جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

اختلال توی اینترنت ای دی اس ال :|

خسته شدم اتفاقا کار زیاید هم با اینترنت داشتم یعنی انجام کارامو هزار برابر طولش داد خیلی خستم کرد

حالا فعلا این فیلم رو داشته باشید ببخشید

[ سه شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۴ ] [ 0:32 ] [ هرمیون ]

اپ میکنم امشب الان خیلی کار دارم خواستم بیام بگم که حتما بیام دیگه بعد از کارام پشیمون نشم و نیام

[ دوشنبه سی ام تیر ۱۴۰۴ ] [ 19:50 ] [ هرمیون ]

در همین حد حرف دارم.عجیبه؟

سلام چند روزه که هوا ابریه چند روز پیش هم باروون اومد. واقعا چرا کاشون اینطوری شده؟!! راستش همه از اومدن باروون خوشحال میشن ولی من نه. اونم تو تابستون. واقعا احساس غریبی میکنم اصلا دوس ندارم دوس دارم آفتاب سوزان و گرمای بینهایت باشه. رسما مرض دارم آخه وقتی کل عمرت توی یه شهری بودی که اینطوری بوده وقتی هواش عوض میشه بعد قرنی، دلم میگیره.من مناطق سرد و باروونی رو دوس ندارم.

الانم انگار توی یه شهر دیگم .

[ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴ ] [ 20:6 ] [ هرمیون ]

همیشه قرار بوده از 12 نگذره دیگه. ببخشید دیگه معذرت .

سلام . یعنی هر وقت من قصد آپ کردن پیدا میکنم همش یه چیزایی میشه که تند تند زمان میگذره و من هی نگاه به ساعت میکنم و میگم وای باید برم آپ کنم دیر شد. با اجازتون سنگ صبور استیم و نصف این زمان سنگ صبور مامی بودیم نصفشم سنگ صبور ددی بابام آخر شبی تعریف کردن از مسجد و بساطی که اونجا شده بود گرفته بودش و مامانمم که مث بقیه مامانا یه سری درددل های روتین روزانه ماهانه سالانه . خلاصه برا همین دیگه خیلی دیر شد آپ کردنم

برعکس پاییز و زمستون که من 24 ساعته توی حیاط استم و مشغول باغبونی و این چیزا، تابستون دیگه صفر درصد پامو بذارم تو حیاط خدایی کار به گرما ندارم اصلا نمیتونم چون انرژیم صد در صد داره برا کارای دیگه خرج میشه .آب دادن به باغچه ها رو هم گردن همه انداختم. بابام که دیگه خیلی زحمت کشیدن و پریروز توی پارکینگ داد مینزه میگه محبوووووووووووووووب قممقه هایی که آب کردهب ودی رو دادم به باغچه ها. منم گفتم خیلی زحمت کشیدی باباجون دستت درد نکنه چیزی نیس دوباره آبشون میکنم.

یه سری قمقمه یا دبه 20 لیتری داریم تقریبا 5 یا 6 تا که وقتی جنگ بود من همشونو آب کردم و توی پارکینگ گذاشتم گفتم واسه آب دربه در نشیم صلوااااااااااااااااات . اون وقت من بدو بدو از ترس توی حیاط تند تند اینا رو میشستم و میذاشتم توی پارکینگ بعد شلنگ آب رو میاوردم تا دم اینا پر آب میکردم اخه نمیشه که حرکتشون داد بعد خلاصه با یه وحشتی .الان باید همت کنم دوباره پر آب کنم و بذارم باشه و به بابام توصیه کنم دیگه از این کارای خیرخواهانه نسبت به درختا انجام نده .

یه عالمه کتاب هر وقت پست کامپیوتر میشینم روبروم نگاشون میکنم و انتخاب کردم که بخونم حتما دلم پر میزنه برا کتاب خوندن ولی اصلا فعلا نمیتونم چون تا میرم سرجام دراز میکشم اینقد خستم که شاید دیر خوابم ببره ولی حتی حال ندارم چشامو باز نگه دارم .

یه سری فیلم هس صب رکنید واستون بگم.

قبلنا فک کنم اوایل وبلاگ بود که اموزش کارای هنری میذاشتم 15 سال پیش فک کنم یه بار یه کاج درست کردم که با خود میوه ی کاج بود درختشو هر اندازه که دوس داشتیم میتونستیم درست کنیم من همون سال یکی درست کردم و سبزش کردم و هنوزم دارم هر سال میارمش خیلی دوسش دارم حتما یکی دو ماه رو میارم میذارم توی هال ریسه لامپ ال ایی دی هم دورش زدم روشن میکنم و خوشم میاد یه فیلم هیجانی هم از نت برداشتم بشینم زیر نورش ببینم .

یه کاج کوچولو دیگه هم درستیدم البته حالا نه زیاد کوچیک نسبت به اون یکی که خیلی بزرگ بود این کوچیکتره فیلمشو گرفتم اینبار از تمام مراحلش که دارم درست میکنم ببینید خیلی قشنگه خیلی خیلییییییییییییی خوشگله. شما هم دوس داشتید درست کنید همیشه دلم میخواس یکی درست کنم و اینبار از مراحل درست کردنش هم عکس بگیرم ولی خب بهتر شده ازش فیلم گرفتم.

فقط اسپری رنگ نداشتم برا همین نشد رنگ شده رو نشون بدم تا همون درست کردن کل درخت رو فیلم گرفتم بعد اون یکی درخت رو که نرگ شده بود نشون دادم. درستش کنید مطمئنم خیلی دوسش دارید و خیلی شاده.من کار به کریسمس و این چیزا ندارم من به عنوان یه درخت سبز تزئین شده بهش نگاه میکنم نه عقاید اونا .

این فیلمش روی عکس کلیک کنید

این هم فیلمای دیگه که میذارم واستون

این آویز رو هم خیلی دوسش دارم مدلای زیادی ازش هستا من وقت نکردم بقیشو درست کردم و بذارم ولی یه بار حتما اینکارو میکنم چون خیلی دوس داشتنیه. خیلی خیلی هم ساده س مث گره زدن میمونه دقیقا. کیلیک روی عسک .

این هم قلاب بافی موتیف بابونه س ژاکتش خیلی قشنگ میشه ولی رومیزیشم نازه خیل یخیلی بهاریه یه روزی یه رومیزیشو میبافم حتما

این هم خوابگیره. یا همون دریم کچر من از پراش خوشم میاد. هر کی مث من پرنده باز بوده میفهمه چی میگم

میدونید که سرخپوستا میگن اینو بالا سر جایی که میخوابید شبا نصب کنید خوابای بد رو میگیره و نمیذاره خواب بد ببینید

اینم یه گلدون باحال با پوست نارگیل

بهدی اشکالات و اعصاب خوردیای خراب شدن چرخ خیاطیه که وقتی نخ رو میکشه رو پارچه یا بد میدوزه

آخریش هم آموزش الگوی بالاتنه خیاطی هس که بدون این تشریفات قدیمی

بچه ها من لینکا رو چک نکردم ولی درسته مطمئنم هر کدوم درست نبود به خودم بگید توی آپارات هم همین عکسا هس اونجا لینکا دیگه درسته.

خب ببخشید خیلی دیر شد واقعا تمام سعیمو کردم زود ارسال کنم ولی خیلی این لینک دادنا سخت و طولانیه. خب شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۴ ] [ 0:22 ] [ هرمیون ]

قسم یاد میکنم که شبانگاه می آیم

در سحرگاه البته

[ چهارشنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۴ ] [ 18:41 ] [ هرمیون ]

میشه بهم بگید کدوم یکی از این فیلما رو دوس دارید؟

رو عکس کلیک کنید

اینم قسمت دوم،دیگه عکسشو نذاشتم تکراری بشه

https://www.aparat.com/v/ftixii3

[ جمعه بیستم تیر ۱۴۰۴ ] [ 0:44 ] [ هرمیون ]

راستش بچه ها من این روزا بینهایت کارام زیاده و با اینکه دلم غش میره که بیام اپ کنم وبلاگ رو واقعا نمیتونم در حد زیادی خسته میشم از کارای توی روز و البته شب .

سلام راستش از دیشب نمیدونم چطوریه که زود خوابم میگیره هم شب خستم هم روز.دیگه رسما قاتی کردم .

اگه منو صبح بی خیال بشن تا دو روز همینطوری پشت سر هم خوابم.

خب خلاصه اومدم بگم . بعضی وقتا فکر میکنم و میشینم حساب میکنم ببینم کی کارام کمتر میشه به نتیجه ای نمیرسم . پس فعلا رو شبتون بخی رو سلامتی تا مث آدم بشه روز و شبم .

[ پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 0:47 ] [ هرمیون ]

[ جمعه سیزدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 23:23 ] [ هرمیون ]

واقعا همه سعیمو میکنم بخوابم و خوابم نمیبره امشب واقعا قصد کردم بخوابم همینطور دیشب، ولی نشد خوابم نبرد دیشب حتی کلا سر کامپیوتر هم نیومدم اخر شب رفتم رو تخت دراز کشیدم بعد همینطور تا 4 صبح .

سلام نمیدونم شما همون شبی که حمله شد بیدار بودید یا نه؟ دقیقا ساعت 3 بود نزدیکای اذوون ولی یه ربع مونده بود من با یه عزیزی همینطوری از سر شب حرف میزدم و کلا یه دلخوری داشتیم که دقیقا به محض اینکه همه چی رفع شد بعد بهم گفت که اخبار چی میگه در مورد تهران، من فکر کردم شوخی میکنه بعد یه خورده من شوخی کردم سر این قضیه و گفت اونجا خبری نیس من باز جدی نگرفتم ولی گفتم برم لب پنجره ببینم.

از اتاقم اومدم بیرون هنوز وسط هال نرسیده چند قدم مونده بود به پنجره برسم دیدم صدای دام دام میاد .اصلا یه حالی شدم واقعا فکر کردم خواب میبینم پاهام شروع کردن به لرزیدن رفتم لب پنجره دیدم یه سره دارن میزنن یعنی پشت سر هم. من خب نمیدونستم چی به چیه تو تصورم این بود که از اسمون دارن میزنن و رد میشن وهمینطور جلو میان و میزنن. گفتم نزدیک ماست الان به ما میرسه تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن. هیمنطوری وسط هال وایسادم همه رو صدا میزدم ولی صدام درنمیومد تاریکی بود و من هی تو خودم صدا همه میزدم. بعد رفتم بالا سر یکی یکی از خونوادم و هر اتاقی صدا زدم و میگفتم پاشو ولی میگفتم تهران رو زدن نگفتم که ما رو هم دارن میزنن بعد به سختی همه رو بیدار کردم اخه اصن تو مخیلات کسی هم نمیگنجید که همچین چیزی اتفاق میفته مث خواب بود یا واقعا کسی که به ادم میگه فکر میکنی سربه سرت میذاره و شوخی میکنه مث خودم.

نمیدونم قبل صدا زدن یا بعد از صدا زدن رفتم سراغ گوشیم گفتم واقعا دارن میزنن اینجا رو چیکار کنم لب پنجره رفتم قشنگ صداش میاد بهم گفت از پنجره دور شو. بعد همینطوری گوشی تو دستم بود همه تو هال اومدیم و تلویزیون رو روشن کردیم ببینیم چه خبره چه خبر میشه.

من دقیقا دو سال بود که خواب میدیدم که همچین چیزی اتفاق افتاده و خیلی واقعی بود و اصلا نمیشد بگذری و بگی یه خوابه برا همین از همون موقع چندتا کیف بسته بود و آماده بود فقط طبقه پایین بود چون جا میگرفت حالا بالا گذاشتم .

پنجره ها رو هم چسب ده سانت گرفتیم و زدم ولی همه رو کامل نزدم.

ادم برا عزیزاش نگرانه. من 90 درصد ترس و نگرانیم برا غیر خونوادم بود چون خونوادم که پیشم هستن استرسای بدی رو تحمل کردم چون خبرا رو که میخوندم بدنم میلرزید تا یه اتفاقی میفتاد تا مستقیم پیامی نمیدیدم خیالم راحت نمیشد.وقتی هم میدیدم بی اختیار شروع میکردم گریه کردن از خوشحالی و هزار بار میگفتم خدایا شکرت.

الانم که خوابم نمیبره برا همینه اون لحظه ها رو فراموش نکردم و یهو فکر اینکه باز اتفاق میفته حال بدی پیدا میکنم. یه کم بهتر شدم ولی نه انگاری ، الان ساعت از دو رد شد .

خب دیگه برم تا اذوون بگن. شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ جمعه سیزدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 2:11 ] [ هرمیون ]

نمیشه این آپارات اون بخش آپارات شورتس رو اسمشو به خاطر خدا عوض کنه؟

یَک اصراری هم به این اسم داره و هی میگه، خب خودتون ساختیدش میتونید راحت بگید ما چطوری بگیم اینو آخه؟!!!ما مث یوتیوبرا که پروو نیستیم ما یه سری بچه های مظلوم تو آپارات .

سلام. امیدوارم که به تنظیمات کارخانه برگشته باشید . دو سه روزه کَره نداشتیم من کره نمیخورم اصن دوس ندارم به صورتم میزنم .هزاربار توی وبلاگ گفتم ولی بازم واسه خاطر اونایی که تازه قدم رو چشم بنده گذاشته اند میگم که بهترین نرم کننده بهترین ضدچروک و همه کره هس تمام کرم های مرطوب کننده دیگه وازلین دارن که پایه نفت هس و کره حیوانی ساختارش هم پایه ی چربی خود پوست هس. خلاصه من صدساله میزنم. اینو هم یه پروفسور توی تلویزیون گفت.یکی هم کرم زینک اکساید هس. حالا از این بحث خارج بشیم حرف اصلیم یادم رفت.

خلاصه که کره نداشتیم من بزنم به صورتم هیچ وقت نشده بود دو سه روز نداشته باشم خیلی نگران پووووووستم بودم .جدیا خیلی خوبه بزنید به صورتتون و دستتون ببینید چقد لطیف میشه پوستتون.

راستی در مورد آپارات شورتس یه اپلیکیشن آپارات درست کرده شبیه اینستایِ مزخرف ولی من اینو بیشتر دوس دارم خلاصه اینکه مخصوصا گوشی هس کسایی که با گوشی وارد اپارات میشن میتونن با این اپلیکیشن بهتر و راحت تر وارد بشن و فیلما رو ببینن. و در اصل برا گذاشتن فیلم های خیلی کوتاه زیر یک دقیقه و انگار 5 دقیقه هم میشه. و کلا جدای از اون آپارات حساب میشه یعنی این برا خودش هس اونم برا خودش ولی اسم کاربری یکیه.حالا یه خورده پیچیده س ولی شما که کاریش ندارید پس توضیح ندم دیگه .

امشب خستم روز فعالیت زیادی داشتم و کارای زیادی انجام دادم امشب اصلا حال هیچ کاری ندارم . نه قهوه نمیخورم دوس ندارم به این چیزا عادت کنم کلا اصلا از معتاد شدن به یه نوشیدنی بدم میاد. ترجیح میدم اگه هم باید بیدار باشم به زور بیدرا باشمو کارامو انجام بدم تا اینکه بخوام به زور قهوه بیدار باشم. راستش واسه من زیاد خوردنش خوب نیس قابل کنترل نیستم دیگه . تمام سعیمو میکنم به جز صبح که اگه نخورم تا شب خوابم دیگه هیچ وقت روز و شب نخورم.

این نقاشی جانی دپ رو خوشگل کشیدم؟

شبیهش نشد اصلا ولی خب حس و حال اونو داره خوشمان می آید

(از اول بگم رو عکسا کلیک کنید اینا فیلم هستن)

بقیه فیلما رو هم دوس داشتید ببینید

این کتابا رو خیلی سال پیش فک کنم بیشتر از 20 سال پیش بود کارتون این دوتا مجموعه کتاب پخش میشد بعدها کتابشون اومد دقیقا عین خود کارتون بود من خیلی یعنی بینهایت این دوتا کارتون رو اون زمان دوس داشتم اسم شخصیت اصلی یه کارتونا آرتور بود من همیشه میگفتم یه طوطی کاکوتی میخرم اسمشو آرتور میذارم همانطور که مستحضرید یه زمانی من پرنده باز بود تجربه همه مدل پرنده ای داشتم . بعدش دیدم کاسکو خیلی باهوشه یعنی در حد آدم میفهمه وقتی کاسکو دیده بودم یعنی در حد خل شدن میخواستمش ولی بعد دیدم نمیتونم بهتره صبر کنم یه خورده پرنده هام کمتر بشن. دیگه بقیش رو میدونید. خلاصه اینکه این کتابا وقتی میبینمشون اصلا قند تو دلم آب میشه .

حالا واسه آبجیای عزیز وبلاگیم گلاب بافی

قسمت دوم و سوم رو لینک واستون میذارم دیگه تصویر نمیذارم چون طولانی میشه

قسمت دوم

قسمت سوم

نمیدونم راستش هربار میخوام ازتون بپرسم شما چه فیلمایی دوس دارید من بیشتر بذارم هربارم یادم میره تو خود آپارات برحسب لایک زدن متوجه میشیم چه فیلمی بیشتر بذاریم ولی خب من بیشتر دوس دارم نظر شما رو بدونم و فیلمایی که شما دوس دارید رو بیشتر بذارم ولی یادم میره ازتون بپرسم. اونجا غش کردن رو نقاشی بهتره شما هم بهم بگید چطوری بیشتر دوس دارید تا خل نشدم .

خب دیگه ارسال کنم تا 12 نشده بدقول بشم. شبتون بخیر و سلامتی و یا علی .

[ چهارشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 23:52 ] [ هرمیون ]

موگوئم که شما بهتره همون آخر آخرای شب بیاید چون اینطوری دوباره نصفه کاره باید ارسال کنم اصن فردا صبح بیاید . شوخی کردم همون ساعت 12 به بعد. گفتم بگم بهتون که هی مجبور نباشید سر بزنید چون من الان نصفشو نوشتم ولی باید فعلا برم بعد آخر شب بیام دوباره.

پس من اعلام نومودم که شرمندتون نشم

[ چهارشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 20:36 ] [ هرمیون ]

گفتم بیام بگم شب حتما اپ میکنم چون اینطوری که نمیام بگم و فقط با خودم قرار میذارم که شب اپ کنم عمرا انجامش بدم .

پس اپ میشویم فرزندانم در اواخر شبانگاه .

[ چهارشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 13:23 ] [ هرمیون ]

و من همچنان به روال قبلم برنگشتم که بخوابم و تا بعد اذوون بیدارم .

سلام. یه چیزی رو خواستم بگم ، مسلمانااااااااااااان اینقد به مردم افغانستان توهین نکنید همه جا ادم خوب داره بد هم داره اینقد بی احترامی و توهین نکنید از خدا شرم کنید مردم افغانستان بیشترین شهید رو برا دفاع از حرم دادن ، شما که ادعاتون میشه و مسلمونید و دم از خدا میزنید اینقد به خاطر چند نفر به همه توهین نکنید چطور روتون میشه و از خدا نمیترسید.

واقعا من شرمنده میشم وقتی بعضی از حرفا رو میخونم. به بنده های خدا احترام بذارید و اینقد خودتون رو بهتر از بقیه ندونید. و قضاوت کردن و اینکه کی بد هس و کی خوب بذارید به عهده ی خود خدا. شما خودتونم بنده خدائید.

و خوبه که خدا هس و ما بنده ایم. وقت اذان صبح و التماس دعا و یا علی

[ سه شنبه دهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 3:12 ] [ هرمیون ]

این یه نمونه از صحبتای من با هم کلاسیام

در حالی که خودم شدیدا میترسیدم با اونا شوخی میکردم که نترسن

قبلش یکی از هم کلاسیام گفت یه صدای انفجار توی هوا اومد من اتفاقا برعکس شنیدم که رو زمین منفجر شد

میدونید توی این روزایی که گذشت من کلا شب نخوابیدم تا دیشبم من نخوابیدم و نمیدونم کی تصمیم بگیرم که شبا بخوابم .توی بدترین شبا که بیشترین استرس رو داشتم میدونید چیکار میکردم؟!!

این دوتا فیلم رو میگرفتم

(کلیک رو عکس)

نمیدونم چرا دیدن این دونه ها همیشه باعث خوشحالیه من میشن

قراره ساعت 3 تا 5 برق رو بگیرن من الان که دارم مینویسم ساعت دو نیم هس. کاشکی برق رو نگیرن چون من این ساعتا اتفاقا آرامش دارم. قلب از برق گرفتن کامپیوتر رو باید خاموش کنم .الان گیج شدم هیچی به ذهنم نمیاد .

سلام الان سر شب هس برق رو هم گرفتن . خیلی خوشحال و خرامان ساعت سه و سه دقیقه که گذشت هنوز برق نرفته بود که بلند گفتم آخ جون برق رو نگرفتن بعد برگشتم توی اتاقم و بشینم روی صندلی کارمو ادامه بدم کهههههههههه زرتی برق رفت .

تا ساعت 5 نشستم توی هال و طبق معمول حرف زدن که همه انرزیم رفت وقتی برق اومد گفتم یه ذره بخوابم که ساعت 7 پاشدم . و اینطوری شد که کلا روزمون به فنا رفت و من هیچ کاری نکردم. تازه خوبه چند روز پیش 5 ساعت برق نداشتیم سه بار برق رو گرفتن .

فعالیتام رو باید زیادتر کنم من که شبا بیدارم یه خورده بیشتر کارامو انجام بدم.

حالا برا شروع اینقد بسه تا دوباره بیفتیم رو ریل مث قبل، بیخیال روزای قبل،خوشحال باشید شبتون بخیر و سلامتی و یا علی

[ چهارشنبه چهارم تیر ۱۴۰۴ ] [ 23:8 ] [ هرمیون ]

اون روز که گفتم میام نشد بیام چون اصلا بخش مدیریت باز نمیشد وقتی هم میشد بخش ارسال مطلب کامل باز نمیشد شرمنده ولی خب کسی هم نمیتونسته وبلاگ رو باز کنه مث خود من .

سلام امیدوارم همتون خوب و سلامت باشید و آرووم و سعی کنید همه چیو فراموش کنید و خودتونو به زندگی قبلتون برگردونید .

فکر کنم دیگه اینترنت هم مثل قبل شده میشه دوباره هر زمان که میخوایم بیایم.

یه خورده خستم فردا میام حتما ولی شما مث همیشه اخرای شب دیگه سر بزنید .شبتون بخیر و سلامتی و یا علی .

[ چهارشنبه چهارم تیر ۱۴۰۴ ] [ 2:13 ] [ هرمیون ]

الان بلاگفا این مدلیه که وقتی بخش مدیریت خوب باز میشه خود وبلاگ اصن باز نمیشه وقتی سرعت باز شدن وبلاگ خوبه اصن بخش مدیریت باز نمیشه . امروز تونستم یه کم سریعتر بخش مدیریت رو باز کنم. ببینم شب چطوره.

اصن میترسم برم تو حیاط .دیشب چیکار کردنا . واقعا حیاط که میرم ترسناکه :|

[ یکشنبه یکم تیر ۱۴۰۴ ] [ 18:45 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic