جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

برررررررررررررررررررررف

یه خورده کیفیتش کمه به خاطر اینکه از روی فیلم عکس رو برداشتم. فیلم توی اینستا گذاشتم استوریه

سلام بلاخره نصف اتاقمو تمیز کردم هیچ جایی هم نموند که جارو نکرده باشم سخت ترین و بدترین جاهای اتاقمم جارو زدم . دارم یه استوری توی اینستا میذارم یعنی فقط جایی که میتونم استروی ارسال کنم همین جا توی اتاقم روی طاقچه کتاباس هیچ جای خونه آنتن اینطوری نیس .

حالا خلاصه اینکه این طرف اتاقم تموم شد سفره یه بار مصرف هم اوردم رو کتابای بالایی بکشم چون اون سری هم گفتم سلفون میخرم روشون میکشم ولی اینقد طولش دادم که دوباره پر خاک شد. خیلی سخته تمیز کردنشون. یعنی رسما نابود میشی تا این قسمت رو تمیز کنی .

اینبار میکشم اول سفره یه بار مصرف رو بعد میشینم میگم سلفون بخرم.

این بهم ریختگی اتاقم. بعدشم منظم شدن اینطرف اتاقم. البته تا پشت میز و داخل کیس رو هم تمیز کردم با دمنده جاروبرقی خاک داخل کیس رو بردم و بعدم با دستمال تمیزش کردم

فقط همین بالا رو کشیدم

نوار ام دی اف هم نخریدم برا دور طاقچه، اندازه گرفتم حتما بگیرم الان چسب کاغذی زدم دورش

برف و شیره هم خوردم

ولی سرم درد گرفت بلافاصله بعدش

از رزی عزیزم ممنونم که اون قطره مسکن رو پیشنهاد کرد بهم اتفاقا مامانم درد عصب صورت هم داره برا اینم خوبه خیلی ازت ممنونم عزیزم ان شالله همیشه سلامت باشی و بی نیاز از دکتر. قربونت برم عزیزدلم

توی اینستا یه هکر به شدت بهم گیر داده یه پیج توی اینستا داره من همیشه میخوندم و میدیدم مطالبشو. که واقعا غلط کردم .

قبل از هر چیزی اول بگم که بدترین چیزی که توی اینستا وجود داره از نظر من اینه که کسایی که استوری رو میبینن ،نشون میده که کیا هستن. واقعا چیز بدیه چون الان درگیر همین موضوع شدم و این آقا منو از استوریاش پیدا کرده .

توی چت اینستا اومد یه کم از خودش گفت و عکسی هم داد از محل کارش و یه چیزایی دیدم که شک کردم بهش که این حتما هکره بهش گفتم هکری؟ گفت برنامه نویسی هستم که هکره. بعد میخنده میگه از کجا فهمیدی؟

دیگه از اون روز به بعد روی دوربین جلوی گوشیم یه استیکر چسبوندم

الان استیکر رو از جلوی دوربین بردم اونورتر که توی آینه عکسش رو بگیرم

چون خیلی هم نسبت به من کنجکاوه .بی خیالم نمیشه . من خیلی خیلی سخت با کسی شروع میکنم به حرف زدن مگه اینکه آشنا باشه یا خیلی وقت باشه بشناسمش یا اینکه از وبلاگم باشن. از وبلاگم که باشن خیلی خوشحال میشم خیلی خیلی دوس دارم با کسایی که میان وبلاگم حرف بزنم .وگرنه غیر این به جز سلام علیک اصلا دلم نمیخواد هی سر حرف رو با من باز کنه.

در کل ایسنتا آدماش خیلی پروو هستن و اصلا خوشم نمیاد تمام سعیشون اینه که مخ کسیو بزنن .

خب فعلا بسه دیگه ارسال کنم میترسم خیلی دیر بشه اینا رو از سر شب تا الان نوشتم ببخشید دیگه اگه یه کم قاتی پاتی بود چون زماناش فرق داش.

شبتون بخیر و سلامتی باشه و یا علی

[ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 23:19 ] [ هرمیون ]

قاب گوشی اورده 650 تومن خب گوشیو بدون قاب باشه بیفته بشکنه که خرجش کمتره .

والا به خدا

سلام میخوام جنّ خونگیمونو بهتون معرفی کنم ولی هنوز ازش فیلم نگرفتم صبر کنید فیلم بگیرم نشونتون میدم .شاید فردا آماده بشه فیلمش چون شب میاد، اونوقت میتونم ازش فیلم بگیرم .

فعلا برم بعد ادامه میدم پست رو .

سلام بچه ها من نتونستم نقاشی بکشم چون رفتم واسه فیلم اماده بشم چون خیلیا اینستا ندارن همین جا هم میذارم فیلم روببینید فعلا داره توی اینستا آپلود میشه وای یعنی مردم از خنده . دستام هنوز بوی پاچه بع بعی میده .

چقد گرمم شده، چندبار زدم تا آپلود بشه ،نوشته ها رو نمیدونم چرا نصفشو حذف میکنه توی تصویر

این تصویر استوریش توی اینستا هس

خب اینم Horro movie

واسه بار سوم سلام .دیشب راستش خیلی خسته بودم اصلا نتونستم بیام لینک فیلم رو هم نداشتم باید توی اپارت میذاشتم مشقامو خوب نوشتم جدی اصلا حال نداشتم که بشینم تیو اپارات اپلودش کنم اینجا هم امکان گذاشتن ویدئو اضافه شده ولی چه فایده وقتی فضای اپلود نیس بدی دیگشم اینه که باید لینک مستقیم گذاشت خیلی جاهای کمی هس که لینک مستقیم بهت بدن. منم راحت ترم بود بذارم اپارت آپلود بشه.

دیروز رفتم بالا پشت بوم ببینم پنجره نورگیر فضای خلوت توی آشپزخونه اگه کاملا چفت نمیشه یه نایلون دورش بگیرم . بعد یه لحظه دستم محکم خورد به شیشه ی روش زیرشو نگاه کردم ببینم که از جاش کنده نشده باشه یهو دیدم ااااااااااااااااااااااااا اندازه 2 سانت شیشه فاصله داره کلا با چهارچوب آهنیش اصن باورم نمیشد تمام این سالا هی میگفتیم چرا اینقد سرده هال گرم نمیشه آخه از آشپزخونه هی مث طوفان باد میومد به سمت هال.

بعد تازه من دیدم اینطوریه .این همه سال یخ زدیم و هی بخاری هم فایده نداش. منم شبا جرات نداشتم پنجره رو یه کم باز کنم اگه روبه حیاط باز میشد به خدا کمتر سرد بود . بعد خیلی نایلون نرم پیدا کردم و با یه پیچ گوشتی بردم بالا و نشستم خیلی دقیق همه رو زیر شیشه فرو کردم خیلی هم باز بود یه عالمه نایلون چپوندم زیر شیشه .

حالا تا من بگم بابا خمیر شیشه و نمیدونم چی چی بخر صدسال دیگم نمیره بخره باید هی بگی اعصابم نمیکشه دیگه با بابام سر و کله بزنم . خودم انجامش بدم راحت ترم.

خلاصه اصن نمیدونید بعد 20 سال فکر کنم که ما اینجا اومدیم فهمیدم چرا سرده. اه اه واقعا که......

خلاصه خیلی خوب شده خیلی ناراحتم مامانم خیلی سرماش میشد خیلی هم سرماییه. خدایا شکرت لااقل الانم که فهمیدم خیلی خوبه .

دیشب این همسایه ی مردم آزارمون تا دلتون بخواد سر و صدا کردن. این چه مسلمونیه که مردم میکنن. خدا لعنتتون کنه خیلی اعصابم خورد شد مثلا جلسه داشتن واسه میلاد حضرت زهرا که ان شالله بزنه به کمرتون که چقد مردم آزارید پارسالم همین کارو کردن .خدا لعنتشون کنه پارسال تازه مامانم حالش خوب نبود .واقعا این چه مسلمونیه خجالت نمیکشید. دیگه خونه ی شما که از ما هم کوچیکتره فک کنم دوتا فرش 9 متری هم به زور بخوره توی هالشون اونوقت این بلندگو و این حجم از بیس دادن واقعا یادش میفتم هزار هزار بار میگم خدا لعنتتون کنه تمام زمین خونه ی ما داش میلرزید لعنیتا. تا ساعت 11 شب . امیدوارم سال دیگه نتونید به هر طریقی هس دوباره این جلسه رو بگیرید خدا جلوتونو هر جور میتونه بگیره.

یه ادهایی درمیاوردن اصن به پارتی بیشتر میخورد تا جلسه مذهبی. یه خدا خیلی خجالت آوره. واقعا خجالت نمیکشن بازم خدا لعنتتون کنه من هر چی یادم بیفته این به زبونم میاد چون خیلی خیلی آزاردهنده س.

همه دارن ادای مذهبی بودن درمیارن بیشتر خودنمایی میکنن مردم تا دینداری. خلاصه که لعنتتون کنه خدا .

شب بوهام خیلی دارن بزرگ میشن خیلی خوشحالم که امسال هم کاشتم با اینکه خیلی خسته بودم و اصلا طاقتشو نداشتم راستش از بس توی بیمارستان هم بودم اعصابم ضعیف شده بود شش ماه تمام من همش توی بیمارستان بودم .اینش مسئله ای نیس رفتارا و عوضی بازیای کادر مزخرف درمان اعصابمو بهم ریخته بود. کلا مردم چشون میشه. چرا همه میخوان همدیگه رو اذیت کنن و زندگی رو به بقیه سخت کنن.

در هر صورت شب بوهای عزیزم که باعث آرامش و لبخند زدن من میشه وقتی میبینمشون و قربون صدقشون میرم چقد خدا خوبه که توی نیا علاوه بر ادما چیزایی گذاشته که ما به اونا دل خوش باشیم و باهاشون لبخند بزنیم و شاد باشم و دلمون غش بره. دنمیا با ایناش قشنگه با گیاهاش و حیووناش .وقتی هر روز میرم ببینمشون خیلی لذت میبرم .هر روز باید نایلون رو از روشون برداشت و دوباره کشید روشون. ولی وقتی ابری هس نمیرم.

هر روز از روز قبل بزرگتر میشن و خوشگل تر. چشم به راه قدکشیدنشونم و گل دادنشون . I love you .

این عسکشونه البته از یکشون گرفتم چون تور دور همه س

میدونید الان توی عکس دیدم چند جا از برگای شب بوی این گلدون رو کرم خورده اونجا که بودم ندیدم .بعد الان پاشدم رفتم دو ساعت دنبال کرم میگردم 4 تا کرم پیدا کردم دوتا تپل دوتا ریز چطور اونجا ندیدم الان توی عکس دیدم. تو روحشون خسته شدم. این پروانه ها رو من ببینم به خدا . یه ساعت دو ساعتی که نایلون رو از روشون برمیدارم زرتی هر چی پروانه س میره رو اینا تخم میذاره .

ورزشا رو دانلود کردم از اینستا .چقد حوصله میخواس .ولی انجامشون ندادم فردا پس فردا انجام میدم.همین که برداشتم خیلیه. چون باید هی ادرس کپی کنی توی یه بنرامه دیگه بتونی فیلمای توی اینستا رو دانلود کنی . یه کرای رو وقتی انجام بدی مث ورزش کردن دیگه بعدش روتین میشه واسه ادم. همین که طلسم انجام دادنشونو بشکنی .

امروز همون پاچه های توی فیلمی که دیروز ساختمو دارم میپزم . پاچه ها قرار بود واسه شب یلدا باشه ولی مغازه دار نداشته بود و افتاد برا چند روز بعد شب یلدا برا همین الان میپزم.

اینم شب یلدای ما .همیشه قبلش هندونه و انارشو خوردیم

خب همین دیگه. من برم فعلا عصرتون بخیر و سلامتی باشه . فعلا یا علی تا بازم زود بیام

[ دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:38 ] [ هرمیون ]

هیچی رو مثل این دوس ندارم که بیام بشینم وبلاگ بنویسم ولی هر کاری میکنم نمیشه .

سلام. گفتم تابستون میشه هوا گرم میشه و هیچ کاری دیگه نمیشه کرد اونوقت من میشینم کارای خودمو میکنم و هر کاری که دوس دارم گفتم دیگه تابستون هیچ مدل خونه تکونی و تمیزکار ینمیکنم همه رو میذارم برا پائیز.

هر وقت خودمم تصمیم میگیرم که هیچ کاری نکنم بقیه نمیذارن که .

اول که همه با هم دندون درد گرفتن یعنی همه .دندون درست کردن هم که یه نوبت یا دو نوبت نیس. یه عالم وقت باید رفت و اومد تا درست کرد چقد هم غصه و حرص و جوش داره. خونواده منم که اصلااااااااا طاقتشو ندارن. حالم کلا گرفته س سر این مسئله.

بعدش یه چیز دیگم اینکه شلختگی بابام . خدایا میبینه من اصلا نه وقت برام میمونه نه اعصاب ولی اصلا کمک نمیکنه. مامانمم یکی دو ماه پیش گیر داده به اتاق بابام که خجالت نمیکشه چقد کثیف کرده یه دنیا سر این موضوع تو مخ من حرف رفت. بعد بابام رو ببینید دیگه اصلا یه ذره تکون به خودش نمیده که اتاق رو کمک کنه لااقل تمیز کنیم. اصلا به خدا یه وضعی.

من چندماه پیش کل اتاق رو ریختم بیورن و از اول تمیزش کردم. خب من طاقتم نمیرسه دیگه . باز یه عالمه چیز توش جمع شده. به خدا نزدیک ده تا پاکت بزرگ زباله جمع کردم. یه دنیاااااااااا کاغذ و ورق. یه دنیاااااااااااااااا پاکت، قوطی قرص،شیشههههههههههه هم شکستنی هم یه بار مصرف . خسته شدمممممممممممم . حالا ایناش به کنار مامانم گفته فرش رو دربیاره بده بشورن. حالا فکر میکنید راحته .

اون تخت دونفره بود قد کشتی که من خریدم به اتاقم نخورد بابام برداشت، اونوووووووووووووووو باید باز کرد و گذاشت بیرون . میدونید چه کار سختیه خوشخواب به اون بزرگی و سنگینی بعد دوتا تخته پایه دار سنگین داخل چهارچوبش هس تاج تخت و دورش، بعد این به کنار یه کتابخونه هس توی اتاق یه دنیاااااااااااااااااا کتاب توشه .

دیدم بابام که هیچ تکونی نمیخوره مامانمم هی حرص میخوره بابامم که عاشق بحث درست کردن و داد زدن گفتم بذار خودم در صلح و صفا برم اتاق رو تمیز کنم یواشکی مامانم یه عالمه پاکت بزرگ برداشتم رفتم اتاق بابام میگه میخوای چیکار کنی، من اصلا کمک نمیکنم .همه کتابا رو توی پاکت کردم گذاشتم توی راه پله. اتاقش بین راه پله ساختمونه. حالا عکسشو میگیرم نشونتون میدم توی بدترین موقعیت مکانی، منه بدبخت حسابشو بکنید چندبار از این همه راه پله بیام و برم خوبه؟

اصلا بابام کمک نمیکنه توی هیچ کاری، چرا مردا بعضیاشون اینجوری هستن چرا اصلا دستشون نمیره توی خونه یه ذره کمک کنن. چطور برا خوار و مادرشون اینقد انرژی و قدرت دارن به خونه خودشون که میرسه هزار جور ادا درمیارن و حالا نزدیکه که بمیرن اینقد حالشون خراب میشه .حالا یه پست میذارم برا همین،عکس هم میگیرم ببینید چقد بلا سر من میاد واسه تمیز کردن این اتاق. بدترشم اینکه باید یواشکی کرد مامانم نفهمه چون عصبانی میشه میگه تو با این کمرت سنگین کاری نکن . حالا ول کنم و تمیز هم نکنم، بحث میشه بابامم که لجباز و اعصاب خورد کن تکونی به خودش نمیده.

سلام امروز فردای دیشب هس که داشتم حرفای بالا رو مینوشتم .

به خدا گفتم برم یه کم دراز بکشم دوباره میام بعدش اصلا طاقتم نرسید از جام بلند شم دیگه خوابیدم .

اول که عیدتون مبارک . یعنی دیروز باید میگفتم خب نشد دیگه ولی عیدتون مبارک .

امروز هم ادامه ی اتاق تکونی بود. امروز سنگین کاری به شدت داشتیم. البته خود بابام هم کمک کرد این مرحله رو چون هر چقد هم من زور بزنم به زور بابام نمیرسه. فرش و جمع کردیم یه فرش دیگه انداختیم تا اینو بدیم بشورن. البته دیگه اینو توی اتاق نمیندازیم مگه اینکه از جونمون سیر شده باشیم که دوباره فرش از زیر این همه وسیله جمع کنیم.

خلاصه عکس هم گرفتم ولی دیگه حال ندارم بلوتوث کنم به کامپیوتر. عکسایی که دیشب اماده کرده بودم رو میفرستم .اینا باشه برا سری بعد که پست گذاشتم.

در حین اینکه داشتم این مدت اتاق تکونی میکردم بابام یه عالمه بادمجون هم خرید دقیقا وسط دندون کشیدنا هم بود . بعد خیلیشو سرخ کردم اخراش که شد دیگه دستام مور مور میشد و بی حس. اینقد که این گیره رو توی دستم نگه داشته بودم. همین انبر سالاد منظورمه. بعد خلاصه یه کمش هم برداشتم به یاد بچگیامون جوشوندم و روی بند گذاشتم خشک بشه که ترشی کنم . البته یه کم سرکه میریزم بقیشو آب جوشیده نسبتا نمک دار یه کمم نعناع خشک. چون سرکه خالص برا خاطر اینکه رفلاکس میترسم بخورم. شکر خدا رفلاکسم خوب شده ولی خب رژیم رو رعایت نکنی دوباره ادم سریع رفلاکس میشه. قرص پنتوپرازول هم کلی عوارض خطرناک داره.

خلاصه اینم از بادمجونای عزیزم

کلا خونوادم اصلا اهل ترشی نیستن اصلا طعم ترشی رو دوس ندارن چون نمیتونن هم بخورن بهشون نمیسازه. فقط من اهل طعم ترش هستم چون واقعا نخورم حالم بد میشه. حالا هر چیز ترشی که باشه.

خب کتابایی که این سری سفارش دادم رو یه چندتاشو بذارم.

مجموعه ی دژ سرخ داستانش مثل ارباب حلقه هاس. هر کس عشق اربا حلقه ها و هابیت و ایناس حتما هم این داستان رو دوس داره. واقعا دوسش دارم بینهایت. حالا هر وقت که سروع کنم به خوندن براتون میگم چقدر جذابه. فعلا که خیلی توی فهرست خوندن دارم .

هر جلد از 600 صفحه بیشتره .

به سلامتی داره طاقچه های اتاقمم باز پر میشه باید به فکر طبقات بیشتر باشم تا سقف

نقاشی هم هیچی نکشیدم دیگه. اهان راستی اون که وسط نقاشیم تا خوردگیه هس، در اصل اون تاخوردگی نیس اون به خاطر اینه که چهارتا کاغذ A3 رو به هم وصل کردم وقتی قشنگ صاف کنم اصلا پیدا نیس .

خوشحالم که از وبلاگ من انگیزه میگیرید واقعا پیاماتونو که میخونم کلی خوشحال میشم و ذوق میکنم منم انگیزه میگیرم که پست بذارم اگه دیگه واسه من کار جور نکردن زودتر میام . الان که خوبم یه ذره استراحت کنم میام زودتر

فکر کنم اینبار که بیام پست معنویات بذارم و کتابی معنوی که عشق من هس رو خریدم بینهایت دوسش دارم و از اینکه خریدمش خیلی خوشحالم دوس دارم یه سره بشینم بخونمش .

خب فعلا یا علی شب بخیر . بازم ببخشید و شرمنده

راستی آبجی غریبه آشنا عزیزدلم شرمنده اینبار حتما بیام طرز تهیه فلافل رو حتما میذارم ببخشید عزیزم دیر شد

[ یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ ] [ 20:59 ] [ هرمیون ]

خب از کجا تعریف کنم .

سلام از الان هنگ کردم برا تعریف کردن همه چی .

اصل قضیه این بود که برا مامانم دکتر میرفتیم. این قضیه خیلی درگیرم کرد و خیلی غصه و استرس داشتم. مامانم دستش درد میکرد یعنی چندبار اینطوری شده منم خب خیلی ترسو هستم تا یکی میگه چیزیمه. بعد خلاصه یه دکتر متخصص قلب رفتیم چند سری.

دکتره خیلی مهربونه . منم سوئ استفاده کردم دیدم خیلی خوش اخلاقه و میخنده و حرف میزنه منم تا رفت فشارسنج رو ببنده به دست مامانم بهش گفتم اینو چقد محکم میبندید بعد خیلی با حوصله یادم داد. آخه میترسیدم نکنه اشتباه میگیرم که توی خونه فشار مامانم پایینه ولی وقتی مطب فشارشو میگیرن خیلی بالاس.

بعد گفت ببین بیا دستتو بذار زیر اینکه دور بازو میبندن اسمش کاف هس. بعد گفت باید یه انگشت باشه زیاد نه سفت ببند نه شل. بعد گفتم خب چقد درجه رو بیارم من رو دویست میذارم گفت خوبه همون رو دویست ببر. درسته . اینقد وقت گذاشت بهم دقیق میگفت.شکر خدا من درست فشار میگرفتم.

بعد خلاصه تا اکو بگیره من مردم و زنده شدم بعدش دیگه یه برگه بهم داد گفت تا یه هفته فشارشو صبح و عصر بگیر و بیار من ببینم.

مامانم قرص فشار میخورد ولی فشارش خیلی پایین رفته بود سرگیجه میگرفت. دیگه گفت دستم و قلبم درد میاد خیلی ترسیدم. من زنگ زدم اورژانس سوال پرسیدم گفت دیگه قرص فشار نخوره اگه فشارش سیزده شد یه دونه صبح بخوره. همون لوزارتان 25 .

بعد تا دیگه یکی دو روز نوبت گرفتم و رفتیم دکتر که سه بار پیش دکتر متخصص قلب رو رفتیم یعنی تمام این مدتی که نبودم به خاطر همین بوده. استرسم این موقع ها خیلی زیاد میشه. دیگه اصلا نمیتونم بیام بنویسم. چون همش تو فکرم.

بعد خلاصه که اهان توی کاشون کلا ساختمونای پزشکی زیادی هس و مدام هم داره زیاد میشه. ساختمونای خیلی پیشرفته با دستگاه های به روز. بعد این ساختمونی که این دکتره توی مطب داش خیلی باحال بود . مطب دکترای خودم خیلی قشنگن ولی خب کوچیک بودن. ادم دلش میگرفت. .ولی مطب این دکتره اینقد خوشگل بود و روشن که اصلا ادم فکر میکرد اومده مهمونی .

دور تا دورش مبل بود

خب از این قضیه بگذریم.

خب برسیم به یه کاری که کردم. میدونید که نمایشگاه کتابه. و البتتتتتتتتتتتت تخفیف هایی که میدن این موقع ها. برا همین من خیلی کتاب خریدم. و از اونجا که جام کم بود تقریبا یه ماهه تو فکر بودم که طاقچه های کتابامو زیاد کنم .

کار خیلی سختی بود طاقتشم نداشتم ولی دیدم کتابامو که بخرم اونوقت خراب میشه اگه رو زمین باشه . چوب ام دی اف داشتم بعد چون واسه کمرم میترسیدم خودم ارّه کنم برا همین همه اندازه ها رو خط کشیدم با مداد روی چوبایی که اماده کرده بودم و دادم بیرون برام بریدن. 30 تومن هم گرفتن که خب خیلی چوبا زیاد بود. خیلی هم می ارزید. من باید جون بکنم برا یه ذره ارّه کردن.

بعد خلاصه یه چیزایی هم از اینترنت خریدم که یادم رفت از اونا عکس بگیرم . اصلش هم میخواستم اونا رو بهتون بگم ولی اشکال نداره حتما دفعه بعدی بهتون میگم.

یه جایی بنویسم الان، چون یادم میره .

بعد من الان طاقچه های اتاقمو به اینقد رسوندم .

فک کنم کم کم تا سقف و دور تا دور اتاقمم برم .

.

عکس رو همین امشب گرفتم. روز وقت نشد . تبلت هم که اصلا کیفیت نداره. نمیدونم خلاصه گفتم بهتر از هیچی هس. خیلی سعی کردم نورش خوب بیفته.

این از نمای نزدیک

.

اینم عشق خودمه . بازی

.

راستی یادم رفتهب دو بازیایی که خریدم .حالا بقیشو یه بار دیگه نشون میدم ولی شماره 3 و 1 بازی کرایسیس رو هم خریدم. قیمتشون خیلی خوبه ارزونه. کلا بازیایی که از زمان اومدنشون گذشته خیلی ارزون میشن. من عاشق این بازی هستم. فک کنم نشون نداده بودم . اینقد کارای قاتی پاتی میکنم یادم میره دیگه چیکارا قبلا کردم.

این سه شماره بازی کرایسیس . بینهایت هیجان داره.

.

من گیج شدم بذارید اینو راسال کنم بدقول نشم تا قبل ساعت 24 باشه.

فعلا شبتون بخیر و سلامتی

[ چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 0:0 ] [ هرمیون ]

التماس دعا

اگر خودتو به امام زمان بسپاری ،امام زمان دستتو میگیره. بخوای گناه نکنی امام زمان دستتو میگیری. میدونید ما چوب کجا رو میخوریم؟ چوب اینکه زیگزاگی حرکت میکنیم صاف نیستیم . روضه میایم گریه میکنیم . عروسی میریم میرقصیم .

یه رنگ نیستیم به خاطر اینه که چوب میخوریم.

یه جور باش . خودتو دست یکی بده. امام زمانی باش

امام زمانی که شدی قیافتو امام زمانی درست میکنی

نگاهاتو امام زمانی تنظیم میکنی

حرفاتو امام زمانی قرار میدی

کارات، کارای امام زمانی میشه

یه جور باش یه رنگ باش

(از سخنرانی های اقای دانشمند. توی اینترنت سرچ کنید اگه پیدا نکردید بگید براتون بذارم)

[ جمعه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 3:9 ] [ هرمیون ]

قاب عکس عشقمممممممممممم توی اتاقم

دیدید هنوز عشق لشکر دارد

دیدید که این قافله رهبر دارد

ای مانده نهروانی عهد شکن

این ملک علی مالک اشتر دارد

این گل تقدیم به عزیزدلم رهبرم

[ جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:27 ] [ هرمیون ]

اگرچه توی رقابتای تنیس ایتالیا رافائل نادال شکست خورد ولی اصلا مهم نیس خودتو عشقه

والا شکست بخوره مهم نیس. مهم جذابیت بازیاشه

سلام امروز کلی پر و بالم زخمی شد چون یه طرف بوته های گل محمدی رو که قد یه درخت بزرگ شده هرس میکردم وای که چقد تیغ داره اصلا میترسی از کنارش رد بشی. تازه یه دنیای دیگشم هس که باید هرس کنم بینهایت رشد میکنه کسایی که مناطق سرد هم هستن میتونن این گل رو بکارن منتها توی زمستوناشون که خیلی هوا سرد میشه یه نایلون دورش بکشن. چون گل محمدی برای اب و هوای معتدل و نسبتا سرد هس الان که کاشون هوا خیلی سرد شده تازه شروع به رشد میکنه و بهار که میشه همون ماه اول بهار که رد میشه دیگه رشد نمیکنه به خاطر گرما.

برا همین میگم مناطق سردسیر هم میتونن بکارن اگه زمستونا نایلون دورش بکشن.

امروز گفتم عکس بگیرم چون هوا آفتابی و خوب بود و نور توی اتاقم خیلی زیاد بود. اگه بخوام در مورد کامپیوتر جدیدم بگم اینه که بینهایت خوبه با سرعت فوق العاده بالا. خیلی خوبه واقعا عالیه. باز یکردن باهاش بینهایت لذت داره خوبیاش خیلی زیاده حالا بعد از یه سری حرفام بهتون میگم خوبیای دیگشو. ولی قبلش بگم که من 20 سال پیش که کامپیوتر خریدم فقط به خاطر بازی بود که خریدمش . یادمه دیوونه بازی هرکول شده بودم کلا به خاطر بازی هرکول عاشق کامپیوتر شدم .

من چند سالی به اینترنت وصل نشدم و بازی میکردم فقط . اهنگ هم روی فیلم میذاشتم و خیلی از این کار لذت میبردم. چند سال خیلی سرگرم بودم با این کارا تا اینکه بعد چند سال به سرم زد به اینترنت وصل بشم.

کامپیوترمو خیلی دوس داشتم مخصوصا که نقره ای بود تمامش حتی موس و کیبوردش . مهندسش بینهایت باسلیقه بود خیلی واسم خوشگل بست. اصلا یه حس خاصی داش. لحظه به لحظش یادم نمیره روزای اول رو.

حالا که کامپیوترمو عوض کردم خب مجبور شدم ولی حس غریبی داش وقتی همشو اوردم توی اتاقمو و وصلش کردم . خیلی احساس غریبی کردم باهاش دقیقا روز اول و شب اول همینطوری بهش نگاه میکردم بعد اینطوری میشدم که : کامپیوترممممممممممممممممممم .

اینم مانیتورش خیلی بزرگه و کلا هم چون یهو رنگ کامپیوترم عوض شد به کل، خیلی دلم تنگ کامپیوتر قبلیمو گرفت.

خلاصه که الان با هم دوس شدیم

فقط بیس عزیزمو که به هیچ وجه نمیتونم ترکش کنم به بلندگوی جدید کامپیوترم وصل کردم

چون رنگش همخوانی نداش گذاشتم زیر میز. وقتی اهنگ میذارم بیس رو میبرم بالا میز کامپیوترم قشنگ میلرزه اینقد خندم میگیره من اهنگ پخش کنم بدون بیس اصلا دوس ندارم. هر وقت اهنگ میذارم نیم ساعت که گذشت خواهرم میاد میگه حالا خوب شدی دیگه ببند بیس رو سرمون درد گرفت وقتی بیس میدم کسی چیزیم نمیگه همه باهام راه میان

یعنی بینهایت دوس دارم دست خودم نیس. دیوونه میشم وقتی بیس میدم .

حالا مزیت کیسای جدید اینه که پورتای یو اس بی و اتصال صدا و کلا دکمه های پاور و این چیزاش همه قسمت بالای کیس قرار گرفته که خیلی مزیت خوبیه. منم نمیدونم از چه زمانی این کیسا جددیا اومده. دیگه ادم اینقد خم نمیشه بره پائین فلش وصل کنه یا روشن کنه و این حرفا.

کامپیوتر رو اگه کلا برا گیمینگ بگید ببندن خیلی ارتقا شگفت انگیزی داره البته پوول شگفت انگیز یهم باید بدید . اگه برای بازی هم کیس رو بستید حتما مانیتورتون رو هم گیمینگ بگید سفارش بدن . اونم البته پول قشنگی باید داد.

راستی اون هم کتابخونم بود که درستیدم بالا سرش.

بذارید چندتا بازی بهتون بگم و نشونتون بدم.

بازی هری پاتر بازی خوبیه ولی هیجان نداره یه خورده هم چون با چوب جادوگری باید مبارزه کنید خیلی دست و پاگیره.

اینم جناب هری پاتر توی بازی

بازی بعدی ترنسفورمز یا همون تبدیل شوندگان هس که من به شدت عاشق فیلماش هستم بازیشم دقیقا مث خودشه مخصوصا که صدای خودشون رو هم داره. مخصوصا صدای اوپتیموس خیلی باحاله.

بازی بعدی Medal of Honor Airborne یا همون بازی هوابرد قسمت مدال افتخار هس.

این بازی به شدت هیجان داره. مخصوصا که اولش باید با چتر نجات از هواپیما پائین بپرید توی منطقه ی جنگی که کلی هیجان داره که تنظیم کنید کجا فرود بیاید یهو وسط یه عالمه دشمن فرود میاید .

توی عکس نشون دادم بازی اول شخص هس یعنی شما تیرانداز هستید که فقط اسلحتون رو میبینید.

خب دیگه زیاد حرف زدم برم میخوام کتاب هم بخونم . شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی .

[ یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۱ ] [ 23:46 ] [ هرمیون ]

[ سه شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 13:1 ] [ هرمیون ]

اصلا آدم بخيلي نيستم ولي رونالدو باخيد حذف شد از خوشحالي نميدونم چيكار كنم

جام مباركتون باشه لاتزيو

همين كه رونالدو و ديبالا رو سرجاشون نشونديد دستتون درد نكنه

سلام خوبيد همگي؟ امروز سه شنبه س. فك نكنم امروز بتونم ارسال كنم برا همين اعلام روز مينومايم. هيچ عكسي اماده نيس.

بابامم اينو خريد 40 تومن

به خواهرم گفتم ذرت كه خوب نيس تراريخته س خواهرمم گفت برو بينم نميذاري ذرت بخريم شكرخدا بابا به حرف تو گوش نميده ولي جدي من نميخورم چون تراريخته خيلي ضرر دارن و خطرناكه. بعد تازه اين پاپكرن ، پنيري هم هس يه عالمه پنير بهش زدن . خيلي چاق كننده س.

امروز رفتم بيرون با مامانم. من بدون مامانم جائي نميرم ميترسم گم بشم حالا جدي من تنها بيرون نميرم چون كاري بيرون ندارم وقتي هم كاري داشته باشم چون واجب نيس كارام صبر ميكنم مامانم كاري داش باهاش برم بيرون كه مامانمم تنها نباشه و راحت تر انجام بشه كاراش. خودش زياد اصلا حوصله نداره بعد تنهائي هم اصلا دلم نمياد بذارم بره بيرون خلاصه آدم با هم كه هس يه چيزي ميگي ميخندي حرف ميزني. اينطوري خودمم كارم راحت تر انجام ميشه اينقد پسرا خودشيريني نميكنن واست

خلاصه امروز رفتم اينو خريدم واسه خودم مثلا قندش كمتره 7 تومن.خیلی پاستیل دوس دارم بینهایت دیوونشم

لازم به ذکره که ژلاتینش حلال هس روشم نوشته

راستي بهتون نگفتم كه آزمايشمو گرفتم. قندم حتي يه شماره هم تغيير نكرده بود. آخه شش هفت ماه پيش كه آزمايش دادم اون وقت خيلي شيريني ميخورد ميوه ميخوردم صبحونه همش كره مربا ميخوردم بعد اينبار كه اين همه ورزش كردم و واقعا نسبت به قبل خيليييييييي كم شيريني خوردم .

به يه نتيجه رسيدم كه ورزشام رو بايد تغيير بدم و سخت ترشون كنم چون زمانش خوب هس ورزشام بايد انر‍ي بيشتري ببره . بعد ميوه هم نخورم . خواهرم گفت ميوه زياد ميخوري قند ميوه بدتره. بعد يه مستند خارجي هم اتفاقا چند روز پيش ديدم دكتره گفت اينا كه قندشون بالاس ميوه نخورن بگن ويتامين ث داره، به جاي ميوه از مكمل ويتامين ث استفاده كنن.

