|
جادوگري | ||
|
تازه بعد قرنی فهمیدم به بادووم زمینی حساسیت دارم. دیروز که خوردم یعنی جونم بالا اومد . حالت تهوع پیدا کردم شدید. سرمم درد گرفت دقیقا یه طرف سرم چشامم داش از کاسه درمیومد. حالا که خوردم مامانم میگه بادووم زمینی تیامین داره برا میگرن خوب نیس سلام الان شب عیده. عیدتون مبارک باشه به خوشی و سلامتی. امروز دوشنبه س. هنوز خیلی کار دارم باید فردا تمام حیاط رو بشورم. چون این باد و بدتر از همه نقل و انتقالات من ،اساسا گند زد به حیاط بینهایت سنگین کاری کردم و بدتر از همه فشاری که به دیسک گردنم وارد کردم که دیسک گردن هزار درجه بدتر از دیسک کمره. و الان من میترسم از کارایی که کردم گفتم بهتون که یه باغچه چوبی ساختم اونم چه باغچه ایییییییییییییییییییییییییی خب من راستش نمیدونم چرا یهو هیجان زده شدم که اینو درست کنم این آخرای کار هس. بتونه زدم و رنگش کردم بعد هم نقاشیش کردم
این نقاشی دومی رو تکمیل نشده بود عکس گرفتم بعدشم اصلا یادم نبود از تکمیل شدش عکس بگیرم دفعه بعدی میگیرم دیگه شرمنده بخش بدترش این بود که میخواستم سنگ بذارم داخل باغچه. چون وقتی زیاد آب بهش بریزه چوبا تغییر حالت میدن . مخصوصا که بعضیاشون خیلی نازکن. برا همین یه عالمه سنگ و گرانیت و این چیزا رو جابجا کردم تا ببینم کدومش میخوره به باغچه.این تجربه ی باغچه قبلیمه. که سنگ بذارید داخلش خیلی دیرتر خراب میشه. بعدش خاک خیلی زیادی که میخواستم و کودی که اصلا دیگه نداشتم. برا همین خاک برداشتن از باغچه ها هم جد و آبادمو درآورد بعد باید جای خالیشونم پر میکردم که برگ و کود و این چیزا ریختم تا جبران بشه. در کل میتونم بگم خودمو نابود کردم سلام امروز روز عیده سه شنبه. میدونید من شبای قدر ، هر شبی یه فیلم ترسناک دیدم که قشنگ تا شب قدر سال آینده بیدار نگهم میداره مامانم هی میگفت پاشو برو عبادتتو بکن دیگه اینکه امروز رفتم درختای یاس اینور باغچه رو از زیر درخت انار درآوردم طرف حیاط بستمشون یعنی اینقدددددددد شاخه ها و تیغ درخت انار بهم فرو رفت تمام دستم زخمی شده الان همه ی دستم میسوزه آفتاب که به درخت یاس نخوره زرد میشه و برگاش میریزه برا همین برا مناطقی که هواش سرده اصلا سازگاری نداره. آفتاب کاشون رو واقعا میخواد فقط. فعلا توی باغچه ی چوبی جدیدم لوبیا کاشتم البته شاید خوب نشه چون باید اولش جو بکارم. خاکی که جابجا میشه خیلی سخت چیزی توش سبز میشه و رشد میکنه. حالا شاید خوب بشه نشد دیگه جو میکارم. امروز خسته بودم اصلا نتونستم کار زیادی انجام بدم ولی کلی هم حیاط رو جابجا کردم. چند روز پیش دیگه هوا گرم شده بود رفتم تشک و پشه بند و بند و بساط رو از طبقه پائین برداشتم و آوردم بالکن بالا. تا ساعت 3 شب هم خوابدیم خیلی خوب بود اصلا سرد نبود ولی از ساعت 3 به بعد یه کم سرد شد منم حوصله نداشتم که سرمابخورم یا سرم گیج بره برا همین پاشدم اومدم اتاقم خوابیدم. بعد از فرداش هوا ابری شد و چند روزه داره باروون میاد و هوا سرد شده. یعنی قشنگ تابلو بود که آسمون کاشون منتظر بوده من برم توی بالکن بخوابم تا حال منو بگیره. یعنی کل پاییز و زمستون و فروردین اصلا باروون نیومد حتی هوا ابری هم نشد گذاش برا این روز که میرم. خلاصه همه چیزامو صبح جمع کردم و یه روکش هم روش کشیدم گذاشتم توی بالکن بمونه. تا دوباره هوا گرم شد من برم سلام امروز پنج شنبه س.مردم چشون شده که از کل کشور هجوم میارن به کاشون ما خیلیییییییییییی مهمان نوازیم باغ فین هم که اصلا به وضعی شده. اصلا نمیتونه کسی قدم برداره. البته من شکر خدا گذرم به بیرون نیفتاده ما که کاشونی هستیم از نزدیک ظهر تا عصر که عمرا پامونو بذاریم بیرون. حتی توی حیاط. حالا اونوقت مردم میان اینجا توی چادررررررررررررر!!!!!!!!!!! جل الخالق. سلام امروز یکشنبه س. لوبیاهای عزیزم دارن درمیان امیدوارم همشون خوب دربیان
اینم چندتا عکس از گل های خوشگلم البته توی چند روز به فاصله از هم گرفتم.
سیب زمینی هر چی کاشتم خوب دراه درمیاد خیلی دوس دارم ببینم توی گلدون چقدر سیب زمینی میده. اگه زیاد سیب زمینی بده خیلیییییییییییی میکارمش
دارم حسابی واسه داستان نویسیم فعالیت میکنم چیزی شروع نکردما. فعلا مراحل اولیه هستم . کاشت بذرای سرما داده شده موفقیت امیز نبود اشتباهم این بود که اصلا الان کاشتم برا چی؟ خب فعلا اینو ارسال کنم که زودتر باشه. پس فعلا یا علی [ سه شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 20:11 ] [ هرمیون ]
|
||