|
جادوگري | ||
|
من دارم با اینترنت پکیده ی ایرانسل میام اصلا استفاده نکرده میگه تموم شد اه مسخره بازی دراوردن . خیلی روزه که اینترنت ندارم راستش کاریش هم ندارم چون کارای زیاد دیگه ای داشتم .ولی بعد دیدم خیلی روز شد گفتم بذار از راه قدیمی مودم ساختن تبلت و گوشی استفاده کنیم و بیام یه سر اینترنت ابراز وجود کنیم سلام. گفتم قبل اینکه خودمو برم فنا بدم بیام یه دو سه کلمه از پست رو بنویسم و بعد برم میخوام برم بقیه شستشو رو انجام بدم . نصف حیاط رو ظهر شستم پارکینگ و بقیشو گذاشتم برا عصر. ولی دیر شد اصلا فردا میرم دیگه .فکر کردم ساعت 3 هس ولی الان دیدم دقیقا 4 شده. چه زووووووود خب پس کلا بشینم بنویسم دیگه. از کجا بگم راستش اینترنتم اینطوری شده بود که هر چی تست پینگ میگرفتی 90 درصد تایم اوت داش. پشتیبانی هم راهنمایی های چرت و پرت میکرد که اصلا با عقل جور درنمیومد برا همین به مهندس کامپیوترم که گفتم بهم گفت که عوض کن برو از اینجا که من میگیرم اینترنت بگیر. اصلا قطعی هم نداره و چوووووووون حرف ایشان به شدت حجت میباشد عزم خود را جزمیدم و رفتم خط رو جمع اوری کردم و جای دیگه درخواست دادم که البته خیلی طول میکشه چون یه بار که بدهی داش خط قبضشو باید پرداخت میکردیم 14 تومن خدایی کاری به اینترنت هم ندارم این چند روزه بازی میکردم آهان اول بذارید میزی که درستیدم رو نشونتون بدم
یه میز مدرن خیلی خوشگل درست کردم یعنی خودم کیف کردم رنگ پلاستیک بهش زدم .رنگ پلاستیک خیلی قشنگه .چیزی رو خیلی طبیعی جلوه میده و شیک .بعد خوبیش اینه که همون موقع که رنگ میزنید خشک میشه بو هم نمیده. خب مسئله ی بعدی که میخواستم بگم در مورد گل محمدی بود صلوات بفرستید دوستان حالا این هیچی . اینکه من خیلی دوسش داشتم و گفتم دوتا از ریشه های تپلش رو همینطوری توی گلدون بذارم شاید بتونم داشته باشمش. البته توی گلدوووووووون. بعد سبز شددددددددددددددددددددد
تازه این خوبه ها بدترش اینکه من یه تپ ی بزرگ ریشه رو البته همه اینا ساقه دارنا، من گذاشتم توی یه لگن توی آب گفتم باشه بابام خواس ببره به کسی بده. اوووووووووووووووونم سبزززززززززززززز شد
یعنی اصلا یادم اومد که بدتر از همه ی اینا، اینکه خود گل محمدی رو که اولش کاشتیم اصن هیچیییییییییی نبود یه شاخه ی خشکیده که اصلا ریشه ای من نمیدیدم بهش اونوقت همچین چیزی شده بود خب حالا بریم سراغ چیزایی که خریدم دو مدل ریسه رنگی خریدم یعنی نور رنگی داره. یکیش مفتولی هس یکی هم همین مدلا که قبلا یکیشو خریدم دور تخت زدم. دقیقا عین همونه خریدمش. ولی اینو بهتون بگم ریسه هیا مفتولی گروون هستن در حالی که اندازه ی خیلی کمی دارن ولی ریسه های لامپی یعنی مدل دومی که خریدم اینا متراژ زیادی دارن و خیلی هم نسبت به اونا ارزونتر هستن. یعنی ارزون نیستن همچین .نسبت به اونا ارزون و به صرفه تر هستن من اون ریسه مفتولی رو برا داخل شیشه میخواستم. اهان یه چیز دیگم اینکه اینا رو باید به دو شاخ یو اس بی وصل کنید مث دوشاخای شارژر موبایل. یا میتونید به تبلت یا لپ تاپ هم وصل کنید ولی من به دوشاخه شارژر وصلش کردم. از اینا که سیمش از شارژر جدا میشه. بعد زدم به برق. اول ریسه مفتولی رو ببینید با شیشه ای که توش گذاشتم
اینم ریسه لامپی. اینو برا اون درخت کاج میخوام که خیلی سال پیش با کاج درستش کردم. ریسه قبلیش سوخید
بعد یه قیچی رو هم همیشه میدیدم خیلی دوسش داشتم. یعنی این مدلی رو خیلی دوس دارم اصن یه حسی داره
یه دفتر 200 برگ خریدم وای از تپلی دفتره خیلی خوشم میاد
یه بسته ماژیک اینو چند روز قبل تر خریده بودم نمیدونم گذاشتم یا نه ولی اینو هم خریدم. دیوونه ماژیکم
یه جعبه هم درست کردم که لوازم نقاشیمو توش بذارم وسط هال که میشینم نقاشی میکنم همه چیزامو میریزم وسط هال بعدشم حال ندارم جمع کنم
میخواستم در مورد آزمایشی که دادم حرف بزنم . بلاخره بعد از یه سال این همه ورزش کردن و رژیم گرفتن خیلی چیزا اومد پائین. ال دی ال و اچ دی ال که بالا بود یه کمی پائین اومد خب خیلی هم وزن کم کردم. ولی اهنم همچنان یه کمی بالا بود از دفعه قبلی کمتر ولی بازم بالا بود به خاطر ویتامینی که میخورم اهن تشو داره دیگه نباید بخورم و اینکه چای سبز اینقد اهن رو پائین نمیاره چای سیاه اهن رو شدیدا پائین میاره ولی فشار رو پائین میاره اینو یادتون نره. اگه انواع پرانول ها یا قرصای مربوط به فشار و تنظیم ضربان و تپش رو میخورید چای سبز رو نخورید با اینا تداخل داره. بازم گفتم بهتون بگم که یادتون باشه. قبلش دکترمم همینطوری بهم میداد. برا بالا رفتنش. خب اینم از آزمایش. یه سری میخوام پیام جواب بدم وقتی اینترنت گرفتم پیام جواب میدم توی یه پست. خب فعلا ارسال کنم چون هر چی اینترنت میخرم از ایرانسل سر یه دقیقه قطع میشه و میگه تموم شد. فعلا یا علی و شبتون بخیر و سلامتی [ دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲ ] [ 0:20 ] [ هرمیون ]
فک کنم بیشتر از هفت هشت سال پیش بود یه بار خواستم برا چند وقت وبلاگمو تعطیل کنم اومدم یه پست گذاشتم که یه مدت طولانی میرم دوباره میام. بعد خیلی پیام اومد که اینکارو نکنم. یه نفر هم پیام گذاشته بود که چیزی نمیشه که بیای گاهی وقتی چندتا جمله هم هس بنویسی و بری. من خیلی روم اثر گذاش الانم که جوابای شما رو دیدم در مورد فاصله ی پست گذاشتنا تصمیم گرفتم خیلی بیشتر بذارم و با فاصله ی خیلی کوتاه تری سلام . الان ساعت یک و نیم بعدازظهر هس. گفتم از الان شورع کنم بنویسم چون پستم اینبار طولانیه. تا ساعت 3 وقت دارم بنویسم . خیلیه خب آنچه که در این پست خواهید دید اموزش کامل اضافه کردن طبقه به اتاق معرفی چندتا از کتابای خریده شده یه کمی هم باغبونی قبل از هر چیزی بذارید وسایلی رو که میخواید بهتون بگم چیا هس. دلر رو از نظر من حتما باید همه توی خونه داشته باشن.واقعا واجبه حالا اگه نداشتید از کسی قرض بگیرید. الان دلرای خوبی هس که قیمت زیادی هم نداره و مکانات خیلی زیادی هم داره با چقد وسیله ی همراه هم هس. خلاصه اینکه شما یه مته هم میخواید. اگه خودتون بلد نیستین که با نگاه کردن به رولپلاک تشخیص بدید چه مته ای میخواد میتونید پیچ و رول پلاک رو نشون مغازه دار بدید اون مته ی اندازه اونو بهتون میده. ولی حالا مته کوچیکتر هم بود میتونید خودتون بزرگتر کنید موقع دلر زدن. روی جعبه رولپلاک هم نوشته که متناسب با اون سایزی که خریدید چه شماره مته ای استفاده کنید
من مته کوچیک رو برا دلر زدن به ام دی اف استفاده میکنم
مته ی بزرگ رو برا دیوار.
اون که علامت زدم مته 8 هس که برا اون پیچی که خریدم باید استفاده بشه اگه موقع چرخش مته نمیتونید تشخیص بدید عمق دلر زدن رو پیچ رو بذارید کنار مته بالای اون اندازه رو چسب بزنید. اینطوری میتونید ببینید چقد باید دلر بزنید.
بعد رولپلاک رو بذارید و با چکش بهش ضربه بزنید تا ته بره اضافه هم اومد با چاقو ببرید مهم نیس . فقط زیاد اضافه نیاد راستی با پیچ گوشتی بزرگ هم برا دیوار استفاده کنید چون قدرت کمتری نیاز داره
بعد بقیه ی کارا. این پیچایی که من خریدم. از اینترنت خریدم چون تعداد زیادی میخواستم و عمده حساب میشد و کلا این پایه و پیچ و همه این چیزا رو از اینترنت خریدم. ولی شما میتونید از بیرون تعدادی بخرید هر تعدادی که میخواید.
پیچ ام دی اف رو برا اتصال پایه به طاقچه میتونید ازش استفاده کنید .خیلی راحتن. ولی برا دیوار استفاده نکنید .
پیچای ساده هم میتونید استفاده کنیدو فقط طول پیچ رو جوری انتخاب کنید که از اونور طاقچه بیورن نزنه.
حالا بریم سر پایه ی طاقچه: پایه طاقچه چند مدل هس ولی بهترینش همینه که من نشونتون میدم خیلی محکم و خوبه. وزن خیلی زیادی رو هم تحمل میکنه.اندازه های مختلفی داره متناسب با عرض طاقچتون انتخاب کنید.
یه طرف پایه کوتاه تر هس که اون برا نصب زیر طاقچه ی. طرف بزرگتر برا نصب به دیواره. پس وقتی میخواید پایه رو انتخاب کنید یه جوری انتخاب کنید که یه 5 یا 6 سانتی از عرض طاقچتون کمتر باشه. باز بستگی داره اگه طاقچتون طولش کمتره میتونید پایه کوچیکتی هم استفاده کنید یا اگه چیز سنگینی رو نیمخواید روش بذارید. از پایه های خیلی کوچیک هم میتونید استفاده کنید. الان من پایه ی عرض کوتاهترش 15 سانت و 10 سانته. این رسید خریدش
هر طاقچه ای هم دوتا میخواد. هر طرف پایه های سه تا جای پیچ داره اون که به طاقچه وصل میشه رو سه تا رو کامل بزنید ولی اون که به دیوار وصل میشه لازم نیس هر سه تاشو بزنید دوتا هم کافیه. عکس رو ببینید
اول هم حتما پایه رو به طاقچه وصل کنید بعد نگه دارید به دیوار. بعد روی دیوار رو اول علامت بزنید یکی از سوارخا رو بعد دلر بزنید بعد دوباره بردارید سوراخ دیگه رو علامت بزنید و دوباره دلر بزنید. هر سه تا رو با هم علامت نزنید هیچ وقت. چون وقتی دلر میزنید خیلی جاهاشون تغییر میکنه. نوار ام دی اف هم از ابزار فروشیا یا هر کی توی کار ام دی اف هس مث کابینتیا و اینا میتونید بخرید ازشون. من فعلا نخریدم دیگه حوصلم نرسید خیلی خسته شدم راستی یه نکته ی مهم: جهتای حرکت سیم برق رو توی خونه میدونید هر جا پریز هس یا لامپ ف مهتاب یو این چیزا. اگه دقیق نیمدونید سیم کشی چطوریه، برق داخل همون قسمت رو قطع کنید و با سیم رابط برق رو وصل کنید به جای دیگه.بالای پریزا رو هیچ وقت دلر نزنید. خب این از طاقچه که بحثش تموم شد حالا بریم سراغ کتابای جدیدی که خریدم. یه چندتائیشو میذارم. از قبلیا رو هم هنوز نذاشتم. یه سری از کتابا رو باید هر کدوم رو جدا بذارم براتون چون کلی حرف براشون دارم ولی اینایی که نخوندم هنوز رو میذارم. خیلی در موردشون تحقیق کردم و یه کمی ازشون رو خوندم تا انتخابشون کردم . قبل از هر چیزی از شیده ی عزیزم تشکر میکنم کتاب ستون های زمین جلد اول ودوم رو خریدم البته همین دو جلد هم هس. رمان هس که وقایع قرون وسطی هم توشه. وقتی بخونم دقیق میگم.
اینکه این کتاب رو خریدم برا خاطر اینه که اول، خیلی به تاریخ اروپا علاقه دارم مخصوصا قرون وسطی و کلا تمام اوضاع عجیب غریب و جذابی که توش به وقوع پیوسته. بعد دلیل دومم هم اینه که عاشق سریال آخرین پادشاهی هستم
این کتاب رو میگن شبیه همون سریال هس. کلا داستانای اینجوری رو خیلی دوس دارم . دلاورانه و شجاعانه و اینجور چیزا کتاب بعدی 66 قصه از هانس کریستین اندرسن.
این نویسنده رو هممون میشناسیم شاید بعضیا اسمشو خاطرشون نباشه ولی همیشه خیلی کارتون ازش میذاشتن من هیچ وقت یادم نمیره. مث جوجه ادرک زشت، ملکه برفی، دختر کبریت فروش، بلبل امپراطور که خیلی کارتونشو دوس داشتم داستانش قشنگ بود.
کلا عاشق داستاناشم همیشههههههههههه این یه نمونه از داستاناش. مصور هم هس
کلا مجموعه داستانای کوتاه قدیمی رو خیلی دوس دارم کتاب بعدی ،بر مرکب باد هس اینم 700 صفحه س
این کتاب درباره حضرت سلیمان هس خیلی خوشگله .روشم نوشته بازخوانی قصه حضرت سلیمان. که باد در اختیار حضرت سلیمان بوده. کلا من داستان پیغمبرا رو خیلی دوس دارم. اماما رو هم خیلی دوس دارم. بچه هم که بودم کتابای اماما رو همیشه داشتیم. همیشه هم از روشون نقاشی میکشیدم. اینقد دوس داشتم درخت نخل بکشم کتاب بعدی دریای زمین هس. خیلی قشنگه. اصلا یه کتاب متفاوت. خیلی متفاوت. 6 جلد هس. ولی میتونید هر جلدی رو جدا بخونید یعنی ربطی به هم نداره اینقد که متوجه نشید چی به چیه. جلد 1 و 4 موجود نبود.منتظرم همین سایتی که میخرم موجود کنه اگه نه جای دیگه هم درخواست کنم. الان من جلد 2 رو خوندم. جلد 3 و 5 و 6 رو خریدم. این جلد 5و 6 هس که با همه. هزار و خورده یا صفحه هس
هم جلداش مجموعه ای هس هم جدا به جدا. کتاب بعد ، موش و فرزندش
اول چیز جالبی که بگم در موردش اینه که لبه های کاغذ رو جوری برش زدن که فک کنید موش لبه های کتاب رو خورده
این کتاب برا همه ی سنین هس فک نکنید برا بچه هاس. معروفترین کتابه و پنجاهمین سالگرد انتشارش هس خب حالا از کتاب بگذریم چون خیلی دیگم هس فعلا اینا رو داشته باشید بعد کم کم میام همشو میذارم. هر کدوم هم که تموم کردم درموردش بهتون کامل میگم چطوریه. بریم سراغ باغبانی باغبانی که این روزا خیلی سخت بود به خاطر اینکه همه ی گلدونای بزرگ رو باید خاکشون رو درست میکردم و شب بوها رو ازشون میکندم چون دیگه بذرشون اماده بود و خشک شده بود. خیلی کار سختیه این مرحله این تصویرش که یه دنیا خاک ازش خالی کردم یه دنیا هم خاک توشه هنوز. باید حتما بعد از هر کاشتی کل گلدون یا هر چیزیکه توش چیز میکارید رو خاکشو دربیارید و درستش کنید. کود و هر چی که هس بهش اضافه کنید.
این گوجه هایی که کاشته بودم بزرگ شدن و گل دادن حالا ببینم گوجه میشه یا نه
اینم گوجه و فلفل که جدید انتقال دادم به اینجا
اینم تره هایی که دارن بزرگ میشن
تره هفت سال میمونه هیچ وقت از ته نکنید تره رو. ببُرید دوباره هی سبز میشه تا هفت سال. اینم شب بو که جدید کاشتم برا بهار سال آینده
سیب زمینی ها هم اینقدی شدن فعلا نتیجشو نمیدونم تا خودشون که خشک بشن ببینم چقد سیب زمینی هس
اینم شب بوها که منتظرشون بودم خشک بشن برا خاطر بذرشون. بذرشون رو یه ذره میدن چقدم الکی پول میگیرن. نمیدونم روشون میشه بیست تا دونه ریز رو میشمرن میدن. حالام نمیگن مثقالی یا گرمی. اینا که شکل لوبیا هس میبینید، اینا یه عالمه دونه توشه. اونوقت بیست تا دونه ریز توی این رو میمشرن میفروشن
اینم نیلوفر جدیدا کاشتم
این هم همیشه بهارامه. گلاش خیلی بزرگ نیستم چون زیر سایه درخت بادووم هستن. وقتی افتاب نبینن گلاشون کوچیک میشه
خب دیگه خیلی طول کشید برا این پست. سعی میکنم از این به بعد پستای کوتاه تر و با فاصله زماین کمتری بذارم. از پیامایی که گذاشتید واسم خیلی ممونم که به سوالم جواب دادید شبتون بخیر یا علی [ سه شنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 22:30 ] [ هرمیون ]
تازه بعد قرنی فهمیدم به بادووم زمینی حساسیت دارم. دیروز که خوردم یعنی جونم بالا اومد . حالت تهوع پیدا کردم شدید. سرمم درد گرفت دقیقا یه طرف سرم چشامم داش از کاسه درمیومد. حالا که خوردم مامانم میگه بادووم زمینی تیامین داره برا میگرن خوب نیس سلام الان شب عیده. عیدتون مبارک باشه به خوشی و سلامتی. امروز دوشنبه س. هنوز خیلی کار دارم باید فردا تمام حیاط رو بشورم. چون این باد و بدتر از همه نقل و انتقالات من ،اساسا گند زد به حیاط بینهایت سنگین کاری کردم و بدتر از همه فشاری که به دیسک گردنم وارد کردم که دیسک گردن هزار درجه بدتر از دیسک کمره. و الان من میترسم از کارایی که کردم گفتم بهتون که یه باغچه چوبی ساختم اونم چه باغچه ایییییییییییییییییییییییییی خب من راستش نمیدونم چرا یهو هیجان زده شدم که اینو درست کنم این آخرای کار هس. بتونه زدم و رنگش کردم بعد هم نقاشیش کردم
این نقاشی دومی رو تکمیل نشده بود عکس گرفتم بعدشم اصلا یادم نبود از تکمیل شدش عکس بگیرم دفعه بعدی میگیرم دیگه شرمنده بخش بدترش این بود که میخواستم سنگ بذارم داخل باغچه. چون وقتی زیاد آب بهش بریزه چوبا تغییر حالت میدن . مخصوصا که بعضیاشون خیلی نازکن. برا همین یه عالمه سنگ و گرانیت و این چیزا رو جابجا کردم تا ببینم کدومش میخوره به باغچه.این تجربه ی باغچه قبلیمه. که سنگ بذارید داخلش خیلی دیرتر خراب میشه. بعدش خاک خیلی زیادی که میخواستم و کودی که اصلا دیگه نداشتم. برا همین خاک برداشتن از باغچه ها هم جد و آبادمو درآورد بعد باید جای خالیشونم پر میکردم که برگ و کود و این چیزا ریختم تا جبران بشه. در کل میتونم بگم خودمو نابود کردم سلام امروز روز عیده سه شنبه. میدونید من شبای قدر ، هر شبی یه فیلم ترسناک دیدم که قشنگ تا شب قدر سال آینده بیدار نگهم میداره مامانم هی میگفت پاشو برو عبادتتو بکن دیگه اینکه امروز رفتم درختای یاس اینور باغچه رو از زیر درخت انار درآوردم طرف حیاط بستمشون یعنی اینقدددددددد شاخه ها و تیغ درخت انار بهم فرو رفت تمام دستم زخمی شده الان همه ی دستم میسوزه آفتاب که به درخت یاس نخوره زرد میشه و برگاش میریزه برا همین برا مناطقی که هواش سرده اصلا سازگاری نداره. آفتاب کاشون رو واقعا میخواد فقط. فعلا توی باغچه ی چوبی جدیدم لوبیا کاشتم البته شاید خوب نشه چون باید اولش جو بکارم. خاکی که جابجا میشه خیلی سخت چیزی توش سبز میشه و رشد میکنه. حالا شاید خوب بشه نشد دیگه جو میکارم. امروز خسته بودم اصلا نتونستم کار زیادی انجام بدم ولی کلی هم حیاط رو جابجا کردم. چند روز پیش دیگه هوا گرم شده بود رفتم تشک و پشه بند و بند و بساط رو از طبقه پائین برداشتم و آوردم بالکن بالا. تا ساعت 3 شب هم خوابدیم خیلی خوب بود اصلا سرد نبود ولی از ساعت 3 به بعد یه کم سرد شد منم حوصله نداشتم که سرمابخورم یا سرم گیج بره برا همین پاشدم اومدم اتاقم خوابیدم. بعد از فرداش هوا ابری شد و چند روزه داره باروون میاد و هوا سرد شده. یعنی قشنگ تابلو بود که آسمون کاشون منتظر بوده من برم توی بالکن بخوابم تا حال منو بگیره. یعنی کل پاییز و زمستون و فروردین اصلا باروون نیومد حتی هوا ابری هم نشد گذاش برا این روز که میرم. خلاصه همه چیزامو صبح جمع کردم و یه روکش هم روش کشیدم گذاشتم توی بالکن بمونه. تا دوباره هوا گرم شد من برم سلام امروز پنج شنبه س.مردم چشون شده که از کل کشور هجوم میارن به کاشون ما خیلیییییییییییی مهمان نوازیم باغ فین هم که اصلا به وضعی شده. اصلا نمیتونه کسی قدم برداره. البته من شکر خدا گذرم به بیرون نیفتاده ما که کاشونی هستیم از نزدیک ظهر تا عصر که عمرا پامونو بذاریم بیرون. حتی توی حیاط. حالا اونوقت مردم میان اینجا توی چادررررررررررررر!!!!!!!!!!! جل الخالق. سلام امروز یکشنبه س. لوبیاهای عزیزم دارن درمیان امیدوارم همشون خوب دربیان
اینم چندتا عکس از گل های خوشگلم البته توی چند روز به فاصله از هم گرفتم.
سیب زمینی هر چی کاشتم خوب دراه درمیاد خیلی دوس دارم ببینم توی گلدون چقدر سیب زمینی میده. اگه زیاد سیب زمینی بده خیلیییییییییییی میکارمش
دارم حسابی واسه داستان نویسیم فعالیت میکنم چیزی شروع نکردما. فعلا مراحل اولیه هستم . کاشت بذرای سرما داده شده موفقیت امیز نبود اشتباهم این بود که اصلا الان کاشتم برا چی؟ خب فعلا اینو ارسال کنم که زودتر باشه. پس فعلا یا علی [ سه شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 20:11 ] [ هرمیون ]
فقط میتونم بگم آی ننه سلام . آقا من دیروز میخواستم آپ کنم گفتم خستم فردا کارم کمتره ، روزانه نویسی هم حتی نتونستم بکنم .بعد امروز ده برابر دیروز کار داشتم . نشستم امروز یه عالم هویج رو پوست کندم و خورد کردم . هویجاش خیلی درشت بود دیدم جون میده برا این کار. گفتم کارمون برا غذا پختن راحت بشه. دستم توی خورد کردن خیلی تنده. دیگه چندتائی هم با هم خورد میکنم یه باره کارم خیلی سریعتر میشه. خلاصه نشستم یه دنیا هویج خورد کردم برا مرغ یه کمم ریز خورد کردم برا سوپ. تا خورد میکنم هیچی حالیم نیس اصلا خسته نمیشم ولی وقتی پامیشم نیم ساعت که ازش میگذره میفهمم چه کاری کردم اون پروژمو تموم کردم
این یه نوع چراغ خارجی هس که توش شمع میذارن قدیما ازش استفاده میکردن. ولی الان همه برا تزئین ازش استفاده میکنن. من خیلی دوسش داشتم. همیشه دلم میخواس درستش کنم
کار خیلیییی سختی بود اینبار زیاد حرف نمیزنم عوضش از دستم راحتید آنچه در پست بعد خواهید دید
نزدیک شبتون بخیر . الان اذوون میگن نمازتونم پیشاپیش قبول باشه. یا علی [ دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۸ ] [ 17:36 ] [ هرمیون ]
اتاقم هر چی میگذره داره عجیب غریب تر میشه
یا روح سرخپوستا توش فعال شدن یا آفریقائیا سلام و یک سوال من دفعه اول چندماه پیش بود که نمازمو خوندم اومدم خوابیدم بعد یه نیم ساعت که از اذوون گذش دیدم صدا ویبره میاد فک کردم گوشی منه بعد دیدم نه از من نیس، فک کردم گوشی یا تبلت خواهرامه .سریع پاشدم رفتم بزنم خاموش بشه که کسی بیدار نشه بعد دیدم نه همه اونام خاموشه امروزم صبح هم که اذوون گفتن نمازمو خوندم و خوابیدم دیدم باز صدای ویبره قبل از عملیات
و این دستاورد امروز ما. ایشون مالوموا رئیس قبیله ی ماسایی
همه کلی خندیدن وقتی نشونشون دادم .خودم از وقتی داشتم درست میکردم خندیدم تا نصبش که کردم مامانم گفت نمیترسی ازش؟ یه چند وقت دیگه باید برم پیش دکترم برا اینکه آزمایش آهن بنویسه ببینم چقد رفته بالا آهنم، ولی فکرشو میکنم میگم یه چیزیم میگه به خاطر اینکه نرفتم این همه وقت دیگه اینکه درخت بادوومم شته گرفته نیدونم چیه از این حشره سبز ریزا بعدش بابام رفت مغازه باغبونیا یه آفت کُش بهش داده بود بعد وقتی توی اینترنت خوندم گفتش که آفت کش رو وقتی که جوونه ها باز شدن نمیشه زد باعث جوونه سوزی میشه .میگم این پست رو بذارم بعدا آپ کنم چون مخصوص بخش باغبانیه .باید تیک اون بخش رو بزنم .بهتره مطلبش کامل باغبانی باشه موضوع برنامه ی بعدی ما، درست کردن آفت کش طبیعی خب دیگه پس فعلا یا علی دوباره میام زود [ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۸ ] [ 15:56 ] [ هرمیون ]
الان به خواهرم میگم عینکمو بده ،نمیدونمم کجاس
سلام خوبید؟ اینا یعنی عخش
اینم قبل از وصل
بعد از وصل
آره خلاصه اینطوریاس اینقد کاراشو انجامیدم فقط یه خورده چیز دیگه میخوام تور و چفت درش خب فعلا یا علی عخشان من تا بیام دوباره فردایئ پس فردائی [ چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۶ ] [ 21:6 ] [ هرمیون ]
سلام بر عچقان خفته اندر بيدار
يه انسان گشنه اي استم كه نون خشك سنگگك و ماست دارم خودمو سير ميكنم.يعني مظلوميت تا چه حد اينكه نبودم رو ولش كنيد بچسبيم به زمان آينده و حال يكي از اجياي عزيزدلم تلگراممو خواسته بود اينم تلگرامم
خب حالا چندتا چيز جالب انگيزيجات نشونتون بدم چون خودم باهاش فوران ذوق مرگيات بهم دس داده شما رو هم رد اين فوران شريك كنم ميزمو كه ساختيده بودم تبديل كردم به ميز طراحي و نخاشيم اين عسك قبل از چسبوندن استيكر
اينم بعداز چسبوندن استيكر
اينم بعد از ريختن پاستل و مدادرنگي و ماژيك اااااااااااا ماژيك نريختم چرا.جاش خاليه
اينقد من اين استيكراي پوه رو دوس دارم كه نگووووووووووو و بدين ترتيب ميز طراحيم براي كشيدن نخاشياي زيباروي آماده شد ميدونيد بدترين قسمت كار اين بود كه بايد از بغل يه چوب دراز، يه چندسانت ارّه ميكردم
خب ديگه برويم.عاشق فيلم انتقام جويان هستم خيلي باحاله واقعا ميام بازم ان شائ الله فردا پس فردا .موخوام چندتا كار جالب انگيزيجات انجام بدم راستي برو بچمم سرماخوردن .يكي از خلوسام شديدتره برا همين قرص دارم بهش ميدم خب ديگه شبتون بخي رو سلامتي به خاطر پياما ممنونم اجياي گل و عزيزدلم ان شائ الله هميشه سلامت و شاد باشيد [ سه شنبه هفتم دی ۱۳۹۵ ] [ 23:18 ] [ هرمیون ]
سلام مجدديات
خواستم براتون چندتا قضيه بتعريفم ولي ديدم شب اربعين هس ميخنديدن گناه داره تقريبا چند روزي هس كه درگير يه پروژه ديگه اي هستم در زمينه ساخت و ساز با ام دي اف خلاصه و سه روز پيش شروع كردم ولي چون روزاي بعد كارم زياد بود وقت نشد تكميلش كنم امروز كه سرم خلوت بود بازم رفتم چند قسمت مهمش رو درستيدم ريا نشه ميخوام اينو درست كنم اول الگو اصلي رو ببينيد
اينم تا اينجاي كار من
من فعلا دوتا پايه زدم آقا اينطوري نبينيدا اينقد سخته البته ابزار مخصوصش باشه خيلي ادم كيف ميكنه مخصوصا از اينا كه مث دلر هس پيچ ميپيچونه خودش نه مث من كه اينقد زور زدم جونم دراومد واسه چندتا پيش اين بقيه ي كاريه كه بايد انجام بدم عصري همينطوري ول كردم تيو پاركينگ و اومدم بالا
اصن وقتي پيچ و لولاي نو ميخرم ذوق مرگياتم فوران ميكنه اينقد دوس دارممممم
اينم تمام ابزار كار منه .من مظلوم
اين عخش منم كه وقتي ميام حياط خودشو ميكشه تا بيرونش كنم توي حياط راه بره .حالا مگه ولميكنه آدمو ميفته رد ادم هر جا من رفتم اينم هي دنبالم اومد همش هم نوك ميزه نوكشم مث سوزن ميمونه .داشتم دلر ميزدم يهو فك كردم برق گرفت منو از جام پريدم گفتم وووووي چي بوددددددددددددد
آره خلاصه اينطورياس.خب ديگه سلامتي التماس دعا واقعا ميگم التماس دعا نه هيمنطوري زبوني يا علي [ شنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۵ ] [ 21:27 ] [ هرمیون ]
سلااااااااام آقا كي بوي رنگ اين قفسه اي كه درستيدم ميره .موخوامشششششششششش
راستييييييييييييي اي ول اجي آرزو اي ول بهت واقعا عجب هوشي آقا نكتش اين بود كه از مقوا درستيدمش بعد امروز يه لحظه آوردم اتاقم تزئينش كردم بعد بردم بيرون چون نزديكب ود كودتا بشه از بوي رنگش بعد واسه كشوي قفسه يه دستگيره درستيدم كه كشو رو باهاش بكشم بيرون به شكل قلب با چوب درستيدمش.دخيخا نشستم وسط حال و كلي سر و صدا كردم بعد بابام گفت چي درست ميكني؟؟؟كاترو بذار اينطوري خطرناكه باهاش اينكارو نكن خب اين قلبيه كه درستيدمش.بعد سمباده زدم بهش ببينيد نقش چوب چه باحال پيدا شده
بعد خلاصه يه استيكر قلبي هم روش ميچسبونم البته الان همينطوري بهش چسبوندم چون بايد دلر بزنم با پيچ وصل كنم به كمد كوشولوم
اينم بساطم كه وسط حال پهن بود .كلي سر و صدا كردم واسه اين
خب ديگه فعلا يا علي تا بعد آجياي عزيزم [ جمعه بیست و یکم آبان ۱۳۹۵ ] [ 23:45 ] [ هرمیون ]
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
امروز عصري تكليفمو با اين ويندوز يه سره ميكنم خب حالا ولش كنيد طي يه عمليات واگذاري مسكن ، به پدر خونواده يه واحد مسكوني تعلق گرفت البته بعد از تعميرات
آخه لولاهاي درش كنده شده بود و سقفش يه خورده نازك بود حس ميكردم دو بار گربه روش بپره مستقيم سقوط ميكنه رو كفترا به همين خاطر يه تخته از اين فيبرا روش كوبيدم و تعميرات تكميل شد و خونه در محل قرار گرفت و دورشم سنگ گذاشتم كه گربه ها نرن زيرش
اون بالائيه خونه دخيمه اون بايد رو خاك باغچه باشه خونش ديگه دم غروب بود بالكن پائين هم هرچقدر لامپاشو زدم عكسه باز تاريك ميفتاد بعد امروز بازم ديدم اين گربه اومده سنگاي كوچيكترو كنار زده رفته زيرش درستش كردما سنگاي سنگين تر گذاشتم تا جونش دربياد اين خونه اينده كفترامه.الان نميشه اونا رو بيارم اينجا چون مادره قهر ميكنه ديگه چيزي به جوجيم نميده تازه امروز وقتي دخي كفتريمو بيرون كردم ديدم اااااااااااا راه پلهه ا رو گرفت و رفت بالكن پائين بعد تا چشاش افتاد به آقاش ،يك شلوغي به پا شد راستي اينم عخشمه بزرگ شده مشالله .مگه نه؟
اوخيييييييييييييييييييييي قبونش برم بعد ديگه سلامتي برم كار دارم يا علي فعلا [ چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۵ ] [ 14:56 ] [ هرمیون ]
سلامممممممم عچقان تخيلي من
دير زماني ست كه دارم كارهاي هري پاتري گونه مي انجامم اين چوبدستي هري پاتر رو درستيدم
بعد با ورد جادوييه "وينگارديو لويئوسا" وبلاگمو آوردم رو مونيتور
اصن هم خل نشدم بعدش دوتا نخاشي كشيدم اوليش فانتزي بيد خيلي نانازيه دوسش ميدارم
اينم از يه صحنه هاي هري پاتر هس اونجا كه اين "ديوانه ساز ها" بهش حمله ميكنن بعد گوزنه نجاتش ميده البته خودش هس . به خواهرم نشون دادم ميگه قشنگه شمام ببينيد قشنگن
خب ديگه فعلا برم يا علي تا دوباره ان شائ الله بيام [ جمعه دوم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 19:3 ] [ هرمیون ]
باغچه ی چوبی که ساختمش بلاخره
سلام نيدونم چرا سوژه اي نبود كه عكسشو بگيرم ولي يه گل جديد تو گلدونمون سبز شده بود گفتم ببينيد.
اين هم عكساي امروز از باغچم ريحونامم گل داده.هيجانات منو درك كنيد
من فعلا برم بعدها ميام دوباره ايشالله.دارم غش ميرم از خواب [ چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۲ ] [ 1:52 ] [ هرمیون ]
|
||