جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

.

امسال دیگه رسما خودمو نابود کردم

سلام نمیدونم قبلا بهتون گفته بودم که قصد دارم امسال در حد زیاد خونه تکونی نکنم دقیقا تصمیم داشتم امسال خودمو اینقد خسته نکنم و بذارم برا خونه تکونی پائیزی . چه تصمیم قاطعانه ای .

یعنی یه چیزی صدبرابر بدتر از پارسال و شدیدتر و عمیق تر از پارسال خونه تکونی کردم

همه چیز از اون روز باروونی شروع شد . فقط خواستم یه ذره چیز جابجا کنم ولی زدم کل خونه رو زیر و رو کردم. یعنی در این حد که زنگ زدم به مهندس گفتم پاور و هر چیزی که واسم عوض کردی رو بندازم دور؟ گفتم آره بنداز به درد نمیخوره. یعنی در این حد عمیق دیگه کار کردم.

راستش خسته شدم از دست چیزایی که اصلا ازشون استفاده نمیشه هر چیزی رو که تا پارسال دلم نیومد دور بندازم امسال هر چی بود و نیود ریختم دور. دست تمام کسانی که توی منطقه ی ما 24 ساعته دور میرن تا هر چیزی که از خونه بیرون میذارم رو عرض یک دقیقه برمیدارن میرن هم درد نکنه . وگرنه هیچکی موافق دور انداختنای من نیس.

خونوادم میگن که هر چی رو میخوای دور نبدازی ، دور بنداز ولی به ما نگو چیا رو دور انداختی تا دلمون نسوزه. فقط خلوت کن . من تنها کسی هستم که دست به دور انداختنم ، خیلی خوبه .

حالا که نور مانیتورم رو کم کردم این نکته رو بهتون بگم که توی مانیتورای تخت هر چی کنتراس رو کمتر کنید عمر مانیتور بیشتر میشه. همون پیکسل سوزیش.

خب بگردیم سر موضوع خودمون. آهان راستش یه سری عکس میخواستم بگیرم که اصلا وقت نشد. کل روز رو کار دارم این چند وقت. یه خورده هم شدیدتر شده و فشرده تر به خاطر اینکه داره عید میشه و من یه عالمه کار رو سرمه. واااااااااااااای خواهش میکنم فردا تموم شو دیگه .

سفارش پست هم اومد اونم اصلا یادم نبود عکس بگیرم راستش خودمم زیاد سراغش نرفتم فقط دیدمشون. ذوقیات هم سر جای خودش .

پس دوتا موضوع شد که بعدا باید توی پست بعدی بذارم.

خلاصه اینکه هیچ چیز عید رو هم نداریم. فقط سبزی واسه سبزی پلو. با سبزه که کاشتم. کلوچه پشمک هم داریم . شاید جورش کردیم حالا یه چیز یمیذاریم دیگه.

راستش یه چیز یکه خیلی ناراحتم کرده اینه که درخت انارمون رو جوونه هاش رو پرنده ها خوردن برا همین خیلی کچل سبز شده . سر همین اعصابم خیلی خورده. نمیدونم چیکار کنم یعنی کاری هم نیمشه کرد. خیلی زحمتشو کشیدم . بینهایت اعصابم سر این خورد شده.

حالا بریم سراغ گلای یکه کاشته بودم

گلا رو با دستم گرفتم که اندازه گل رو ببینید. اینا شب بوی پابلند هس وقتی بذر میخرید ازاین مدل بخرید .

این همه نعنا که توی اب ریشه کرده بود. از همین سبزی خوردن گرفتم. ساخشو بذارید توی اب هر چقد هم کوچیک و شعیف باشه مهم نیس ریشه میکنه. بعد فقط توی هوای سرد بهتر نتیجه میده و راحت تر هس بعد وقتی ریشه کرد گلدونش رو بذارید توی هوای خنک زیاد هم اب بهش ندید ولی نذارید خیلی خشک بشه.

خب دیگه گفتم بیام پست رو بذارم بدقولی نشه. این عکسا رو خوبه گرفته بودم . سال نو هم پیشاپیش مبارک باشه به منم تبریک بگید یادتون نره شبتون بخیر یا علی .

[ یکشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 22:56 ] [ هرمیون ]

لینک شعر دیشب رو یه بار دیگه اپلود کردم کسایی که میخواستن

دانلود کنید

[ شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 19:17 ] [ هرمیون ]

دانلود کنید

دست مزن دگر به این روح ساده ی زخمی

از تو چه پنهان که توام حال مرا نفهمی

کُشتم خودم را که مداوا کُنَمَش به سختی

من آمدم تو رفتی

من آمدم تو رفتی

گفتم مرا صدا مزن خسته ی روزگارم

گفتم بگم عاشقتم تو میری از کنارم

گفتی که یک قدم بیا

من میدَوَم به سویت

من آمدم تو رفتی

من آمدم تو رفتی

[ شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 1:39 ] [ هرمیون ]

خبر نداری عطر تو میرسه به این حوالی

چیکار کنم به کی بگم دست رو دلم نذاری

خبر نداری که نداری من شدم چه عالی

چه حالی داره این شبا باروون و بی قراری

هیچکی به خودش نگیره .من فقط برا گل شبوی عزیزم شعر رو گفتم

سلام واقعا اگه فکر میکنید یه لحظه هم من وقت داشتم به شدت در اشتباهید . یه سره کار کردم این وسط مصدوم هم داشتیم. نمیخوام از حالای بد این چند روز براتون بگم چون نزدیک عیده . بابام و مامانم هیچ کدوم حالشون خوب نبود بابام که از دوچرخه افتاده بود مستقیم روی آسفالت و خدا بهش رحم کرده بود نصف صورتش کلا سیاه و کبود شده بود و پاهاش هم همینطور. چشاش بسته شده بود . این از بابام. مامانمم که دندونش دوباره شدیدا عفونت کرد دردای شدیدی داره و نصف صورتشم ورم کرده بود الان بهتره ولی دندونپزشک 4 تا پنی سیلین داد که مامانم میترسه بزنه کپسول اموکسی سیلین خورد. دفعه دومه که صورتش ورم کرده به خاطر دندونش. کلا عیدی همه خوشگل شدن .

از سختیاش بگذریم و استرسایی که داشتم و دارم.

خیلی خونه تکونیه سختیه. فرشا رو شستم . نمیدونم گفتم بهتون یا نه. سه تا پادری گرد بزرگ رو شستم و یه قالیچه. بعد حیاط و پارکینگ رو شستم و کل راه پله ها رو. حالا بیخیال که چیکارا کردم. خونه تکونی معلومه چیا هس.

گلای شب بوی عزیزم همه دارن باز میشن و با باز شدنشون خستگی از تنم میره. شبا کل حیاط پر میشه از بوی شب بوهای خوشگل و ناز و عزیزم . حالا از گیاهیا دیگه چیزی نمیگم چون عکسی نذاشتم. از همه ی شب بوها هم عکس گرفتم .

یه تغییر اساسی هم دادم توی اتاقم قاب عکس عشقمو هم زدم به اتافم . وقتی میگم عشق به پسر و این چرت و پرتا فکر نکنید . منظورم عشق واقعیه. اگه خواستید حدس بزنید. هر چند شما یه هوارتا از من تنبل ترید توی حرف زدن .

دفعه بعد قاب عکس کیو زدم بهتون نشون میدم.

فردا شاید اپ کنم یا پس فردا.

یه چیزایی سفارش دادم که منتظرم بیاد چیزای خاصی نیس واجب بود به خدا .

راستی کتاب باغبان شب رو خوندم بینهایت کتاب قشنگیه . چقدم ترسناک بود. خیلی غافلگیر شدم حتما بخونیدش واقعا قشنگه ترسناکم هس من توی این چند شب که میخوندم هر شب خوابای عجیب غریب دیدم به خاطر این کتاب . توی حال و هواش گیر کردم.

راستی امسال دیگه یادم بود سبزه برا عید ترب کاشتم

البته این عکس برا چند روز پیش هس.

خب ان شالله بازم میام قبل عید اپ میکنم البته اگه به فنا نرفتم تا عید .یا علی

[ جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 23:10 ] [ هرمیون ]

یه توصیه ی خیلی جدی بهتون میکنم از کسایی که تربیت ندارن و به راحتی بددهن هستن فاصله بگیرید.

سلام .من همین الان پاشدم و نخوابیدم که منتظر بودم این وقت بشه تا از گروه هم کلاسیام بیرون بیام و ببندم کلا اون شماره که باهاش ایتا دارم.

شماره ی جدیدم که چند وقت پیش که گفتم به خاطر ارسال سیم کارت جدید به جا سیم کارت قدیمی که داشتم یه سیم کارت هدیه هم برام ارسال کردن دیگه از اون استفاده میکنم.

پارسال بود که از گروه اصلی هم کلاسیام بیرون اومدم.

قبل از اینکه براتون تعریف کنم قضیه هم کلاسیامو یه چیزی رو به آقایون بگم که بدونن. (حالا اینبار خانوما مطمئنم چیزی بهم میگن).

خانوما فرق بزرگی که با آقایون دارن اینه که اصلا دوستای خوبی برا هم نیستن. پسرا وقتی با هم دوست هستن خیلی نسبت به هم معرفت دارن و واقعا دوست خوبی برا همدیگه هستن.

ولی خانوما توی دوستی به شدت بدذاتن. بینهایت هم حسودن. اقایون اینطوری هستن که اگه از کسی خوششون نیاد محل طرف نمیذارن ولی خانوما برعکسن .تمام سعیشونو میکنن تا کسی رو که خوششون نمیاد به شدت ناراحت کنن و هر طوری شده اونو به زمین بزنن افسردش کنن کلا نذارن آب خوش از گلوش پایین بره.

استثنا فقط اون خانومایی هس که ایمان واقعی دارن.

من اول که توی گروه هم کلاسیام بودم دیدم خیلی عجیبببببببببب حسودن تمامشون هم مزدوج بودن به غیر از دو نفرشون. و یه چیز دیگم اینکه خانومای مجرد و مزدوج یه دنیااااااااااااااااا با هم فرق دارن. اصلا قابل مقایسه نیستن . البته همون استثنا هم شامل این هم میشه.

ادم وقتی مجرد هس باید دوست مجرد هم داشته باشه. خانومای متاهل اصلا نمیتونی باهاشون در یه ردیف باشی اصلا باهات در هیچ موردی همراهی نمیکنن کلا مال یه دنیای دیگه هستن. حال و هواشون اصلا فرق داره. حرفاشون فرق داره. راستش حوصله ی ادم سر میره به خاطر یکنواختی زندگیشون، همیشه شکایت دارن از یه سری چیزا. همیشه مینالن کلا حرفاشون همیشه یه جوره. اینکه میگم حوصله ی ادم رو سر میبرن برا اینه که اصلا هیچ وقت حرف جدیدی ندارن بزنن خب البته حق دارن چون گرفتار بچه و شوهر و رسیدگی به خونه هستن و کلی دردسر خب داره حق دارن خیلی زحمت میکشن.

ولی خب اصلا زندگیشون با ما مجردا خیلی فرق داره.

در کل نوشته هام فقط اینو به هیچ وجه فراموش نکنید که استثنا دارن پس خط به خط نوشتم شامل اونا نمیشه.

استثنا هم خانومایی هس که ایمان واقعی دارن و واقعا مثل فرشته ها میمونن.

خانومای متاهل به شدت توی حرف زدن بی حیا ،هرزه زبون و بی تربیت هستن. خیلی بدم میاد از این .

از گروه اصلی هم کلاسیام که رفتم بیرون ، اونا تقریبا صد نفری بودن فک کنم بیشتر. بینهایت حسود بودن یعنی خیلی عجیب حسود. نه حسادت بچگانه . وحشتناک بودن. واقعا ترسناکن .

واقعا به خانوما میگم هیچ وقت توی گروه های زنونه عضو نشید چه دوست چه فامیل.

من به خاطر همین از گروه اومدم بیرون . بعد یه دوستام یه گروه تشکیل داد گفت بیا اونجا. چند نفر از هم کلاسیام که به اصطلاح از اون گروه بدشون میومد مثلا مذهبی بودن اونجا جمع شده بودن. تقریبا یه سال اینا خوب بودن منم خیلی امیدوار شدم بهشون . بعد که یه مدت اینترنت قطع بود و کم سرعت من دیگه نرفتم توی گروه. کار هم زیاد داشتم. وقت نمیشد. بعد تازگی که رفتم با کمال تعجب دیدم به حدی هرزگی میکنن که من باورم نمیشد .

یکی دو بار بهشون گفتم که اینطوری حرف نزنن بعد به مسخره گرفتن و هی شوخیای بدتر میکردن . اینا حسود نبودن ولی خیلی بی شعور و بی تربیت بودن. یعنی کلمات رکیک به کار میبردن هر روزززززززززززززززززز .هر چی گروه رو باز میکردی همین وضع بود. به قرآن یعنی توی یه روز اصلا هیچ حرف خوبی نبود همش از این حرفا. حالم بهم میخورد از دستشون. خیلی تحملشون کردم.

امشب که اصلا یه چیزی پیش اومد که من مغزم هگ کرد.

یکیشون که خیلی واسم محترم بود و باشخصیت، وقتی عکس گلای شب بو رو توی گروه گذاشتم یه حرف خیلییییییییییییییییییییییییییی زشتی بهم زد به شوخی. نه اینکه فحش رکیک و اینا یه چیزی هزار برابر از فحش رکیک هم زشت تر.

یعنی به خدا به حدی من شکه شدم که خواب از سرم پریده. باورم نمیشه. بدون هیچ حرفی فقط ایتا رو بستم رفتم توی یه سایت خارجی که اخبار ورزشیشو بخونم. از این حالت دربیام. یعنی هنوزم من ماتم برده از دستش.

بعد دیگه میدونستم کپه مرگشونو گذاشتن رفتم توی گروه، بعد دیدم نزدیک 300 تا پیام توی گروه ارسال شده.

خودشم فهمید که من شکه شدم ،یه عالمه حرف زده بود که ببخشید بی ادبی بقیه رو منم اثر گذاشت منم خسته بودم این حرفا رو زدم .یه عالمه حرف که توجیح کنه خودشو. خیلی ازش بدم اومد. بعد رفتم خوابیدم. از فکر اصلا خوابم نبرد کتاب خوندم بازم فکرم اینقد مشغول بود که پاشدم از جام. اومدم سراغ کامپیوتر.

چند وقته که دارم روی این موضوع فکر میکنم که یه سری ادم بی شعور و بی شخصیت شماره منو دارن. که حتی بدم میاد شماره منو توی گوشیشون دارن. امشب کلی فکر کردم. سیم کارت جدیدمو آوردم که فردا به یکی دو نفر پیام بدم بگم این شماره جدیدم هس که نگرانم نشن سیم کارتمو خاموش میکنم بعد نشستم ایتا رو باز کردم گفتم به هم کلاسیام که من کار دارم خیلی، توی گروه نمیام سال نو هم مبارک باشه پیشاپیش.بعد گروه رو ترک کردم.

از اون اکانتمم توی ایتا بدم میومد یه سری آدم مزخرف ایتای منو داشتن . وقتی هم کسی رو بلاک میکنی بازم راحت نیستی چون ممکنه برن با یه شماره دیگه بیان و بهت پیام بدن. کلا ادما خیلی بی شخصیت شدن.

فقط دو سه نفر هستن که فقط به همونا میدم شمارمو.

چقد از ادم سبک بدم میاد اههههههههههههههه .

ببخشید دیگه .یه خورده گفتم باهاتون حرف بزنم آرووم بشم. اینجا دوستای باشخصیتی دارم . خدا رو شکر . شبتون بخیر و یا علی

[ سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 2:21 ] [ هرمیون ]

تا بیدارم یه پست هم بذارم .

یه کتابی که خیلی دوسش داشتم همیشه و تقریبا جزو اولین کتابایی بود که دوس داشتم بخرم ولی خب چون کتابای دیگه ای رو میخواستم اول بخرم اینو گذاشتم بعدا. که الان وقتش بود دیگه بخرمش.

کتاب باغبان شب. روش نوشته رمان نوجوان ولی همه خوندن جز نوجوونا . خیلی قشنگه من چند صفحشو موقعی که چند سال پیش تازه دیده بودمش خوندم. امشب هم شروع کردم به خوندنش. جلدش خیلی قشنگه. اون باغبون که روی جلد هس نقره ای رنگ هس که برق میزنه خیلی دوسش دارم.

این انتشاراتی که من خریدم ارزون ترین هس چون یه انتشارات دیگه خیلی قیمت بالایی براش زده.

یه کم هم از 400 صفحه بیشتره.

خب دیگه عبادتتون قبول باشه کمتر از یه ساعت دیگه اذوونه. خوشحالم که موفق شدم .

سحرتون بخیر و یا علی .

[ چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 4:15 ] [ هرمیون ]

راستش آش امام زمان رو هم خوردم بعد خوابیدم. یهو یاد آقای دانشمند افتادم اگه بود میگفت آش امام زمان رو هم خوردی و خوابیدی ، خیییییییییییییییلی نامردی

پاشدم که بیدار باشم امشب رو.

پای گناه که میفته هممون بیداریم اونوقت همچین شبی رو راحت میخوابیم البته خودمو میگما

[ چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 0:48 ] [ هرمیون ]

راستش امروز هم اصلا نتونستم بیام بنویسم و همه چیو اماده کنم. ولی به خاطر قولی که دادم گفتم بیام چندتا از عکسا رو بذارم

سلام نسبتا موفق شدم که تا حدودی برنامه ریزی هامو انجام بدم. فیلم نمیبینم و اینکه کلاس نیل گیمن رو دقیقا گوش میدم و تکالیفی که گفت رو نوشتم تا انجامش بدم.

بعد اینکه کلا تونستم عادتایی که وقتمو میگرفت کنار بذارم. نمیخواستم بگم از سال جدید شروع میکنم. خیلی بدم میاد. دلم میخواد که سال جدید رو با عادت کردن به برنامم شروع کنم. دو هفته وقت دارم تا صد در صد پیش ببرم برنامه ریزیمو.

خب دیدم که عکس که از چند روز پیش که گرفتم دارم پس میتونم یه پست بذارم و از خجالت شما دربیام .

راستش این عکسا برا تقریبا چهار پنج روز پیشه . برا همین الان خیلی از گلا باز شدن ولی من تبلت ندارم عکس بگیرم . امشب که به مهندس زنگیدم گفت اخر هفته میدم بهت. چهارتا بلندگو و اسپیکر کامپیوترمو دادم درست کنه یه خورده قطع و وصلی داش. و اینکه تبلت خواهرمم که با اونا میده.

ان شالله از گلای شب بوی خوشگلم که همه با هم دارن باز میشن عکس میگیرم خیلی بوی عجیبی پیچیده توی حیاطمون. واقعا به زحمتش می ارزه وقتی این بو میپچه خستگی از تنم میره .

اینم از شب بوها که غنچه کرده بودن و داشتن باز میشدن

از یکیش که یه کم باز شده بود عکس گرفتم.

گلدونای شب بویی هم که درست کردم اونا هم غنچه دادن همه

شکوفه ها و گلدای بادووم رو هم عکس گفتم الان شکوفه ها ریخته دیگه چغاله میشن .

این پروانه خوشگلم عکسشو گرفتم هر چند دورش پر از زنبور عسل هس

یه طاقچه کوچولو هم درستیدم با پیچ قلاب دار.

این پیچا اندازه های مختلف دارن خیلی به درد میخورن. من کوچولوشو خریدم بزرگشو هم داشتم . خیلی بزرگه که زدم زیر طاقچه . خیلی خوب بود ولی محض اطمینان چون گنجشکا هی میشینن لب گلدونا نخ به قلاب بالا سرش بستم که نندازن همه رو.

بالا سرش رو قلاب کوچولو زدم زیر طاقچه رو قلاب بزرگ. برا قلاب بزرگ رول پلاک میخواد که اونو اول زدم بعد قلاب رو پیچ کردم.

خب دیگه پستم کوتاه بود ولی بهتر از این بود که بدقول بشم .

شبتون بخیر و سلامتی باشه یا علی .

[ دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 22:49 ] [ هرمیون ]

حتما باید بیام بگم به شما که فردا میام اپ میکنم تا حتما به خاطر قولی که دادم بیام اپ کنم

سلام واااااای از دست خودم. هر روز میگم فردا میام اپ میکنم ولی نمیشه.

برا همین گفتم بیام بهتون بگم تا مجبور باشم که حتما بیام.

همه درگیر خونه تکونی هستیم درک میکنید دیگه .

فیلم دیدن رو گذاشتم کنار . چقدم کار سختیه . از امشب شروع میشه فیلم ندیدن.

بازم واسه بار چندم میخوام حرفای نیل گیمن رو ببینم از تلوبیون قبلا دانلود کردم قسمتای برنامشو که شبکه اموزش میذاش.

از امشب میخوام کلاس رو جدی بگیرم. و اینکه هر تمرینی میگه گوش کنم و انجامش بدم.

من که همیشه کار دارم همیشه هم سرم شلوغه هیچ وقت هم سرم خلوت نمیشه پس این دلیل رو باید کلا کنار بذارم و مشغول بشم.

کلی عکس دارم براتون بذارم.

اوه راستی تبلت خواهرم که باهاش عکس میگرفتم رو به مهندس دادم یه کم مشکل شارژ شدن داش . امیدوارم زود هم درستش کنه . گوش یهم ندارم که باهاش عکس بگیرم البته اون سامسنگ کوربی رو دارم. ولی عکس فسیلی میندازه . یادتونه با اون براتون عکس میگرفتم .

حالا که بعد این همه روز اومدم لااقل یه عکس رو درست کنم و بذارم براتون ببینید. اینطوری بدون عکس که میرم شرمنده میشم.

این قیچی باغبونی که خریدم . راستش اگه مجبور نبودم عمرا میخریدمش ولی هرس کردن درختا به شدت زیاد و طولانی و سخته. من هر سال دستم زخم میشه به خاطر هرس درختا. خیلی زخمای بدجوری هم میشه. خیلی واجب بود خریدن یه قیچی باغبونی. همیشه 200 تومن بود دلم نمیومد پول بابتش بدم الان فک کنم 340 تومن بابتش پول دادم. عوضش رونیکس رو خریدم. اخرین ابزاری که میخرید

راستش فکر میکردم رونیکس ایرانیه ولی روش نوشته ساخت چین

به شدت تیز و برّنده و خطرناک و قوی. با یه اشاره قطع میکنه. دوسش دارم

خب دیگه من برم یه برنامه ریزی کردم که نمیخوام وقتم بگذره و دیر بشه چون میخوام زود هم بخوابم طبق برنامه ریزی که کردم پیش برم امیدوارم موفق بشم مغزمو فعال کنم توی نوشتن.

یا علی شبتون بخیر

[ یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 23:0 ] [ هرمیون ]

جواب پیام:

سلام دو سری هس که میام پست بذارم ولی وقت نمیشه جواب بدم ببخشید واقعا خودم شرمنده میشم.

در مورد سوال باغبونی:

اینکه بهتون گفتن الان شب بو نمیکارن یه جورایی درسته چون من خودمم طی تجربیاتی که به دست آوردم فهمیدم که باید شب بو رو پاییز کاشت تا واسه بهار گل بده. ولی اگه بکارید درمیاد بزرگ هم میشه بعد اگه امسال گل نده بهار سال دیگه گل میده. چون گیاه دو ساله هس. اگه بذرش رو بهتون نفروختن و گفتن نداریم از اینترنت بخرید. من تمام بذرامو از اینترنت میخرم. فقط الکی گفتن الان نمیکارن.

بعد در مورد اینکه چی بکاریم الان، همیشه بهار بکارید خیلی راحت درمیاد الانم بکارید بعد گل میده تقریبا اخرای بهار . من الان خودم همیشه بهار کاشتم دراومده. عکس چیزایی که کاشتم الان رو بهتون نشون میدم.

گل جعفری بکارید اونم از گلایی هس که سریع درمیاد بدون دردسر و دنگ و فنگ. گل هم میده چند وقت دیگه.

بعد آفتابگردون بکارید خیلی خوشگله. از نظر من بزرگترین گل خوشگل دنیاس.

دیگه اینکه افتابگردون تزئینی هم من فعلا بهتون توصیه نمیکنم چون پارسال کاشتم خوب نشد در اومد و بزرگ نشد. بازم امسال کاشتم دراومده ببینم چطور میشه. بهتره که افتابگردون غول آسا یا معمولی بکارید این دو مدل خوبن خیلی. مخصوصا غول آسا. خیلی سریع بزرگ میشه و حتی اگه شاخش هم بشکنه وقتی ببندید بازم رشد خودشو میکنه و ساقش دوباره ساخته میشه اینقد قویه.

آهان فلفل دلمه و گوجه بکارید خیلی خوب میشه الان اگه بکارید. بهتره که دونه فلفل دلمه رو آب کنید خیلی سریعتر درمیاد بعد توی گلدون که کاشتید یه نایلون هم روش بکشید و یه کش دورش بندازید بعد نایلون رو با سوزن چندتا سوراخ کنید اینطوری گوجه و فلفل سریع تر درمیان. هر روز یا دو روزی یه بار هم نایلون رو بردارید بخارشو از نایلون ضربه بزنید بریزه و دوباره نایلون رو ببندید دورش .

سبزیجاتم که خیلی خوبه بکارید تره ،پیازچه، ترب، ریحون. البته ریحون باید گرمتر باشه من الان کاشتم ببینم درمیاد یا نه.

اگه دماتون الان شبیه کاشون هس این چیزایی که گفتم رو میتونید بدون محیط گلخونه این وقت سال بکارید.

این دمای کاشون توی این روزا.

حداکثر دما فردا 19 و حداقل دما 8 درجه س.

پیام بعدی هم آبجی زهرای عزیزم ممنونتم حتما سیاهدونه و عسل رو امتحان میکنم نمیدونستم برا این مدل درد هم خوبه. ممنونم عزیزم که بهم گفتی ان شالله سلامت باشی از وقتی بهم گفتی تو فکرشم ولی چون سرم شلوغ بوده یادم میره. ولی دیگه حتما انجامش میدم.

ابجی فاطمه ی عزیزم خو میدونم اندازه های برگه ها رو من یه سری کلی پول دادم بابت برگه A3 برا همین دیگه گفتم از همین برگه برا نقاشی های بزرگتر هم استفاده میکنم. 100 تا فک کنم برگه A3 خریدم .

جناب خاطره ممنونم به خاطر پیامتون و تشکراتتون . خوبه که وبلاگ رو ترک نکردید .(دوستان ،خاطره ی فراموش ، آقا هستن. گفتم جلو کنجکاویا رو بگیرم)

در مورد کتاب هم بگم که آره خیلی گروون شده کتاب. دقیقا نسبت به یه سال یا دو سال قبل سه برابر شده.ولی شما اگه توی سایتا برید کتابا رو به ترتیب قیمت بزنید میتونید کتابای قشنگی که دلخواهتون هس پیدا کنید. گاهی وقتی هم تخفیف خیلی زیادی میزنن که میتونید کتابای گروونی هم که خودتون دوس دارید بخرید.

در مورد بازیای کامپیوتری هم بگم که بازیای ارزون خیلی زیاده . به خاطر اینکه شماره ی جدید یه بازی که میاد برا همین بازی چندسال قبل به شدت قیمتش پایین میاد از سه تومن هس تا 15 تومن و اینا. بازیایی که قیمتشون 40 تومن هس به این قیمتای پایین میرسن.

خب فعلا تونستم اینقد جواب بدم ممنونتونم به خاطر پیاما و منو ببخشید .

شبتون بخیر و یا علی

[ یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 23:15 ] [ هرمیون ]

سلام

تقریبا یه ساعت دیگه پست ارسال میکنم واسه جواب سوال باغبونی و اینکه چیا الان میتونید بکارید

[ یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 22:33 ] [ هرمیون ]

یه ماه وقت داریم خونه تکونی کنیم. چقد کم . هر سال از دو ماه قبلش شروع میکردم امسال کار داشتم نشد. حالا باید به صورت فشرده خونه تکونی کرد.

سلام . آقا سفارشم کلا تغییر کرد به خاطر اینکه یه دونه از چیزایی که میخواستم موجود نبود برا همین کلا عوض کردم سفارشمو چون باید همه جور میشد تا بتونم فعالتیمو اغاز کنم. حالا چون کنجکاو میشید میخواستم چیکار کنم میگم بهتون.

شغل شریف کفاشی یه عالمه کفشای خودمو میخواستم درست کنم. چون خیلی کفشام یه ذره کنارش چسبش باز شده. کفشامو اصلا نپوشیدم. بعد برا همین یه گیره نجاری سفارش دادم که برا کفاشی هم کاربرد داره با یه عالمه چسب کفش. ولی چسبش نبود منم گیره رو کنسل کردم. به جاش قیچی باغبونی سفارش دادم. حالا چه ربطی داش نمیدونم ولی خب اینو به شدت نیاز داشتم

حالا بگذریم بریم سراغ سخنرانی تولدم.

با اجازتون 38 سالگی :

خب از کوجا بگم. اینکه 38 سالگی دیگه نگران نباشد چون هیچ مدل خریّتی توی زندگیتون انجام نمیدید دیگه.

فک کنم دیگه عقل آدم 100 درصد کامل میشه از نظر من هر چی سن بالاتر میره زندگی دلپذیرتر میشه و بهتر. و اینکه نمیدونم چرا حس میکنم انرژی ادم خیلی زیادتر میشه

تصمیمایی که میگیرم خیلی خوبه یعنی بین انتخاب چندتا تصمیم ،بهترینش رو میگیرم و از این بابت خدا رو شکر میکنم.

قشنگ اینطوریه که ادم وقتی نزدیک 30 سالش میشه اصلا زیاد حال و حوصله نداره ولی برعکس وقتی نزدیک 40 سالت میشه خیلی حال و حوصله و انرژی داری نمیدونم چرا . یعنی الان حوصلم خیلییییییییییییییییییی زیاد شده .

یه چیز دیگم اینکه خیلی به ادم احترام میذارن یعنی میتونم بگم بیش از حد . دقیقا زیادی ادمو تحویل میگیرن غریبه و آشنا و فامیل. ادم به خودش شک میکنه . دقیقا میشی یه ادم به شدت قابل احترام که از این یکی خیلی خوشم اومده .

راستش بدیش هم اینه که چون میدونی چند سال دیگه 40 سالت میشه یه خورده آدم گیج میشه که سریعتر زندگیشو ببره به سمت هدفی که داره و اینقد معطل نکنه. من خب هدفم رو گفتم برا نوشتن و مطالعه ی بیشتر .

راستش به شدت رویایی تر شدم و تخیلی تر. یعنی از سالای قبلم هزاردرصد بدتر شدم توی این زمینه .

و چیز دیگه ای هم که شدت گرفته مسئولیت پذیریم هس . از کوچیکترین چیزا تا بزرگترین چیزا . هزار درجه بدتر شدم و دقیقا همه چیو درست و دقیق به عهده میگیرم و انجام میدم. یعنی توی بعضی موارد بقیه هم خیلی از دستم تعجب میکنن .

یعنی دقیقا توی 38 سالگی یه ادم کاملا بالغ و عاقل میشید.

یه چیز مهمتر از همه هم اینکه به هر سمتی که خودتونو وفق بدید همونطور میشید و باقی میمونید پس دقت کنید تا قبل 38 سالگی راه های مزخرف و منحرفی رو در پیش نگیرید. و تمام سعیتون رو بکنید تا قبل از این سن دست از عادتای مزخرفتون بردارید و ترک کنید حالا به هر روشی که هس. چون به ثبات میرسه و دیگه کار از کار گذشته. دیگه خیلی ضایع س که توی سن 38 سالگی شما عادتای بدی داشته باشید.

باید شخصیتتون رو به ثبات برسونید و یه ادم باشخصیتی رو از خودتون بسازید بین مردم. و بدونید که اگه تا 38 سالگی مجرد هستید این مسئله خیلی مهمتره و پس لطفا گند نزنید تا قبل این سن

خب این بود از سخنرانی 38 سالگیم . امیدوارم اگه سنتون کمتره از من هس این حرفا رو جدی بگیرید و زندگیتون رو واسه 38 سالگیتون بسازید .

حالا بریم سراغ حرفای دیگه.

قرار بود کتابایی که خریدم رو بهتون نوشون بدم و در موردشون بگم.

راستش من هنوز نخوندمشون وقتی بخونم دقیق تر برا همه میگم. من خیلی افسانه ها رو دوس دارم و کلا دنیاهای فانتزی و تخیلی. و موجودات تخیلی و افسانه ای. بینهایت دوس دارم و از شنیدن داستانای افسانه ای اصلا سیر نمیشممممممممم .

قبل از هر چیز میگم که اون کتاب قبلی رو که معرفی کردم حتما بخرید حالا نه همشو میتونید هر جلد رو جدا بخرید خیلی قشنگه شاد میشید از خوندن داستاناش. احساس خوبی به ادم دس میده بعد از خوندنشون.

راستی قبلش بگم یه کتاب دیگم سفارش دادم بعد از همه اینا اومد عکسشو نگرفتم بعدا میذارم اون یکی رو هم.

اول دوتا جلد کتاب رو بهتون معرفی کنم فک کنم دوتا جلد دیگم هس چون توی توضیحاتشون موقع انتخاب دیدم که نوشته هر جلد رو میشه جداگونه خوند نیاز نیس همه رو به ترتیب بخونید مث نارنیا که چند جلد هس ولی هر کدوم رو میشه جدا خوند داستاناش به هم پیوسته نیس. وای گفتم نارنیا، اگه بدونید که کتاباش یه دنیا فرق داره با خود فیلمش .

اینم دوتا جلدو کتابی که گفتم جلد پشت کتاب موضوعش رو نوشته و فهرستش رو هم من براتون گذاشتم که ببینید چیا هس

یه کتاب دیگم اسمش دیو ها هست که خیلیییییییییی دوسش دارم

اینو هم حتما بخونید داستاناش خیلی قشنگه. مجموعه داستان هس. بعد اینکه از اینم جلدای دیگه ای هس که من فعلا پولشو ندارم بخرم گذاشتم برا وقتی پولدار شدم بقیه کتابایی رو که میخوام بخرم .

میرسیم به کتابای نیل گیمن.

من کلا میخوام تمام کتابای نیل گیمن رو بخرم دفعه قبلی خیلی کتاباشو خریدم که اونا 300 صفحه به بالا بودن اینبار فقط همین کتاباش رو موجود داش. دوس دارم تمام داستانایی رو که گفتم بخونم حتی ساده ترینشون رو. عاشقشممممممممممم . نیل گیمن رو به طرز عجیبی دوسش دارم نمیدونم چرا یه حساس خاصی بهم میده. ادم خیلی خاصیه. واقعا بعضیا خیلی خاص و دوست داشتنی هستن .شخصیت خیلی بزرگی داره و کاشکی من میتونستم از نزدیکش ببینمش

این کتاب هم از نیل گیمن هس عجیب و هیولاهای یخی.

اینم کتاب دیگه ای هس از نیل گیمن. اسمشو شنیده بودم توی صحبت های خودشم یه قسمت از این کتاب رو بهش اشاره کرده بود خیلی دلم میخواس ببینم داستانش چطوریه. دوس داشتم . بیشتر از نظر من یه تلنگری بود به بزرگترا تا بچه ها. مخصوصا پدرها که عین مجسمه توی خونه نباشن .دقیقا اینو میخواس بفهمونه به پدرا.

اینو چون خیلی کنجکاو بودم همون روز که به دستم رسید خوندمش .

کتاب بعدی هم چون به شدت عاشق هابیت و ارباب حلقه ها هستم کتاب هابیت رو هم خریده بودم و هزار هزار بار بهتون میگم کتاب هابیت اون انتشاراتی که من خریده بودم رو بخرید حتما . چقدر خوشگله کتابش تصویراش و داستانش و اینکه اینو بدونید که هیچ فیلمی مثل کتابش نمیشه و مطمئن باشید کتابی که از روش فیلم رو ساختن هزار برابر جذاب تر از فیلمش هس.

این کتاب برام جذاب بود چون نویسندش خارجی بود با توجه به عنوانش

اینو جزو کتابایی بود که تا دیدم صد در صد بدون هیچ شکی خریدمش

این کتاب رو با توجه به فانتزی بودن و داستان قشنگی که داره و توی اینترنت در موردش که جستجو کردم دیدم خیلی قشنگه داستانش برا همین خریدمش. قیمتی هم فک کنم نداش.

این کتاب هم جزوداستان های کلاسیک هس نمیدونم دو تومن بود یا سه تومن داستان قشنگی داش تعجب کردم مثلا پول چیو گرفتن . البته جیبی هس اندازش. ولی حالا هر چی. اخه یه ورق سفید هم بخری چندبرابر اینه قیمتش .

اوخی حالا برسیم به کتابای عشقولی که به شدت دوسشون دارم .

یکی از بچه های وبلاگ بهم گفته بود کتاب ماتیلدا هم خیلی قشنگه ولی راستش من دنبالش که گشتم دیدم قیمتش زیاد بود نسبتا. راستش من کتبایا اصلی رو که میخوام بخرم قیمت بالایی دارن بعد باقیمونده پولم هر چی تهش موند باهاش اینا رو میخرم .

کتاب آرتور رو که هر مدلشو چاپ کنن من میخرم. یعنی دیوونه آرتورم

اون خواهر بدجنسش که خیلی دوسش دارم

این جلدش مخصوصا که برا باغبونی هم بود که حتما میخریدمش که انتشارات سبز فک کنم چاپ کرده فقط همین یه جلد رو از سری داستانهاش. خیلی خوشگله. برگه های گلاسه داره و صدبار میخوام پشت سر هم بخونمش اینقد دوسش دارم

خب یه سری کتاب نوستالوژی دیگم خریدم ولی خیلی دیگه سخت میشه درست کردن عکسا بذارید با یه کتاب دیگه که سفارش دادم با اون براتون میذارم. اونا هم خیلی هستن دیگه زیاد طولانی میشه این پست. حرفای دیگم میخوام بزنم اخه

یه چیز خیلی عجیبی که دیدم توی اینترنت به صورت اتفاقی توی سایتای خارجی در مورد نادال داشتم همینطوری مطلب میدیدم که به یه چیزی برخوردم و اینقددددددددددددددددددد تعجب کردم که تا صبح همینطوری بودم.

پیکه رو که میشناسید کیه؟ جناب پیکه، بازیکن تیم فوتبال بارسلوناس. شکیرا هم که همون خواننده س که میدونید زن پیکه هس و دو سه تا بچه دارن. بعدش اینا چند وقتیه که از هم جدا شدن بعد از فک کنم 15 16 سال. اینا هیچی. چون کلا از جفتشون همیشه بدم میومده چه برسه دوتا کنار هم .

جالبیش اینه که این شکیرا با ناداله رافائل نادال قهرمان تنیس جهان. من به شدت طرفدارشم. خاک تو سرت رافائل اره خلاصه. هیچی همینو میخواستم بگم

خب یه مطلب دیگه اینکه در مورد فیلم خواستم بهتون بگم :

که کسایی که طرفدار سیلوستر استالونه هستن

یه سریال خیلیییییییییییییییییییییییییی بانمک و قشنگ و جذاب و خنده دار بازی کرده به اسم پادشاه تالسا . خیلی خوشگله حتما ببینید واقعا ازش لذت میبرید مثل تمام فیلمایی که بازی کرده واقعا دوست داشتنیه. من همیشه منتظر فیلماش هستم .

خب دیگه برم عکسای دیگم گرفتم خیلی اماده س برا موضوعات دیگه ولی خیلی طولانی شد خسته شدم باشه واسه دفعه ی بعد.

شبتون بخیر و یا علی

[ یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 0:6 ] [ هرمیون ]

یکی دو ساعت دیگه اپ میکنم

[ شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ ] [ 22:45 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic