئو چک رو ببینید توی عید هر روز پخش میشه هر شب شبکه ورزش ساعت 8 .از همون ثانیه اول که شروع میشه من از دست این عبدالله روا میخندددددددددددم تا آخر برنامه یه برنامه فوتبال 120 هم هس اونم خیلی قشنگه چیزای جالب فوتبال رو نشون میده. خلاصه شبکه ورزش رو از دست ندید خیلی قشنگه چند روز پیش بود که خواب دیدم یه سرنگ دستمه و دارم آمپول رو هواکشی میکنم ، بعد از خواب بیدار شدم گفتم اوه همین خواب باقی مونده بود ندیده بودم که دیدم یه تغییر دکوراسیونی روی طاقچم دادم خیلی خوشمان آمد.بسی حال نومودیم
اون شیشه تیله هام توشه 24 تا خب دیگه من برم فعلا .بازم میام.یا علی [ یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 19:2 ] [ هرمیون ]
یه چیزی میخوام تعریف کنم از آنچه که امروز بر من گذشت ولی دستتونو رو قلبتون بذارید و قسم یاد کنید که نخندید
سلام به قدم های بهار از اونجا که نیدونم دو شب هس یا سه شب با وضعیت دربه دری در اتاقم ،شبم رو به صبح میرسونم و اصلا خواب خوبی نمیکنم.خیلی اتاقم به هم ریخته شده .خوشخواب رو درآوردم رو زمین شب میذارم روش میخوابم.توی روز هم به دیوار تکیه میدم اصن یه وضعی شده اینجا. اااااااااا این خط برا چی ایجاد شد ؟ صبح ساعت نزدیک 9 بیدارم کرد مامانم، گفت پاشو بریم شلوغ میشه. به خواهرامم گفته بودم شمام میخواید بیاید با هم بریم اونا گفتن اول تو برو ببین چطوریه اگه خوب بود دفعه های بعدی با هم میریم. که خلاصه رفتیم.فروشگاه رفاه یه جای خیلییییییییییی بزرگیه تازه باز شده .ما که گشتامونو توی طبقه هم کف زدیم گفتیم خب بریم بالا بخش لباس و این چیزا بود. دیدیم یه ریل برقی داره.پله برقی نه ها .یه سطح صاف برقی. فقط هم راه طبقه بالا همینه. اینم اینقد طولانی بود که نگو . بعد من گفتم میترسم این چیه .چرا اینقد سرعتش زیاده به مامانم گفتم چطور بریم پائین؟ خلاصه با سرعت زیاد اینم رفت پائین و موقعی که به سطح زمین رسید همه پرت شدیم بیرون قبلش خیلی خوب بود اسمارتیز واسه خودم خریدم البته سه تا بسته خریدم یه بسته هم برا خواهرم دوتا واسه خودم البته لازم به ذکر میباشد که دیگه از این به بعد شیرینیجات نمیخرم
البته در این حد که این مدت خریدم نمیخرم چون میترسم قند بگیرم خب با سلام مجدد اونا رو دیروز عصر نوشتم. الان ادامه ی ماجرا آخه دیروز اون زیری تخت رو آوردن .خیلی هم روشون زیاده خدائی خجالتم نمیکشن خب باید مقاوم بسازن.خب آدم که نمیتونه نپره بالا پائین .واااااااااااا خلاصه یه چیز باحال ساختن و محکم
خب حالا میخوام یه محصول خیلی خوشمزه رو معرفی کنم واقعا حرف نداره تقریبا شبیه رنگارنگ هس ولی خب مواد داخلش خیلی زیادتره.کرم کارامل هس.بینهایت خومزه س واقعا از دستش ندید
اوخی انگشت پامو .حالا دیدم
خلاصه که بینهایت خوشمز س.گفتم که نوش جان بفرمائید قیمت هم 5 تومن .بستش خیلی بزرگه خب دیگه من برم نماز بخونم .نماز شما هم قبول باشه.سلامت باشید ان شائ الله همیشه خودتونو خونوادتون [ پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۷ ] [ 18:39 ] [ هرمیون ]
کل اتاق رو بهم ریختم تا اینا رو بچسبونم
مامانم وقتی اومد توی اتاقم گفت چیکار میکنی؟ دیشب سرم درد گرفته بود از خستگی. بعد یه کدئین خوردم که مثلا قرص قوی تر نخورم بعد که یه ساعتی خوابیدم دوباره بیدار شدم دیدم واییییییییییییییی سرم و چشام دران منفجر میشن .پاشدم رفتم دیدم مدکتین تموم شده یه ناپروکسن 500 خوردم .ناپروکسن یه حالتی داره وقتی میخوری سریع خوب میشی و بعد انگار میری تو فضا یه پروژه دیگه دارم ولی اینبار رنگ کردنی و این چیزا نیس ولی حالا حالاها شروعش نمیکنم چون خیلی خسته شدم یه چند وقت استراحت کنم و فیلم ببینم .فیلم ندیدم چند روزه خب یا علی فعلا تا باز بیام [ سه شنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 15:31 ] [ هرمیون ]
سخت ترین طبابتی که دکترم کرد این بود که چند وقت پیشا بهش گفتم یه مدته کنار چشام موج میزنه بعد گفت بهش کم محلی کن خودش میره
سلام ٌ علیکم و باز چون تا اتمام پروژه نمیگم چیه ، پس شما رو به دیدن شروع کار دعوت میکنم اول از مخترع پیرینت تشکر میکنیم خدا جد و آبادشو بیامرزه
پیرینت گرفتن وقتی راحته که فایل سایز بندی شده و آماده در اختیارتون باشه ولی بدترین حالتش اینه که بخواید یه عکس رو در سایز خیلی بزرگ پیرنیت کنید .باید عکس رو چند قسمت کنید و هر قسمت رو بر حسب A4 کنید تازه باید جوری بزرگنمائی کنید هر عکس رو که تیکه بعدی منطبق بر تیکه قبلی باشه خیلی خانمان سوزه این کار
این یه بخش از کار پیرینته که تموم شده شاخه ی شکوفه گیلاس کاشکی زود تموم بشه برم سر کار بعدی .این خیلی سخته تازه وقتی کار پیرینت تموم بشه بعدش باید بشینم رنگش کنم دیدید کلید اسرار راه یافته به لالیگا والنسیا با بارسلونا بازی میکردن چند شب پیش بود بعد والنسیا یه پنالتی گیرش اومد گل کردن و یه گل هم زدن بعد یه خورده وقت دیگه دقیقا یه پنالتی هم گیر بارسلونا اومد که مسی گلش کرد بعد یه گل دیگه هم مسی زد من همه بازیای خارجی رو نمیبینم فقط مسی رو میبینم با رونالدو هم که لجشو دارم میبینم میخواستم اتاقم جمع کنم و رنگ کنم مامانم گفت نه .الان نمیذارم از اینکارا بکنی سلامتیت مهمتره این کارا رو همیشه میتونی بکنی الان تازه خوب شدی. بعد دیدم مامانم جوش میخوره گناه داره سریع گفتم باشه . میخواستم رنگشو عوض کنم دوس دارم تند تند انجامشون بدم و نشونتون بدم ولی خب سخته خیلی .منم چون تازه خوب شدم نمیتونم پشت سر هم و سریع انجام بدم. تازه انرژی گرفتم و نیروم برگشته بعد 9 ماه . خب دیگه فعلا برویم تا باز بیائیم [ دوشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 19:44 ] [ هرمیون ]
خبر نداری عطر تو میرسه به این حوالی /چیکار کنم به کی بگم دس رو دلم نذاری خبر نداری که نداری من شدم چه عالی / چه حالی داره این شبا باروون و بی قراری نانای نای خواهرم الان رد شد از جلو اتاقم، من هدفن رو گوشمه سرمو تکون میدادم فک کرد میگم بیا. رفت سینی چائی رو گذاش و اومد گفت چیه .ببینم. میگم چیو ببینی ؟ این کلیپ هیراد رو دارم میبینم وسط نوشتنم http://s8.picofile.com/file/8350725484/good.mp4.html هااااااااااااااااااااااای دخترا این از پروژه ی تمام شده ی من
قلبا دو طرفیه با نخ نازک به هم وصل کردم همش دارن میچرخن
نقاشیه سه قسمته به هم وصل کردم
صبح بیدار شدم به این دخمره سلام کردم خب فعلا برم کار دارم .عصرتون بخیر و شادی و عخش و نفس باشه [ پنجشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 14:20 ] [ هرمیون ]
شمام وقتی از اینا میخورید حس میمان(میمون) بهتون دس میده؟!!!
سلا بر عخشان دم غروبی بلاخره اون پروزه ی سرخپوستی در اتاقم تموم شد اینم از خوابگیر سرخپوستی جدیدم
آقا خیلی دوسش میدارم اون قبلی رو هم پرای عخشان قبلیم بود بهش
خب فعلا رفتن کرداهه شب میام احتمالا .یا علی فعلا در این لحظات التماس دعا [ شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ ] [ 17:12 ] [ هرمیون ]
اوخی اوخییییییییییی همه آجیام بیاید بغلم دلم تنگولیداهه
سلام به روی ماهتوننننننننن اول بگم که تو روحتون واسه چی به دخیا و بر و بچ من چیزی گفتید اینم دخترمه که از دستتون به شدت عصبانیه
راستی به بچه هام اضافه شد بعد قفسشو خرید بابام بعد پایه هنوز واسش نخریده گفت پایه هاش زشت بود منتظرم خوشگلشو فردا پس فردا بخره بعد دیدم گرفت بخوره اصن طاقت پوست کندنشو نداش یه ذره رفت پوستب کنه چشاش بسته شد ارزنه رو بیرون داد بعد فهمیدم باید پوست بکنم ارزن رو بدم بهش .بعد ارزن رو ریختم توی آسیاب اخه سر خروسام تجربه داشتم که ارزن توی آسیاب پوستش کنده میشه ولی آرد نمیشه خو حالا ببینید عخشمو
راستی این ایده رو من یه ماهه دیدم بعد هی تو فکرمب ود بیام خونه بدرستمش یعنی اصن لحظه شماری میکردما
خب امشب خیلی ذوق مرگیات داشتم بیام واستون بنویسم فردا بازم میام چون واقعا خستم .دوس دارم بخوابم فقط. کلی هم انرژی سر این مرغ عشقه مصرف کردم .راستی کلی هم فیلم واسه خودم جمع کردم [ جمعه نوزدهم آبان ۱۳۹۶ ] [ 23:41 ] [ هرمیون ]
سلااااااااااااااام
خب عسك بذارم اتاق ترگل ورگلم رو اولين كار اين بود كه چند وقت پيشا بر آن شدم كه اين ميز نقره اي رنگ تلويزيون رو بردارم يه ميز ديگه بذارم بهدش شيشه هاشم درآوردم اين ميز تلويزوين اتاقم كه خيلي بهتر شد وقتي گذاشتم اون قبلي خيلي بزرگ بود و نقره اي هم بود اصن جور نبود با اتاق من
اون كه سانسور كردم توي تلويزوين كه خاموش بود عسك خودم پيدا بود
يه ساعت داشتم توي ميز سرباز ميچيندم
يه ساعت فقط داشتم روي چيندن اين طاقچه ها فكر ميكردم و صدبار جابجا كردم تا خوشم اومد خودم
يه استيكرم چسبوندم روحم شاد بشه هي نگاش كنم
اين بخش عخش منه
اينجام رنگي پنگيش كردم
اينم نماي دور . ااااا چيزه يادم رفت لباسمو بردارم چيزي ني حال ندارم دوباره عكس بگيرم
خب بسه ديگه برم به باغچه ها برسم تا آفتاب نرفته يخم ميشه [ چهارشنبه سی ام دی ۱۳۹۴ ] [ 13:9 ] [ هرمیون ]
سلام چندتا كار داشتم انجام بدم كه يهويي ديدم قالب وبلاگم نيس شده
خب بگذریم اعصاب نمیذارن واسه آدم کهههههههههههه الان خونسرد میشم
[ چهارشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۲ ] [ 2:30 ] [ هرمیون ]
|
||