كلا يه تغيير اساسي بايد بدم توي سيستم تغذيه اي و ورزشي

اين نتيجه آزمايشم

البته لازم به ذكره كه كلسترولم رو پائين آوردم ورزش كردم WBC گلبول سفیده . فک کنم به خاطر استرس رفته بالا. چون برا مامانم خیلی شدید استرس داشتم . نمیدونم والا. دیگه بعد از عید آزمایش میدم . به دستگاه هایی که قند رو اندازه میگیرن اعتماد نکنید اینا درست نیس دقیق هم نشون نمیده. همینطور هم دستگاه های فشار خون. اونم میگن دقیق نیس و اشتباه میکنه. ما یه بار از این مچ بند دیجیتالیا رو از یکی قرض گرفتیم بعد همزمان هم یه دستگاه فشار سنج دیجیتالی بازوئی رو هم گرفتیم بعد هر کدوم یه فشاری رو نشون میداد . اصلا این دستگاه های خونگی به درد نمیخوره.

امروز كه رفتيم بيرون اول رفتيم داروخونه بعد دفترچه رو گذاشتم رفتم پيش مامانم نشستم داروخونه بزرگيه . يه ده دوازده نفرم توش كار ميكنن. همينطور كه نشسته بودم هي يه پسرا توي داروخونه كار ميكنه نگاه ميكرد منم نگامو چرخوندم بعد اين پسره به يه پسره ديگه يه چيزي گفت بعدش دوتائي همينطور چشم دوخته بودن به من.

يه لحظه دقيق نگاشون كردم گفتم شايد ميشناسن. ولي ديدم اصلا من كه نميشناسم اينا رو اصلا فاميل و اين حرفا نيستن. بعد ديگه اصلا نگاه نكردم ولي اينا به هر بهونه اي هي نگاه ميكردن . بعد خونه كه اومديم بعد چند ساعت مامانم گفت راستي چقد اين پسرا توي داروخونه نگاه ميكردن . گفتم آره ديدم. نميدونم والا

يه بارم چند سال پيش كه مامانم صفراشو عمل كرد قبلش رفتيم اورژانس بيمارستان خصوصي بعد دفعه اول بود اصلا اونجا ميرفتيم مامانم با حال بد خوابيده بود منتظر پزشك اور‍انس كه بياد وقتي اومد من توضيح دادم مامانم چقد حالش بد هس و اينا تو رو خدا ببينيد مامانم چشه؟ بعد دكتره هي نگاه به من ميكرد گفت من شما رو يه جائي ديدم گفتم نميدونم من آخه شما رو اولين باره ميبينم هي تكرار ميكرد نه آخه مطمئنم شما رو ديدم بعد دست برنميداشت گفتم حالا اقاي دكتر تو رو خدا مامانمو ببينيد مامانم مهمه. اينقد لجم گرفته بود اين وسط چسبيده به اينكه منو كجا ديده

من چرا برا همه آشنام اتفاقا من كه سال به ماه از خونه هم بيرون نميرم

سلام امروز که پنجشنبه س. دیروز میخواستم ارسال کنم چون عکس هم گرفته بودم آماده بود ولی عصر معدم قاتی پاتی کرد بعد اصلا نمیتونستم از جام تکون بخورم. هیچ وقت روی پاستیل آب یخ نخورید خیلی بد بود خیلییییی اصلا یه جوری میشد معدم انگار واقعا تیکه پلاستیک توشه . خواهرم گفت چرا آب میخوری رو همه چی بعد رفتم توی اتاقم خوابیدم تا یه ساعت بعد پاشدم خوب شده بودم شکرخدا.

خب بریم سر پروژه ها

آقا پریروز رفتم یه کیف از کشو بردارم دیدم یه کیفام که خیلی دوسش داشتم داخلش ترک برداشته خیلی ناراحت شدم چون همه کیفا رو روی هم گذاشته بودم اینطوری شد کیفامو خیلی دوسشون دارم

برا دیگه گفتم کیفامو داخلش روزنامه میذارم که حالتشون حفظ بشه نشکنه. ولی جا میخواستم کفشامو دیدم گفتم بغل جعبه کفشا یه جعبه میدرستم کیفا رو توش میذارم

و نتیجه ی کار این شد جای کیس کامپیوترمم توی میز خالیه

جعبه کفشا رو هم دو طبقه درستیدم که به هم فشار نیارن. یه مقوا دو طرفشو تا زدم گذاشتم توی جعبه کفش اینطروی یه طبقه درست شد زیرش اول یه سری کفشامو گذاشتم بعد طبقه که درستیده بودم رو گذاشتم بعد دوباره بقیه کفشامو روش گذاشتم اونا که بیشتر میپوشم. یه بند طنابی هم بهش دادم که طبقه راحت برداشته بشه از داخل جعبه

خدائی من اصلا دلم نمیاد کیف و کفشامو نابود کنم همشونو خوب و تمیز نگه میدارم من خیلی بچه صرفه جوئی استم

بعد اینکه یه جا هم میخواستم برا کتابای باستانیم چون شبا خیلی دوس دارم بردارم ببینمشون یه جعبه درستیدم بعد برای پوشش روی جعبه طرح دایناسور پیرینت کردم برگه رو روش چسبوندم خیلی ناز شد دوسش میدارمممممممممم

دارم یه سری فیلم ورزشای خارجی رو برمیدارم که کالری بیشتری سوزونده بشه من نمیدونم چرا 40 دقیقه ورزش هر روز هیچی از قندم کم نکرد فک کنم همونه که خواهرم میگه میوه نباید اینقد بخورم من میوه خیلی دوس دارم این ظلم به منه

خب دیگه من برم تا باز تشریف گلمان را بیاوریم شبتون بخیر و یا علی

[ پنجشنبه پنجم دی ۱۳۹۸ ] [ 18:45 ] [ هرمیون ]

یادتونه بچه بودیم یه تبلیغ توی تلویزیون بود برا شلنگ میگفت که : من بوآیِ قشنگم، مار نیستم شلنگم یه تبلیغم بود در مورد چسب چوب چسب چوب سوسمارم، مهر استاندارد دارم، وای وای وای چه چسبی، هر جا چوبه تو هستی داشتم با چوب کار میکردم یاد این افتادم گفتم شمام فیض ببرید به مخم نزده ها

سلام یه برنامه بود توی تلویزیون یه کارآفرین زن بود بعد هی میگفت من توصیه میکنم زنا توی خونه نشینن پاشن به مامانم گفتم حالا چرا گیر داده به نشستن ما. حال نداریم پاشیم خب

این دو سه روزه من مشغولیات نقاشی روی چوب رو داشتم واقعا لذت بخشه. وقتی روی چوب نقاشی میکنی پدر آدم درمیاد شوخی میکنم از نقاشی با پاستل روی کاغذ خیلی راحت تره.

نقاشی روی چوب های کهنه خیلی معروفه و کشورای دیگه برا تزئین خونه هاشون خیلی بهش علاقه دارن.واقعا حس خوبی هم داره ها. من دلم غش میره وقتی نگاشون میکنم. اون چوبی که من روش فانس دریایی کشیدم دقیقا کپی یه نقاشی روی چوب بود که دقیقا چوبش همینطوری بود. اگه میخواید چوبتون خیلی کهنه به نظر برسه و انتهاش زده بشه اونو یه مدت توی باغچه فرو کنید بذارید چندماه باشه. بعد ظاهرش دقیقا همین مدلی میشه.منم همینطوری کردم.

من فانوس دریایی رو چندسال قبل کشیدم با پاستل. فک کنم رنگ روغن نداشتم. بعد سر حرکت دادن میز کامپیوترم و اینا ، اصلا گم کردم. بعد چند روزه هی دنبالش میگردم یهو یادش افتادم. بعد یهو گفتم نکنه اینا لای چوبا گذاشتنش رفتم دیدم اثر هنریه زیبای من قاتی چوباس روی پشت بوم

بعد خواهرم میخندید گفت من اصلا یاد این نبود که نقاشی رو این کشیدی فکر کردم چوب بیخوده یه سال باروون روش اومده همش پاک شده.اینبار با رنگ روغن کشیدم

این رنگای روغنی که میبینید خیلی خوبن اصلا بوی رنگ روغن نمیدن کلا بو ندارن از دست هم به راحتی پاک میشن با مایع دستشوئی یا صابون

اینم مواد لازم

نخ گونی رو از همین گونی کنفی میگن؟ از اونا دربیارید واقعا کسی هس که بره برا نخ گونی پول بده؟

خب نقاشی بعدی که خیلییییییییی دوسش دارم بعد از فانوس دریایی، این هس

نه خدائی خوشگل نکشیدم؟

دو روز کشیدم یعنی باید توی دو روز میکشیدم. چون یه مرحله رنگ باید خشک بشه مثل رنگ قرمز و سبز کمرنگ. بعد رنگ سفید و سبز پررنگ که روی رنگای قبلی باید کشیده بشه روز بعد یعنی امروز کشیدم

محل نصب عخشولان من

اینم نمای دور. خواستم شکوفه هامم یادآوری کنم آخه بینهایت سختی کشیدم در راه کشیدن این شکوفه های دل انگیز

اینم محل نصب فانوس گوگولیم. میخواستم وقتی میخوابم روبروم باشه ببینمش

نخ گونی رو با پونز وصل کردم. میخواستم با دلر سوراخ کنم دیدم مامانم چیزیم میگه آخه دیروز واسه ارٌه کردن چوب چیزیم گفت که از اینکارا دیگه نکن

کاشون الان هوا باروونیه و رعد و برق هم دیشب و پریشب خیلی زد . آخه این مدل هوا برا آخرای بهار هس توی کاشون .خلاصه همه چی قاتی پاتیه حتی آسمون

حس کار کردن با چوب بهم دس داده. خیلی دوس دارم دلم همش برا چوب تنگ میشه الان زیاد حرف نزنم یکی داره با پیام توی گوشیم حرف میزنه به اندازه کافی خب فعلا یا علی تا دوباره تشریف گلمو بیارم

[ جمعه سوم آبان ۱۳۹۸ ] [ 17:0 ] [ هرمیون ]

خیلی بینهایت خوشحال میشم وقتی دوستای قدیمی پیام میذارن واقعا خوشحال شدم امیدوارم شما هم همیشه سلامت و شاد باشید و اینکه از حالتون اینطوری گفتید خیلی ناراحت شدم آخه اتفاقا فکرای دیگه ای میکردم .ولی ان شائ الله مثل قبل دوباره پرانرژی میشید این دوره ها زود میگذره

سلام . پروژه قبلیم رو یه بیست درصدش مونده خیلی کاراش رو انجام دادم ولی نشد تمومش کنم چون باز نیاز به پیرینت پیدا کردم یه خورده خسته شدم چون پشت سر هم رنگ کردم.یه کم استراحت کنم ادامشو میدم.صندوق انتقاداتم چون مربوط به همونجاس برا همین پس میذارم برا پست خودش

راستش مامانم چند وقته حس میکنم تب داره برا همین چند روزه دنبال دکتر رفتن هستم . با مامانم از دکتر برمیگشتیم به تاکسی تلفنی زنگ زدیم که بریم برا گرفتن دارو یه خیابون دیگه همه داروها رو دارن.

تاکسی تلفنی رو من به همه دخترا و خانوما توصیه میکنم.به دلیل امنیت بالا. توی تاکسی تلفنی با یه بار شماره گرفتن شماره ی شما با اسمتون ثبت میشه و تاریخ و ساعت زده میشه که شما با چه تاکسی یعنی شماره تاکسی که جلوی شیشه ماشین هس ثبت میشه. مشخصه با صاحب کدوم تاکسی انتقال داده شدید.

برا همین امنیت بالایی داره. مخصوصا برا دیر وقت و وقتائی که ادم کمتر به خود تاکسی های معمولی هم اعتماد داره.

خلاصه زنگ زدیم و تاکسی اومد و من رفتم سوار شدم مامانم یه لحظه وایساد که قیمت یه چیزی رو بپرسه نمیدونم سیر سبزی بود چی بود بعد راننده فکر کرد من تنهام توی شیشه جلو ماشین نگام کرد و همچین گفت خب عمو جوووون کجا برم؟

بعد تا اینو گفت با این لحن، من ترسیدم انگار داره به بچه دو ساله حرف میزنه ،بدون اینکه جوابشو بدم بلند داد زدم گفتم ماماااااااااااااااااااااااااان بیااااااااا

بعد نگاه کرد بیرون دید مامانم داره میاد خندم گرفت هیچی نگفت دیگه بعد مامان که نشست گفتم مامان کجا میریم؟

دیروز یه چیزی خریدم عشق و نفس

35 تومن قبلنا 8 تومن بود

میخواستم برا دور تختم و تزئین اتاقم

بعد از نصبش فیلم گرفتم جونم دراومد تا چسبوندمش. فیلم رو با گوشی ببینید چون برعکسه باید بچرخونید 10 مگا بایته. ببینید خیلی نازه هم توی روشنائی گرفتم هم لامپ رو خاموش کردم خیلی باحال شده

http://s2.picofile.com/file/8372651550/VID_20190917_162852.mp4.html

وقتی روی لینک کلیک کردید یه جا کادر زده دریافت لینک دانلود روی اون بزنید

پریروز بود خواهرم صبح اومد توی اتاقم بیدارم کنه تا در اتاق رو باز کرد گفت چقد بوی ادکلن میاد توی اتاق!!! گفتم مهمون داشتم صبح زود صبح زود پاشدم دیدم از دریچه کولر یه بوی بدی میاد نمیدونم واقعا بوی چی بود پاشدم ادکلنمو برداشتم خالی کردم تو هوا وگرنه اصلا نمیشد تحمل کرد. صبح زودم بود خوابم میومد. خلاصه ادکلن رو زدیم و خوابیدیم

بابام امروز ظهر که اومد گفت بیا اتاق من کاریت دارم. من داشتم نماز میخوندم گفتم یه نماز دیگه بخونم میام. بعد هیچی نمازمو نفهمیدم هی تو فکر بودم اخه همیشه بابام خیلی باهام حرف میزنه ولی این مدلی نمیگفت بیا. بعد نماز خوندم و رفتم اتاق بابام . نشستم بعد بابام یه کم از کارای اداری که امروز انجام داده بود تعریف کرد و این چیزا. بعد خلاصه حرف رو یه جورائی چرخوند رسید به اینکه گفت باباجون ببین این قرآن (قرآن پیشش هس همیشه) گفت ببین به آیه های این قران قسم میدم راستشو بهم بگی بازم ازت میپرسم واقعا تو نمیخوای ازدواج کنی؟ اگه قبلا بهم گفتی نمیخوای ازدواج کنی و منم خب دست کشیدم و هر کی خواستگار شد رد کردم ولی اگه الان میخوای ازدواج کنی روت نمیشه بگی بهم بگو. به این قرآن راستشو بهم بگو. اگه هر حرف دیگه ای هم داری بهم بگو.

من اینطوری شدم گفتم نه به همین قران قسم. من نمیخوام ازدواج کنم اصلا علاقه ای ندارم اینطوری خیلی احساس ارامش و راحتی میکنم اصلا نمیتونم مسئولیتی قبول کنم. یه خوردم گریم گرفته بود خودمو نگه داشته بودم آخه بابامو اینجوری ندیده بودم

بعد گفت ... و .... چی؟ اسم خواهرامو گفت. بعد گفتم آره اونام همینطور. اصلا اونا بدتر من هستن.

بعد بابام گفت خیله خب پس حرفی نیس هر جوری خودتون صلاح میدونید .منم از بس میان رفیقام از طلاق بچه هاشون میگن و گرفتاریاشون پشیمون شدم دیگه اصرار بکنم منم اینطوری راحتم

نمیدونم واقعا من نمیدونم چرا اصلا نمیتونم مسئولیتای ازدواج رو قبول کنم چون حال ندارم البته خوشحال شدم که بابامم ناراحت نیس از این تصمیمی که ما گرفتیم. اوایل که بهش گفتیم نمیخوایم ازدواج کنیم بابام ناراحت بود باهام هم کلی حرف میزد و نصیحت میکرد .عوضش الان با این اوضاع پسرای حالا . گروونی خوشحالم هس

خب دیگه من برم عصرتون بخیر باشه و یا علی . فیلم رو ببینید حتما

[ سه شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۸ ] [ 18:29 ] [ هرمیون ]

اینجور که کارخونه چسب رازی پیش میره دفعه بعدی که بخوام چسبشو بخرم فک کنم قد دوتا بند انگشت شده ولی قیمتش همونه خدائی روش میشه قبلنا چسبش اینقد بزرگ بود بعد هزار تومن. کم کم کوچیک ترشو زد قیمتش یه ذره پائین تر. این دفعه شاهکار کرده .خدائی روش میشه

سلام بلاخره تونستم آبروی قبیله رو حفظ کنم و نقاشی رو تموم کنم و رئیس قبیله رو خوشحال کنم تو جادوگر و من مرد قبیله ، به دنبال منی با ناز و حیله اااااااااا خواستم بگم از این شعرا هیچ وقت نخونید

و این نتیجه ی کار

اصلا رنگ اصلیش اینجا مشخص نیس. خودش خیلی طلائیه خوشگلیه .رنگ در و رنگ طرح رو اصلا واقعی نشون نمیده خیلی خوشگل به هم مچ شدن ولی اصلا اونطوری که هس نشون نمیده .چون میز جلو نور رو میگیره که رو در بیفته. حالا هر چی خلاصه همیشه دوس داشتم اینو بکشم و بزنم همینجا. بلاخره موفق شدم

میگم اگه قراره آدم چیز شیرین نخوره پس تنها گزینه ی تنقلات میمونه رو بیسکویت ترد و چوب شور که تازه کشفش کردم. مزش بهتر از ترد هس ولی همون کراکره برداشتن لوله ایش کردن

من دوسش داشتم بهتر از ترد دوس دارم

دوباره ورزش کردن رو شروع کردم اهنم که پائین رفته بود دوباره مجبور شدم ورزش نکنم ولی همش تو فکرم بود و هی میگفتم وای چقد وقته ورزش نکردم من یکی ورزش کردن هس یکی مسواک زدن و نخ دندون کشیدن، خیلی میترسم اگه انجامشون ندم. از یه روز بگذره دیگه از ذهنم نمیره . نمیدونم چرا بعضیا اینقد با خیال راحت نخ دندون نمیکشن و مسواکم خیلی کم میزنن!!!

حالا خلاصه اینکه برگه ورزشمو گم کرده بودم ورزشامم نصفشو یادم رفته بود چیا بوده. برا همین دوباره توی اینترنت گشتم و چاپشون کردم. نسخه ی پیرینتشم میذارم خواستید شما هم چاپ کنید. بر طبق برگه آچار تنظیم کردم .

این فایل چاپیش هس آدرس عکس رو میذارم

http://s8.picofile.com/file/8366664142/Untitled_1_copy.jpg

http://s9.picofile.com/file/8366664250/Untitled_2_copy.jpg

اگه کمردرد یا زانو درد دارید حتما ورزش کنید ولی ورزش های ممنوع برای کمر یا زانو رو هم میتونید از اینترنت ببینید . خیلی مهمه که ورزشای مضر برای خودتون رو انجام ندید. و اینکه هیچ وقت بالا پائین نپرید زانو از بین میره. و مهمتر از همه روی تردمیل هیچ وقت ندوئید . یه دکتر توی تلویزوین میگفت از وقتی تردمیل اومده همه ی کسائی که تردمیل داشتن به ما مراجعه کردن و مچ پای خودشونو ضربه ی خیلی بدی بهش زدن. دکتره خیلی عصبانی بود که یعنی چی روی تردمیل میدوئید تردمیل مچ پا رو از بین میبره به خاطر اینکه هیچ وقت دویدن عادی نیس و به پا فشار میاره

من وقتی دکترم گفت باید بدوئی ، چون من تقریبا یه چندماهی راه نمیتونستم برم بعد از مریضیم دونفر اسکورت کنارم بودن که وقتی راه رفتن رو تمرین میکنم نیفتم. (خدایا شکرت چه روزایی رو هم گذروندم) بعد که خوب شدم برا محکم راه رفتنم و از پله پائین رفتنم که خیلی سخت بود برام ،خوب بشه ،باید میدوئیدم .من توی هال همش در حال دویدن بودم هال و اشپزخونه رو هی دور میزدم واقعا اصلا طبیعی دویدن دنیا فرقشه با تردمیل . اگه میخواستم رو تردمیل بدوئم الان مچ پا نداشتم

خب دیگه زیادی حرف نزنم. مثلا الان زیاد حرف نزدم یا علی نزدیک شبتون بخیر

[ یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۸ ] [ 21:27 ] [ هرمیون ]

اتاقم هر چی میگذره داره عجیب غریب تر میشه

یا روح سرخپوستا توش فعال شدن یا آفریقائیا

سلام و یک سوال قدرت ویبره چقده؟ یعنی اینقد هس که از خونه همسایه صداش بیاد؟!!! چندماهه از وقتی که اینطرف اتاقم میخوابم همیشه اذوون هر ساعتی باشه نیم ساعت بعد اذوون صدای ویبره میاد بعد یه ده تایی که میزنه یکی میزنه روش قطع میشه بعد دوباره بعد چند دقیقه انگار طرف خوابش میبره دو سه تا ویبره میزنه بعد دوباره ساکت میشه . یعنی چی آخه؟

من دفعه اول چندماه پیش بود که نمازمو خوندم اومدم خوابیدم بعد یه نیم ساعت که از اذوون گذش دیدم صدا ویبره میاد فک کردم گوشی منه بعد دیدم نه از من نیس، فک کردم گوشی یا تبلت خواهرامه .سریع پاشدم رفتم بزنم خاموش بشه که کسی بیدار نشه بعد دیدم نه همه اونام خاموشه برگشتم اتاقم خوابیدم دیدم باز صداش میاد

امروزم صبح هم که اذوون گفتن نمازمو خوندم و خوابیدم دیدم باز صدای ویبره یعنی واقعا اینقد ویبره قدرت داره که از خونه همسایه صداش میاد؟ آخه اینور دیوارم که حیاط همسایه س.اینطرفشم که آشپزخونه این یکی همسایمونه یه طرفم سرویساس یه طرفم آشپزخونه خودمون. وا یعنی همسایمون گوشیشو میذاره توی آشپزخونه که زنگ بخوره؟!!!

قبل از عملیات

و این دستاورد امروز ما. ایشون مالوموا رئیس قبیله ی ماسایی

همه کلی خندیدن وقتی نشونشون دادم .خودم از وقتی داشتم درست میکردم خندیدم تا نصبش که کردم

مامانم گفت نمیترسی ازش؟ ولی ببینید چشاشو عشقه.عمق نگاهش

یه چند وقت دیگه باید برم پیش دکترم برا اینکه آزمایش آهن بنویسه ببینم چقد رفته بالا آهنم، ولی فکرشو میکنم میگم یه چیزیم میگه به خاطر اینکه نرفتم این همه وقت خب آخه هی میگفت 15 روز دیگه یه ماه دیگه بیا فقط فشارمو میگرفت و حرف میزد .خب سرما حال نداشتم برم بهش میگم که سرما بود ترسیدم سرما بخورم همه فکرمو مشغول کرده.مامانم میگه خجالت نمیکشی الان بری پیشش؟ اینو مامانم میگه استرس میگیرم اااااااااااااااا .کی بشه برم و بیام

دیگه اینکه درخت بادوومم شته گرفته نیدونم چیه از این حشره سبز ریزا بعدش بابام رفت مغازه باغبونیا یه آفت کُش بهش داده بود بعد وقتی توی اینترنت خوندم گفتش که آفت کش رو وقتی که جوونه ها باز شدن نمیشه زد باعث جوونه سوزی میشه .میگم این پست رو بذارم بعدا آپ کنم چون مخصوص بخش باغبانیه .باید تیک اون بخش رو بزنم .بهتره مطلبش کامل باغبانی باشه

موضوع برنامه ی بعدی ما، درست کردن آفت کش طبیعی

خب دیگه پس فعلا یا علی دوباره میام زود

[ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 15:56 ] [ هرمیون ]

خوشا شیراز و سیل بی مثالش

سلااااام عخشولیای من سال نو رو هم که ولش کنید بریم سر حرف خودمون

چند روزه این جا هوا ابری میباشد و الان آفتاب شده پریروز که روز دوم بود که داشت یه سره باروون میومد . باریکلا کاشون هی دستم به هیچ کاری نمیرفت بعد یهو یادم اومد میخواستم یه جعبه تقسیم شونده واسه کشو درست کنم که یه ذره نظم بگیره همه چی با کیفام قاتی میشد و هی این اسپریا توی کشو اینور اونور قِل میخوردن

پس دست به کار شدم رفتم مقوا اوردم و نشستم یه جعبه گوگولانی درست کردم اصن کارای با مقوا رو دوس میدارم .بعد رفتم داخل کشو رو هم اندازه گرفتم و شروع به کار کردم

این جعبه ی درست شده و جعبه ی کادو شده

ببینید چه دقیق لب به لب کشو درستیدمش

حالا اتاقمو جارو نکردم رو بیخیال زیاد دقیق نشید توی عکسا

ببینید چه قشنگ همه این چیزا رو توش جا دادم قبلش جا نمیشد همه رو به زور ریخته بودم توش.ولی الان خیلی خوب شد

این کیف پول خوردم هس که مشت محکمی بر دهان فروشندگانی که میخوان هی آدامس و بیسکویت به جا پول قالب کنن از 50 تومنی تا 500 تومنی دارم همیشه هم دنبالم هس. بعله اصنم خسیس نیستم

امروز اولین آشپزیمو بعد از یه سال ارائه دادم و مرغ و برنج یا پلو یا هر چی که شما میگید فک کردم یادم رفته باشه ولی نه خیلی غلیظ و خوشمزه شده بود بابام گفت باریکلا خیلی خوب شده منم سریع گفتم منننننننننننننننن پخیدم هزار بار گفتم به همه که من پخیدم فک کردم آشپزی یادم رفته باشه ولی نه همش یادمه خیلی دلم تنگ شده بود

قدر سلامتیتونو بدونید و خوشحال باشید هیچی بهتر از این نیس من یه سال طول کشید تا کاملا خوب بشم و انرژیم برگرده. استرس هم اگه دارید سعی کنید هر چه سریعتر خوبش کنید چون استرس باعث میشه خیلی راحت هر ویروسی رو بگیرید ویروسای خیلی خطرناک رو.من به خاطر پرنده هام استرس گرفته بودم چون دخیای مرغیم خیلی صدا میکردن همینطور مرغ عشقام. فقط کفترام مظلوم بودن البته از نظر صدا وگرنه خیلی شیطون بودن اوخی دلم برا همشون تنگ شده

خلاصه چون صدا میکردن همشون مامانم و خواهرام هی میگفتن بده بره اینا رو منم خب خیلی دوسشون داشتم برا همین یه مدت همه کاری کردم که صدا نکنن و آرووم باشن ولی فایده نداش برا همین استرس گرفته بودم تازه نه از اون نوع شدید همین استرس معمولی . ولی همینم کارمو ساخت و من متوجه نبودم خیلی راحت ویروس گرفتم و سرم عفونت کرد و ریه هام. یعنی ویروسش کلا این دوتا رو با هم میاره

بعد دیگه خوب که شدم ولی خب به خاطر انتی بیوتیک زیاد و دگزامتازون یه هفته روزی سه تا بود که اون یه هفته که توی بیمارستان بودم وارد سِرُمم میکردن .بعد خب داروها باعث شدن آهنم شدید بره پائین که خودش باز استرس از نوع شدید میاره وقتی اهن پائین باشه. استرس زپرتی نه ها ،استرس همراه با وحشت و دل آشوبی. بدترین نوع استرس هس .ولی خب اگه همه چیو رعایت کنید سریع خوب میشه آدم. در راسش به هیچ وجه سردی نباید خورد برا استرس. من خیلی بهتون میگم چون میدونم چقد استرس آزاردهنده س سردی و هر چیز ترش مزه ای رو به هیچ وجه نخورید .فقط گرمی بخورید و قرص ضد استرسی که دکترتون بهتون میده و بهتون میسازه رو بخورید دقیقا طبق ساعت ولی بیشتر تاثیر رو همون رعایت کردن رژیم میذاره دارو وگرنه تنهایی اصلا کمک نمیکنه.

یکی هم اینکه خودتونو به هیچ وجه خسته نکنید .هر کاری میخواید انجام بدید خیلی کم کم و آرووم و طی چند روز باشه اصلا نباید خسته بشید و یه چیز دیگم که شدیدا اثر داره حتما حتما ساعت 9 فوقش ده برید بخوابید اگه خوابیتونم نمیبره فقط سرجاتون بخوابید و به هیچ وجه گوشی هم دست نگیرید.

فقط با چیزای شاد سروکار داشته باشید .اینا که گفتم خیلی مهمه چون من تجربه کردم استرس رو الانم خوب شدم دوس دارم بگم همه بدونن که سریع از شرش خلاص بشن

آهن بدنتونم هر چند وقت یه بار حداقل سالی دوبار چک کنید .خانوما حتما اینکارو بکنن خیلی واجبه .خلاصه رعایت کنید همیشه شاد باشید. کسائی که غمگین میشن بی دلیل هم ،همین چیزا رو باید رعایت کنن اونوقت اونا هم خوب میشن

خب حالا از این چیزا بگذریم بریم سراغ حرف بعدیمون .

یه مربای آلبالو خیلییییییییییی ماه پیدا کردیم به خدا اینقد خوشمزه س که حد نداره بینهایت خوشمزه س یعنی یه چیزی میشنوید ولی یادتون نره که سردی هس اگه مث من حالتون کاملا خوبه بخورید

مربای آلبالوی تک هس تقریبا مث رب انار میمونه زیادم ترش نیس از نظر من ترس نبود ولی خواهرام میگن یه کم ترشه ولی مث مرباهای دیگه نه

یه پروژه جدید رو دارم شروع میکنم که وقتی درست بشه نشونتون بدم خندم میگیره یه چیز جالب و بامزه ای هس تقریبا کارش داره تموم میشه اصلش همون ارّه کردنش بود که دیروز انجامش دادم یه چندتا کار کوچیک داره تا کامل بشه

خب دیگه من برم تا دوباره بیایم فعلا یا علی آجیای عزیزدلم

[ پنجشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 16:9 ] [ هرمیون ]

​بسته بسته کدئین خوردم و خوابم نگرفت هیراد این چیه دیگه آخه من طرفدار سرسختشم ولی این آهنگ رو که گذاش رو صفحه ایسنتاگرامش مردم از خنده یکی پیام گذاشته بود که کدئین خواب آور نیس اشتباه گرفته بودی ،دیازپام میخوردی هیراد پائین آهنگش نوشته بود دابسمش این آهنگ رو بفرستید برام. بعدش باز شروع شد این دخترا مث کر و لالا شروع به لب خونی کرده بودن دخترا چرا اینقد ادا درمیارن، جدی چطور میتونن

سلام عجب روزگاریه خندم گرفته باز ،حالا کی نیشم بسته بشه خدا میدونه

یه چیزی یادم نره بگم این برنامه ویدئو چک رو ببینید توی عید هر روز پخش میشه هر شب شبکه ورزش ساعت 8 .از همون ثانیه اول که شروع میشه من از دست این عبدالله روا میخندددددددددددم تا آخر برنامهاصلا این پسر نمکدون خالیه. همینطوری عادی هم حرف میزنه آدم خندش میگیره .پسر شهید هم هس .چه پسرای خوبی پیدا میشن

یه برنامه فوتبال 120 هم هس اونم خیلی قشنگه چیزای جالب فوتبال رو نشون میده. خلاصه شبکه ورزش رو از دست ندید خیلی قشنگه

چند روز پیش بود که خواب دیدم یه سرنگ دستمه و دارم آمپول رو هواکشی میکنم ، بعد از خواب بیدار شدم گفتم اوه همین خواب باقی مونده بود ندیده بودم که دیدم آقا دقیقا ظهرش به دو نفر آمپول زدم به مامانم گفتم اگه بقیه خوابای خوبمم همینطور سریع و دقیق تعبیر میشد خیلی باحال بود

یه تغییر دکوراسیونی روی طاقچم دادم خیلی خوشمان آمد.بسی حال نومودیم

اون شیشه تیله هام توشه 24 تا سه تا دیگه هم شامپو بچه تیله ای گلرنگ خریدم .یعنی 12 تا دیگه تیله در انتظار شیشه ی تیله های من هس شامپو بچه برا پاک کردن آرایش میخرم خیلی خوب و ملایمه.بهترینه

خب دیگه من برم فعلا .بازم میام.یا علی

[ یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 19:2 ] [ هرمیون ]

یه چیزی میخوام تعریف کنم از آنچه که امروز بر من گذشت ولی دستتونو رو قلبتون بذارید و قسم یاد کنید که نخندید

سلام به قدم های بهار اییییییییییییی.باز شروع میشه تلویزیون هی چرت و پرت بگه برا بهار خب حالا بگذریم از این. دیروز از بس فروشگاه رفاه رو تبلیغ کردن من به مامانم گفتم بریم فردا فروشگاه رفاه ببینیم چطوریه.بابام رفته بود گفت که خیلی بزرگه و خیلی چیزی داره .منم که عشق فروشگاه .

از اونجا که نیدونم دو شب هس یا سه شب با وضعیت دربه دری در اتاقم ،شبم رو به صبح میرسونم و اصلا خواب خوبی نمیکنم.خیلی اتاقم به هم ریخته شده .خوشخواب رو درآوردم رو زمین شب میذارم روش میخوابم.توی روز هم به دیوار تکیه میدم اصن یه وضعی شده اینجا.

اااااااااا این خط برا چی ایجاد شد ؟ چرا نمیره هر کاری میکنم.ولش کن اصلا


صبح ساعت نزدیک 9 بیدارم کرد مامانم، گفت پاشو بریم شلوغ میشه. به خواهرامم گفته بودم شمام میخواید بیاید با هم بریم اونا گفتن اول تو برو ببین چطوریه اگه خوب بود دفعه های بعدی با هم میریم.

که خلاصه رفتیم.فروشگاه رفاه یه جای خیلییییییییییی بزرگیه تازه باز شده .ما که گشتامونو توی طبقه هم کف زدیم گفتیم خب بریم بالا بخش لباس و این چیزا بود. دیدیم یه ریل برقی داره.پله برقی نه ها .یه سطح صاف برقی. فقط هم راه طبقه بالا همینه.

اینم اینقد طولانی بود که نگو . بعد من گفتم میترسم این چیه .چرا اینقد سرعتش زیاده ولش کن نریم مامان ،میترسم خیلی مامانم گفت خب بریم بالا هم ببینیم چی داره، بعد من پامو گذاشتم روش یهو ویژژژژژژژژژژژژژژژ رفتم بالا از ترس سرعتش تند تند رو این ریله میدوئیدم بر خلاف جهتش که نمیخوام برم بالاااااااااااا نمیخوام برم بعد یهو پریدم پائین ازش.مامانم اینطوری گفت چرا همچین کردی! بعد نیروی انتظامی هم بیرون فروشگاه هم داخلش خیلی زیاد بودن.رفتم پیش یکیشون که نزدیک ریله بود من نمیدونم چرا اینقد این نیروهای محترم انتظامی جذابن جدی برا دخترا خیلی جذابن.جا برادری البته همچین با حالت ملتمسانه ای بهش گفتم فقط همین یه راه هس که بریم بالا؟ با خنده گفت آره همینه فقط تو دلم گفتم خو زهرمار نیشتو ببند مامانم گفت بدو بریم یه زنه رفت روش، زود برو پشت زنه وایسا. بعد دوباره پامو روش گذاشتم و سریع حرکت کرد و رسیدیم بالا حالا با سرعت زیاد رد میشد داشتم سکته میکردم تا یه پامو گذاشتم بیرون نزدیک بود پرت بشم کف زمین.بعد دیدم واییییییییییی اون طرفش این صفحه برقی به سمت پائین وحشتناک تره

به مامانم گفتم چطور بریم پائین؟مامانم گفت حالا بیا ببینیم وقتی بالا رو هم گشتیم که یه دنیا مانتو بود و اونطرفش یه دنیا لباس مردونه، یه زنه رو دیدم دنبال ما میاد بعد مامانم بهش گفت شما هر وقت رفتی پائین بگو ما هم بیایم بعد یه زنه دیگم گفت منم میام بعد رسیدیم به این ریل مزخرف دیدیم یه دختره هم وایساده گفت میخواید برید پائین منم میام تو ذهنم این بود که الان هممون با هم پرت میشیم پائین رو ریله همه داشتیم سکته میکردیم یکی از زنا گفت کاشونی بودن خودمونو ثابت کردیم کاشونیا به شجاع بودن معروفن

خلاصه با سرعت زیاد اینم رفت پائین و موقعی که به سطح زمین رسید همه پرت شدیم بیروناین بود داستان شجاعت ما.تا شجاعتی دیگه خدانگهدارتون خدانگهدارتون

قبلش خیلی خوب بود اسمارتیز واسه خودم خریدم البته سه تا بسته خریدم یه بسته هم برا خواهرم دوتا واسه خودم از این پاستیلا که شبیه ماشمالو هس که فک کنم خود ماشمالو نیس اینا؟ خلاصه از اینا خریدم خیلی دوس میدارم خلاصه هر چی به پاستیل ربط داره دوس میدارم همه نوعیشو موخوام

البته لازم به ذکر میباشد که دیگه از این به بعد شیرینیجات نمیخرم

البته در این حد که این مدت خریدم نمیخرم چون میترسم قند بگیرم فقط گاهی وقتی پاستیل شیرینیش کمتره چیزای دیگه س

خب با سلام مجدد اونا رو دیروز عصر نوشتم. الان ادامه ی ماجرا

آخه دیروز اون زیری تخت رو آوردن .خیلی هم روشون زیاده خدائی خجالتم نمیکشن خب باید مقاوم بسازن.خب آدم که نمیتونه نپره بالا پائین .واااااااااااا بعد بابام بهشون گفته بود یه سره بسازید این چیه زیرش درست کردید اینام که همیشه جواب دارن بدن .گفتن ما سفارش میدیم نمیسازیم. این نمایندگی یافت آباد هس توی تهران. خودشونم کارگاه دارن همین نمایندگیا

خلاصه یه چیز باحال ساختن و محکم

خب حالا میخوام یه محصول خیلی خوشمزه رو معرفی کنم واقعا حرف نداره تقریبا شبیه رنگارنگ هس ولی خب مواد داخلش خیلی زیادتره.کرم کارامل هس.بینهایت خومزه س واقعا از دستش ندید

اوخی انگشت پامو .حالا دیدم

خلاصه که بینهایت خوشمز س.گفتم که نوش جان بفرمائید قیمت هم 5 تومن .بستش خیلی بزرگه

خب دیگه من برم نماز بخونم .نماز شما هم قبول باشه.سلامت باشید ان شائ الله همیشه خودتونو خونوادتون یا علی

[ پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۷ ] [ 18:39 ] [ هرمیون ]

هاااااااااااااااااااااای دخمرا

کل اتاق رو بهم ریختم تا اینا رو بچسبونم اولش رفتم رو تخت وایسادم ترسیدم زرتی فنراش از جاش در بره برا همین یواش اومدم پائین.بعد گفتم خب چطوری بچسبونمش؟!!! خوشخواب رو بلند کردم دیدم دوتا تخته زیرش هس یکیشو برداشتم و کشو رو بیرون آوردم بعد یه صندلی از آشپزخونه آوردم و گذاشتم و رفتم روش

مامانم وقتی اومد توی اتاقم گفت چیکار میکنی؟ تو دست از اینکارات برنمیداری انگار گفتم خب کاری که نمیکنم میخوام شکوفه باروون میکنم دو ساعت داشتم چسب میزدم و میچسبوندم خیلی خسته شدم

دیشب سرم درد گرفته بود از خستگی. بعد یه کدئین خوردم که مثلا قرص قوی تر نخورم بعد که یه ساعتی خوابیدم دوباره بیدار شدم دیدم واییییییییییییییی سرم و چشام دران منفجر میشن .پاشدم رفتم دیدم مدکتین تموم شده یه ناپروکسن 500 خوردم .ناپروکسن یه حالتی داره وقتی میخوری سریع خوب میشی و بعد انگار میری تو فضا خیلی قرص باحالیه

یه پروژه دیگه دارم ولی اینبار رنگ کردنی و این چیزا نیس ولی حالا حالاها شروعش نمیکنم چون خیلی خسته شدم یه چند وقت استراحت کنم و فیلم ببینم .فیلم ندیدم چند روزه

خب یا علی فعلا تا باز بیام

[ سه شنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 15:31 ] [ هرمیون ]

سخت ترین طبابتی که دکترم کرد این بود که چند وقت پیشا بهش گفتم یه مدته کنار چشام موج میزنه بعد گفت بهش کم محلی کن خودش میره فک کردم باز شوخی میکنه .چند روز اعتنا نکردم به موج زدن کنار چشام تموم شد رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

سلام ٌ علیکم باز یه پرژه رو شروع کردم این دیگه واقعا سخته ده برابر سخت تر از قبلی .

و باز چون تا اتمام پروژه نمیگم چیه ، پس شما رو به دیدن شروع کار دعوت میکنم

اول از مخترع پیرینت تشکر میکنیم خدا جد و آبادشو بیامرزه اینبار به جای کشیدن از پیرینت استفاده میکنیم.تنبلم خودتونید

پیرینت گرفتن وقتی راحته که فایل سایز بندی شده و آماده در اختیارتون باشه ولی بدترین حالتش اینه که بخواید یه عکس رو در سایز خیلی بزرگ پیرنیت کنید .باید عکس رو چند قسمت کنید و هر قسمت رو بر حسب A4 کنید تازه باید جوری بزرگنمائی کنید هر عکس رو که تیکه بعدی منطبق بر تیکه قبلی باشه خیلی خانمان سوزه این کار خدائی جونم در اومد تا بر طبق سایز بزرگ دراوردمش هر برگه رو

این یه بخش از کار پیرینته که تموم شده شاخه ی شکوفه گیلاس

کاشکی زود تموم بشه برم سر کار بعدی .این خیلی سخته تازه وقتی کار پیرینت تموم بشه بعدش باید بشینم رنگش کنم

دیدید کلید اسرار راه یافته به لالیگا

والنسیا با بارسلونا بازی میکردن چند شب پیش بود بعد والنسیا یه پنالتی گیرش اومد گل کردن و یه گل هم زدن بعد یه خورده وقت دیگه دقیقا یه پنالتی هم گیر بارسلونا اومد که مسی گلش کرد بعد یه گل دیگه هم مسی زد خیلی بازی دیدنی بود .

من همه بازیای خارجی رو نمیبینم فقط مسی رو میبینم با رونالدو هم که لجشو دارم میبینم اون پیکه هم که بر خلاف ظاهرش مث خنگا میمونه ماجرای پیکه رو میدونید .همین که همسرش شکیرا هس. مادر پیکه به شدت مخالف بوده و میگفته شکیرا یه خواننده هس و اصل و نسبی نداره .خونواده ی پیکه خیلی سطح بالائی هستن بعد این وسط تا مادره داشته مخالفت میکرده اینم چندتا بچه میاره قشنگ جاشو محکم میکنه خارجیا قبل ازدواجشون بچه میارن خاک تو سرشون اونوقت بعدش جشن عروسی میگیرن .مادر پیکه هم راس میگفته این بی اصل و نسبه .با این کارش ثابت کرد .

میخواستم اتاقم جمع کنم و رنگ کنم مامانم گفت نه .الان نمیذارم از اینکارا بکنی سلامتیت مهمتره این کارا رو همیشه میتونی بکنی الان تازه خوب شدی. بعد دیدم مامانم جوش میخوره گناه داره سریع گفتم باشه . میخواستم رنگشو عوض کنم ولی خب حالا اکشالی نداره به پروژه هامون میپردازیم یه دو سه سال دیگم رنگ میکنم. چه زود

دوس دارم تند تند انجامشون بدم و نشونتون بدم ولی خب سخته خیلی .منم چون تازه خوب شدم نمیتونم پشت سر هم و سریع انجام بدم. تازه انرژی گرفتم و نیروم برگشته بعد 9 ماه .

خب دیگه فعلا برویم تا باز بیائیم یا علی شبتون بخیر و خوشی و سلامتی باشه همینطورم خونوادتون

[ دوشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 19:44 ] [ هرمیون ]

خبر نداری عطر تو میرسه به این حوالی /چیکار کنم به کی بگم دس رو دلم نذاری

خبر نداری که نداری من شدم چه عالی / چه حالی داره این شبا باروون و بی قراری

نانای نای قاتی کردم لا لای لای

خواهرم الان رد شد از جلو اتاقم، من هدفن رو گوشمه سرمو تکون میدادم فک کرد میگم بیا. رفت سینی چائی رو گذاش و اومد گفت چیه .ببینم. میگم چیو ببینی ؟ میگه مگه نگفتی بیا

این کلیپ هیراد رو دارم میبینم وسط نوشتنم

http://s8.picofile.com/file/8350725484/good.mp4.html

هااااااااااااااااااااااای دخترا

این از پروژه ی تمام شده ی من

قلبا دو طرفیه با نخ نازک به هم وصل کردم همش دارن میچرخن فک کنم باد دریچه کولر بهش میخوره

نقاشیه سه قسمته به هم وصل کردم

صبح بیدار شدم به این دخمره سلام کردم

خب فعلا برم کار دارم .عصرتون بخیر و شادی و عخش و نفس باشه یا علی

[ پنجشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 14:20 ] [ هرمیون ]

شمام وقتی از اینا میخورید حس میمان(میمون) بهتون دس میده؟!!! بعد دوس دارید یه بند از درخت اویزوون باشه از تو اتاقتون برید توی هال با صدای آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

سلا بر عخشان دم غروبی خوبید ان شائ الله همتون

بلاخره اون پروزه ی سرخپوستی در اتاقم تموم شد

اینم از خوابگیر سرخپوستی جدیدم

آقا خیلی دوسش میدارم اون قبلی رو هم پرای عخشان قبلیم بود بهش برا همین عمرا بهم بزنمش.گذاشتم فعلا اینجا

خب فعلا رفتن کرداهه شب میام احتمالا .یا علی فعلا در این لحظات التماس دعا

[ شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ ] [ 17:12 ] [ هرمیون ]

اوخی اوخییییییییییی همه آجیام بیاید بغلم دلم تنگولیداهه چقده چاق شدید خو

سلام به روی ماهتوننننننننن خوبید همگی؟ اربعینم بود قبول باشه عخشانم ان شائ الله که دعاهاتونم مستجاب باشهمنم که خو مث همیشه لیاقت نداشتم برم کربلا ان شائ الله ما رو هم دعا کردید که میدونم عمرا یادتون باشه

اول بگم که تو روحتون واسه چی به دخیا و بر و بچ من چیزی گفتید

اینم دخترمه که از دستتون به شدت عصبانیه الان داره میگه شما کیو گفتید؟!!!

خو من گفتم حوصله بچه ندارم خب راس گفتم دیگه بعدش میدونید دنیا فرقشونه بین این دخیا و پرنده های من با بچه من اگه حوصله اینا رو دارم خب اصن فرق داره اصن قابل مقایسه نی ااااااااااااااااااا چطورم همه هماهنگ اینو توی پیاماتون گفتید .نامردا

راستی به بچه هام اضافه شد همچین هدیه ورودم بود انگاری دیروز ظهر توی آشپزخونه بودم بعد یهو دیدم یه چیز سبز رنگ چسبیده به بالا پنجره .بعد گفتم یعنی این پرنده س؟!!! بعد دیدم ارهههههههههههه مرغ عشقهههههههههههههههه بعد همچینی باز هیجانات زده شدم بلند گفتم وایییییییییییییی مرغ عشقققققققققققققققققق بعد چادرنمازم رو مبل بود برداشتم و دویدم توی بالکن بعد چادرمو هوا انداختم دیدم بچم اومد بپره بره افتاد پائین گرفتمش .بهش گفتم سلاممممممم عخشممممممممممم بعد یه بوسش کردم بعد اوردمش که نشون همه بدمخلاصه اینطوریا شد که به بچه هام اضافه شد.بعد همه دیگه از جیغ ذوق مرگیات من فهمیدن چی گرفتم بعد مامانم گفت من هی بهت میگم پرنده هاتو تموم کن دیگه از آسمونم واست پرنده میاد؟؟؟؟؟؟ خلاصه آره دیگه اینطوریاس کلا پرنده ها جذب من میشن اوخی نانازیه من اینقده باهوشه اصن فک نیمکردم اینقد باهوش باشن. فک کردم خنگن.البته داشت میمردا هی صبر کردم چیزی بخوره اب بخوره هیچی نمیخورد دیگه داش غش میرفت و از حال میرفت بابام گفت این فک کنم میمیره مریضهبعد گفتم اااااااااااااا باباااااااااااااا نگو خو هیچیشم نی من خوبش میکنم بعدش اول اومدم توی نت واسش قفس دیدم عسکشو توی گوشیم کردم نشون بابام دادم گفتم اینو بخر واسم پولشم خودم دادم حالا نگید هی از بابات پول میگیری .من همچین بچه مستقلی استم خدا حفظم کنه

بعد قفسشو خرید بابام بعد پایه هنوز واسش نخریده گفت پایه هاش زشت بود منتظرم خوشگلشو فردا پس فردا بخره 35 تومن شد نیدونم یا 33 تومن.بعد بچمو گذاشتم توش بعد صبر کردم ببینم چیکرا میکنه اخرش میتونه چیزی بخوره یا نه.اخه جوجه هم هس انگاری.بعد تخم مرغ جوشوندم گرفتمش که توی حلقش بریزم دیدم همشو میده بیورن بعد یه ارزن به دستم چسبونداهه دیدم زبونشو دراورد خودشو کشید که اون ارزنه رو بخورهیه زبون کوشولویی دارهههههههههههه ووووووی عچیچم

بعد دیدم گرفت بخوره اصن طاقت پوست کندنشو نداش یه ذره رفت پوستب کنه چشاش بسته شد ارزنه رو بیرون داد بعد فهمیدم باید پوست بکنم ارزن رو بدم بهش .بعد ارزن رو ریختم توی آسیاب اخه سر خروسام تجربه داشتم که ارزن توی آسیاب پوستش کنده میشه ولی آرد نمیشه بعد یه دور کوچیک دکمشو زدم بعد سریع خامشو کردم پوستش کنده شده بود بعضیاش خورد میشه بعد رفتم تیو حیاط فوت کردم پوسته هاش رفت اومدم عخشمو گرفتم تیو دستم بعد انگشتمو زدم توی ارزنا گرفتم جلوش دیدم سریع میخورهههههههههالهی قبونش برم بعد خلاصه هی بهش دادم امروز دیگه جون گرفت حسابی و حالش خوب شد کلا تا اخر شب هی چیزیش میدادم دیروز. امروز حسابی حالش خوب شده بود و هی نوکم میزد تو روحش

خو حالا ببینید عخشمو

راستی این ایده رو من یه ماهه دیدم بعد هی تو فکرمب ود بیام خونه بدرستمش یعنی اصن لحظه شماری میکردماهی تو فکرم بود بیام اول عکساشو از نت پیدا کنم بعد پیرینت کنم و درش بیارم و درستش کنم مخصوصا پنجره های قلعه که به شدت رو سیستم اعصاب مرکزیم بود که نور ازش میزنه بیرون ووووووووی خیلی باحال بود.یعنی کلی دیوونه شدم وقتی درست کردم رو میزم گذاشتم چشم ازش برنمیدارمیه شمع تموم کردم شمع دومی رو توش گذاشتم

خب امشب خیلی ذوق مرگیات داشتم بیام واستون بنویسم فردا بازم میام چون واقعا خستم .دوس دارم بخوابم فقط. کلی هم انرژی سر این مرغ عشقه مصرف کردم .راستی کلی هم فیلم واسه خودم جمع کردم یکیشو خیلی دوس دارم ببینم اول از همه.فردا میام حتما ان شائ الله. کلی کار دوس دارم انجام بدم ولی فعلا بخوابم یا علی اجیای گلم تا فدرا راستی اجی مه سا پیام میذارم فردا ان شائ الله .قربونت برم من اجی جونم عزیزدلمی ممنون به خاطر پیامات راستی تولدتم با تاخیر تبریک میگم عزیزدلمان شائ الله همیشه سلامت و شاد باشی آجی جونم فدات بشم بازم ازت ممنونم

[ جمعه نوزدهم آبان ۱۳۹۶ ] [ 23:41 ] [ هرمیون ]

سلااااااااااااااام ميخواستم برم كه باغچهها رو روبراه كنم يعني باغچه هاي خودمو نه باغچه هاي حياط رو كه گفتم اول بيام بآپم بعد برم دوباره بيام بآپم البته اگه جونم توي حلقم نيومد

خب عسك بذارم اتاق ترگل ورگلم رو فك نكنيد كه دو روز ديگه منفجر ميشه. نههههههههههههه تا يه هفته ديگه منفجر ميشه دوباره

اولين كار اين بود كه چند وقت پيشا بر آن شدم كه اين ميز نقره اي رنگ تلويزيون رو بردارم يه ميز ديگه بذارم بهدش شيشه هاشم درآوردم آخه خيلي اين دراي شيشه اي اعصاب خورد كنن منم درآوردمشون كه راحت به همه چي دسرتسي داشته باشم

اين ميز تلويزوين اتاقم كه خيلي بهتر شد وقتي گذاشتم اون قبلي خيلي بزرگ بود و نقره اي هم بود اصن جور نبود با اتاق مناين باحال تره

اون كه سانسور كردم توي تلويزوين كه خاموش بود عسك خودم پيدا بود بعد داشتم فيلم خانواده ي كمبل رو ميديدم خيلي خوشگله اينقد دوسش دارم اين دختره ema رو اين عسك نزديكترش

يه ساعت داشتم توي ميز سرباز ميچيندم من عاشخ اين سربازام اصن به هيچ وجه نميتونم از اتاقم حذفشون كنم

يه ساعت فقط داشتم روي چيندن اين طاقچه ها فكر ميكردم و صدبار جابجا كردم تا خوشم اومد خودم هي به خواهرم ميگفتم الان خوشگل شد نه؟بعد ميفت اره خوبه دوباره ميرفت ميومد ميگفتم الان خوشگل تر شد نه؟ بعد گفت دوباره عوض كردييييييييييييييييي .تا صبح بشين عوض و بدل كن خب بايد به دلم بشينه

يه استيكرم چسبوندم روحم شاد بشه هي نگاش كنم

اين بخش عخش منه

اينجام رنگي پنگيش كردم

اينم نماي دور . ااااا چيزه يادم رفت لباسمو بردارم چيزي ني حال ندارم دوباره عكس بگيرم

خب بسه ديگه برم به باغچه ها برسم تا آفتاب نرفته يخم ميشه يا علي عخشاي من تا بعد بيام دوباره

[ چهارشنبه سی ام دی ۱۳۹۴ ] [ 13:9 ] [ هرمیون ]

سلام چندتا كار داشتم انجام بدم كه يهويي ديدم قالب وبلاگم نيس شده منتظر شدم ببينم خودش درست ميشه يا نه.شايد لود كد اپلود شده ايراد داره سايت اپلود مشكل پيدا كرده بعد ديدم نه درست شدني نيس رفتم سراغ css یه لحظه تستش کردم دیدم جور دیگه ای لود شد.به جا باز شدن رفت صفحه دانلود.سایت پرشین گیگ عزیزم آخه چرا یهویی فایل css رو اینطوری لود میکنی.خدایا یه روز تمام نشستم سایتایی که قابلیت اپلود این فرمت رو دارن پیدا کنم.همش الکی چند نفر سایت معرفی میکنن که به هیچ دردی نمیخوره فقط وقت ادمو واسه تست کردن تلف میکنن.من نمیدونم چطور به این نتیجه رسیده بودن که این سایتا رو معرفی کردن واقعا راس میگن که بعضیا رو توی بچگی سه بار انداختن بالا دوبارشو فقط گرفتنمغز که نی دارن کلا ارسطوی خالص خب برادر من توی سایتا این راهنماییا رو نکن با اعصاب ملت بازی میکنیهمین که توی صفحه اول فرمتا رو نوشته css هم قاطیشه که دلیل نمیشه قابل استفاده باشه اون ادرس آپلود شده به درد عمشون میخوره .اول یه چی رو قشنگ تست کنید بعد امار بدید

این سایت رو بعد از یه روز گشتن پیدا کردم .سایت آپلود فایل css گفتم بذارم شاید به درد بقیه هم بخوره یه زمانی

http://setfa.net

خب بگذریم اعصاب نمیذارن واسه آدم کهههههههههههه

الان خونسرد میشم اینا مراحل آرووم شدن منه
یه عروسک درستیدم دو سه روزیه دارم میدرستمش عروسک پرندگان خشمگین هس.من دخملشو خیلی میدوستماولش یه عکس ازش گرفتم بعد به دسکتاپم برخوردم گفتم یه عکس دیگه بگیرم که به دسکتاپم نگاه کنه

ميخوام يه چيزي ديگم درست كنم اول ببينم ميتونم بعد بگم ابروريزي نشه اخه الگوهاي اين عروسكا رو ندارم .الگوهاش من دراريه يه بار حوصله كنم الگوهاشو ميذارم هم اين هم اون خرس مهربونه رو

مبحث صندلي داغ كه توي انجمن ايجادش كردم فردا ايشالله مبحث رو از قفل درميارم اخه اصلا وقت نشد پلاگيني كه گفتم رو بخرم .تا نخرم هم باز نميكنم توي جاهاي ديگه صندلي داغشونو ديدم خيلي ديگه شورشو دراورده بودن راستش پشيمون شدم بچه ها شما از اين كارا نكنيد يه وقت خب ديگه فعلا يا علي تا بعد

[ چهارشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۲ ] [ 2:30 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic