|
جادوگري | ||
|
تندیس بدترین میوه ی پخته تعلق میگیررررررررررررره به ، شلیل سلام هر وقت یه نقاشی رو تموم میکنم یا یه رنگ آمیزی رو، سه چهار روز میرم تو کما که بعدش چیکار کنم؟ با پاستل بکشم؟ با آبرنگ بکشم؟ رنگ آمیزی کنم با مدادرنگی؟ بلاخره تصمیم گرفتم که یه دفتر پرندگان درست کنم هر چی پرنده ی ناز هس توش بکشم. همه پرنده ها نازززززززززززن هی روزگار خلاصه تصمیم گرفتم یه دفتر پر از پرنده بکشم بعد هی ورق بزنم و دلم غش بره. واقعا به این دفتر نیاز دارم این نقاشی تموم شده ی آبرنگم
اینقدری که من کتابای آرتور رو خوندم هیچ کتابی توی زندگیم نخوندم یه بازی میخوام یادتون بدم که اصلا نیاز نیس برید بخریدش همین روی مقوا هم دربیارید میتونید بازی کنید. فقط باید چندتا 6 ضلعی دربیارید.
بازی کندو، همون منظورش کندو زنبور عسل هس. بازی خیلی قشنگیه یعنی با اینکه روی جعبه نوشته نزدیکترین بازی به شطرنج ولی از اونم خیلییییییی قشنگتره. من همیشه بازی میکنم. اصلا بازی هیچ وقت تکراری نمیشه. دقیقا عین بازی شطرنج که تکراری شدن نداره. به شدت بازی فکری هس و باید خیلی زرنگ باشید تا بازی رو برنده بشید شما به تعداد 22 تا شش ضلعی دربیارید یازده تاش یه رنگ باشه یازده تاشم یه رنگ دیگه و به جای شکل هایی که روش کشیده شما اسمشو بنویسید مثلا مورچه ، جیرجیرک. توی راهنما اسم مهره ها رو نوشته.
اینم تعداد هر نوع جونوره
برگه ی روش بازی رو من براتون عکس گرفتم. قوانینشو یه ذره دقت کنید یاد میگیرید حرکت هر یک از مهره ها رو هم باید حفظ باشید. بازی خیلی باحالیه وقتی برنده میشید دلتون خنک میشه اینم برگه ی قوانین
این بازی واقعا فوق العادست اگه یه بار بازی کنید مث من معتادش میشید یه چیز دیگه که میخواستم بهتون بگم اینه که خوردن چای سبز رو اصلا کنار بذارید. خوشحالم که مستندی رو که شبکه سلامت پخش کرد درباره چای سبز دیدم خیلی ضرر داره برا کبد. امیدوارم چندین بار پخشش کنن تا همه ببینن . منم خودم طرفدار سرسخت چای سبز بودم این دو سه سال هم به خاطر آهن پائینم نمیخوردم . همش فکر این بودم که کی شروع کنم دوباره به خوردنش. شبی یه قوری بزرگ میخوردم با این اطلاع رسانیشون در مورد کتاب هری پاتر من شرمنده نمیفروشمش میخوامش خب دیگه من برم شبتون بخیر و سلامتی باشه نمازتونم قبول باشه [ یکشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۹ ] [ 20:34 ] [ هرمیون ]
سلاااااااااااااااااااااام بر عچقان شاداب من
ميدونيد از بين تمام حرفامو عكسام كه ميخوام بزنم يكيشو واسه امشب انتخاب نومودم ميخواستم همه رو با هم بنويسم ولي فك نكنم بشه حالا حرف ميزنيم تا هر چقدر كه شد امشب گفتم بيام روحتونو شاد كنم من همچنان عاشخشم يعني نميتونم فراموشش كنم خعلي باحاله ميدونيد اولين بار كه باهاش بازي دومينو كردم قشنگ يادمه كه داشتم خونه بازي ميكردم كه تلويزيون اخبار علمي فرهنگي بود كه الانم پخش ميكنن هميشه دم غروبا بود بعد داشت بازي دمينو كه ركورد شكتهبودن يه كشورا رو نشون ميداد كه فك كنم ژاپن بود وقتي زدن يه قطعه اولي دومينو بيفته بعد همش دنبال هم افتادن من خيليييييييييييييي شكه شدم بعد يهويي به فكرم رسيد با همين لگوها اين بازي رو بكنم عصري واستون يه نمونه فيلم گرفتم ببينيد حتما.حجمش اصلا كيلوبايته ها. 270 كيلو بايت اين حدوداس يه ثانيه دانلود ميشه خيلييييييييييييييي جالب انگيزناكه http://s7.picofile.com/file/8239025884/Video0011.mp4.html اينم عسكاش موقع چيدن و ريختن
يه خونه هم باهاش ساختم به ياد بچگيام اصن يه وضي ذوقيات بهم دس داد
خب ديگه اينكه سر اين خونه تكوني رفتم هر چي پارچه اضافي و لباسايي كه ديگه نميشه استفاده كرد رو برداشتم و نشستم جاتون خالي رشته رشته كردم بعد فعلا كارم تا همين رشته رشته كردن پيش رفته بيشتر اين فعلا وقتشو ندارم . اين نتيجه ي كارم شده
خب ديگه فعلا همين قد خوبه حرف زدم خوافم مياد [ دوشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 21:29 ] [ هرمیون ]
سلام بر همگي
توي اعماق طبقه پائين اون اتاقه كه انباريمون شده پائين ترين نقطه ي خونه.خلاصه يه روز تصميم گرفتم كه ببينم چيز دور ريزي موجود هس كه در جهت خلوت شدن اونجا كاري بشه انجاميد خلاصه خونه تكوني رو ميگفتم بعدش مامانم اومد پائين گفت ببينم چيا رو ميخواي بندازي دور بعد خلاصه در حين جابجائي بود كه ديدم اااااااااااااااا اين توراي ميز تنيسه .همون پينگ پنگ خانواده س.اوخي يادش بخير
شكل زمينشم خواستم بكشم كمرنگ شد حال نداشتم ديگه بعد داشتيم بازي ميكرديم كه اولش همه جا ميزديم جز روي ميز ولي بعدش به حالت نرمال برگشتيم و دستم گرم شد مث انسان بازي كرديم اين از اين بعدش ديگه پريروز حس كردم توي اتاقم دارم خفه ميشم بعد ديگه در يك عصر زيباي زمستاني يهويي همه رو برداشتم بردم طبقه پائين گذاشتم.حالا خونه پائينم ، مجهز به تلويزيون و ديجيتال شد وقتي دوستم اومد تلويزيون روشن كنيم زياد حرف ميزنيم صدامون بالا نره خلاصه الان كلي خلوت شد بعد همه بهم گفتن حالا اينو باز ميبري چيزي ديگه جاش نذاري بعد ديگه اينكه دارم يه نخاشي ميكشم اگه تموم بشه امشب نشونتون ميدم ديگه اينم از يكي از گلدوناي نعنام كه كاشتم اون روز
چون نور آفتاب نديده اينطوري قد كشيده آخه هوا سرده نميتونم بذارمشون بيرون .ديگه اينكه گلاي هميشه بهار اولين گلايي هستن كه سر از بذرشون درآوردن امروز اين به وقوع پيوست و از ديدنشون بسي دچار هيجانات ذايدالوصف شدم بعد ديگه اينكه از دست اين گربه به سطوح نه ستوه اومدم .آره اين درسته . ستوه بعد خلاصه توي تلويزيون اون آقا كه برا باغبوني ميگهتوي برنامه صبحي ديگر گفت كه سركه دور باغچه بريزيد گربه از سركه بدش مياد منم سركه ريختم و دوتا طرف بزرگ سركه ريختم توش گذاشتم وسط باغچه تا جونش دربياد ببينم ديگه مياد دور باغچه ها يا نه خلاصه خيلي سر اين باغچه ها امروز خسته شدم تازه دوتاشونو تميز كردم.آخه اينب اغچه ها بالا پائين هم هستن خيلي سخته ادم بشينه لب باغچه و شخم بزنه كلي جد و آباد ادم جلو چشاي آدم مياد كفترامو هم بيرون كردم هوا بخورن اين كفترا و دخيم يعني مرغم اصن با هم نميسازن.اين كفترا حالتشونه كه هي پر ميزنن يعني اگه پراشونو نزده باشيد ميپرن هوا و ميرن ولي چون من زدم پراشونو اينا فقط مرتب بال ميزنن كه كتفشون از خشكي دربياد حالا مگه ميشد اينا رو گرفت ديگه همين سلامتي خسته شدم برم ببينم فيلم شبكه نمايش چيه واسه ساعت 23.اوه ديشب ديديد چه فيلمي بود راستي يادم باشه بيام بگم براتون از فيلمي كه دانلود كردم واي باورتون نميشه چه فيلم ماهي همش آشپزيو باغبونيه .يه دختره اينكارا رو ميكنه خيلي فيلم خوشگليه ژاپني هم هس . چندتا عكسشم بگيرم براتون اينبار كه بيام. بچه ها فعلا يا علي شبتون بخير باشه [ شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 23:5 ] [ هرمیون ]
سرم ميدرده
خونه تكوني واسه عيد سلام بر عخشان ورزشكار من اول مبحث ميز تنيس رو پايه گذاري كنيم نه اشتباهه پايه گزاري ميز تنيس از اونجا شكل گرفت كه يك روز زيباي زمستاني نه يعني يك شب زيباي زمستاني بود كه خوابيده بود اخراي شب بود خوابمم نميگرفت بعد شروع كردم به تفكرات
ورزشگاه در پاركينگ داير شد كلي كار دارم واسه ميز تنيسم هم زمينشو بكشم روش با رنگ هم تورشو بذارم اون ميله اهنيه روش واسه تورشه يكي يافتم دوميشو هم پيدا كنم كلي حرف دارم ولي نميشه انرژيم صفره .دوباره ميام فردا ان شائ الله
راستي بهتون نگفتم ميز تنيسه رو چطوري درستيدم [ دوشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 23:35 ] [ هرمیون ]
اين خبر رو با دقت بخونيد همراه با تصاويرش تا آخرش
در يكي از شب هاي تابستاني در يكي از قرارگاه هاي نظامي وبلاگ،يكي از سربازا دوان دوان و هراسان به سمت فرمانده حركت كرد
و فرياد زنان به فرمانده گفت:هي داد هي هوار ميخوان به ويزاردري حمله كنن سر صندلي داغ توي انجمن.
بعد فرمانده گفت :راس ميگي
بعد سرباز به سمت افرادش باز دويد
بعدش سربازه شد فرمانده لشكر و يه پرچم در جهت حمايت از ويزاردري به دست گرفت
بعدش همچين شيك و مجلسي روي اسب نشست و به سمت انجمن حركت كرد
راستي يادم رفت اين ادوات جنگي رو هم داد به لشكرش كه برن به جنگ
و اينم اخرين تصوير ارسالي بود از فرمانده در حال حركت كه ديگه خبري از منطقه به دستم نرسيده
خب سلام [ چهارشنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۴ ] [ 20:32 ] [ هرمیون ]
|
||