جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

این روش رو تازه کشف کردیم واسه دوختن کش سر

خیلی راحت تر از تمام روشایی بود که تا حالا امتحان کردیم

این فیلم رو راستش من فقط فیلمبردار و کارگردان و ادیتور یا همون تدوین گرش استم به زور خواهرمو راضی کردم واسه اینکه انجام بده و من فیلم بگیرم. من بلد نبودم بعد اینکه یه فیلم دیگم هس کیف آرایشی یا جامدادی رو طریقه دوختنش رو یاد میدم اونم من اموزش نمیدم اونو حتما حتما ببیند به خدا وقتی من فهمیدم گفتم چرا الکی اینقد پول میگیرن یعنی چی 100 تومن 200 تومن به خاطر یه دقیقه کار. هیچ سختی هم نداره. بعد چقدم با پارچه ها تریکو که طرحای فانتزی دارن خوشگل میشهههههههههههه دوس دارم تمام طرحای تریکو رو بشینم کیف آرایش یو جامدادی بدوزم .

خب بریم سر حرفای هفته ی پیش که ثبت کردم

سلام امروز انگاری چهارشنبه س به خدا اگه بدونم چه روزیه. اینقد که تند تند میگذره. میگن اخرالزمان برکت از روز و شب گرفته میشه. یعنی همینی که الان هس و نمیفهمی چی میشه.

من یه اعتیادی دارم که نخود رو آب میکنم بعد از یه روز آبشو میریزم و توی ماهی تابه میریزم بعد نمک بهش میزنم و بو میدم بعد اخراش آبلیموی زیاد میزنم و میخورم. خیلی خوشمزه س. و خیلی سختمه که ترکش کنم ولی خب خیلی وقتا درست نیمکنم تا نخورمش. وگرنه تا باشه میخورم نمیذارم به دو سه روز بکشه .

اینو خیلی وقت پیش که یاهو بود با یکی توی یاهو حرف میزدم که بعدش با خانومش دوس شدم و با خانومش همیشه صحبت میکردم از چهارمحال و بختیاری بودن بعد این نخود بو دادن رو اون بهم یاد داد و منو به این معتاد کرد. یادمه تصوری هم با هم حرف میزدیم بعد اون بهم گلدوزی رو هم با چرخ خیاطی یاد داد. کلا گلدوز یبا چرخ رو از اون یاد گرفتم و یه عالمه گلدوزی کردم و چقد خوشم میومد عین رنگ کردن نقاشی با مداد بود واسم. اینکه زیر چرخ گارگاه رو حرکت میدی و این رنگی میشه.

حالا آقایون میگن کارگاه یعنی چی، کارگاه یه وسیله ی چوبی گرد هس که پارچه رو داخلش میذاری و باهاش گلدوزی میکنه پارچه ثابت میمونه با کارگاه . (خانومای وبلاگ بدونید آقایون اینجا فوضول ترن خیلی ).

بعد خلاصه واسه نخود میگفتم که وقتی من نخود بو میدم دیگه تا چند روز همه جا نخود زیرپا همه میره و همه اینطوری فحشم میدن .

امروز 45 دقیقه ورزش سخت کردم وای یعنی مردم خیلی سخت بود. دیگه هر چی سن ادم زیادتر میشه باید ورزش رو بیشتر انجام بدید و اصلا ترک نکنید که ضررش به خودتون میرسه. نمیدونم چرا برعکس همه وقتی سنشون هی زیادتر میشه اصلا ورزش رو میذارن کنار و میشینن به هم کلاسیای من روغن به زانو و پاشون میزنن خودشونم میگن مث این پیرزنا از الان زانو درد داریم و نشستیم روغن به زانومون میزنیم.

تو رو خدا اینطوری نکنید یعنی چی اخه به 50 سال نرسیده که همه یه سری عمل زانو و کمر انجام دادن . دوستام میگن کمردرد داریم و زانو درد برا همین نمیتونیم ورزش کنیم. به خدا هیچکی بیشتر من دست و پادرد و کمر و اینا نداره من که دیسک کمر دارم و گردن. اصلا مسئله اینه که اتفاقا وقتی این دردا رو هم کسی داره درد دست و پا و کمر و زانو باید بیشتر ورزش کنه نه اینکه همینطوری خشک بذاره بمونه مفصلاش.

حالا بگذریم از بحث ورزش، اون سه پایه رو واسم نگرفتن خودم باید بگیرم اول از مهندس کامپیوترم بپرسم اگه اون داشته باشه راحت تره. ولی بعید میدونم اون کارای بزرگی میکنه سر این چیزا نیس.

سلام امروز پنجشنبه س. هر وقت ورزش سخت و مدت زیادتر انجام میدم صبح که پا میشم انگار شبش یکی کتکم زده بدیشم اینه که باید حتما ورزشتو ادامه بدی وگرنه بدتر میشه. الان نیم ساعت ورزش آسونتر رو انجام دادم واقعا حس له شدن دارم ولی بهتر میشم هر دقیقه ای که مگیذره بهتر میشم و دردمم کمتر میشه. واقعا هر وقت از ورزش سنگین بدن درد گرفتید حتما ورزش رو ادامه بدید و یه وقت نکنه که فرداش انجام ندید. وگرنه آینده ی شومی در انتظارتونه .

سلام امروز یکشنبه الانم سر شب هس و امیدوارم که الان که ساعت ده مین به 8 هس بتونم ساعت هشت و نیم یا 9 دیگه ارسال کنم. چون امروز نشستم فیلم |ارات رو تکمیل کردم. دقیقا گرفتن یه فیلم و اماده سازی تا اینکه بره واسه پردازش خیلی کمه کم یه هفته طول میکشه چون کارای دیگه هم ادم داره انجام بده و جدیدا هم اصلا نمیتونم شبا بشینم پای کامپیوتر خیلی خستم و دلم میخواد دراز بکشم.

نمیدونم چرا اصلا همش فکر کردم امروز جمعه س. از بس دلم میخواس اخر هفته بشه و منتظر بودم کلا دیگه همون اخر هفته موندم دیروز بابامو هم گول زدم که بره یکی دیگه از اون اسپریا رو بخره همون که مدل Alien هس. خیلی خوشبوئهههههههههه هی واسه امتحان هم میزنم به دستم به ساعد، اینجا که میزنی خیلی بوش موندگاره بعد دیشب تا صبح بیدار بودم این بو هم اصلا نمیرفت از دستام تا صبح همینطوری مدهوش بودم . اینقدم موندگاری داره 24 ساعته س کل اتاقم بوی این اسپری میومد کل روز هم زده بودم هی خواهرم میگفت وای چقد تو بوی ادکلن میدی .گفتم نه بوی اسپری جدیدمه . کلا داشتن شبای خوب هیچ وقت از ذهن آدم نمیره. موندگارترین خاطره ها کلا شبا هستن چون چیزای مختلف و جورواجور و صداهای زیاد نیس اطراف ادم که ذهنتو پر کنه فقط خود شب و خاطره هاش هستن با آرامش و سکوتش .

امیدوارم همیشه شب هاتون پر خاطره های خوب و آرامش باشه و فکر آزاد . شبتون بخیر و یا علی .

[ یکشنبه سی ام دی ۱۴۰۳ ] [ 20:15 ] [ هرمیون ]

سلام

ببخشید بچه ها من امروز نمیتونم اپ کنم شرمندم.

گفتم تا اول روز هس بهتون بگم.

واقعا ببخشید

[ شنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 14:8 ] [ هرمیون ]

Hi

به احتمال زیاد فردا آپ کنم یه ذره کارم زیاده حالا اگه نشد فحشم ندید .

چون آپارات هم هس اونم باید آماده بشه .

ولی تمام سعیمو میکنم اپ کنم فردا .

پس یا علی فعلا

[ جمعه بیست و هشتم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:5 ] [ هرمیون ]

پست آپارات مطمئنم به دردتون میخوره

سلام الان نشستم یه سفارش بدم گفتم از اینترنت نباشه یعنی اینترنتی هس که در اصل ولی گفتم از خود کاشون باشه که ازشون حمایت کرده باشم و دیگه از نت هر چی میخوام بخرم کلا از همینا خریده باشم حمایت مشاغل اینترنتی کاشان .

یه سه پایه گوشی بود که ازشون خواستم اینو واسم بگیرن ولی نمیدونم چی به چی شد حوصلمم نیمرسه زنگشون بزنم ولی انگاری مجبورم چون از پیامی که واسم فرستادن هیچی نفهمیدم چون همون لینک رو که بهشون فرستادم و گفتم شبیه این باشه همونو واسم فرستادن قاتی کردن انگاری.

خیلی خستم نمیتونم دیگه دنبال این یکی رو بگیرم چون از دیروز تا الان حسابی سرم شلوغ بوده و کار داشتم. راستی چون امشب ارسال نمیکنم اعلام روز بنومایم که الان جمعه شب هس و فردا احتمالا آپ بنومایم .

یه فیلم اپارات هم ارسال کنم و فردا هم سفارشامو میارن چون امروز جمعه بسته س صبح زود بهم زنگیدن گفتن که امروز چندتا مغازه ها بسته س میخواید تا نصفشو اماده کردیم بیاریم منم از خواب پاشده بودم گفتم نهههههههه بذار همون فردا . اشکالی نداره فردا همشو با هم بیارید تو دلم گفتم فقط بذار من بخوابم . گفت باشه و فهمید من خواب بودم گفت ببخشید بد وقتی مزاحم شدم .

خلاصه فردا که چیزامو بیارن یه چندتا چیز جزئی هم خریدم بهتون نشون بدم بگم خوبه یا نه. چون قیمتاشون خیلی پایین بود . یه سری اسپری و حالا هر چی که بهش میگید و یه میکروفن گوشی و دیگه یادم نیس .

الان زنگیدم بهشون. چون یادم اومد خیلی سخته فیلم گرفتن با اون سه پایه کوچیک، اون خیلی خوبه ها، ولی برای اینکه بشینی یا وقتی ایستاد و یه کاری انجام میدی فیلم بگیری اصلا مناسب نیس یه بارم گوشی زپرتی شد و افتاد برا همین گفتم حتما حتما میخرم تا گوشیم به باد نرفته.

بعد دیگه اینکه گفت واستون ثبت کردم که بچه ها فردا پیگیری و کنن و دنبالش باشن خوشحال شدم .راستش هم نمیخوام پول بابتش بدم هم میبینم اگه اینکارو نکنم خیلی به ضررم میشه چون گوشیم در معرض خطره. منم دلم نمیاد اصلا برا گوشی دیگه پول بدم و اصلا پولی بابت این ندارم دیگه .

سلام امروز شنبه س .چقدر خستم الان بعد اذان مغربه. دقیقا هم روزایی که خیلی خستم بابام سربه سرم میذاره چون میفهمه خستم حوصله ندارم هی باهام حرف میزنه میگه محبوب ببین اینو ، محبوب این خوبه؟ محبوب گوشیمو درست کن، محبوبه چیکار کردی خریداتو؟ محبوب....

حالا خواهرام. محبوب من حال ندارم امروز دیگه ناهار درست کنم . محبوب اینترنت سرویس نت تموم شد .

بعد میگم چرا دقیقا همه امروز باید کار داشته باشن.

از صبح هم این پیک زنگ میزنه این که خواستی رو نداره اون مارک رو بخرم؟ میگم قیمت اگه همینه بخر. قطع کردم بعد دوباره زنگ زده میگه ببخشید این یکی هم که گفتی موجود نداره از اون بخرم میگم خب کیلویی چنده؟ دو برابر قیمت میگه، میگم نهههههههههههه نخررررررررررر من همش میگم که اگه قیمت برابر هس از هر کارخونه ای میخواد باشه بخرید فقط قیمت بالاتر نباشه .میگه باشه متوجه شدم خدافظ .دوباره سر ناهار درست کردن بودم سه بار زنگ زده میگه ببخشیددددددددد خانوم فلانی اینم باید بگم اخه از طرف شرکت هم بهم گیر میدن دیگه خودمم خندم گرفته میگم اشکالی نداره هر سوالی داری زنگ بزن میگه اون سفارش که اون سری داشتی الان اوردن اونم میخوای بگیرم؟

بعد دیگه خودتون حساب کنید من چندمین باره دارم به شما میگم برگ درختا رو جارو کردم . پریروز همشو از توی حیاط جارو کردم و وسط حیاط جمع کردم دوباره بالکن و پله های پایین رو جارو کردم و برگا رو توی بالکن پایین جمع کردم. یعنی بابام دور همه اینا رو میزنه رد میشه اصن نمیگه خب اینا رو هم من بردارم یه کمکی بکنم . هزار سالم بذارم باشه برنمیداره. خواهرامم که میگن همه درختا رو قطع کن که مجبور نباشی برگ جارو کنی هی . یعنی قانع کننده ترین جمله ای بود که شنیدم . اصن دست به درخت و خاک و این چیزا نمیزنن میگن اصن نباید تو خونه درخت باشه مگه جنگله .

بعد خلاصه یه عالمه برگ یعنی باورم نمیشه ،توی یه پاکت خیلی بزرگ کردم و بستم.

سلام امروز یکشنبه. امروز بدتر دیروز . حالم کلا به دلایلی خوب نبود. صبح که اذوون گفتن همونجا نزدیک تختم نماز خوندم چون داشتم میفتادم اصن توی سرم یه جوری بود بعد همین که سلام رو دادم زرتی خودمو انداختم رو تخت و خوابم برد یعنی حتی یادم نیس چی شد چی نشد .

ساعت ده و نیم پاشدم و از اینکه مامانم اخبار رو هی میگه، اعصابم نمیکشید داشتم خل میشدم دلم میخواس همه ساکت باشن ولی برعکس . اصلا از اخبار خوشم نمیاد هر چی هم گوش نمیدم مامانم ریز به ریز هی همشو میگه . بعد گفتم اینطوری نمیشه دارم دیوونه میشم از اعصاب خوردی کوکوسبزی سرخ کردم بعد در حین سرخ کردن برنج سفید هم پخیدم اصن فک کنم ده دقیقه هم نشد بعد به خواهرم گفتم من میرم سرمو بگیرم زیر آب. یه نیم ساعت همینطوری زیرآب نگه دارم بخار از کلم بپره خواهرمم گفت آره برو اصن اعصاب نداری خیلی خوبه حالتم بهتر میشه .

شکر خدا هوا هم ابری بود لازم نبود که نایلونای روی گلدونا رو بردارم و بعد دوباره روشون بکشم. از این بابت یه ذره دلم شاد شد . بعد دیگه ساعت 2 تا 4 هم برقا رو گرفتن و اینطوری شد که روز هم زپرتی شد و تموم شد. و هیچ کاری هم نکردم.

دیروز هم یه سری چیزی خریده بودم .بذارید نشونتون بدم قیمتاش خوب بود.

اینا اسپری که خریدم

این یکی هم همون میکروفنه

سلام امشب فکر کنم آپ کنم دیگه.

امروز یه سری کارای باغبونی کردم چندتا گلدون رو اماده کردم خاک از باغچه برداشتم بعد خاکای جدید رو توی باغچه ریختم .چون اصلا با ساختن خاک جدید چیزی رشد نمیکنه برا همین از باغچه برمیدارم خاکای جدید رو میریزم جاشون .باغچه گول میزنم .

یه خورده اطلسی هام کم دراومده جاهای خالیش ،همیشه بهار کاشتم و چندتا گلدون دیگه هم فلفل و گوجه. پارسال که نتونستم به هیچی برسم همه زپرتی شدن .یه چند ساعتی هم بذرا رو آب کردم.

این همیشه بهاره

بعد میخواستم از شب بوها عکس بگیرم راستش نتونستم خیلی خسته شدم خیلی هم سرد بود نایلونا رو هم کشیده بودم روشون ،دیگه گفتم فردا قبل از اینکه دوباره نایلوناشونو روشون بکشم عکس میگیرم.

قرار بود فردا اینکارا رو بکنم ولی یه خورده فکرم درگیر بود گفتم برم باغبونیای فردا رو انجام بدم تا یه ذره بهتر بشم .

دیشب جلد اول مجموعه دژ سرخ رو میخوندم به اسم ماتیاس. راستش اینقد قشنگ داستان رو نوشته این نویسنده که اصلا فکر نمیکنی داره درباره موش حرف میزنه شخصیتا موش هستید ولی اصلا اینو ادم حس نمیکنه و اینقد جذاب و خوشگله داستانش که خوشحالم شخصیتا آدم نیستن .خیلی داستانش دوست داشتنی و خیلی هم جدیه. دوسش دارم فکر میکردم پشیمون بشم از خریدن مجموعش ولی واقعا از اینکه خریدمشون خوشحالم و یه دنیای خیلی جدیدی رو میبینم. از اینکه دنیاهای جدیدی ساخته میشن خیلی ذوق میکنم .چون وارد شدن به یه دنیای جدیدی که تا حالا نمیشناختی خیلی هیجان آوره .

دیشب دیگه کتاب رو خوندم و خوابم گرفت شکر خدا و خوابیدم. امشب هم همینکارو میکنم خوشحالم دوباره کتابی پیدا شد که با خوندنش خوابم بگیره خیلی بهش احتیاج داشتم وگرنه خیلی اذیت میشدم .

خب اینم از این پست دیگه زیاد داش طول میکشید بهتره ارسالش کنم و هی بهش اضافه نکنم و بذارم واسه پست بعدی .

شبتون بخیر و سلامتی و یا علی .

[ سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 18:53 ] [ هرمیون ]

شاید امشب اپ کنم

یه خورده کار دارم انجام بدم امیدوارم بعدش وقت کنم فعلا یا علی

[ سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 17:57 ] [ هرمیون ]

روی عکس کلیک کنید:

سلاااااااام با استعانت از خدا آپاراتم فعال میشه دوباره. اولین خوبی این بود که خودم نمیدونستم جلد 2 و 3 رو ترجمه کردن رفتم عکس روی فیلم رو تنظیم کنم از گوگل دیدم جلد 2 و 3 هس . وای باورم نمیشههههههههه یعنی از نون شبم بزنم اینا رو میخرم به خدا دیوونه ی این کتابم. شما هم بخرید خیلی خیلی قشنگه اصن یادتون نمیره این داستان.

فعلا توی آپارات در حال پردازش هس. خندم میگیره از پردازش دفعه قبلی که محتوا رو مناسب ندونستن برا کودکان .

بعد از این حالا شاید یه معرفی کتاب دیگه گذاشتم ولی بعدش میخوام دفتر هری پاتر یا درست کردن دفتر مصور هری پاتر رو نشونتون بدم خیلی قشنگه. فک کنم دوتا ازش رو دارم یکیش آخه مال من نیس. اصن عشق اونا هستم. فردا فیلمشو میگیرم ولی نمیره برا پخش چون خیلی کار داره تازه بعد فیلم گرفتن دو ساعت واسه ادیت و تنظیم اول و آخرش باید وقت بذارم .تنظیم اول و آخرش بدتر از همه چیه.

تبلیغ وبلاگ رو میخواستم بدم به بلاگفا بره بالا وبلاگا، ولی دیدم زوده الان یه خورده فعال تر بشم توی بخش اموزشی خود وبلاگ و آپاراتش، بعد بدم واسه تبلیغ بلاگفا .آره فعلا عجله نکنم. یه خورده کار داره .

امروزم نشستم یه کم نقاشی کشیدم ولی نذاشتن که. سر این ایزوگام کردن پشت بوم هی این ایزوگام کار، اینقد شلوغ کرد و حرف زد و بعدشم باید میومد میدید دست گل برادرش رو که چطروی ایزوگام کردهب ود مثلا پارسال، ضایع کردن گوشه هالمون رو. برا همین باید پامیشدم از هال بساطمو جمع میکردم تا بیاد ببینه توی هال و بعد بره.اینقدم رو پشت بوم حرف میزدددددددد خل شدم اینقد دام دام میدوئید انگار رو پشت بوم .

خب فکر کنم از پردازش دراومد پست رو ارسال کنم . فکر نمیکردم اینقد سریع بشه. دیگه به اخر شب نکشید.پس برویم برای ارسال .حتما ببینید مطمئن باشید دوسش دارید. یا علی و شبتون بخیر و سلامتی .

[ سه شنبه هجدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:13 ] [ هرمیون ]

آخرای شب آپ میکنم شایدم وسطای شب .

چون آپم بستگی به یه چیز داره که فعلا منتظرم .

