|
جادوگري | ||
|
خب از کجا تعریف کنم سلام از الان هنگ کردم برا تعریف کردن همه چی اصل قضیه این بود که برا مامانم دکتر میرفتیم. این قضیه خیلی درگیرم کرد و خیلی غصه و استرس داشتم. مامانم دستش درد میکرد یعنی چندبار اینطوری شده منم خب خیلی ترسو هستم تا یکی میگه چیزیمه. بعد خلاصه یه دکتر متخصص قلب رفتیم چند سری. دکتره خیلی مهربونه بعد گفت ببین بیا دستتو بذار زیر اینکه دور بازو میبندن اسمش کاف هس. بعد گفت باید یه انگشت باشه زیاد نه سفت ببند نه شل. بعد گفتم خب چقد درجه رو بیارم من رو دویست میذارم گفت خوبه همون رو دویست ببر. درسته بعد خلاصه تا اکو بگیره من مردم و زنده شدم بعدش دیگه یه برگه بهم داد گفت تا یه هفته فشارشو صبح و عصر بگیر و بیار من ببینم. مامانم قرص فشار میخورد ولی فشارش خیلی پایین رفته بود سرگیجه میگرفت. دیگه گفت دستم و قلبم درد میاد خیلی ترسیدم. من زنگ زدم اورژانس سوال پرسیدم گفت دیگه قرص فشار نخوره اگه فشارش سیزده شد یه دونه صبح بخوره. همون لوزارتان 25 . بعد تا دیگه یکی دو روز نوبت گرفتم و رفتیم دکتر که سه بار پیش دکتر متخصص قلب رو رفتیم یعنی تمام این مدتی که نبودم به خاطر همین بوده. استرسم این موقع ها خیلی زیاد میشه. دیگه اصلا نمیتونم بیام بنویسم. چون همش تو فکرم. بعد خلاصه که اهان توی کاشون کلا ساختمونای پزشکی زیادی هس و مدام هم داره زیاد میشه. ساختمونای خیلی پیشرفته با دستگاه های به روز. بعد این ساختمونی که این دکتره توی مطب داش خیلی باحال بود . مطب دکترای خودم خیلی قشنگن ولی خب کوچیک بودن. ادم دلش میگرفت. .ولی مطب این دکتره اینقد خوشگل بود و روشن که اصلا ادم فکر میکرد اومده مهمونی دور تا دورش مبل بود
خب از این قضیه بگذریم. خب برسیم به یه کاری که کردم. میدونید که نمایشگاه کتابه. و البتتتتتتتتتتتت تخفیف هایی که میدن این موقع ها. برا همین من خیلی کتاب خریدم. و از اونجا که جام کم بود تقریبا یه ماهه تو فکر بودم که طاقچه های کتابامو زیاد کنم کار خیلی سختی بود طاقتشم نداشتم ولی دیدم کتابامو که بخرم اونوقت خراب میشه اگه رو زمین باشه . چوب ام دی اف داشتم بعد چون واسه کمرم میترسیدم خودم ارّه کنم برا همین همه اندازه ها رو خط کشیدم با مداد روی چوبایی که اماده کرده بودم و دادم بیرون برام بریدن. 30 تومن هم گرفتن که خب خیلی چوبا زیاد بود. خیلی هم می ارزید. من باید جون بکنم برا یه ذره ارّه کردن. بعد خلاصه یه چیزایی هم از اینترنت خریدم که یادم رفت از اونا عکس بگیرم یه جایی بنویسم الان، چون یادم میره بعد من الان طاقچه های اتاقمو به اینقد رسوندم فک کنم کم کم تا سقف و دور تا دور اتاقمم برم
. عکس رو همین امشب گرفتم. روز وقت نشد . تبلت هم که اصلا کیفیت نداره. نمیدونم خلاصه گفتم بهتر از هیچی هس. خیلی سعی کردم نورش خوب بیفته. این از نمای نزدیک
. اینم عشق خودمه . بازی
. راستی یادم رفتهب دو بازیایی که خریدم .حالا بقیشو یه بار دیگه نشون میدم ولی شماره 3 و 1 بازی کرایسیس رو هم خریدم. قیمتشون خیلی خوبه ارزونه. کلا بازیایی که از زمان اومدنشون گذشته خیلی ارزون میشن. من عاشق این بازی هستم. فک کنم نشون نداده بودم این سه شماره بازی کرایسیس . بینهایت هیجان داره
. من گیج شدم بذارید اینو راسال کنم بدقول نشم تا قبل ساعت 24 باشه. فعلا شبتون بخیر و سلامتی [ چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 0:0 ] [ هرمیون ]
|
||