|
جادوگري | ||
|
اول اینکه عکس کتابایی که گذاشتم زیاده ،سرعت اینترنت کمه چندتاش واسه خودم باز شد. بعد اینکه با تبلت عکس میگیرم اگه زوم توی عکسا واضح نیس دیگه ببخشید .تا سال دیگه که گوشی بخرم سلام امشب حتما پست میکنم چون برنامه ریزی کردم. از یه سایت که چیزامو سفارش دادم نصفش که کنسل شد فقط بازیامو فرستاد. کامپیوتر جدیدمو هم که ندارمش فعلا باهاش بازی کنم بعد نمیدونم بهتون گفتم یا نه که مهندس کامپیوترم وقتی کلا کیس رو براش ببری یه برنامه نصب میکنه که وقتی خونه باشی مشکلی داشته باشی وصل میشه به کامپیوترت بعد مشکلشو حل میکنه . حتی زنگ زدم و هماهنگ کردیم که وصل بشه وارد کامپیوترم شد و بازم حل نشد بعد دیگه کیس رو مجبور شدم بهش بدم گفتم شاید کارت اشکال داره به مادربرد نمیخوره. که همینطورم شده انگاری.الان یه هفته س ندارمش چون اینترنت قطع شده یه برنامه باید دانلود کنه از سایت خود کارت، من دارم ولی بابام نمیبره بهش بده این بازیایی که سفارش دادم نمیدونم چطوری هستن فک کنم جالب باشن.
چیز دیگه ای که سفارش دادم کتاب بود که بهتون گفتم. همش از نیل گیمن
جلد ششم اسرار نیکلاس فلامل جاودان رو دارم تموم میکنم بعدش اینا رو میخونم . وای خیلیییییییییییییییییییی هیجان دارم برا خوندنشون. دیوونشونم اینم ماگ خوشگل جادوگریم
هنوز دلم میسوزه برا شلوار لی خوشگلم. اونبار که شلوار لی جدید خریدم بعد من از واتس اپ انتخاب کردم سایزمو هم گفتم به بابام که بره بگیره بعد بابام گفت شلوارتو بده اینطوری بهتره وقتی که اومد بابام شلوارمو خرید گفتم شلوار قبلیم کو؟ گفت بهت دادم گفتم واااااااااااااااااای شلوارمو گم کردییییییییییییی الانم که لاغر شدم شلوار جدیده بزرگه برام اصلا خیلی شدید لجم گرفته . باید بشینم اندازش کنم. یه گونی نون خشک چند وقته گوشه حیاط گذاشتم که بابام ببینه زودتر برداره ببره. تا چند ماه این گونی کنار حیاط بود هی منم حیاط میشستم هی اینور اونور میکشیدم هربارم به بابام میگفتم کمرم درد میگیره سنگینه اینو بردار ببره .هزار بار توی روز میره بیرون. اعصابم خورد شده از دست اینکه یه کار کوچولو هم توی خونه نمیکنه خلاصه چند روز پیش بابام دو روز رفت اصفهان، منم شرایط رو مهیا دیدم بعد گونی رو اینقدم سنگین بود گذاشتم کنار دیوار و اومدم .یه ماشین شاسی بلند هم داش میومد از ته کوچه من سریع اومدم توی خونه گفتم نگن چه بی کلاس نون خشک دارن گفتم بهتون در جریان باشید که اینطوریاس خب حرف که خیلی دارم ولی خیلی خوابم میاد ببخشید دیگه. شبتون بخیر باشه یا علی [ یکشنبه سوم مهر ۱۴۰۱ ] [ 21:55 ] [ هرمیون ]
|
||