پس تا بیایم

[ سه شنبه هجدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 19:37 ] [ هرمیون ]

یه سایت آپلود دوم رو به کار گرفتیم.این سایتای آپلود همیشه زحمتای ادم رو به باد میدن .بی وجدانن .برا همین هیچ وقت توی سایتایی که خودشون فضای اپلود نمیدن ثبت نام نکنید فعالیت نکنید اگه قراره تصویری هم کار کنید وگرنه برا خاطره و این چیزا خوبه.

سلام چون صددر صد امشب اپ نمیکنم پس تاریخ را مینگاریم امروز پنج شنبه و من تقریبا 90 درصد اتاقمو تمیز کردم و نقاشیای اتاقمو میخوام عوض کنم یه نقاشیای دیگمو بزنم به دیوار یه خورده اونا رو هم ببینم و خودم کیف کنم .

اولی و سومی آبرنگ ،بقیه پاستل

خیلی چیزا رو از اتاقم برداشتم و چیز دیگه ای هم جایگزین نمیکنم .

خواهرم گفت من تمام چیزای اتاقمو برداشتم چون خسته شدم اینقد گرد و خاک روش نشست و تمیز کردم توام اینکارو بکن . ولی من کلا شلوغی رو دوس دارم اصن جای خلوت رو دوس ندارم یه حس غریب و بدی بهم دس میده .دوس دارم چیزایی که دوس دارم جلو چشام باشن.

خلاصه فردا صد در صد تمیز میشه و والسلام .

امروز نشستم ورزشایی رو که برا صورت هس انجام میدادم و ماساژ صورت رو. وااااااااااااااااااای خیلی موثره اصن یه چیزیه. از تیو اینستا دیدم و همه رو دانلود کردم برداشتم . خیلی خوبه. کلا میدونید اصل بر این هس که خونرسانی به صورت انجام بشه . برا همین خیلی اثر داره. و یه چیز دیگم اینکه حتم احتما باید چرب کنید با یه نوع روغن یا کرم یا هر چیز دیگه من با کَره اینکارو میکنم خیلی هم بهتره. بعد مخصوصا واسه گردن هم هس که اولین جایی از پوست که شروع به پیر دشن میکنه و افتادگی ، گردن هس. بلاخره این کار رو هم تبدیل به روتینش کردم بعد از یکی دو ماه فکر کنم.

دیگه اون نقاشیمم تموم کنم. خدایا از بس واسم تکراریه سخت طرفش میرم ولی میخوام تموم بشه .ولی امیدوارم این نقاشی رو نفرستم واسه سال بعد دیگه قاب شدش رو داشته باشم.

کلا دارم یه خورده پیشرفت میکنم و کارامو انجام میدم. بلاخره دوران استراحت رو گذاشتم کنار .

یکی از سربازامم خورد شد نمیدونم چرا اینا اینطوری هستن زرتی بعد یه مدت خورد میشن بعد من اون یکی رو که خورد خاکشیر بود بهم چسبوندم اینو هم همینطور درستیدم.

و نتیجه ی کار

.

این خیلی کوچیکتر اوناس. یادش بخیر وصلش میکردم به گوشی نوکیام

این جا سویچی بود به سرش وصل بود من پیچشو باز کردم وقتی گوشیمو عوض کردم

با چسب هم به طاقچه ها ثابت کردم یه وقت نیفتن که خورد خاکشیر میشن

من نیروهامو به هیچ وجه از دست نمیدم

این قبلش بود که عکسشو گذاشته بودم واستون

با چسبای حرارتی داخلش رو پر چسب کردم دیگه هیچیش نمیشه

سلام امروز فک کنم دیگه اپ کنم .

امروز قهوه خریدم بعد خواهرم بهم گفت محبوب معتاد شدی به قهوه . گفتم هان نخیرم نههههههههههه گفت چرا پس دیگه قهوه رو ول نمیکنی؟ همش میخوای قهوه بخوری. گفتم نه یه بار میخورم بیشتر نخوردمممممممم گفت خب الان یه روز نداشتی، سریع گرفتی باز . راستش بهش فکر میکنم میبینم اول مزشو دوس نداشتم بویی که میداد رو دوس نداشتم بعد الان بوشو دوس دارم مزشو دوس دارم به خواهرام میگم این خوبه وگرنه قبلیا رو دوس نداشتم این چند دفعه که گرفتم خوبه .میگن نه دقیقا همون قبلیاس هیچ فرقی نداره .اینو که میگن میترسم .

روز که میخورم چون اصلا چای خور نبودم و اینا،شدیدا رو هیجان داشتنم اثر میذاره بعد اگه شب بخورم تا صبح بیدارم خیلی راحت ولی واقعا فکر نمیکنم معتاد باشم بهش. معتاد اونیه که نخوره سردرد بگیره آره اینم یکی از دلایلش، خوشحال شدم اینو گفتم .

امروز تا بعدازظهر داشتم به وضع اقتصادیم رسیدگی میکردم ببینم این ماه چقدر دارم اخر ماه میشه استرس دارم هر ماه هم میگم وای ماه بعد رو چه کنم. بیشترش خرید خونه س. البته خرید جانبی خونه س که بابام به هیچ وجه زیربارش نمیره و از نظر اون فقط همین نون و تخم مرغ و برنج و گوشت و کلا چیزای اصلی واسه زنده موند کافیه برا همین من باید خودم چیزای دیگه رو بخرم چون واقعا خیلی از خوراکی ها روی قدرت بدنی و سلامت ادم تاثیر دارن. و همیشه هم قیمتشون رو الکی و دروغ میگم چون مامانم که قیمتا رو نمیدونه اگه واقعیشو بگم عمرا بذاره بخرم برا همین قیمتای ماقبل تاریخی رو میگم .

میدونید خانومای دهه شصتی که ازدواج کردن و به روز هستن یعنی از همه چی سردرمیارن و فقط سرشون توی این برنامه های گوشی نیس و از همه پیشرفتای دنیا اطلاع دارن خیلی کم هستن ولی مردای دهه شصتی از همه چی اطلاع دارن و خیلی هم به روز هستن. چرا واقعا باید اینطوری باشه؟ چرا خانومای مزدوج دهه شصتی فقط بلدن بیان توی دو سه تا برنامه چت. ضرر میکنید خانوما گفتم در جریان باشید خیلی ساده اید .

امروز یکی از هم کلاسیم بهم پیام داد بسنه پستیمو خونه نبودم برگردوندن بردن. چیکار کنم ؟ میگم خب مگه رهگیری نکردی که چه روزی میاد؟ میگه نه رهگیری کجاس؟ میگم خب اون کد رهگیری رو که موقع خرید بهت پیام دادن بهم بگو توی سایت پست ببینم مامور تحویل کی بوده؟ بعضیا شمارشون هس بهش بزنگ. میگه نمیدونم کد چی بوده بعد چندتا پیامک واسم فرستاده میگه ایناس؟ میگم نه عشقم .

بعد همون خیابون ما هم زندگی میکنه بهش میگم منطقه ما رو آقای فلانی هس اون همیشه میاره یه پسره جوونه اعصاب مصابم نداره میگه آره همونه اسمشو نمیدونستم. گفتم خب همونه من شمارشو یادم رفته بود ذخیره کنم ندارم به پست بزنگ بگو شمارشو بهت بده چون تا ساعت 4 هم همین دور و بر هس بسته تحویل میده بزنگی بهش برمیگرده بهت میده.

گفت نه من روم نمیشه تو بزنگ واسم بهش گفتم بیا برو یه دختر دم بخت داری چیو روت نمیشه .بعد زنگ زدم به پست ولی ساعت 2 بود پست هم دیگه تعطیل بود گفتم چیزی نیس فردا به شوهرت بگو بره پست تحویل بگیره. اشکالی نداره سریع که برگشت نمیزنن. این دفعه هم یادم باشه شماره این پسره رو ذخیره کنم به دوستمم بدم داشته باشه.

ولی حالا شما شاید بدونید چون وقتی وبلاگ میخونید معلومه از اینترنت زیاد سر درمیارید. ولی وقتی بسته پستیتون به دستتون نمیرسه توی سایت رهگیری پست، اسم مامور پست رو زده با شماره موبایلش. بهش بزنگید برمیگرده بهتون میده یا بهتون میگه فردا فلان ساعت میارم براتون. خیلی خوبه اونوقت مجبور نیستید برید پست بگیرید. اگه هم شماره نداش یه بار که میاد درخونتون بسته تحویل بده شمارشو بگیرید ازش. نیمخواید که دوست بشید باهاش که روتون نشه .

راستی تولدمم نزدیکه نامردی نکنید از الان یادتون باشه بهم تبریک بگید .

این شیشه هالووین بود که درستیدم گذاشتم روی میز کامپیوترم بغل دستم باشه ببینمش بعد حتی وقتی کیس هم خاموشه این ریسه رو وصل میکنم به کیس بازم روشن میشه و روشن میمونه خیلی خوبه شبا وقتی میخوابم میزنم به کیس اصن یه وضی باحال میشه

کنارش هم عکس نیل گیمن هس. اینو قبلا زده بودم اینجا اتفاقی کنار هم قرار گرفتن. سرنوشت

بابام هر وقت میاد اتاقم یه نگاهی به این عکس میکنه ولی نمیتونه بپرسه این کیه همینطوری هی یه سره نگاش میکنه تا وقتی میره بیرون منم مردم آزارم بهش نمیگم این کیه شوخی کردم اونوقت حواسم نیس بهش بگم ولی میبنیم که هی نگاش میکنه. حالا این سری یادم باشه بهش میگم اگهههههههه یادم باشه خودتونم مردم آزارید .

خب دیگه فعلا یا علی و شبتون بخیر .راستی واسه هم صحبت من کنجکاو شدید، کنجکاوی نداره که هم صحبته به قول خودش just friend .

[ دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:4 ] [ هرمیون ]

میخوام اپ کنم سایت اپلود باز نمیشه

فعلا برم باز میام ببینم چی میشه

اگه نشد فردا

[ دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 18:22 ] [ هرمیون ]

برررررررررررررررررررررف

یه خورده کیفیتش کمه به خاطر اینکه از روی فیلم عکس رو برداشتم. فیلم توی اینستا گذاشتم استوریه

سلام بلاخره نصف اتاقمو تمیز کردم هیچ جایی هم نموند که جارو نکرده باشم سخت ترین و بدترین جاهای اتاقمم جارو زدم . دارم یه استوری توی اینستا میذارم یعنی فقط جایی که میتونم استروی ارسال کنم همین جا توی اتاقم روی طاقچه کتاباس هیچ جای خونه آنتن اینطوری نیس .

حالا خلاصه اینکه این طرف اتاقم تموم شد سفره یه بار مصرف هم اوردم رو کتابای بالایی بکشم چون اون سری هم گفتم سلفون میخرم روشون میکشم ولی اینقد طولش دادم که دوباره پر خاک شد. خیلی سخته تمیز کردنشون. یعنی رسما نابود میشی تا این قسمت رو تمیز کنی .

اینبار میکشم اول سفره یه بار مصرف رو بعد میشینم میگم سلفون بخرم.

این بهم ریختگی اتاقم. بعدشم منظم شدن اینطرف اتاقم. البته تا پشت میز و داخل کیس رو هم تمیز کردم با دمنده جاروبرقی خاک داخل کیس رو بردم و بعدم با دستمال تمیزش کردم

فقط همین بالا رو کشیدم

نوار ام دی اف هم نخریدم برا دور طاقچه، اندازه گرفتم حتما بگیرم الان چسب کاغذی زدم دورش

برف و شیره هم خوردم

ولی سرم درد گرفت بلافاصله بعدش

از رزی عزیزم ممنونم که اون قطره مسکن رو پیشنهاد کرد بهم اتفاقا مامانم درد عصب صورت هم داره برا اینم خوبه خیلی ازت ممنونم عزیزم ان شالله همیشه سلامت باشی و بی نیاز از دکتر. قربونت برم عزیزدلم

توی اینستا یه هکر به شدت بهم گیر داده یه پیج توی اینستا داره من همیشه میخوندم و میدیدم مطالبشو. که واقعا غلط کردم .

قبل از هر چیزی اول بگم که بدترین چیزی که توی اینستا وجود داره از نظر من اینه که کسایی که استوری رو میبینن ،نشون میده که کیا هستن. واقعا چیز بدیه چون الان درگیر همین موضوع شدم و این آقا منو از استوریاش پیدا کرده .

توی چت اینستا اومد یه کم از خودش گفت و عکسی هم داد از محل کارش و یه چیزایی دیدم که شک کردم بهش که این حتما هکره بهش گفتم هکری؟ گفت برنامه نویسی هستم که هکره. بعد میخنده میگه از کجا فهمیدی؟

دیگه از اون روز به بعد روی دوربین جلوی گوشیم یه استیکر چسبوندم

الان استیکر رو از جلوی دوربین بردم اونورتر که توی آینه عکسش رو بگیرم

چون خیلی هم نسبت به من کنجکاوه .بی خیالم نمیشه . من خیلی خیلی سخت با کسی شروع میکنم به حرف زدن مگه اینکه آشنا باشه یا خیلی وقت باشه بشناسمش یا اینکه از وبلاگم باشن. از وبلاگم که باشن خیلی خوشحال میشم خیلی خیلی دوس دارم با کسایی که میان وبلاگم حرف بزنم .وگرنه غیر این به جز سلام علیک اصلا دلم نمیخواد هی سر حرف رو با من باز کنه.

در کل ایسنتا آدماش خیلی پروو هستن و اصلا خوشم نمیاد تمام سعیشون اینه که مخ کسیو بزنن .

خب فعلا بسه دیگه ارسال کنم میترسم خیلی دیر بشه اینا رو از سر شب تا الان نوشتم ببخشید دیگه اگه یه کم قاتی پاتی بود چون زماناش فرق داش.

شبتون بخیر و سلامتی باشه و یا علی

[ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 23:19 ] [ هرمیون ]

آخرررررررررررررر شب اپ میکنم شایدم زودتر نمیدونم والا در هر صورت آپیدندی

[ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 19:45 ] [ هرمیون ]

یه پست کوتاه را پذیرا باشید.

سلام و شبانگاه بخیر

عصری نشستم چای سبز بخورم .یه بسته بیسکویت ساقه طلایی خریدم یعنی یه جعبه، اینجوری که حساب کردم دیدم می ارزه ولی بعد از باز کردن . میخوام صدسال بسته بندی قشنگ درست نکنید یک سوم جعبه خالیه. خدایی عجب مردم حقه بازی توی بسته بندی درمیارن خب حالا یه بار ادم میخره دفعه بعدی که بز نیستیم دوباره بیایم اینو بخریم .والا .

این جعبه ساقه طلایی

یه سری چیزی هس میخوام بخرم ولی از اوضاع مالیم خبر ندارم. فعلا دارم انتخاب میکنم و بهترین رو میذارم توی سبد خرید تا ببینم چطوریه اوضاع. امروز کلا داشتم به مسائل مالی میرسیدم برا همین کاری دیگه نتونستم زاید انجام بدم البته غیر ناهار پخیدن و لباس شستن. میبینید چقد من مظلومم که اینا رو کار حساب نکردم جدی دیگه خانوما اصلا این کاریا روتین رو دیگه کار حساب نمیکنن با اینکه واقعا سخته و انرژی میگیره. ولی دیگه چه کنیم خدا رو ما رو مث فرشته ها خلق کرده خودش حفظمون کنه .

امیدوارم بتونم چیزایی رو که میخوام بخرم چون خیلی لازمه. حالا ببینیم چطور میشه تا دو هفته دیگه تقریبا. خدا برکت بده به کارتم .

یه نشونه کتاب درستیدم

توی یه سایت خارجی دیدم ،نشونه کتاب هری پاتر. خوشمان امد درستیدمش هیچی مث رنگ آمیزی با ماژیک نیس

کلا درست کردن نشونه کتاب رو خیلی دوس دارم همیشه میرم سایتای خارجی که نشونه کتاب میفروشن ،میگردم ببینم از کدومشون خوشم میاد درستش کنم .

خب دیگه این پست رو هم راسلا کردم بدون اطلاع . شبتون بخیر و سلامیت و یا علی

[ دوشنبه دهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:53 ] [ هرمیون ]

تقویم تاریخ

سلام امروز جمعه ،شروع کردم اتاقمو تمیز کنم . بعد حالا که اومدم تمیز کنم نگام به کتابام افتاده. اینطوری هی نگاشون میکنم میگم کدوم ،بعدی باشه بخونم

مجموعه دژ سرخ رو شروع میکنم بخونم .وای خدایا چه بویی داره برگه های کتابش چقد بوی کاغذ میده. وقتی این کتابا دستم میاد بیشتر از اینکه بخونمش اول و آخر خوندنم هی بوش میکنم . آره همینو میخونم یه کم دیگه از کتاب لی لاک اسکالی مونده اخرش میخوام ببینم پدرشو نجات میده یا نه . لی لاک دختر گوگولی و دوست داشتنی .مجموعه دژ سرخ رو نیمدونم چرا بهش حس کتاب هابیت رو دارم . امیدوارم مث همونم باشه لااقل یه ذره هم نزدیکش باشه من راضی ام .

ااااااااااااااااا پشت کتاب نوشته رمانی هم تراز ارباب حلقه ها آرههههههههه اصلا من به خاطر همینم خریدمشون. چقد خنگم اصلا یادم رفته بود انگیزم صدبرابر شد .

فعلا اتاق رو تمیز کنم .

سلام علیکم امروز شنبه است و من دارم جون میدم از خستگی .به خاطر اتاقم نیس چون امروز هیچ کاریشو نکردم فقط دیروز همه چیزاشو جمع کردم شستم هر چی که به در و دیوار بود بعد امروز داشتم فلافل یه عالمه میدرستیدم برا همین اصلا تا ساعت 2 که وقت نشد بعدشم که خسته بودم و همشو استراحت کردم . چندبارم هی ساندویج خوردم از دست پخت خودم . نوش جانم باشه .

اینقد خستم که اصلا نمیتونم بند بشم رو این صندلی .وقتی ساندویج درست میکنم حتما باید باهاش یه فیلم ترسناک ببینم آخر شب .به زور خواهرامم مینشونم با هم ببینیم یه خواهرام میگه اه من نمیبینم باهات ،واقعا چه روحیه ایه که داری تو میگه فرداش هم میای همچین با شور و هیجان تعریف میکنی انگار چه فیلم خوشگل و رمانتیکی دیدی .

وای اصلا نمیتونم حتی رو صندلی بشینمممممممممم آی آی آی کمرم سَقَط شده.

Hi یکشنبه .راستش دیگه زشته بگم که استراحت کنم چون تمام دیروز رو فقط استراحت کردم و تا صبح ساعت یه ربع 11 . دیگه امروز چسبیدم به اتاقم. خیلی کارا انجام دادم فقط مونده گردگیری کنم و همه چیزو بچینم سرجاش .

توی گروه همکلاسیام بودم خدا بگم چیکارشون نکنه یه چیزایی نشستن تعریف میکنن حالم دگرگون شد دو ساعته دارم میخندم از دست اینا. بعد هی میگن خب چته؟ میگم مرض اینا چیه تعریف میکنید چقدم با جزئیات. از هر چی بچه و ایناس سیر شدم بعد میگن تو راحت کردی خودتو از هفت دولت آزادی ،اونوقت بشین ما رو مسخره کن مسخره نکردما هیچ وقت، اینا کلا چون من مجردم همیشه چیزیم میگن و همش میگن راحتی و هیچ فکری نداری.فک کنم تاثیرات بدی دارم روشون میذارم یه خورده باید بشینم از مشکلات مجردی بگم. حالا یه مشکلاتی باید از خودم بسازم و بگم که زیاد تاثیرات بد روشون نذاشته باشه .

بهشون گفتم نه بابا فکر میکنید ما هم مشکلات خودمونو داریم. گفتن چی مثلا؟ بعد من نمیدونستم چی بگم . گفتم حالا کار دارم بعدش میام میگم

اتاقمو الان رفتم طبقه اول کتابامو برداشتم روشونو پاک کردم تا بقیشو فردا ادامه بدم

بین وبلاگ نوشتن ، شبی دارم همه کاری میکنم

یه نفر بود که میگفتم توی اینستا تشویق به ازدواجم میکرد ،اصلا گفتم هر کی منو تشویق به ازدواج میکنه یا میگه تو مامان بشی خیلی خوبه، اگه پسر باشه واسه خودش زیر سر داره اگه خانم باشه واسه یکی از خودشون نقشه داره بعد پریشب بود گفت تلگرام منو اد کن بیا اونجا یه لحظه بعد دو ساعت از وَجَناتش گفت و بعدشم دیگه میدونید.... البته زشته نباید خندید سنگین باشید .

خلاصه گفتم فعلا برم گل بچینم گفتم من قصد مزدوجی ندارم. ولی انگار فعلا بیخیال نمیشه .دقیقا متولد 63 و خیلی خوبه ظاهرش. خدا حفظش کنه چطور زن نرفته؟

حالا شوخی میکنما کاری به این چیزا ندارم من ،اصلا دیگه حتی بگید یه ریزه اعصاب ،عمرا نمیخوام به هیچ وجه ازدواج کنم اندازه سر سوزن هم بهش فکر نمیکنم. ان شالله خوشبخت بشه و یه خورده وقت دیگه از تلاش دست برمیداره .

خب برم دیگه نمیشه زیادتر بنویسم یه کار دیگه هم دارم فعلا شبتون بخیر و سلامتی

[ یکشنبه نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 21:14 ] [ هرمیون ]

شب می آپم فقط یه خورده دیر . یعنی خیلی دیر

یه کم کارامو انجام بدم خیالم راحت بشه بعد بیام

پس تا شبانگاه

[ یکشنبه نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 16:48 ] [ هرمیون ]

دوباره سردرد اینبار نمیتونم مسکن بخورم و باید چیکار کنم .

سلام ساعت 6 با سردرد نسبتا خفیفی خوابیدم ولی چشمام خیلی درد میکرده خیلیییییییییی ،بعد ساعت 10 پاشدم با سردردی که شدید شده. الان یه ذره خیلی کم آرووم تر شده و کاشکی سردردم تموم بشه کاملا یه بار یکی از بچه های وبلاگ بهم گفت گلاب بو کن یا سرکه هرکدوم بهتر شدی ، ولی هیچ کدوم فرقی نداره . بینهایت هم گرمم هس یعنی خیلی شدید .

فشارمم گرفتم 12 رو 8 نمیدونم چه مرگمه ، فعلا برم پای تلویزیون یه چیزی بذارم ببینم و چای سبزمو بخورم ببینم چی میشه تا شب.

فعلا یا علی

[ پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ ] [ 14:18 ] [ هرمیون ]

یعنی مردم از خنده وقتی که دیدم آپارات ویدئوی منو اخطار بالاش زده که محتوای نامناسب برای کودکان .فک کنم خود پردازشگره ترسیده .

نوار آبی بالای ویدئو

سلام امروز حالم خوب نبود دیشب تا صبح ساعت 8 سردرد بدی داشتم خیلی خیلی خیلی بد یعنی دیشب که ساعت نزدیک 1 ژئوفن کامپاند خوردم بعد خوب نشدمممممم تا صبح که ساعت 8 یکی دیگه خوردم و هی منتظر بودم خوب بشم بعد داشتم به این فکر میکردم که اگه خوب نشم من حوصله ندارم برم اورژانس که زرتی خوابم برده بود و ساعت 10 پاشدم دیدم خوب شدم الهی شکررررررررررررررررررر .اصن حالم بهم میخوره دیگه نگام به بیمارستان و پرستار و دکتر و اینا بیفته اهههههههههههههه . خدایا هیچ وقت گذر هیچ کسی رو به اینجاها ننداز.

یعنی سردرد مث این رو خدا قسمت هیچکی نکنه دقیقا مغز داخل دهان .

بعدش امروز دم غروب به خاطر اینکه دوتا ژئوفن کامپاند خوردم حالم خیلی بد شده بود حالا گیر حالت تهوع و اینا بودم اصن یه حالی بهم دس داد بعد یه کلیدینیوم سی خوردم بعد نیم ساعت خوب شدم. چون سابقه رفلاکس داشتم و مراعات کردم و دیگه مجبور نیستم پنتوپرازول بخورم برا همین نمیتونم کلا مسکن بخورم حالم بد میشه اگه دوتا توی روز بخورم صد در صد حالم بد میشه .

الانم یه قهوه خوردم که سرم دوباره درد نگیره و خوب باشم. قهوه اصلا دوس ندارم ولی به دو دلیل میخورم به خاطر اینکه خواص زیادی داره فقط یه فنجون در روز برا قلب و کبد خوبه، بعدش برا اینکه صبح از خواب بیدار میشم اصلا چشام باز نمیشه البته صبح نمیخورم اصلا، نزدیکای ظهر میخورم .خوشم نمیاد از خواب بیدار بشم قهوه بخورم .ولی وقتی میخورم دیگه تا آخر روز انرژیام منفجر میشه، کنترلم سخته دیگه .

خب دیگه من برم با اجازتون گشنم شده نون پنیر و سبزی موخواممممممممممممم .

این پست همینطوریه تا بعدا بیام. پس فعلا یا علی شبتون بخیر و سلامتی

[ چهارشنبه پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:18 ] [ هرمیون ]

قاب گوشی اورده 650 تومن خب گوشیو بدون قاب باشه بیفته بشکنه که خرجش کمتره .

والا به خدا

سلام میخوام جنّ خونگیمونو بهتون معرفی کنم ولی هنوز ازش فیلم نگرفتم صبر کنید فیلم بگیرم نشونتون میدم .شاید فردا آماده بشه فیلمش چون شب میاد، اونوقت میتونم ازش فیلم بگیرم .

فعلا برم بعد ادامه میدم پست رو .

سلام بچه ها من نتونستم نقاشی بکشم چون رفتم واسه فیلم اماده بشم چون خیلیا اینستا ندارن همین جا هم میذارم فیلم روببینید فعلا داره توی اینستا آپلود میشه وای یعنی مردم از خنده . دستام هنوز بوی پاچه بع بعی میده .

چقد گرمم شده، چندبار زدم تا آپلود بشه ،نوشته ها رو نمیدونم چرا نصفشو حذف میکنه توی تصویر

این تصویر استوریش توی اینستا هس

خب اینم Horro movie

واسه بار سوم سلام .دیشب راستش خیلی خسته بودم اصلا نتونستم بیام لینک فیلم رو هم نداشتم باید توی اپارت میذاشتم مشقامو خوب نوشتم جدی اصلا حال نداشتم که بشینم تیو اپارات اپلودش کنم اینجا هم امکان گذاشتن ویدئو اضافه شده ولی چه فایده وقتی فضای اپلود نیس بدی دیگشم اینه که باید لینک مستقیم گذاشت خیلی جاهای کمی هس که لینک مستقیم بهت بدن. منم راحت ترم بود بذارم اپارت آپلود بشه.

دیروز رفتم بالا پشت بوم ببینم پنجره نورگیر فضای خلوت توی آشپزخونه اگه کاملا چفت نمیشه یه نایلون دورش بگیرم . بعد یه لحظه دستم محکم خورد به شیشه ی روش زیرشو نگاه کردم ببینم که از جاش کنده نشده باشه یهو دیدم ااااااااااااااااااااااااا اندازه 2 سانت شیشه فاصله داره کلا با چهارچوب آهنیش اصن باورم نمیشد تمام این سالا هی میگفتیم چرا اینقد سرده هال گرم نمیشه آخه از آشپزخونه هی مث طوفان باد میومد به سمت هال.

بعد تازه من دیدم اینطوریه .این همه سال یخ زدیم و هی بخاری هم فایده نداش. منم شبا جرات نداشتم پنجره رو یه کم باز کنم اگه روبه حیاط باز میشد به خدا کمتر سرد بود . بعد خیلی نایلون نرم پیدا کردم و با یه پیچ گوشتی بردم بالا و نشستم خیلی دقیق همه رو زیر شیشه فرو کردم خیلی هم باز بود یه عالمه نایلون چپوندم زیر شیشه .

حالا تا من بگم بابا خمیر شیشه و نمیدونم چی چی بخر صدسال دیگم نمیره بخره باید هی بگی اعصابم نمیکشه دیگه با بابام سر و کله بزنم . خودم انجامش بدم راحت ترم.

خلاصه اصن نمیدونید بعد 20 سال فکر کنم که ما اینجا اومدیم فهمیدم چرا سرده. اه اه واقعا که......

خلاصه خیلی خوب شده خیلی ناراحتم مامانم خیلی سرماش میشد خیلی هم سرماییه. خدایا شکرت لااقل الانم که فهمیدم خیلی خوبه .

دیشب این همسایه ی مردم آزارمون تا دلتون بخواد سر و صدا کردن. این چه مسلمونیه که مردم میکنن. خدا لعنتتون کنه خیلی اعصابم خورد شد مثلا جلسه داشتن واسه میلاد حضرت زهرا که ان شالله بزنه به کمرتون که چقد مردم آزارید پارسالم همین کارو کردن .خدا لعنتشون کنه پارسال تازه مامانم حالش خوب نبود .واقعا این چه مسلمونیه خجالت نمیکشید. دیگه خونه ی شما که از ما هم کوچیکتره فک کنم دوتا فرش 9 متری هم به زور بخوره توی هالشون اونوقت این بلندگو و این حجم از بیس دادن واقعا یادش میفتم هزار هزار بار میگم خدا لعنتتون کنه تمام زمین خونه ی ما داش میلرزید لعنیتا. تا ساعت 11 شب . امیدوارم سال دیگه نتونید به هر طریقی هس دوباره این جلسه رو بگیرید خدا جلوتونو هر جور میتونه بگیره.

یه ادهایی درمیاوردن اصن به پارتی بیشتر میخورد تا جلسه مذهبی. یه خدا خیلی خجالت آوره. واقعا خجالت نمیکشن بازم خدا لعنتتون کنه من هر چی یادم بیفته این به زبونم میاد چون خیلی خیلی آزاردهنده س.

همه دارن ادای مذهبی بودن درمیارن بیشتر خودنمایی میکنن مردم تا دینداری. خلاصه که لعنتتون کنه خدا .

شب بوهام خیلی دارن بزرگ میشن خیلی خوشحالم که امسال هم کاشتم با اینکه خیلی خسته بودم و اصلا طاقتشو نداشتم راستش از بس توی بیمارستان هم بودم اعصابم ضعیف شده بود شش ماه تمام من همش توی بیمارستان بودم .اینش مسئله ای نیس رفتارا و عوضی بازیای کادر مزخرف درمان اعصابمو بهم ریخته بود. کلا مردم چشون میشه. چرا همه میخوان همدیگه رو اذیت کنن و زندگی رو به بقیه سخت کنن.

در هر صورت شب بوهای عزیزم که باعث آرامش و لبخند زدن من میشه وقتی میبینمشون و قربون صدقشون میرم چقد خدا خوبه که توی نیا علاوه بر ادما چیزایی گذاشته که ما به اونا دل خوش باشیم و باهاشون لبخند بزنیم و شاد باشم و دلمون غش بره. دنمیا با ایناش قشنگه با گیاهاش و حیووناش .وقتی هر روز میرم ببینمشون خیلی لذت میبرم .هر روز باید نایلون رو از روشون برداشت و دوباره کشید روشون. ولی وقتی ابری هس نمیرم.

هر روز از روز قبل بزرگتر میشن و خوشگل تر. چشم به راه قدکشیدنشونم و گل دادنشون . I love you .

این عسکشونه البته از یکشون گرفتم چون تور دور همه س

میدونید الان توی عکس دیدم چند جا از برگای شب بوی این گلدون رو کرم خورده اونجا که بودم ندیدم .بعد الان پاشدم رفتم دو ساعت دنبال کرم میگردم 4 تا کرم پیدا کردم دوتا تپل دوتا ریز چطور اونجا ندیدم الان توی عکس دیدم. تو روحشون خسته شدم. این پروانه ها رو من ببینم به خدا . یه ساعت دو ساعتی که نایلون رو از روشون برمیدارم زرتی هر چی پروانه س میره رو اینا تخم میذاره .

ورزشا رو دانلود کردم از اینستا .چقد حوصله میخواس .ولی انجامشون ندادم فردا پس فردا انجام میدم.همین که برداشتم خیلیه. چون باید هی ادرس کپی کنی توی یه بنرامه دیگه بتونی فیلمای توی اینستا رو دانلود کنی . یه کرای رو وقتی انجام بدی مث ورزش کردن دیگه بعدش روتین میشه واسه ادم. همین که طلسم انجام دادنشونو بشکنی .

امروز همون پاچه های توی فیلمی که دیروز ساختمو دارم میپزم . پاچه ها قرار بود واسه شب یلدا باشه ولی مغازه دار نداشته بود و افتاد برا چند روز بعد شب یلدا برا همین الان میپزم.

اینم شب یلدای ما .همیشه قبلش هندونه و انارشو خوردیم

خب همین دیگه. من برم فعلا عصرتون بخیر و سلامتی باشه . فعلا یا علی تا بازم زود بیام

[ دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:38 ] [ هرمیون ]

نمیدونم نقاشیمو برم رنگ کنم یا بشینم بنویسم واسه شب آپ کنم؟

فعلا برم تا خیلی حال و حوصله دارم و به راه هستم نقاشیمو پیش ببرم بعد کل روز رو وقت دارم که حرف بزنم باهاتون.

فعلا مبرم امیدوارم که شب احتمالا آخرای شب میشه بیام آپ کنم حالا نشد شرمنده فردا میام چون یه فیلم هم باید بگیرم ولی شاید واسه ذوقشم هس بیام اصن حالااااااااااااا..................

[ یکشنبه دوم دی ۱۴۰۳ ] [ 13:15 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic