|
جادوگري | ||
|
بلاخره زنده موندم این پست رو ارسال کردم سلام الان چهارشنبه شب هس ساعت نزدیکای 9. فعلا گفتم یه کم بنویسم که فردا هم بتونم بیشتر بنویسم تا حتما بتونم پست کنم. اگه بخوام از این روزا بگم نمیدونم والا که چیشو باید بگم. راستش این تابستون خسته کننده ترین تابستون بود هیچی هم ازش نفهمیدم . دقیقا برعکس چیزی که فکر میکردم واسه تابستون که بشینم فقط کارای خودمو انجام بدم چون تیو گرما هیچ کاری نمیشه کرد، دقیقا همه کاری انجام دادم جز کارای خودم توی گرمترین تابستون این چند سال اخیر تصمیم گرفتم که خیلی برنامه ریزیام واسه چشم اندازهای آینده نباشه همین تا دو سه روز آینده رو برنامه ریزی کنم . اینطوری خیلی سنگین ترم راستش از بس که چسب رازی گروون شده و وقتی هم میخوای استفاده کنی اصلا نصفش هوا هس گفتم یه حرکت استراتژیکی انجام بدم و برم یه دستگاه چسب حرارتی بخرم خلاصه که یکیشو خریدم البته ارزونش رو خریدم که اگه یه وقتی زدم نابودش کردم دلم نسوزه. چون تا حالا ازش استفاده نکردم این دستگاه چسب حرارتی که خریدم
چسبشم خریدم . ولی راستش فکر نیمکردم اینطروی باشه که تا زمانی که توی برق هس کم کم ازش چسب میاد. ولی خب در هر صورت بازم میصرفه . خیلی باحاله . ادم خوشش میاد باهاش هی کارای هنری بکنه حالا فعلا امتحانش کردم ولی فردا حتما یه چی باهاش درست میکنم یه خورده هم باهشا کرده باشم ببینم زرتی نسوزه دستگاه یا یه چیزیش نشه. یه هفته مهلت تست هس. چون از اینترنت خریدم. یه چیز خیلی دوست داشتنی هس. امیدوارم تو ذوقم نزنه و هی باهاش کارای خوشگل بکنم خب اگه چیزی فردا باهاش درست کردم حتما براتون عکسشو میذارم سلام امروز جمعه س. به احتمال 99.99999 حتما ارسال میکنم شب، ولی صداشو درنمیارم چون میخوام برم باغبونی کنم میترسم اینقد خودمو داغون کنم که از خستگی جونم دربیاد. یه کارای واجبی دارم دیروز نصف درخت گل محمد صلی الله علیه واله والسلم چون هر بار هم که میخوام هرسش کنم کلی ازش کتک میخورم بدترین هرسی واقعا همین هرس گل محمدی هس. البته ازاین شاخه زن های بزرگ داشته باشیم خیلی خوبه. یه دونه میخوام بخرم ولی فکر نکنم اینقد بزرگ باشه چون بزرگاش از یه تومنهم بالاتره قیمتش خب ببینم اگه از باغبونی وقت کردم و سالم موندم براتون عکس میگیرم اگه چیزی که قابل عکس گرفتن باشه.میخوام کلی گلدون درست کنم و بذرای مختلف بکارم. بذر گل نه. بیشتر بذرای بزرگ و هسته های میوه مث انگو هلو گردو از این چیزا. کاشکی موفق بشم یه بار انگور کاشتم بزرگ شد وقتی جابجاش کردم خشک شد. توی وبلاگ هس خیلی سال پیش بود برگای بزرگ یهم میداد. اینبار میخوام چندتا گلدون با خاک ارّه ی بیشتری درست کنم رطوبت زیادی میخوام این موقع از سال چون هنوز گرمه. ولی خب نه به شدت قبل. بعد یه کم هم جابجایی تور گذاشتن و از این چیزا. خیلی باید هی پله بالا پایین برم واسه بالکن پائین چون توی طاقچه ی بالای باغچه های بالکن پایین همه چیزایی که میخوام هس بعد به مهندس گیاهپزشکی زنگ زدم و کلی راهنمایی گرفتم که باید کلی هم کود بخرم برا درختا. الان پول ندارم یه چند وقت دیگه سفارش میدم. دیگه اینکه این از کارای باغبونی. خب بذارید حالا کتابایی که خریدم رو بهتون بگم چیا هستن کتابی که خیلی میخواستم بخرم و میترسم چاپ قبلش تموم بشه و بره چاپ جدید و خیلی گروون بشه این کتاب بود. میراث اوریشا
