جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

تبریک سال نو،یادم نبود که نباید تبریک گفت

سلام شب قدر و التماس دعای فراوان.

امسال چطور بود؟ خدا رو شکر

واقعا در مورد امسال همینو دارم بگم . وقتی میخوام بگم ازش تو فکر میرم همه ی روزایی که به سختی گذروندم. اینقد عمیق تو فکرش میرم که نمیتونم بنویسم اصلا در موردش نوشتن سخته. و همچنان هم سخته.

فقط میتونم همینو بگم که دنیا خالی از آدم هس. چون هیچکی همراهت نیس و فقط خودتی.

باید زندگی کنی و رو حساب این بذاری که هیچ کسی کمکی بهت نمیکنه پس از اولش باید برنامه ریزیت رو حساب اینکه فقط خودتی و خودت باشه و رو هیچ کسی دیگه حسابی باز نکنی.

من کلا تمام تلاشمو کردم که این قانون رو لغو کنم و بگم تو دنیا همراهیت میکنن ولی اینطوری نیس. حتی توقع ساده ترین همراهی رو هم از کسی نداشته باشید و زندگیتونو با محوریت خودتون تنظیم کنید و آیندتون رو بر طبق همین برنامه ریزی کنید.

و صد در صد آدمای زندگیمو گذاشتم تو حاشیه. (خونواده مننظورم نیس)

دقیقا فهمیدم از قبل واسه همه چی فکر کنم واسه همه چی آینده نگری کنم و قوی تر باشم و واقعا بنا رو برا این بذارم که دنیا خالی از آدم هس و هیچ انتظاری از هیچ کسی نداشته باشم.

یه شعر رو کلا امسال همش تو ذهنم میومد در صورتی که خیلی سال پیش شاید همون 20 سال پیش که تازه وارد نت شدم اینو دیدم و خوشم اومد کپی کردم توی ورد و نگهش داشتم ولی دیگه این همه سال یادم نبود.

مرد اگر نیس در این شهر ولی کوه که هست

تکیه بر کوه کن و تکیه به نامرد مکن

خدا ، بهترین دوستی هس که پیدا کردم. و تصمیمی که گرفتم این بود که به هیچ کسی و به هیچ دوستی وابسته نشم کلا اگه خیال راحت و آرامش و شادی رو میخوام همه رو از مرکز مغزم بیرون کنم.

وقتی با کسی حرف میزنم شاید بیشتر از 90 درصد حرفامو نمیزنم و تو دلم میگم هر چی کمتر حرفای دلمو بزنم بهتره و خوشحال ترم ،وقتی با حرف کسی موافق نیستم و ناراحت میشم ، واکنشی نشون نمیدم به رو خودم نمیارم چون تو دلم میدونم احساس واقعیمو بگم چه فرقی میکنه؟!!! به ظاهر موافق میشم ولی قلبم یه راه دیگه میره.

کلا همش همینه: زندگی بدون دردسر

عادت نکن ، وابسته نشو ، توقع نداشته باش . اینطوری شادی، زندگی خوبی رو داری و موفقی. وقتی اینجوری باشی دیگه ناراحتی و دلخوری باعث متوقف شدن زندگیت و عقب افتادن از زندگی و موفقیتت نمیشه. وقتت به غم و فکر و ناراحتی نمیگذره. زندگیتو با همون سرعت پیش میبری . فکرت رو وقف آیندت و پیشرفتت میکنی . پیشرفت همیشه چیزای بزرگ نیس. همین که تو مشکلاتت قوی بری جلو و حلشون کنی خودش پیشرفته. این یه فکر باز میخواد ،ذهنت باید از آشفتگی دور باشه.

هر کسی رو به اندازه ی خودش باید توی زندگی جا داد. وقتی برا کسی مهم نیستی خب توام اونو به همون اندازه توی زندگیت مهم بدون. اینطوری تمرکزت رو از دست نمیدی و به زندگیت میرسی.

میدونید حرفم اینه آدما رو دوست داشته باشید ولی حد دوست داشتنتون رو بروز ندید، پشیمون میشید چه هم کلاسی چه دوستت چه غریبه آشنا . واسش آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی کن ولی به روش نیار تو خفا واسش دعا کن ولی فاصله بگیر به زندگیت برس تمرکزتو از رو آدما بردار.

نمیدونید چقد آدم انرژی نهفته داره که به خاطر غم و ناراحتی این انرژی ها صرف نمیشن و هدر میرن توی غصه خوردن .

و من بینهایت خوشحالم که دنیا پر از گیاه و پرنده س و نمیدونید چقد از این بابت خوشحالم .معرفت گیاها بیشتره. وقتی به گیاهی محبت میکنی به خدا انگار بعد از چند وقت با گل دادنش ازت تشکر میکنه . وقتی بذر گلی رو میکارم و بعد از چند ماه گل میده چندین بار توی روز میرم گلشو نگاه میکنم و امکان نداره بوسش نکنم توی حیاط بودم بابام اومد تو حیاط گفت داری کیف میکنی با گلا و درختات گفتم بیا ببین چقد خوشگلن این شاخه درخت بادووم چقدر خوشگله آخه چقد نازه بعد شاخه رو گرفتم بوسش کردم بابام گفت ای جونم . اشک تو چشماش جمع شد گفت از بس زحمتشونو کشیدی. گفتم نه اصلا اینکه اینقد زنده هستن و خودشونو نشون میدن عجیبه . قشنگ معلومه خدا اینا رو گذاشته باهاشون شاد باشیم. اصلا بذر ، عجیب ترین چیز توی دنیاس. یه دونه ی خشک که حتی ریزترین هم شاید باشه ولی خدا اینو گذاشته برا ما که هر جایی خواستیم ببریم با خودمون و همونجا کنار خودمون بکاریم و پرورش بدیم و بعد سبز بشه نگاش کنیم و شاد بشیم.

سبز شدن یه بذر عین معجزه س.

در کل میخوام بگم خدا توی دنیا شادیای زیادی گذاشته که فقط باید فکرمونو از چیزای دیگه بگیریم تا اونا رو بتونیم ببینیم و درک کنیم.

از هیچی تو زندگیتون ناراحت نباشید دلتون نگیره از بنده های خدا دلگیر نشید خدا همیشه هس و همیشه خودشو توی زندگی نشونمون میده و میگه منو داری ، بی خیال بقیه.

مهم نیس اگه قراره توی مشکلاتی که ممکنه پیش بیاد تنها باشی ، مهم نیس اگه قراره توی لحظه های سختت دلگرمی نداشته باشی

اینو همیشه بگو به خدا وقتی بنده های خدا رحمی ندارن

ویدئو رو ببین

وقتی بنده هات مهری ندارن

خدایا ! با من در همه احوال مهر ورز باش

و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر

خدایا پروردگارم جز تو که را دارم

تا برطرف شدن ناراحتی و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم

https://imgurl.ir/viewer.php?file=t29357_komeil.mp4

[ چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:43 ] [ هرمیون ]

شاید اپ کردم امشب...شاید....

[ چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:40 ] [ هرمیون ]

بچه ها اینو سریع درست کردم واسه عید

تخم مرغ رو به صورت برجسته با استفاده زا دستمال کاغذی رنگ کنید خیلی قشنگ میشه

سلام سعی میکنم بیام و سخنرانی کنم ولی نمیدونم چرا نمیشه. یه خورده حالم خوب نیس. ولی تمام سعیمو میکنم بیام.

ببخشید چند روز هس خیلی خستم ولی میام حتما . چون خیلی دوس دارم وبلاگاتونو بخونم چند تا رو میخونم هر روز ولی با اینکه دلم یمخواد پیام بذارم ولی واقعا خسته بودم. شرمنده

خب فعلا یا علی تا بعد

[ چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 18:6 ] [ هرمیون ]

اینقد که این قشنگ بود من درست کردم شما هم ببینید

دوست داشتید درست کنید اصن اینقد شبیه خودش میشه که قلبم میریزه نگاش میکنم

من درستش کردم گذاشتم رو طاقچه کنار کتابام. کتاب خود هری پاتر

سلام امشب اینقد حرف داشتم بزنم یعنی از صبح تا حالا دلم میخواس وقتم آزاد بشه بیام حرف بزنم باهاتون.ولی اینقد الان خستم و خوابم میاد که نگو اصلا نمیتونم حتی بشینم رو این صندلی. دارم میفتم .

واقعا داره عید میشه ها خدایا شکرت . اصلا بهش نمیاد یه خوردم خیلی گرمه هوا پنکه روشنه اصلا نمیخوره که بهار باشه و عید باشه خیلی وقت هم هس درختا سبز شدن و گل و این حرفا، نمیدونم چرا اصلا حس بهار ندارم بیشتر حس تابستون دارم .

700 تومن تراکنش داشتم ناموفق. از دیروز تا حالا اعصابم سر این خورده. پس کی برگشت میخوره 24 ساعت گذشت حالا بشینم 48 ساعت بشه؟چیکار کنم؟ حوصلمم نمیرسه .

میدونید فیلم گرفتن واستون خیلی لذت بخش شده واسم اینکه میگید دوس دارید فیلمامو خیلی ذوق میکنم . دوس دارم یه سره فیلم بگیرم ولی واقعا هم وقت نمیشه زیاد هم اینکه ادیتش خیلی سخته،انرژی زیادی میخواد .کاشکی راحت تر بود . ولی با همه ی اینا واقعا دوس دارم اینکارو. امیدوارم هربار بهتر قبل بشه .موضوع هم خواستید بهم بگید واسه اینکه چه فیلمی بگیرم.

خب دیگه ممنونم شبتون بخیر و سلامتی و یا علی .

[ دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:12 ] [ هرمیون ]

یه کتاب که چندین داستان اسطوره ای و افسانه ای داره

بینهایت قشنگه،یعنی من قول تضمینی میدم که دوس دارید این کتاب رو

یه قسمتای صحبتای خود نیل گیمن که نویسندش هس رو گذاشتم در مورد همین کتاب هس که میگه از بچگی با این اسطوره ها آشنا شد از یه کتاب مصور که تو سن 7 سالگی میخونده.

من برا این فیلم سه تا برنامه فیلمسازی رو باز کردم و استفاده کردم کلا برا فیلمایی که زیرنویس میدم بهشون خیلی برنامه باید استفاده کرد ولی خب خیلی دوس دارم بسازم و شما ببینید و نظرتونو بگید بهم .

این هم جلد سوم کتاب رنگ آمیزی هری پاتر بود گفته بودم حتما سه جلد رو میذارم

کل صفحات این جلد رو هم نشونتون دادم خیلی قشنگه اگه صد جلد هم بود من میخریدم اینقد خوشم میاد

گفتم فعلا اینا رو واستون بذارم ببینید بعدا بیام سر فرصت صحبت بنومایم. حالا اگه امشب نشد دیگه ببخشید .

یه کوچولو اوضام قاتی پاتی و شلوغه. چون دیر هم حقوق دادن چهار پنج روز دیرتر برا همین خیلی قاتی شد همه چی. پس فعلا یا علی تا یه خورده مغزم جا خود بیاد .

[ یکشنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 14:47 ] [ هرمیون ]

این دوتا فیلم اماده شده ببینید . اولیش فیلم گلدونای شب بو هس که الان بزرگ شدن یه سری دیگم فیلم میگیرم از گل دادنشون.

فیلم دومی طریقه ریشه درا کردن نعناهای یکه تیو سبزی خوردن هس خیلی خوبه ببینید اینقد راحت میتونید نعنا رو زیاد کنید توی خونتون. مخصوصا که نعناها خودشون هی گسترش پیدا میکنن و توی زمین راه میرن و زیاد میشن.

خب این فیلم اول از شب بوها و گلدونایی که کاشتم

اینم آموزش کاشتن شب بو و ریشه دار کردن نعنا

سلام . امروز خوراک سبزیجات درست کردم همون لوبیا سبز و هویج و سیب زمینی و اینا با گوشت و پیاز سرخ کرده داخل زودپز . بعدش دیشب سرم درد میکرد ساعت 7 یه ژئوفن کامپاند خوردم بعد یه ذره بهتر شدم دوباره ساعت 3 بیدار شدم سرم درد میکرد یه کدئین خوردم اصلا یه ریزه هم تاثیر نذاش . بعد خوابیدم نزدیک اذوون پاشدم سرم منفجر شد یه ژئوفن کامپاند دیگه خوردم الان 70 درصد بهترم.

درختایی که شهرداری میداد رو نیاوردن امسال بازی دراوردن و زنگم زدن که خودت بیا بگیر اونم کجا یه جای خیلی دور. قشنگ معلوم بود نمیخواستن بدن این مسخره بازی رو دراوردن . پارسال اوردن در خونه دادن.

دیگه اینکه هنوز حقوق بازنشسته ها رو ندادن 4 رو گذشته نمیدونم یا 5 روز .

کلا دو سه روزه پشت سر هم حالگیری میشم .

یه چیز دیگم که اصلا فکرشم میکنم حالشو ندارم سمپاشی درختای بادووم هس . ازش فیلم میگیرم ببینید قشنگ باید یه نایلون رو خودم بکشم چون همش برمیگرده رو سر و صورت ادم . فقط خوشحالم که سمپاش بزرگ دارم.

هم کلاسیام داشتن حرف میزدن واسه خرید لباس، یکیشون همچین گفت که یه جا تخفیف خود بود یه دامن خریدم یک و سیصد یه کت خریدم یک و دویست. بعد حالا عکسشو دیدم چی بود؟!!! یه دامن صاف مشکی دقیقا عین کیسه که میخواید بدوزید بعد یه کش توش کنید ،این دامنش هیچ چیز خاصی نبود یه مستطیل کش دار، بعد کتش، یه کت خیلی کوتاه تا بالای کمر و استین کوتاه هیچی نبود.

با یَک ذوقی هم گفت شمام میخواید واستون بخرم، بهش گفتم عچقم من هر چی پول گیرم بیاد خوراکی میخرم میخورم خیلی شادترم .لباس نمیخوام همین لباسامم خوبه حالا شاید بگید شکمو هستم ولی نخیرم من با خوراکی خیلی خوشحال تر میشم تا با لباس بخرم و بیارم پای تلویزیون و بشینم یه فیلم سینمایی جدید ببینم اصلا یه وضی کیف میکنم .

بعدشم من لباس بخوام میدوزم عمرا برم اینقد پول بدم خیلی هم خوشگل تر میدوزم هر مدلی که دلم بخواد. اخه چیه یه کیسه مشکی کش دار حیف که اصلا اهل خیاطی کردن نیستم وگرنه میگفتم اینو میگفتی من بدوزم واست یک و نیم بهم میدادی . ولی اصلا حوصله خیاطی کردن ندارم فقط خیلی هنر کنم حوصله به خرج بدم واسه خودم بدوزم. هیچ وقت خیاطی رو دوس نداشتم ولی خیاطم .

خب فعلا این پست رو داشته باشید تا دوباره تشریف گلمون رو بیاریم یا علی و به خطار پیاماتون خیلی ازتون ممنونم .

[ جمعه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 15:33 ] [ هرمیون ]

چند سال پیش بود تقریبا خیلی سال پیش که من درست کردن عکس سه بعدی رو یاد گرفتم اینقدم دوس داشتم که یه سری هر چی بود رو برمیداشتم سه بُعدیش میکردم. خیلی قشنگه یعنی یه بار هم هس درست کنید ببینید چقد ازش لذت مییبرید

خیلی خیلی راحته و دوست داشتنیه

سلام بلاخره امروز رفتم پنکه اوردم وااااااااااااای از گرما پخیدم به خدا .

خدایی اخه یعنی چی بلاگفا شکلکا رو برداشته از بخش مدیریت. الان باید خودمون جدا جدا آدرس بزنیم . خب یعنی چی؟ نه به پارسی بلاگ که هزار مدل شکلک داره نه به ما، که همین سه چهار تا دونه شکلک رو هم برداشتن . فک کنم کم کم کل وبلاگا هم حذف بشه و خیلی آرووم و بی صدا هممونو بیرون کنن والا خب.

خلاصه که امروز پنکه آوردم دو ساعت شستمش تمیزش کردم دستمم بُردیم باهاش . الان در جوار باد پنکه استم و بسی خنک گشتم .

هر شکلکی که میذارم یه فحش میدم .چون خیلی سخته اینطوری.

فیلم بعدیمو از تمام گلدونام گرفتم یه کوچولو توضیح هم دادم که اگه دوست داشته باشید هر کدوم رو بکارید به دردتون میخوره .در اصل دوتا هس اولیش موقع کاشتنشون فیلم گرفته بودم دومیش از الانشون . باحاله خیلی صبر کردم واسه فیلم اولی چون میخواستم همزمان با گل دادنشون اون فیلم رو بذارم تقریبا 6 ماه پیش گرفتم.

این عکس فیلم هس هنوز فیلمی گذاشته نشده ها

روش کلیک نکنید

عکس یه قسمتی از فیلم هس

امروز رفته بودم بهشون سر بزنم توی باغچه گلبرگ خیلی ریخته بود داره چغاله میشه شکوفه ها، گلبرگا دیگه همه دارن میریزن خیلی قشنگه موقع ریختنشون یه چغاله ریزی هم ته شکوفه دراومده

و همچنان بهتون توصیه میکنم چغاله ها رو نخورید همشون سمپاشی شدن الان درختا پر شته شدن و منم میخوام چند روز دیگه سمپاشی کنم پس جدی بگیرید، اصلا امکان نداره سمپاشی نشن چون رشد نمیکنن سمپاشی بعد از 4 ماه از گیاه حذف میشه ولی چغالهها رو یه ماه دیگه از درخت جدا میکنن و صددرصد سم داخلشون هس

شب بوها زیر نایلون دارن گل باز میکنن هوا ابریه من نمیتونم نایلونا رو بردارم

خب دیگه اون دوتا فیلم رو باید با هم بذارم سعی میکنم پس فردا آماده بشه دوتا با هم جالبن طرز کاشتنشونم یاد میگیرید

پس فعلا شبتون بخیر و یا علی

[ دوشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:12 ] [ هرمیون ]

امشب می آیم همچون باران بی صدا

خدایی اصلا اهل این شعرا و متنا نیستم .

باروون صدا داره که :|

خلاصه اپ میکنم امشب

[ دوشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 16:31 ] [ هرمیون ]

سلام یه چیزی میخوام آمزوش بدم خیلی باحاله خودم خیلی دوس داشتم وقتی یاد گرفتم البته چند سال پیش بود.

فیلم آموزشش رو گرفتم ولی سرم خیلی درد میاد نمیتونم الان آمادش کنم ادیتش خیلی کار داره.

ولی خیلی خوشگله خیلی دوسش دارم، خیلی هم دسو داشتم امروز حتما بذارم ذوق خودم بیشتره :)

واقعا که تو روح بلاگفا که برداشت این شکلکای بخش مدیریت رو حذف کرد توی وبلاگ علیرضا خان گفتم :) امیدوارم برگردونه شکلکا رو اخه چرا واقعا؟!!! این چه کاری بود کرد آخه

[ شنبه هجدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 16:45 ] [ هرمیون ]

بچه ها شکلکای بخش مدیریت کجاس؟!!!

وااااااااااا

[ جمعه هفدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 20:18 ] [ هرمیون ]

ویدئوهای معرفی کتاب های رنگ آمیزی هری پاتر

جلد اول کتاب

جلد دوم کتاب

جلد سوم کتاب رنگ آمیزی هری پاتر

این نقاشی ها نمونه رنگ آمیزی هایی هس که از کشورای دیگه این کتاب رو رنگ کردن. من تا میشد پیدا کردم تعدادش زیاده تقریبا

خیلی میتونید ازشون استفاده کنید منم از همینا واسه رنگ امیزیش استفاده کردم راستش سخت هم پیدا کردم

عکسا توی اندازه ی بزرگ هستن، اول سیو کنید بعد ببینید

[ جمعه هفدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:57 ] [ هرمیون ]

قشنگ ترین و ارزون ترین کتاب دایناسوری

واسه این دو دقیقه فیلم جون ادم درمیاد تا درست بشه

خیلی خیلی خوشگله یعنی اینقد که من این کتاب رو دوس دارم

خیلی خاصه مخصوصا این فنری بودن برگه هاش هس که دیدن کتاب رو خیلی راحت کرده

سلام من دیشب تا الان نزدیک ظهر امروز حال خوبی نداشتم. تب داشتم تمام بند بند استخونام رو حس میکردم تمام مفصلامو میتونستم بشمرم چندتا هستن یعنی یه حس خیلی بدی بود بدن درد هم نبود اصلا، یه جور خیلی خاصی انگار تمام اعصاب بدنم اتصالی کرده باشه خلاصه تبم زیاد نبود وقتی گرفتم نزدیک 38 بود ولی خیلی حالم بد بود این حالتی هم بودم. خلاصه جونم داش درمیومد. دیشب ساعت 9 یه ژئوفن کامپاند خوردم بعد صبح هم پاشدم حالم بد بود دوباره ساعت 6 هم خوردم. خیلی بهترم تقریبا 90 درصد خوبم بازم تازه دست به انگشتام میزنم یه حالتیه .

یه خورده چند وقته استرس ارم یه سری کار باید انجام میدادم و بدتر همه سیم کارت گوشی مامانمم غیرفعال شد چون استفاده نکرده بود از سیم کارت منم همیشه حواسم بود ولی چون تلویزوین یه بار گفت دیگه سیم کارتا به خاطر غیرفعال بودن سلب امتیاز نمیشن برا همین منم دیگه نرفتم شارژ کنم و الکی تماس بگیرم ،اینطوری شد که خیلی استرس بهم وارد شد چون چند سال پیش خیلی سخت ثبت نام کرد مامانم اصلا طاقتن ایستادن نداش ولی اتفاقا شلوغ هم بود و خیلی مامانم منتظر شد و حالش داش بد میشد خیلی جوش خوردم اصن یادم نمیره .

خلاصه که شکرخدا ایرانسل بازم خدا خیرش بده این امکان رو گذاشته کسی اینترنتی هم بتونه سیم کارت بخره دیروز ثبت نام کردم در کمال ناامیدی ولی شکرخدا درست شد و امروز هم رسید به دستم. در خونه اومد و کارت ملی رو دادم سمی کارت رو تحویل داد خدایا شکرت .

اخه واسه خیلی کارا باید سیم کارت به نام خود کسی باشه.

بعد اینکه یه کار دیگم انجام دادم فلش که استفاده میکردم و خراب شده بود فرستادم گارانتی

اون یه ریزه بود که یه بار نشونتون دادم

این خراب شد بعد از چند ماه من یادم نبود که گارانتی داره اینقد گرفتاری واسم پیش اومد که دیگه حواسم به این چیزا نبود بعدشم چون یه سال دیگه گذشته بود بیشتر از یه سال منم دیگه بی خیال شده بودم .خیلی اتفاقی خیلیییییییییییییییی اتفاقی من رفتم سراغ مدادرنگی و این چیزا لازم داشتم یهو دیدم توی جعبه ای که وسایل رنگ آمیزی رو میذارم دیدم کاور بسته بندی فلش هس بعد دیدم ااااااااااا گارانتی داره که هنوزم. بعد دیگه خلاصه از واتساپ و این حرفا و عکس فرستادن و گرفتن ادرس ، بلاخره بعد از کمتر از یه هفته یک عدد فلش نو به دستم رسید

الان که داشتم نماز میخوندم حالم باز یه کم بد شد یه جورایی به زور نمازمو خوندم و نشستم سرجام حالم جا بیاد اصلا غذا هم نمیخوام .کل این حالمم میدونید واسه چیه؟ برا اینه که مامانم قراره اون یکی چشمش رو عمل کنه بعد قبلش هم باید اکو و دکتر قلب بره بعد اینکه بعد از اینکه چشمش رو عمل کرد وقتی روز بعد واسه معاینه رفتیم پیش دکتر سرشو میخواس بذاره روی دستگاه که باهاش دکتر چشم رو میبینه مامانم سرش تکون میخورد بی اختیار.

من خیلی دلواپس شدم به خاطر اون. وقتی دندونش رو هم میخواس بکشه پارسال آمپول بی حسی رو زدن سرش خیلی کم و ریز شروع کردن به تکون خوردن. حس میکنم به ماده بیهوشی حساسه. برا همین خیلی میترسم. استرس شدیدی دارم هر چی هم به عید نزدیکتر میشیم من استرسم زیادتر میشه و حالم بدتر میشه از الان بی اشتها شدم و یه حالی ام. اصلا حال خوبی ندارم. اصلا آرامش ندارم.

خلاصه بعد از عید باید برا دکتر و آزمایش و عمل و این چیزا بریم خدا همه ی پدر و مادرا روس لامت نگه داره همینطور پدر و مادر منو .

خلاصه اینطوریاس. در مورد اون ترمیم ناخن و اینا پیاما رو خوندم، اصلا هیچ وقت انرژی و وقتتون رو واسه این چیزا نذارید میدونید تمام شادیای دنیا توی سلامتی خودتون و عزیزاتون هس. توی گروه هم کلاسیام بحث آرایشگاه رفتن و گروون شدن آرایشگاه ها و اصلاح و این چیزا بود بعد یکی از هم کلاسیام گفت تو کجا آرایشگاه میری؟ گفتم من فقط وقتی بچه بودم یه بار دنبال مامانم رفتم آرایشگاه دیگه هیچ وقت آرایشگاه نرفتم و اصلا ندیدم .

خانوما به طور ذاتی همه زیبا هستن هر چقدر هی به خودتون و صورتتون گیر بدید بدتره، زیبایی رو خدا به همه ی دخترها و زن ها داده اینقد خودتونو اذیت نکنید سر این چیزا. ان شالله همیشه سلامت و شاد باشید

خب شبتون بخیر و یا علی .من برم استراحت کنم یه ذره حالم دوباره بد نشه .

[ چهارشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:43 ] [ هرمیون ]

شب آپ میکنم؟

فعلا اجبار بذارم واسه خودم جهت اطمینان که تنبلی نکنم

[ چهارشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 16:13 ] [ هرمیون ]

قالبم رفت کد آمار رو هم برد به سلامتی

چرا هر چند وقت یه بار اینکارو میکنه بلاگفا

[ سه شنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 15:20 ] [ هرمیون ]

این فیلم یه گوشه از راحت ترین کار باغبونی که میکنم

وقتی قراره نشاهای کوچولوی گل رو جداسازی کنی

لذت بخش ترین کار ،همین مرحله س چون خیلی زحمت میکشی و استری داری واسه اون بذری که میکاری خوب و درست دربیاد، رشد کنه و بزرگ بشه به مرحله ی چهاربرگی برسه. خلاصه لذت بخشه و یه حس دررفتن خستگی رو داره

سلام امروز بعداز ظهر که میخواستم نایلونا رو روی گلدونا بکشم یه ربع نشستم دم حوض کوچیک و بهشون نگاه کردم به گیاهایی که اینقد عجیب غریب به وجود میان و چقدر آرامش بخشه نگاه کردن به گیاهایی که خودت پرورش دادی و مراقبشون بودی بزرگ بشن . دلخوشیای توی دنیا ،گیاها و پرنده ها ،اینا نبودن نگاه به چی میکردیم و آرامش پیدا میکردیم خدایا شکرت.

کلا ماه رمضون یه چند سری باید آشپزی کرد برا روزه دار و روزه ندار . بابام که خدا نکنه روزه بگیره یعنی باید تشکیلاتی به پا کرد. پیغمبر و اماما با یه خرما افطار میکردن الان مردم با چند کیلو غذا خوردن از افطار تا سحر بازم مگه بیخیال میشن .

یه غذا درست میکنی ناهار واسه مامانم خب نمیتونه روزه بگیره بعد دیگه میگی خب همین واسه افطار هم باشه بعد بابام میاد میگه نهههههههههههه یه غذای مقوی میخوام. میگم خب چشه غذا به این خوبی عجبا. باز یه دستور میفرمایند و باید درست کرد .

خودم امروز خیلی خوراک تن ماهی با فلفل دلمه میخواستم برا افطار اینو هم درستیدم یه عالمه پیاز و فلفل دلمه خورد کردم و سرخ کردم با تن ماهی و صدجور ادویه خوشمزه و خوش عطر .

با توجه به اینکه به فلفل دلمه به شدت حساسم ولی باز ریسکشو میپذیرم .

توی اون عکس بالا میبینید در کنتور آب برداشته شده، پارسال کنتور خراب بود شرکت آب اومد تعویض کرد بعد به بابام گفت که اینو سیمان بریز و درش رو سرجاش بذار ، و نتیجه.... هنوز که هنوزه بابام اینو سیمان بریزه و درشو سرجاش بذاره. دیروز رفتم سیمان آوردم که درست کنم و بریزم چون هر وقت باد میاد این در پرواز میکنه به این طرف و اونطرف حیاط .

دیدید یکی دو سال هس که ترمیم ناخن به اوج خودش رسیده اگه اگه کسی نگه من نوبت ترمیم ناخن دارم یا رفتم ناخنمو ترمیم کردم خیلیییییییییییییییییییی بی کلاسه چه مسخره بازی درآوردن خدایی. هربار هم 300 یا 400 میگیرن. خیلی کم بگیرن تازه . حالا دیگه یه لاک زدن به ناخن این ادها رو داره؟!!!

من یادمه 12 13 سالم بود خیلی دوس داشتم ناخن بلند کنم کلا اون سن دخترا دوس دارن بزرگ باشن و مث خانوما رفتار کنن . من اون سن بودم خیلی ناخن بلند میکردم و خیلی دوس داشتم بعد بابام همش میگفت این قرتی بازیا رو درنیاراااااااااااااااا ولی من میخندیدم خیلی دوس داشتم دیگه کلا توی سن بالاتر اصلا یادم نمیاد ناخن بلد کرده باشم. بعدش دیگه یه سری ناخن مصنوعی خریدم که هر وقت هوس کردم اونو بچسبونم .هنوزم دارمش.

دوستم میگه کاشکی هیچ وقت ناخنامونو درست نمیکردیم خسته شدم ، گفتم خب مگه مجبورت کردن میگه نمیشه خب بقیه درست کردن من درست نکنم. گفتم هااااااان !!!! من کوووووووووووو !!!!! من درست نکردم . گفت تو رو کار ندارم تو کلا توی همه چی راحتی .

خدایی اینقد خودتونو عذاب ندید کسی چیکار به ناخناتون داره جز ...........

میدونم واسه دل خودتون درست میکنید کلا خانوما بیرون که میرن یه خرررررررررررررر آرایش میکنن میگن واسه دل خودمه ، خودم شاد میشم .

خلاصه موفق باشید و شبتون بخیر و یا علی .

[ دوشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:53 ] [ هرمیون ]

اینو هر کی خیاطی میکنه میفهمه یعنی چی

سختی که موقع دوختن زیپ هس. ولی یه روش که خودم عجیب سوختم بعد از دیدنش

بدترین مشکل موقع دوختن زیپ ،تاب خوردنش هس.

با این روش یه ذره هم تاب نمیخوره خیلی خیلی ماهه کاشکی زودتر یاد میگرفتم

سلام نماز روزتون قبول اولین روزه ی خود را چگونه گذراندید؟

من راستش خیلی خیلی خوابم میومد اصلا کاری هم به روزه ندارما کلا دیروزم خوابم میومد. انرژی صفر .

ولی فکر نکنید هیچ کاری نکردم نه اصلا اینطوریا نیس. اول که رفتم نزدیک ظهر تا اذوون تقریبا یه ساعت باغبونی کردم . فیلم هم واستون گرفتم خوشگل ولی خب توش خندم گرفته بود . فردا سعی میکنم بذارم ببینید .

این عسکش

باید همیشه بهارایی که کاشته بودم و خیلی بزرگ شده بودن باید دیگه جداشو جدا میکاشتمشون برا همین توی چهارتا گلدون کردم .دیروزم اصلا حال نداشتم به زور خاک و پیشگل با هم قاتی کردم آب دادم روی گونی تا امروز که جا بیفته بعد چیزاشو اماده کردم ولی حال نداشتم اصلا کار دیگه ای بکنم برا همین گذاشتم امروز. خلاصه دیگه خودتون میبینید فردا احتمالا.

لذت بخش ترین کار دنیا .آرامش بخش ترین کار دنیا

بعد خلاصه اومدم یه عالمه سالاد درستیدم یه عالمه کاهو و فلفل دلمه و گوجه خورد کردم پیاز و اینا نیمخواستم .بدون آبلیمو چون رفلاکس میکنم با ابلیمو و پیاز بعدشم انگار هیچی نخوردی. پیاز و آبلیمو دل آدمو میشوره خیلی هم ریز خورد کردم خیلی ریز .

بهدش یادم نیس اهان غذا پخیدم. قبلشم فیلم ادیت کردم خیلی خسته شدم خوابم گرفته بود خیلی . ولی خب افطاری خواب از سرم پرید به حول قوه ی الهی .

چرا همه روز اول ماه روزه هنوز نشده، رفتن تو حسش؟ چرا اصلا هنوز ظهر نشده همه بداخلاق و خواب آلود و اینطوری شدن؟ وا بذارید یه چند روز بگذره بعد . وای یعنی باید 30 روز آدمای بداخلاق رو تحمل کرد؟

بابام که اصلا دو ساعت مونده به ظهر نمیشد بهش اشاره هم کرد .

الان نشستم یه عالم از این بیسکویت قهوه ها رو خوردم و در حال نوشتن وبلاگ هم هستم خدایا چقدر خوشمزه س و در حال ایمیل بازی .

خب من دیگه برم تا فردا تمام سعیمو میکنم بیام نیومدم دیگه ببخشید .

شبتون بخیر و یا علی

[ یکشنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 20:16 ] [ هرمیون ]

اینکه شب اپ میکنم اصلا شکی در اون نیس

[ یکشنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 14:38 ] [ هرمیون ]

اینو فقط دلباخته های هری پاتر درک میکنن

اصن کسی درک نمیکنه قشنگی های این کتابای رنگ آمیزی رو به جز کسایی که عشق نقاشی کردن هستن واسه رنگ آمیزیش راهنمایی کردم که چیکار کنید بعد تمام صفحات جلد 1 رو نشون دادم

سلام امروز هیچ کار خاصی نکردم حال نداشتم فقط کارای هر روز رو انجام دادم بعد یه خورده هم فیلم گرفتم واسه همین فیلم بالا که گذاشتم تا بتونم امروز دیگه تکمیل و ارسالش کنم بهدش دیگه بلاخره نشستم این نانو پارس رو کشف کنم ببینم کدوماش به درد من میخوره . اصلا امسال حوصله ندارم واسه خودنه تکونی دلم میخواد استراحت کنم مخصوصا که گوشه هال نم داده سقف و دیوارش اصلا ذوقی ندارم که بخوام خونه تکونی کنم .

لااقل این گوشه سرویسا رو درست کنم خیلی خوشحال میشم و ذوق میام. کل خونه ما انگار تو وِنیز قرار گرفته که اینقد نم داده و چقد این مردا خونسردن خیلی خوب میشه اگه اینجا رو بتونم درست کنم.

چند روز پیش لای گل شب بوها یه علف دیدم کَندم بعد که دقت کردم دیدم اااااااااااا یه گل خیلی ریز خوشگلی بهش هس بعد ناراحت شدم که ندیدم وگرنه نمیکندمش . البته اینقد ریزه که دیده نمیشه عکس خیلی نزدیکه. اندازش رو ببینید نسبت به انگشتام ذره بینی هس

ولی خیلی نازه اون غنچه بالاشو ببینید

خیلی خیلی خوشگله. گل به این ریزی. مث نقاشیای بچگیامون میمونه

دیگه زیاد حرف نزنم یه کوچولو خستم خیلی. اصن انرژی ندارم .شبتون بخیر و سلامتی باشه فعلا یا علی تا باز زود بیام

[ جمعه دهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:7 ] [ هرمیون ]

آپ میشیم فکر کنم

[ جمعه دهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 18:38 ] [ هرمیون ]

ممنون به خاطر یاد دادن گذاشتن عکس باکیفیت در پروفایل. از آبجی عزیزم نسرین جان من تا حالا پروفایل فعال نکرده بودم گفتم همینطوری خوبه دیگه باکیفیت و بی کیفیت یه تصوّری از ما خواهید داش در سن چهل سالگی به عنوان بزرگترای بلاگفا و مادربزرگ بلاگفا، رخ نومودیم .

سلام امروز چهارشنبه خیلی خیلی خیلی خسته شدم و دقیقا غروب اینطوری دیگه کارام تموم شد.

دیشب دیر خوابیدم تقریبا ساعت 4 بود بعد ساعت رو تنظیم کردم رو 5 تا 5 و نیم ، چهاربار زنگ بزنه. ولی من با همون اولیش بیدار شدم و تا پاشم از جاش دیگه 5 و بیست دقیقه اذوون گفتن و نماز خوندم و خدا منو ببخشه که اصلا هیچی یادم نیس فوری خوابیدم یعنی با حالت سرگیجه برگشتم اتاقم خیلی هم تاریک بود فک کردم تختم دورتره بعد زرتی خوردم به تخت و پرت شدم روش بعد گرفتم کپیدم .

دیگه صبح ساعت 9 به خاطر اینکه دیشب سفارش خرید برا خونه داده بودم ،پیک بهم زنگید یعنی در حدی خواب عمیق بودم که از ویبره گوشی زرتی ورجستم و گوشی رو برداشتم جواب بدم ، اسم پیک رو که دیدم گفتم وااااااااااای یادم نبود شروع شد از الان تا اخر روز . ولی به خاطر همین یهو بیدار شدنم تا آخر روز سردرد شدید داشتم.

دیگه امروز پیک تماس تصویری برقرار کرده اولش یادم نبود منو میبینه (لازم به ذکر میباشد پیک خانوم میباشند) بعد یهو یادم اومد اونم منو میبینه دستمو رو دوربین گذاشتم بعد گفت من تصویر ندارم گفتم چیزی نیس من تصویرتو دارم .

بعد حالا تماس تصویری برا چی؟ من محض اطمینان 5 مدل کیک و کلوچه انتخاب کردم که هر کدوم نبود اون یکی رو انتخاب کنن، 5 مدل نبوده بعد تماس تصویری گرفته یکی یکی میگه ببین این خوبه؟ وای میخواستم بمیرم از خنده. گفتم همون که دستته خوبه . سرم داره از درد منفجر میشه داره کیک نشونم میده . بعد اخرشم همه اونایی که گفتم نه اون یکی خوبه، همه رو گذاشته .

تا اخر روز هم منو معطل کرده اعصابم خورد شد. خیلی هم کار داشتم انجام بدم یه سره رو پا بودم نصف کارامم نتونستم انجام بدم اصن خیلی ضایع کردن روز منو. همه چی درهم برهم شد.

آخرشم یه پیک پسر رو فرستادن با نیش باز یه سره نگاه میکرد بعد خریدا رو دست گرفته میگه کجا بذارم براتون؟ تو دلم گفتم بیا برو بینیم اینقد نمیخواد مهربون باشی همین باقی هس تو بیای اینا رو بذاری تو خونه آخرش که کارتخوان رو زد گفتم ممنون خدافظ. گفت ببخشید گفتم بله؟ گفت ببخشید اینطوری شد امروز، شما حق داشتید ناراحت بشید معذرت میخوایم میخواستم بگم خب نیشتو ببند. گفتم نه اشکالی نداره پیش میاد. دوباره گفت واقعا ببخشید. میخواستم بگم مرض برو دیگه منم سریع گفتم اشکالی نداره خدافظ . قرار به فرستادن پیک مرد نبوده هیچ وقت، بهشون اعلام کردم که من صبر میکنم ولی پیک مرد نفرستید دیگه. گفتن معذرت میخوایم به خاطر تخفیف رستوران ها سرمون به شدت شلوغ بود کمبود پیک داشتیم تکرار نمیشه. حالا میبخشمشون ولی لااقل بهشون بگید نیشتو ببند بزغاله .

چند روز پیش ویپاد پاسارگاد رو دیدم ثبت نام کردم .یعنی همه و بخش احراز هویتش نزدیک 10 بار فیلم احراز هویت گرفتم همه رو هی رد کرد 5 بار شال سر کردم بعد 5 بار هم روسری سر کردم هر کاری کردم قبول نکرد اخرش برقا رفت و باطری گوشیم 12 درصد داش. نشسته بودم کنار تلویزیون توی هال .بعد گفتم اصن بدون هیچی فیلم احراز هویت رو دوباره میگیرم احراز هویت کلا هوش مصنوعی انجام میده یعنی کسی نیس که فیلم رو ببینه هوش مصنوعی تطبیق میده با عکستون توی کارت ملی، یعنی دیدم چطوری هم تطبیق میده باحاله خلاصه.

برا همین بی حجاب فیلم احراز هویت گرفتم و همون اول تایید کرد . هوش مصنوعیش جنسش خرابه .بعد خوشحال و شادان دیگه گوشیمو خاموش کردم و منتظر نتیجه استم. حسابم تایید شده و کارتمم فعال هس منتظرم کارتم رو ارسال کنن واسم .

شما از این حساب چیزی سردرمیارید؟ تا حالا باهاش وام گرفتید؟

خب فعلا برم بخوابم دیگه فردا این پست رو ارسال میکنم برا همین هم اعلام روز کردم.

سلام امروز پنجشنبه راستش اصلا فکر نمیکنم که امشب پست ارسال کنم انرژیشو ندارم.

امروز واسه ناهار یه غذای جدا واسه مامانم پختم که انرژی بگیره یه ناهار کلی هم پختم کلا یه سره آشپزی کردم و لذت میبردم چون عصبانی هم بودم از دست یه نفر برا همین این وقتا کلی خودمو مشغول میکنم و کلی کار میکنم که انرژیم رو از دست بدم و از عصبانیت دربیام. خواهرم گفت مث این رستورانا کردی که یه غذا درست میکنن بعد سفارش بعدی رو میگیرن و شروع میکنن درست کردن .خلاصه از 10 فک کنم تا 2 توی اشپزخونه بودم.

بعدش ناهار که خوردیم رفتم توی حیاط دیروز بذر ترب اب کردم بکارم رفتم گلدون درست کردم و کاشتیدم رسما امروز خودآزاری داشتم یخ زدم توی حیاط خیلی خیلی سرد بود ولی لازم داشتم مخم یخ بزنه .

ببینید قسمتی از گلدونای عزیزم رو

یه خورده دوربین بالا بود ببشخید چون اصلا نور بود نمیدیدم روی گوشی رو

چندتا گلدونامم اینوری بودن که دیگه به دلیل یخ زدنم نتونستم عسک بگیرم شرمنده

اطلسی یه نموره کچله ولی خوبه چون کاشتنش خیلی سخته و نگهداشتنش تا بزرگ بشه. خیلی خیلی ریزه وقتی درمیاد وسطش همیشه بهار کاشتم پر بشه خودشم گلدون رو پر میکنه ها. خیلی زیاد میشه اینطوری هم نبینید گلدون کوچیک نیس. یه گلدون بزرگه

اینم ریحونای عزیزم برگ دوم سوم رو دادن

بلاخره زمان مناسب کاشتن ریحون رو یافتم هیچ وقت اینقد یهدست درنیومده بود بهار و تابستون نمیشه اینجوری. چون گرمه گچلی میشهو هی میپوسه. ولی الان چون نیاز به اب دادن نداره خیلی خوبه امکان پوشیدنشون خیلی خیلی کمه

بعد از صدسال چیزی کاشتن تازه زمانش رو دریافتم چقدر آرامش بخش هس وقتی توی کاشتن یه گیاهی از بذر موفق میشی

خب دیگه اعلام کردم تیو وبلاگ اپ کنم که مجبور بشم ارسال کنم حتما. باشد که پذیرا باشید فرزندانم یا علی

[ پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:22 ] [ هرمیون ]

اپ میشیم فقط فرصت خواستندی

[ پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 20:41 ] [ هرمیون ]

این یه نوع کتاب خاطره انگیزه که میتونید واسه خودتون درست کنید

توی توضیحاتی که نوشتم پایین فیلم آپارات چندتا لینک گذاشتم برا چاپ عکس. دیگه اینجا نگم حال ندارم .

سلام اول بگم شکر خدا ولی امروز روز خیلی بدی بود واسم . بعد از اذوون ظهر و اینا دیگه نماز خوندم و نشستم لب تختم گوشی رو چک کنم بعد یهو یه صدای خیلی وحشتناکی شنیدم از توی سرویس. روبرو اتاقم. بعد دویدم مامانم اونجا بود یعنی در حد اینکه بمیرم واقعا چند ثانیه بهم گذشت یعنی واقعا روح از دبنم جدا شد از شدت ترس. این پنجره ی توی سرویسا از این آلومینیومیاس که تا نصفه از طرف بالا باز میشه اینو ما زمستونا یه چوب میذارم که زیادتر بسته بشه خیلی سرده ، بعد هزار بار هم به مامان میگم اینطوری یهویی این چوب رو نکش خطرناکه این خیلی سنگینه یهو ول بشه ممکنه بخوره تو سر کسی خدایی نکرده ، من حاضرم یخ بزنم توی سرویسا ولی این پنجره رو اینطوری نکنم چون به خودی خود که خطرناک نیس اینکه مامانم بدون اینکه پنجره رو نگه داره زرتی چوب رو میکشه ازش.

این چوب که به پنجره میذاریم. خیلی خوبه ها به هر اندازه که بخواید بسته میشه اینطوری

ولی نه اینکه بعدش زرتی بکشید

بعد خلاصه من فکر کردم این پنجره ول شد چون چوبشو کشیده، اینقد ترسیدم که دویدم گفتم وای چی شد مامانم دیدم کف سرویس نشسته میگم چی شد تو سرت خورد بعد قلبم داش میومد توی دهنم. میگه نه نترس نه نخورد تو سرم میگم تو رو خدا راس بگو واقعا خورد؟ نکنه حالیت نیس خورده؟ میگه نه مگه دیوونم میگم نه نخورد .منم هی میگم تو رو به حضرت عباس راس بگو پس چرا نشستی رو زمین؟ میگه عقب پریدم که نخوره بهم خوردم تو در ، بعد افتادم جلو ولی نیفتادم نشستم.اینم صدا در بود بسته شد محکم.

دو ساعت من مغزم هنگ کرده میگم یعنی پس نیفتادی؟ منم در این لحظات به شدت خنگ میشم . دو ساعت وایسادم حساب میکنم چطوری شده که افتاده مامانم!!! بعد تا نیم ساعت که باور نکردم هی میگم راس میگی؟ مامانم میگه این اداها رو درنیار میگم نیفتادم اه. برو شربت گلاب بخور تو داری سکته میکنی که بعد به خواهرم میگه بهش شربت گلاب با قند بده این الان میمیره .

یعنی در حدی استرس شدید بهم وارد شد که حد نداش. بعد اصلا حالم بد بود اومدم بیام پای کامپیوتر که حالم خوب بشه یه خورده از ذهنم بره قلبم اصلا از جاش واقعا یعنی به معنای واقعیه کلمه از جاش کنده شد اومد تو حلقم .

بعد تا اومدم بشینم برق رفت . منو میگیا حالا استرس گرفتم به خواهرم میگم حالم از استرس بد شده تازه خوبه ناهارم نخورده بودم اصلا نتونستم ناهار بخورم خیلی استرسم شدید بود خواهرم گفت بیا بازی کندو بکنیم خوب بشی از ذهنت بره. این وسط برقم گرفتن . بعد نشستیم بازی کندو کردیم.

حالا بعضیا که تازه هستید شاید ندونید چیه وگرنه من هزاربار اسمشو بردم. اینجا رو ببینید این بازی کندو هس. بینهایت بازی قشنگیه یعنی خیلی کوتاه و خیلی جذابه. هزار هزار برابر از شطرنج قشنگ تره. خنده دارم هس. حرکتای هر مهره خیلی جالبه . حرکت سوسک و جیرجیرک و اینا.

خلاصه این از امروز من که الان یه خورده آرووم شدم ولی قلبم کلا ناآروومه یه ذره ای. خیلی ترسیدم خدایی.خیلی خیلییییییییییییییییی

اینم از امروز . تو روح خودم و تو روح تمام کسانی که ما را در این مجموعه یاری کردن بالاخص اداره ی محترم برق .

فعلا یا علی و شبتون بخیر اگه زنده موندم میام دوباره واسه اپ

[ دوشنبه ششم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:39 ] [ هرمیون ]

بایددددددددددددد بگم اپ میکنم که اپ کنم امشب. برق رفته بود 2 ساعت

اعصابم خورد شد اه کلی کارام عقب افتاد

[ دوشنبه ششم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 15:57 ] [ هرمیون ]

و خدا خوار کنه و لعنت کنه دشمنانت رو عزیزدلم

دنیا بدون خنده هات واقعا یه چیزی رو کم داره و اون فریادهای مقتدرانت رو

سلام و بدترین چیز دیگه ای که بود و عمیقااااااااا منو تو غم فرو برد روز مهندس بود که پنجم اسفند به خاطر خواجه نصرالدین طوسی این روز رو ، روز مهندس نامگذاری کردن . نمیخوام غمگینش کنم پست رو ، ولی خیلی این غم رو دارم فرو میخورم و صداشو درنمیارم در حالی که اگه فقط یه اشاره یعنی واقعا فقط یه اشاره ای کسی بهش بکنه و منم که اون لحظه سرجام میشینم و گریه میکنم چون حتی پاهام طاقتشونو از دست میدن و نمیتونم وایسم.

خب بریم سراغ پستمون .

یه سری کتاب رو میخواستم بهتون معرفی کنم که اینقد قشنگه واقعا اصلا نیمتونید مث این رو پیدا کنید اگه دوس دارید کتاب بخونید و اعصابشو ندارید حوصله ندارید وقتشو ندارید ولی کتاب رو خیلی دوس دارید اینو بخرید حالا یا تکی یا مجموعشو. اینقد قشنگه که تمام عمرتون کافیه که یکیشو حتی داشته باشید .

اینقد هم تعداد داستان هر کتاب زیاد هس که وقتی برید داستان بعدیشو بخونید اصلا داستان قبلی دیگه یادتون نیس و کلا داستاناش به حدی جذابه که هیچ وقت واستون کتاب تکراری نمیشه. حیفه از دست بدید این کتابا رو.

فیلم معرفی و نشون دادن تمام کتابا و فهرستشون که هر کتاب چه داستانایی داره که اگه خواستید تکی هم بخرید ببینید چیا داره هر جلد که بتونید اونی که بیشتر دوس دراید رو انتخاب کنید. راستش خودم همیشه یه معرفیه اینجوری کتاب میخواستم که هیچ وقت نبود همه به صورت سَرسَری یه چیزی معرفی میکردن و میرفتن اونم فقط همون پشت جلد کتاب رو میگفتن. خیلی زحمت میکشیدن

موقع معرفی فیلم یه بار همچین زدم رو کتاب که خودم داشتم فیلم رو ادیت میکردم یهویی ترسیدم اون قسمت رو حذف کردم گفتم مدیون نشیم دیگه این وسط همه بترسن بگن مررررررررض .

بعدش اینکه این شکلکا چیه بلاگفا گذاشته واسه بخش نظرات چقد زشتن. اخه چطوری به این نتیجه رسید این شکلکا رو بذاره . شکر خدا شکلکای بخش مدیریت رو عوض نکرد .

و بعد از پرشین گیگ، حالا پیکوفایل که کلا خودشو خلاص کرده و اصلا کار نمیکنه چند وقته. و حالا اوان داره لینک عکسای وبلاگ رو یکی یکی غیرفعال میکنه هر اکانتی که داشتم. ای خدا چقد مردم بی مسئولیتن واقعا اه اه اه .

بعد آبجی عزیزم غریبه آشنا فدای شما عزیزم ممنونم همین که تبریک هم گفتی کلی خوشحالم کردی من که یه ماهه اینقد همه جا گفتم تولدمه دیگه روزش که شد خودم حال نداشتم قربون محبتت عشقم این شاکالی که تیو دنبال کنندگان و لایک ها پیش اومد توی آپارات راستش اشتباه خودم باعث شد شرمندم . برا مطابقت دادن دنبال کنندگان و دنبال شوندگان یهویی همه حذف و دوباره برگردونده شدن به خاطر همین برا یه چند روز نشد اضافه کنم از قوانین عجیب غریب این آپارات هم همینه که محدودیتایی گذاشته تیو تعدادها خیلی چیزا، برا همین طول کشید تا دوباره درست کنم و لایکا همه رفتن ولی باز لایک کنید دلم خوش میشه به لایکا. ذوق میکنم .

اگه باز دنبال کردی نشد بهم خبر بده درستش کنم عزیزم بازم ازت ممنونم یه دنیاااااااااا .

راستی بچه ها امروز نهضت درختتکاری توی درگاه شهرداری فعال شد . من دو ماهه که دارم سایت شهرداری رو رصد میکنم که مباداااااااااااااا یه وقت از دستم دربره امسال و نهال نگیرم بلاخره امروز ثبت نام میکنن. سراسری هم هس از سایت https://my.gov.ir/ خدمات هوشمند دولت الکترونیک یه همچین چیزایی، اینجا وارد بشید بعد برید بخش خدمات شهرداری و استان خودتونو و بعد شرهتون رو انتخاب کنید وارد سایت شهرداری بشید و بعد دیگه بخش نهضت درختکاری رو انتخاب کنید و بلاخره انتخاب نهال .دوتا نهال میتونید انتخاب کنید من انگور و زیتون شیرین رو انتخاب کردم ولی خب برا هر شهری متناسب با آب و هوای اون شهر نهال ها فرق داره. اگه ثبت نام کردید بهم بگید چه نهالی رو انتخاب کردید .

اینم سایت شهرداری

اینم انتخاب نهال

خلاصه امروز این یه دنیا باعث هیجان من شد .

خب دیگه زیاد حرف زدم و شانستون حرفام زیاد یادم نیس فعلا شبتون بخیر و سلامتی و یا علی. راستی در مورد فیلمام توی آپارات نظر بدید ببینم کدوما چطوریه و چه ایرادایی داره .

[ یکشنبه پنجم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 20:28 ] [ هرمیون ]

آپ میکنم امشب

واسه مشکل اپارات هم میگم برا لایک و دنبال کنندگی که پیش اومد

بعد دیگه یه خورده هم حرف بزنم

[ یکشنبه پنجم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 17:48 ] [ هرمیون ]

حالاااااااااااااااااا.........

آپارات ببینید

[ جمعه سوم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 20:28 ] [ هرمیون ]

معرفی کتاب کیمیاگر ، پر از جمله های قشنگ

اون که توی تصویر میبنیدی خود پائولو کوئیلو هس

یه کتاب خیلی قشنگیه که من خودم خیلی اتفاقی خریدمش . طی یه اشتباه . من کتاب کیمیاگراثر مایکل اسکات رو میخواستم جلد اول یه مجموعه ی رمان تخیلی بعد اینو خریدم وقتی میخوندم اینقد قشنگ بود و جذاب، مخصوصا جملات کتاب همگی سرشار از عشق و زندگی بود. واسه نیروی کائنات و از این چیزا. خلاصه خیلی خوشحال شدم که همچین کتابی رو تونستم بخونم و از طرفدارای پائولو شدم .

توی فیلم تعریف کردم داستانش رو خیلی کوتاهه فک کنم کمتر دو دقیقه دوس داشتید ببینید .

سلام الان داشتم چیزایی رو که میخوام فیلم بگیرم رو مینوشتم یهو به ذهنم میاد سریع مینویسم که یادم نره اون کار رو انجام بدم بدون فیلم گرفتن ، بعد یهو دلم تنگ شد که یه کتابی که خیلی دوسش دارم رو بخرم و بخونم ولی پول ندارم فعلا واسه کتاب .

یه خورده تمرکزمو از دست دادم وقتی اینجوری میشم خیلی انجام کارام واسم سخت میشه چندتا کار مهم توی ذهنم هس انجام بدم برا همین اینطوری شدم یه چیز دیگم اینکه اصلا از قبض موبایلم سردرنمیارم .واقعا یعنی چی؟!!! انگار مث شارژ خریدن جلو جلو هس .

چرا مث آدم قبض نمیاد چقد این روش چرت و پرته . فلش رو هم میخوام بفرستم گارانتی، اینم یه بار زنگشون زدم مسئولش نبوده برا همین حوصلم نرسیده باز بزنگم ولی باید اینکارو بکنم چون فلش میخوام و گروونم هس اینقد پولدادم اینا رو خریدم حالا هی یکی یکی رو باید بفرستم گارانتی .

بعد نم کنار سرویس که داره چهارچوب در رو از جاش جدا میکنه رو میخوام به نانوپارس بگم و مشاوره بگیرم ببینم چیکار کنم. خیلی حوصله به خرج دادم عکس گرفتم تا نشونشون بدم. ولی حوصله حرف زدن باهاشون رو ندارم .

به بابام میگم نیمخوای کار بکنی همه چهارچوب در از جاش دراومد میگه نه ولش کن فوقش همشو میان خراب میکنن و چهارچوبم عوض میکنن. عین خیالش نیس میگم خب چه کاریه جلوشو رو بگیر تا اینقد خرج نکنیم. ولی بابام این مدلی نیس. وقتی چیزی کامل داغون شد همون کاری که گفت رو میکنه کلا عوض میکنه از نظر شما هم مردا اصلا قابل تحمل نیستن؟

فک کنم یه فیلم ببینم مغزم برگرده به تنظیمات کارخانه آیدای عزیزم که فیلم رو پبشنهاد کردی بهم رفتم دیدم تریلر و عکساشو به نظرم خیلی جالب میومد مخصوصا که سریال هم هس خیلی دوس دارم بردارم و ببینمش .

یه خورده فردا مشغولم دیگه شنبه ببینم چقد کارامو پیش میبرم.

خب فعلا دیگه شبتون بخیر و یا علی تا باز بیام

[ پنجشنبه دوم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:32 ] [ هرمیون ]

های دوستان .

آپ میشویم در شبانگاه .

چه کنیم دیگه فعلا دور آپ کردنمه بسی لذت ببرید .

[ پنجشنبه دوم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 18:4 ] [ هرمیون ]

خوندن تاریخ روی داروها

حتما اینو ببینید و یاد بگیرید تا آخرش رو هم ببینید چون خیلی از تاریخ زدنا روی داروها با هم فرق داره .من چندتا مدل مختلف رو نشونتون دادم یه خورده دقت کنید ببینید و یاد بگیرید چون خیلی مهمه. مصرف داروی تاریخ گذشته باعث مسمومیت کبدی و این چیزا میشه و دارو هم تاثیر خودشو از دست میده و یه چیز دیگم هس اونم اینه که دارویی که توی شرایط گرمایی و بد هم نگهداری بشه فرق یبا داروی تاریخ گذشته نداره

سلام امروز حوصلم زیاد بود برا همین گفتم حتما برم فیلم بگیرم تا یه زمانایی که اصلا حال و حوصله فیلم گرفتن نداریم بشینم ادیت کنم اینا رو . دو ساعتی فک کنم طبقه پایین بودم. یه سری فیلم گرفتن مهمترینش رو گفتم وساه امشب بذارم چون حس میکنم واجب تراز همه س و خیلیا بهش نیاز دارن.

بعد اینکه آدابتور مودمم رو هم گرفتم تقریبا 150 تومنی خرجش شد

شکرخدا خودش مشکلی نداش

ولی هربار این سیم ادابتورا رو کوتاه تر میگیرن. واقعا یعنی چی. لااقل یه اندازه ای تولید کنن که بشه روی میز گذاشت. اینقد دیگه کوتاه اخه یعنی چی من مجبورم محافظ برق رو بذارم روی یه جعبه تا سیم برسه به روی میز .

و بلاخره باز شدن شکوفه ها و اومدن زنبورای عسل

اول که رفتم توی حیاط دیدم شکوفه هاب از شدن بعد هر چی نگاه کردم دیدم هیچ زنبوری نیس خیلی ناراحت شدم گفتم اخه گل بدون زنبور که فایده ای نداره بعد یه خورده کار داشتم تیو حیاط واسه باغبونی و این چیزا انجام دادم بعد دیدم اااااااااااا پر زنبور شد. نزدیکای ظهر که میشه زنبورا میان . انگا راونام سردشون صبح بیان همون دم ظهر میان . خلاصه خوشحال شدم خیلی. و همراه اینا صد در صد شته هم اومده . و من که امسال کلروپریفوس رو تموم کردم و باید بخرم. سمپاشی واسه شته. شکرخدا که سمپاش بزرگ دارم وگرنه باز خیلی خسته میشدم دستم درد میگیرفت هر سال با اون سمپاش کوچولو سمپاشی میکردم .

در حین آپ کردن وبلاگ و فیلمسازی دارم سربه سر هم صحبت عزیزم هم میذارم. باشد که مقبول افتد. فک کنم یاهو از دست این همه ایمیلی که ما بهم میفرستیم یه سری حسابامونو مسدود کنه .

خب دیگه فعلا شبتون بخیر باشه و سلامتی و یا علی

[ چهارشنبه یکم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 18:44 ] [ هرمیون ]

تا آخرای شب آپ میکنم .

گفتم بگم که ازش فرار نکنم و امشب بیکار بشینم

[ چهارشنبه یکم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 18:12 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic