جادوگري | ||
این روش رو تازه کشف کردیم واسه دوختن کش سر خیلی راحت تر از تمام روشایی بود که تا حالا امتحان کردیم این فیلم رو راستش من فقط فیلمبردار و کارگردان و ادیتور یا همون تدوین گرش استم خب بریم سر حرفای هفته ی پیش که ثبت کردم سلام امروز انگاری چهارشنبه س من یه اعتیادی دارم که نخود رو آب میکنم بعد از یه روز آبشو میریزم و توی ماهی تابه میریزم بعد نمک بهش میزنم و بو میدم بعد اخراش آبلیموی زیاد میزنم و میخورم. خیلی خوشمزه س. و خیلی سختمه که ترکش کنم ولی خب خیلی وقتا درست نیمکنم تا نخورمش. وگرنه تا باشه میخورم نمیذارم به دو سه روز بکشه اینو خیلی وقت پیش که یاهو بود با یکی توی یاهو حرف میزدم که بعدش با خانومش دوس شدم و با خانومش همیشه صحبت میکردم از چهارمحال و بختیاری بودن بعد این نخود بو دادن رو اون بهم یاد داد حالا آقایون میگن کارگاه یعنی چی، کارگاه یه وسیله ی چوبی گرد هس که پارچه رو داخلش میذاری و باهاش گلدوزی میکنه پارچه ثابت میمونه با کارگاه بعد خلاصه واسه نخود میگفتم که وقتی من نخود بو میدم دیگه تا چند روز همه جا نخود زیرپا همه میره و همه اینطوری امروز 45 دقیقه ورزش سخت کردم تو رو خدا اینطوری نکنید یعنی چی اخه حالا بگذریم از بحث ورزش، اون سه پایه رو واسم نگرفتن سلام امروز پنجشنبه س. هر وقت ورزش سخت و مدت زیادتر انجام میدم صبح که پا میشم انگار شبش یکی کتکم زده سلام امروز یکشنبه الانم سر شب هس و امیدوارم که الان که ساعت ده مین به 8 هس بتونم ساعت هشت و نیم یا 9 دیگه ارسال کنم. چون امروز نشستم فیلم |ارات رو تکمیل کردم. دقیقا گرفتن یه فیلم و اماده سازی تا اینکه بره واسه پردازش خیلی کمه کم یه هفته طول میکشه چون کارای دیگه هم ادم داره انجام بده و جدیدا هم اصلا نمیتونم شبا بشینم پای کامپیوتر خیلی خستم و دلم میخواد دراز بکشم. نمیدونم چرا اصلا همش فکر کردم امروز جمعه س. از بس دلم میخواس اخر هفته بشه و منتظر بودم کلا دیگه همون اخر هفته موندم امیدوارم همیشه شب هاتون پر خاطره های خوب و آرامش باشه و فکر آزاد [ یکشنبه سی ام دی ۱۴۰۳ ] [ 20:15 ] [ هرمیون ]
سلام ببخشید بچه ها من امروز نمیتونم اپ کنم شرمندم. گفتم تا اول روز هس بهتون بگم. واقعا ببخشید [ شنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 14:8 ] [ هرمیون ]
Hi به احتمال زیاد فردا آپ کنم یه ذره کارم زیاده حالا اگه نشد فحشم ندید چون آپارات هم هس اونم باید آماده بشه ولی تمام سعیمو میکنم اپ کنم فردا پس یا علی فعلا [ جمعه بیست و هشتم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:5 ] [ هرمیون ]
پست آپارات مطمئنم به دردتون میخوره سلام الان نشستم یه سفارش بدم گفتم از اینترنت نباشه یعنی اینترنتی هس که در اصل ولی گفتم از خود کاشون باشه که ازشون حمایت کرده باشم و دیگه از نت هر چی میخوام بخرم کلا از همینا خریده باشم حمایت مشاغل اینترنتی کاشان یه سه پایه گوشی بود که ازشون خواستم اینو واسم بگیرن ولی نمیدونم چی به چی شد حوصلمم نیمرسه زنگشون بزنم ولی انگاری مجبورم چون از پیامی که واسم فرستادن هیچی نفهمیدم چون همون لینک رو که بهشون فرستادم و گفتم شبیه این باشه همونو واسم فرستادن خیلی خستم نمیتونم دیگه دنبال این یکی رو بگیرم چون از دیروز تا الان حسابی سرم شلوغ بوده و کار داشتم. راستی چون امشب ارسال نمیکنم اعلام روز بنومایم که الان جمعه شب هس و فردا احتمالا آپ بنومایم یه فیلم اپارات هم ارسال کنم و فردا هم سفارشامو میارن چون امروز جمعه بسته س صبح زود بهم زنگیدن گفتن که امروز چندتا مغازه ها بسته س میخواید تا نصفشو اماده کردیم بیاریم منم از خواب پاشده بودم گفتم نهههههههه بذار همون فردا . اشکالی نداره فردا همشو با هم بیارید خلاصه فردا که چیزامو بیارن یه چندتا چیز جزئی هم خریدم بهتون نشون بدم بگم خوبه یا نه. چون قیمتاشون خیلی پایین بود . یه سری اسپری و حالا هر چی که بهش میگید و یه میکروفن گوشی و دیگه یادم نیس الان زنگیدم بهشون. چون یادم اومد خیلی سخته فیلم گرفتن با اون سه پایه کوچیک، اون خیلی خوبه ها، ولی برای اینکه بشینی یا وقتی ایستاد و یه کاری انجام میدی فیلم بگیری اصلا مناسب نیس یه بارم گوشی زپرتی شد و افتاد بعد دیگه اینکه گفت واستون ثبت کردم که بچه ها فردا پیگیری و کنن و دنبالش باشن خوشحال شدم سلام امروز شنبه س .چقدر خستم حالا خواهرام. محبوب من حال ندارم امروز دیگه ناهار درست کنم بعد میگم چرا دقیقا همه امروز باید کار داشته باشن. از صبح هم این پیک زنگ میزنه بعد دیگه خودتون حساب کنید من چندمین باره دارم به شما میگم برگ درختا رو جارو کردم بعد خلاصه یه عالمه برگ یعنی باورم نمیشه ،توی یه پاکت خیلی بزرگ کردم و بستم. سلام امروز یکشنبه. امروز بدتر دیروز ساعت ده و نیم پاشدم و از اینکه مامانم اخبار رو هی میگه، اعصابم نمیکشید داشتم خل میشدم دلم میخواس همه ساکت باشن ولی برعکس شکر خدا هوا هم ابری بود لازم نبود که نایلونای روی گلدونا رو بردارم و بعد دوباره روشون بکشم. از این بابت یه ذره دلم شاد شد دیروز هم یه سری چیزی خریده بودم .بذارید نشونتون بدم قیمتاش خوب بود. اینا اسپری که خریدم
این یکی هم همون میکروفنه
سلام امشب فکر کنم آپ کنم دیگه امروز یه سری کارای باغبونی کردم یه خورده اطلسی هام کم دراومده جاهای خالیش ،همیشه بهار کاشتم و چندتا گلدون دیگه هم فلفل و گوجه. پارسال که نتونستم به هیچی برسم همه زپرتی شدن این همیشه بهاره
بعد میخواستم از شب بوها عکس بگیرم راستش نتونستم خیلی خسته شدم خیلی هم سرد بود نایلونا رو هم کشیده بودم روشون ،دیگه گفتم فردا قبل از اینکه دوباره نایلوناشونو روشون بکشم عکس میگیرم. قرار بود فردا اینکارا رو بکنم ولی یه خورده فکرم درگیر بود گفتم برم باغبونیای فردا رو انجام بدم تا یه ذره بهتر بشم . دیشب جلد اول مجموعه دژ سرخ رو میخوندم به اسم ماتیاس. راستش اینقد قشنگ داستان رو نوشته این نویسنده که اصلا فکر نمیکنی داره درباره موش حرف میزنه دیشب دیگه کتاب رو خوندم و خوابم گرفت شکر خدا و خوابیدم. امشب هم همینکارو میکنم خوشحالم دوباره کتابی پیدا شد که با خوندنش خوابم بگیره خیلی بهش احتیاج داشتم وگرنه خیلی اذیت میشدم خب اینم از این پست دیگه زیاد داش طول میکشید بهتره ارسالش کنم و هی بهش اضافه نکنم و بذارم واسه پست بعدی شبتون بخیر و سلامتی و یا علی [ سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 18:53 ] [ هرمیون ]
شاید امشب اپ کنم یه خورده کار دارم انجام بدم امیدوارم بعدش وقت کنم فعلا یا علی [ سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 17:57 ] [ هرمیون ]
روی عکس کلیک کنید: سلاااااااام با استعانت از خدا فعلا توی آپارات در حال پردازش هس. خندم میگیره از پردازش دفعه قبلی که محتوا رو مناسب ندونستن برا کودکان بعد از این حالا شاید یه معرفی کتاب دیگه گذاشتم ولی بعدش میخوام دفتر هری پاتر یا درست کردن دفتر مصور هری پاتر رو نشونتون بدم خیلی قشنگه. فک کنم دوتا ازش رو دارم یکیش آخه مال من نیس. اصن عشق اونا هستم. فردا فیلمشو میگیرم ولی نمیره برا پخش تبلیغ وبلاگ رو میخواستم بدم به بلاگفا بره بالا وبلاگا، ولی دیدم زوده الان امروزم نشستم یه کم نقاشی کشیدم ولی نذاشتن که. سر این ایزوگام کردن پشت بوم هی این ایزوگام کار، اینقد شلوغ کرد و حرف زد و بعدشم باید میومد میدید دست گل برادرش رو که چطروی ایزوگام کردهب ود مثلا پارسال، ضایع کردن گوشه هالمون رو. برا همین باید پامیشدم از هال بساطمو جمع میکردم تا بیاد ببینه توی هال و بعد بره.اینقدم رو پشت بوم حرف میزدددددددد خل شدم اینقد دام دام میدوئید انگار رو پشت بوم خب فکر کنم از پردازش دراومد پست رو ارسال کنم [ سه شنبه هجدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:13 ] [ هرمیون ]
آخرای شب آپ میکنم شایدم وسطای شب چون آپم بستگی به یه چیز داره که فعلا منتظرم پس تا بیایم [ سه شنبه هجدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 19:37 ] [ هرمیون ]
یه سایت آپلود دوم رو به کار گرفتیم.این سایتای آپلود همیشه زحمتای ادم رو به باد میدن .بی وجدانن سلام چون صددر صد امشب اپ نمیکنم پس تاریخ را مینگاریم اولی و سومی آبرنگ ،بقیه پاستل خیلی چیزا رو از اتاقم برداشتم و چیز دیگه ای هم جایگزین نمیکنم خواهرم گفت من تمام چیزای اتاقمو برداشتم چون خسته شدم اینقد گرد و خاک روش نشست و تمیز کردم توام اینکارو بکن خلاصه فردا صد در صد تمیز میشه و والسلام امروز نشستم ورزشایی رو که برا صورت هس انجام میدادم و ماساژ صورت رو. وااااااااااااااااااای خیلی موثره اصن یه چیزیه. از تیو اینستا دیدم و همه رو دانلود کردم برداشتم دیگه اون نقاشیمم تموم کنم. خدایا از بس واسم تکراریه سخت طرفش میرم ولی میخوام تموم بشه کلا دارم یه خورده پیشرفت میکنم و کارامو انجام میدم. بلاخره دوران استراحت رو گذاشتم کنار یکی از سربازامم خورد شد نمیدونم چرا اینا اینطوری هستن زرتی بعد یه مدت خورد میشن بعد من اون یکی رو که خورد خاکشیر بود بهم چسبوندم اینو هم همینطور درستیدم. و نتیجه ی کار . این خیلی کوچیکتر اوناس. یادش بخیر وصلش میکردم به گوشی نوکیام این جا سویچی بود به سرش وصل بود من پیچشو باز کردم وقتی گوشیمو عوض کردم با چسب هم به طاقچه ها ثابت کردم یه وقت نیفتن که خورد خاکشیر میشن من نیروهامو به هیچ وجه از دست نمیدم این قبلش بود که عکسشو گذاشته بودم واستون
با چسبای حرارتی داخلش رو پر چسب کردم دیگه هیچیش نمیشه سلام امروز فک کنم دیگه اپ کنم امروز قهوه خریدم بعد خواهرم بهم گفت محبوب روز که میخورم چون اصلا چای خور نبودم و اینا،شدیدا رو هیجان داشتنم اثر میذاره بعد اگه شب بخورم تا صبح بیدارم خیلی راحت امروز تا بعدازظهر داشتم به وضع اقتصادیم رسیدگی میکردم ببینم این ماه چقدر دارم میدونید خانومای دهه شصتی که ازدواج کردن و به روز هستن یعنی از همه چی سردرمیارن و فقط سرشون توی این برنامه های گوشی نیس و از همه پیشرفتای دنیا اطلاع دارن خیلی کم هستن ولی مردای دهه شصتی از همه چی اطلاع دارن و خیلی هم به روز هستن. چرا واقعا باید اینطوری باشه؟ چرا خانومای مزدوج دهه شصتی فقط بلدن بیان توی دو سه تا برنامه چت. ضرر میکنید خانوما گفتم در جریان باشید خیلی ساده اید امروز یکی از هم کلاسیم بهم پیام داد بسنه پستیمو خونه نبودم برگردوندن بردن. چیکار کنم ؟ میگم خب مگه رهگیری نکردی که چه روزی میاد؟ میگه نه رهگیری کجاس؟ بعد همون خیابون ما هم زندگی میکنه بهش میگم منطقه ما رو آقای فلانی هس اون همیشه میاره یه پسره جوونه اعصاب مصابم نداره گفت نه من روم نمیشه تو بزنگ واسم ولی حالا شما شاید بدونید چون وقتی وبلاگ میخونید معلومه از اینترنت زیاد سر درمیارید. ولی وقتی بسته پستیتون به دستتون نمیرسه توی سایت رهگیری پست، اسم مامور پست رو زده با شماره موبایلش. بهش بزنگید برمیگرده بهتون میده یا بهتون میگه فردا فلان ساعت میارم براتون. خیلی خوبه اونوقت مجبور نیستید برید پست بگیرید. اگه هم شماره نداش یه بار که میاد درخونتون بسته تحویل بده شمارشو بگیرید ازش. نیمخواید که دوست بشید باهاش که روتون نشه راستی تولدمم نزدیکه نامردی نکنید از الان یادتون باشه بهم تبریک بگید این شیشه هالووین بود که درستیدم گذاشتم روی میز کامپیوترم بغل دستم باشه ببینمش بعد حتی وقتی کیس هم خاموشه این ریسه رو وصل میکنم به کیس بازم روشن میشه و روشن میمونه کنارش هم عکس نیل گیمن هس. اینو قبلا زده بودم اینجا اتفاقی کنار هم قرار گرفتن. سرنوشت بابام هر وقت میاد اتاقم یه نگاهی به این عکس میکنه ولی نمیتونه بپرسه این کیه همینطوری هی یه سره نگاش میکنه تا وقتی میره بیرون خب دیگه فعلا یا علی و شبتون بخیر .راستی واسه هم صحبت من کنجکاو شدید، کنجکاوی نداره که هم صحبته به قول خودش just friend [ دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:4 ] [ هرمیون ]
میخوام اپ کنم سایت اپلود باز نمیشه فعلا برم باز میام ببینم چی میشه اگه نشد فردا [ دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 18:22 ] [ هرمیون ]
برررررررررررررررررررررف یه خورده کیفیتش کمه به خاطر اینکه از روی فیلم عکس رو برداشتم. فیلم توی اینستا گذاشتم استوریه سلام بلاخره نصف اتاقمو تمیز کردم حالا خلاصه اینکه این طرف اتاقم تموم شد سفره یه بار مصرف هم اوردم رو کتابای بالایی بکشم چون اون سری هم گفتم سلفون میخرم روشون میکشم ولی اینقد طولش دادم که دوباره پر خاک شد. خیلی سخته تمیز کردنشون. یعنی رسما نابود میشی تا این قسمت رو تمیز کنی اینبار میکشم اول سفره یه بار مصرف رو بعد میشینم میگم سلفون بخرم این بهم ریختگی اتاقم. بعدشم منظم شدن اینطرف اتاقم. البته تا پشت میز و داخل کیس رو هم تمیز کردم با دمنده جاروبرقی خاک داخل کیس رو بردم و بعدم با دستمال تمیزش کردم
فقط همین بالا رو کشیدم
نوار ام دی اف هم نخریدم برا دور طاقچه، اندازه گرفتم حتما بگیرم برف و شیره هم خوردم
ولی سرم درد گرفت بلافاصله بعدش از رزی عزیزم ممنونم که اون قطره مسکن رو پیشنهاد کرد بهم اتفاقا مامانم درد عصب صورت هم داره برا اینم خوبه خیلی ازت ممنونم عزیزم ان شالله همیشه سلامت باشی و بی نیاز از دکتر. قربونت برم عزیزدلم توی اینستا یه هکر به شدت بهم گیر داده قبل از هر چیزی اول بگم که بدترین چیزی که توی اینستا وجود داره از نظر من اینه که کسایی که استوری رو میبینن ،نشون میده که کیا هستن. واقعا چیز بدیه توی چت اینستا اومد یه کم از خودش گفت و عکسی هم داد از محل کارش و یه چیزایی دیدم که شک کردم بهش که این حتما هکره دیگه از اون روز به بعد روی دوربین جلوی گوشیم یه استیکر چسبوندم الان استیکر رو از جلوی دوربین بردم اونورتر که توی آینه عکسش رو بگیرم
چون خیلی هم نسبت به من کنجکاوه .بی خیالم نمیشه در کل ایسنتا آدماش خیلی پروو هستن و اصلا خوشم نمیاد تمام سعیشون اینه که مخ کسیو بزنن خب فعلا بسه دیگه ارسال کنم میترسم خیلی دیر بشه اینا رو از سر شب تا الان نوشتم شبتون بخیر و سلامتی باشه و یا علی [ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 23:19 ] [ هرمیون ]
آخرررررررررررررر شب اپ میکنم شایدم زودتر نمیدونم والا در هر صورت آپیدندی [ چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 19:45 ] [ هرمیون ]
یه پست کوتاه را پذیرا باشید. سلام و شبانگاه بخیر عصری نشستم چای سبز بخورم .یه بسته بیسکویت ساقه طلایی خریدم یعنی یه جعبه، اینجوری که حساب کردم دیدم می ارزه ولی بعد از باز کردن این جعبه ساقه طلایی
یه سری چیزی هس میخوام بخرم ولی از اوضاع مالیم خبر ندارم. فعلا دارم انتخاب میکنم و بهترین رو میذارم توی سبد خرید تا ببینم چطوریه اوضاع. امروز کلا داشتم به مسائل مالی میرسیدم برا همین کاری دیگه نتونستم زاید انجام بدم البته غیر ناهار پخیدن و لباس شستن. میبینید چقد من مظلومم که اینا رو کار حساب نکردم امیدوارم بتونم چیزایی رو که میخوام بخرم چون خیلی لازمه. حالا ببینیم چطور میشه تا دو هفته دیگه تقریبا. خدا برکت بده به کارتم یه نشونه کتاب درستیدم توی یه سایت خارجی دیدم ،نشونه کتاب هری پاتر. خوشمان امد درستیدمش کلا درست کردن نشونه کتاب رو خیلی دوس دارم خب دیگه این پست رو هم راسلا کردم بدون اطلاع . شبتون بخیر و سلامیت و یا علی [ دوشنبه دهم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:53 ] [ هرمیون ]
تقویم تاریخ سلام امروز جمعه ،شروع کردم اتاقمو تمیز کنم مجموعه دژ سرخ رو شروع میکنم بخونم .وای خدایا چه بویی داره برگه های کتابش ااااااااااااااااا پشت کتاب نوشته رمانی هم تراز ارباب حلقه ها فعلا اتاق رو تمیز کنم سلام علیکم امروز شنبه است و من دارم جون میدم از خستگی .به خاطر اتاقم نیس چون امروز هیچ کاریشو نکردم فقط دیروز همه چیزاشو جمع کردم شستم هر چی که به در و دیوار بود اینقد خستم که اصلا نمیتونم بند بشم رو این صندلی وای اصلا نمیتونم حتی رو صندلی بشینمممممممممم Hi توی گروه همکلاسیام بودم بهشون گفتم نه بابا فکر میکنید ما هم مشکلات خودمونو داریم. گفتن چی مثلا؟ بعد من نمیدونستم چی بگم اتاقمو الان رفتم طبقه اول کتابامو برداشتم روشونو پاک کردم تا بقیشو فردا ادامه بدم بین وبلاگ نوشتن ، شبی دارم همه کاری میکنم
یه نفر بود که میگفتم توی اینستا تشویق به ازدواجم میکرد ،اصلا گفتم هر کی منو تشویق به ازدواج میکنه یا میگه تو مامان بشی خیلی خوبه، اگه پسر باشه واسه خودش زیر سر داره اگه خانم باشه واسه یکی از خودشون نقشه داره خلاصه گفتم فعلا برم گل بچینم حالا شوخی میکنما کاری به این چیزا ندارم من ،اصلا دیگه حتی بگید یه ریزه اعصاب ،عمرا نمیخوام به هیچ وجه ازدواج کنم اندازه سر سوزن هم بهش فکر نمیکنم. ان شالله خوشبخت بشه و یه خورده وقت دیگه از تلاش دست برمیداره خب برم دیگه نمیشه زیادتر بنویسم یه کار دیگه هم دارم فعلا شبتون بخیر و سلامتی [ یکشنبه نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 21:14 ] [ هرمیون ]
شب می آپم فقط یه خورده دیر . یعنی خیلی دیر یه کم کارامو انجام بدم خیالم راحت بشه بعد بیام پس تا شبانگاه [ یکشنبه نهم دی ۱۴۰۳ ] [ 16:48 ] [ هرمیون ]
دوباره سردرد سلام ساعت 6 با سردرد نسبتا خفیفی خوابیدم ولی چشمام خیلی درد میکرده خیلیییییییییی ،بعد ساعت 10 پاشدم با سردردی که شدید شده. الان یه ذره خیلی کم آرووم تر شده و کاشکی سردردم تموم بشه کاملا فشارمم گرفتم 12 رو 8 فعلا یا علی [ پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ ] [ 14:18 ] [ هرمیون ]
یعنی مردم از خنده وقتی که دیدم آپارات ویدئوی منو اخطار بالاش زده که محتوای نامناسب برای کودکان نوار آبی بالای ویدئو
سلام امروز حالم خوب نبود یعنی سردرد مث این رو خدا قسمت هیچکی نکنه دقیقا مغز داخل دهان بعدش امروز دم غروب به خاطر اینکه دوتا ژئوفن کامپاند خوردم حالم خیلی بد شده بود حالا گیر حالت تهوع و اینا بودم اصن یه حالی بهم دس داد بعد یه کلیدینیوم سی خوردم بعد نیم ساعت خوب شدم. چون سابقه رفلاکس داشتم و مراعات کردم و دیگه مجبور نیستم پنتوپرازول بخورم برا همین نمیتونم کلا مسکن بخورم حالم بد میشه اگه دوتا توی روز بخورم صد در صد حالم بد میشه الانم یه قهوه خوردم که سرم دوباره درد نگیره و خوب باشم. قهوه اصلا دوس ندارم ولی به دو دلیل میخورم به خاطر اینکه خواص زیادی داره فقط یه فنجون در روز برا قلب و کبد خوبه، بعدش برا اینکه صبح از خواب بیدار میشم اصلا چشام باز نمیشه البته صبح نمیخورم اصلا، نزدیکای ظهر میخورم .خوشم نمیاد از خواب بیدار بشم قهوه بخورم خب دیگه من برم با اجازتون گشنم شده نون پنیر و سبزی موخواممممممممممممم این پست همینطوریه تا بعدا بیام. پس فعلا یا علی شبتون بخیر و سلامتی [ چهارشنبه پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 20:18 ] [ هرمیون ]
قاب گوشی اورده 650 تومن والا به خدا سلام میخوام جنّ خونگیمونو بهتون معرفی کنم فعلا برم بعد ادامه میدم پست رو سلام بچه ها من نتونستم نقاشی بکشم چون رفتم واسه فیلم اماده بشم چون خیلیا اینستا ندارن همین جا هم میذارم فیلم روببینید فعلا داره توی اینستا آپلود میشه چقد گرمم شده، چندبار زدم تا آپلود بشه ،نوشته ها رو نمیدونم چرا نصفشو حذف میکنه توی تصویر این تصویر استوریش توی اینستا هس خب اینم Horro movie واسه بار سوم سلام دیروز رفتم بالا پشت بوم ببینم پنجره نورگیر فضای خلوت توی آشپزخونه اگه کاملا چفت نمیشه یه نایلون دورش بگیرم . بعد یه لحظه دستم محکم خورد به شیشه ی روش زیرشو نگاه کردم ببینم که از جاش کنده نشده باشه یهو دیدم ااااااااااااااااااااااااا اندازه 2 سانت شیشه فاصله داره کلا با چهارچوب آهنیش بعد تازه من دیدم اینطوریه .این همه سال یخ زدیم و هی بخاری هم فایده نداش. منم شبا جرات نداشتم پنجره رو یه کم باز کنم اگه روبه حیاط باز میشد به خدا کمتر سرد بود حالا تا من بگم بابا خمیر شیشه و نمیدونم چی چی بخر صدسال دیگم نمیره بخره باید هی بگی اعصابم نمیکشه دیگه با بابام سر و کله بزنم خلاصه اصن نمیدونید بعد 20 سال فکر کنم که ما اینجا اومدیم فهمیدم چرا سرده. اه اه واقعا که...... خلاصه خیلی خوب شده خیلی ناراحتم مامانم خیلی سرماش میشد خیلی هم سرماییه. خدایا شکرت لااقل الانم که فهمیدم خیلی خوبه دیشب این همسایه ی مردم آزارمون تا دلتون بخواد سر و صدا کردن. این چه مسلمونیه که مردم میکنن. خدا لعنتتون کنه خیلی اعصابم خورد شد مثلا جلسه داشتن واسه میلاد حضرت زهرا که ان شالله بزنه به کمرتون که چقد مردم آزارید پارسالم همین کارو کردن .خدا لعنتشون کنه پارسال تازه مامانم حالش خوب نبود .واقعا این چه مسلمونیه خجالت نمیکشید. دیگه خونه ی شما که از ما هم کوچیکتره فک کنم دوتا فرش 9 متری هم به زور بخوره توی هالشون اونوقت این بلندگو و این حجم از بیس دادن واقعا یادش میفتم هزار هزار بار میگم خدا لعنتتون کنه تمام زمین خونه ی ما داش میلرزید لعنیتا. تا ساعت 11 شب یه ادهایی درمیاوردن اصن به پارتی بیشتر میخورد تا جلسه مذهبی. یه خدا خیلی خجالت آوره. واقعا خجالت نمیکشن بازم خدا لعنتتون کنه من هر چی یادم بیفته این به زبونم میاد چون خیلی خیلی آزاردهنده س. همه دارن ادای مذهبی بودن درمیارن بیشتر خودنمایی میکنن مردم تا دینداری. خلاصه که لعنتتون کنه خدا شب بوهام خیلی دارن بزرگ میشن خیلی خوشحالم که امسال هم کاشتم با اینکه خیلی خسته بودم و اصلا طاقتشو نداشتم راستش از بس توی بیمارستان هم بودم اعصابم ضعیف شده بود شش ماه تمام من همش توی بیمارستان بودم .اینش مسئله ای نیس رفتارا و عوضی بازیای کادر مزخرف درمان اعصابمو بهم ریخته بود. کلا مردم چشون میشه. چرا همه میخوان همدیگه رو اذیت کنن و زندگی رو به بقیه سخت کنن. در هر صورت شب بوهای عزیزم که باعث آرامش و لبخند زدن من میشه وقتی میبینمشون و قربون صدقشون میرم هر روز از روز قبل بزرگتر میشن و خوشگل تر. چشم به راه قدکشیدنشونم و گل دادنشون این عسکشونه البته از یکشون گرفتم چون تور دور همه س
میدونید الان توی عکس دیدم چند جا از برگای شب بوی این گلدون رو کرم خورده ورزشا رو دانلود کردم از اینستا .چقد حوصله میخواس .ولی انجامشون ندادم امروز همون پاچه های توی فیلمی که دیروز ساختمو دارم میپزم اینم شب یلدای ما .همیشه قبلش هندونه و انارشو خوردیم
خب همین دیگه. من برم فعلا [ دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:38 ] [ هرمیون ]
نمیدونم نقاشیمو برم رنگ کنم یا بشینم بنویسم واسه شب آپ کنم؟ فعلا برم تا خیلی حال و حوصله دارم و به راه هستم نقاشیمو پیش ببرم بعد کل روز رو وقت دارم که حرف بزنم باهاتون. فعلا مبرم امیدوارم که شب احتمالا آخرای شب میشه بیام آپ کنم حالا نشد شرمنده فردا میام چون یه فیلم هم باید بگیرم ولی شاید واسه ذوقشم هس بیام [ یکشنبه دوم دی ۱۴۰۳ ] [ 13:15 ] [ هرمیون ]
|
||