صفحاتش خیلی زیاده 600 صفحه س. من کتابایی که صفحه زیاد دارن رو دوس دارم بخونم چون دلم نمیخواد یه داستانی زود تموم بشه کتاب بعدی که واااااااااااای لحظه شماری میکنم بخونمش کتاب راه شیطانی هس خیلی جالب و ترسناکه ولی گذاشتمش توی یه فرصت خیلیییییییییییی خوب و دلچسب بخونمش
توی یه شب زمستونی که قشنگ بترسم کتاب بعدی دختری به نام فاجعه کتاب قشنگیه
بعد کتاب ایلیکا اینم قشنگه . از این کتابای هیجانی هس تحسین شده توسط نیل گیمن
سلام .امروز شنبه س اعصابم خیلی خورده شاخه های خیلی ضخیم و پر از تیغای ناجور .فقط میشه ارّه کرد با قیچی باغبونی و هیچی کنده نمیشه فقط باید ارّه کرد. به خدا دیروز کمر و گردنم داغون شد. دیشب دستام شدید درد گرفته بود اصن خوب نمیشد داشتم از درد میمیردم. دیگه هر چی هم از خواب پامیشدم انگار یه سوزن تیز رو توی انگشتام فرو میکنن. به خاطر دیسک گردنمه دیروز همچین یه شاخه ی کلفت گل برگشت خورد به پام با تمام تیغایی که داش توی پام فرو رفت اینقد درد داشت که نگو. اعصابم بهم ریخت گفتم فردا حتما اینو از ریشه میکنم دیروز تا میتونستم ریشه هاشو ارّه کردم. وای باورتون نمیشه ریشه داشت به چه صخامتی. خیلی عجیبببب. اصن به خدا مُردم تا فقط ریشه ارّه کردم. ادم فکرشم نمیکنه همچین چیزی رو ببینه. چندتا از هر طرف رفته بود. امروز به بابام الکی گفتم که مهندس کشاورزی گفت درخت گل رو از پای درختای دیگه دربیار. اوووووووووووه اینو گفتما اینقد با داد و بیداد هی چیزی گفت. میدونستم اینطوری میکنه ولی باید انجام میدادم اعصابم خورد شده به خدا. دیشب داشتم جون میکندم از درد و له شدن. نمیدونید چه بلایی سرم اومد. چقد زجر کشیدم .از اذوون مغرب که اومدم از حیاط ، دستام میلرزید تا اخر شب. اینقد سخت بود و زجرآور. خلاصه که امروز از دست این گل خودمو راحت میکنم سلام امروز یکشنبه س ببینم امروز ارسال میکنم بلاخره یا نه دیشب اصلا اینترنت وصل نشد منم رفتم خوابیدم از خدا خواسته هنوز گل رو درنیاوردم میخوام عصر بابام نباشه اینکارو بکنم سلام و بلاخره دوشنبههههههههههههههه باورتون میشه چند روزه بدترین بلاها رو سر خودم اوردم واقعا دیروز مطمئن بودم اپ میکنم ولی اینقد حالم بد بود از انرژی که برا این گل گذاشتم که ساعت 6 عصر گرفتم دراز کشیدم و تکون نخوردم از حال بد تا امروز صبح دیگه. اذوون صبح هم که پاشدم حالم بد بود لرز داشتم یه کم ،تب سنج گذاشتم شکر خدا تب نداشتم بازم خوابیدم تا 9 و نیم که حالم خوب شد دیگه خب عرضم به حضورتون که دیگه مشغول کاشتن بذورات هستم . فعلا دیگه چیزی میکارم . از باغبونی بیایم بیرون دیگه دارم دگرگون میشم فردا دیگه نقاشیمو ادامه میدم اون خونواده ی محترم گرگا رو . بعدشم یه ذره کارای هنری بکنم با تفنگ چسبی عزیزم خب دیگه بهتره ارسال کنم تا نکشیده به اون هفته راستی جناب خاطره اون سه نقطه که گذاشتید رو تکمیل بفرمایید با تشکر [ دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 19:36 ] [ هرمیون ]
|
||