جادوگري
subjects
.
-

بخش آپارات و فیلم های من!!!

این یه نوع کتاب خاطره انگیزه که میتونید واسه خودتون درست کنید

توی توضیحاتی که نوشتم پایین فیلم آپارات چندتا لینک گذاشتم برا چاپ عکس. دیگه اینجا نگم حال ندارم .

سلام اول بگم شکر خدا ولی امروز روز خیلی بدی بود واسم . بعد از اذوون ظهر و اینا دیگه نماز خوندم و نشستم لب تختم گوشی رو چک کنم بعد یهو یه صدای خیلی وحشتناکی شنیدم از توی سرویس. روبرو اتاقم. بعد دویدم مامانم اونجا بود یعنی در حد اینکه بمیرم واقعا چند ثانیه بهم گذشت یعنی واقعا روح از دبنم جدا شد از شدت ترس. این پنجره ی توی سرویسا از این آلومینیومیاس که تا نصفه از طرف بالا باز میشه اینو ما زمستونا یه چوب میذارم که زیادتر بسته بشه خیلی سرده ، بعد هزار بار هم به مامان میگم اینطوری یهویی این چوب رو نکش خطرناکه این خیلی سنگینه یهو ول بشه ممکنه بخوره تو سر کسی خدایی نکرده ، من حاضرم یخ بزنم توی سرویسا ولی این پنجره رو اینطوری نکنم چون به خودی خود که خطرناک نیس اینکه مامانم بدون اینکه پنجره رو نگه داره زرتی چوب رو میکشه ازش.

این چوب که به پنجره میذاریم. خیلی خوبه ها به هر اندازه که بخواید بسته میشه اینطوری

ولی نه اینکه بعدش زرتی بکشید

بعد خلاصه من فکر کردم این پنجره ول شد چون چوبشو کشیده، اینقد ترسیدم که دویدم گفتم وای چی شد مامانم دیدم کف سرویس نشسته میگم چی شد تو سرت خورد بعد قلبم داش میومد توی دهنم. میگه نه نترس نه نخورد تو سرم میگم تو رو خدا راس بگو واقعا خورد؟ نکنه حالیت نیس خورده؟ میگه نه مگه دیوونم میگم نه نخورد .منم هی میگم تو رو به حضرت عباس راس بگو پس چرا نشستی رو زمین؟ میگه عقب پریدم که نخوره بهم خوردم تو در ، بعد افتادم جلو ولی نیفتادم نشستم.اینم صدا در بود بسته شد محکم.

دو ساعت من مغزم هنگ کرده میگم یعنی پس نیفتادی؟ منم در این لحظات به شدت خنگ میشم . دو ساعت وایسادم حساب میکنم چطوری شده که افتاده مامانم!!! بعد تا نیم ساعت که باور نکردم هی میگم راس میگی؟ مامانم میگه این اداها رو درنیار میگم نیفتادم اه. برو شربت گلاب بخور تو داری سکته میکنی که بعد به خواهرم میگه بهش شربت گلاب با قند بده این الان میمیره .

یعنی در حدی استرس شدید بهم وارد شد که حد نداش. بعد اصلا حالم بد بود اومدم بیام پای کامپیوتر که حالم خوب بشه یه خورده از ذهنم بره قلبم اصلا از جاش واقعا یعنی به معنای واقعیه کلمه از جاش کنده شد اومد تو حلقم .

بعد تا اومدم بشینم برق رفت . منو میگیا حالا استرس گرفتم به خواهرم میگم حالم از استرس بد شده تازه خوبه ناهارم نخورده بودم اصلا نتونستم ناهار بخورم خیلی استرسم شدید بود خواهرم گفت بیا بازی کندو بکنیم خوب بشی از ذهنت بره. این وسط برقم گرفتن . بعد نشستیم بازی کندو کردیم.

حالا بعضیا که تازه هستید شاید ندونید چیه وگرنه من هزاربار اسمشو بردم. اینجا رو ببینید این بازی کندو هس. بینهایت بازی قشنگیه یعنی خیلی کوتاه و خیلی جذابه. هزار هزار برابر از شطرنج قشنگ تره. خنده دارم هس. حرکتای هر مهره خیلی جالبه . حرکت سوسک و جیرجیرک و اینا.

خلاصه این از امروز من که الان یه خورده آرووم شدم ولی قلبم کلا ناآروومه یه ذره ای. خیلی ترسیدم خدایی.خیلی خیلییییییییییییییییی

اینم از امروز . تو روح خودم و تو روح تمام کسانی که ما را در این مجموعه یاری کردن بالاخص اداره ی محترم برق .

فعلا یا علی و شبتون بخیر اگه زنده موندم میام دوباره واسه اپ

[ دوشنبه ششم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 19:39 ] [ هرمیون ]

Members

اتاق دوست داشتنی من

عکس از اتاقم

کتاب های دوست داشتنی من

کتاب های خارجی و ایرانی هری پاتر

سایر کتاب های جذاب

باغبانی های من

تصاویر باغبانی های سالانه ی خودم همراه آموزش

نقاشی های من

نقاشی های پاستل، آبرنگ ،مدادرنگی های خودم

نجاری های من

نجّاری و کار با چوب های من

بازی های کامپیوتری و رومیزی من

بازی های جذاب و ارزان کامپیوتری خودم

بازی های رومیزی من

دانلود فيلم آموزشي گلدوزي با چرخ خياطي همراه با توضيحات

آموزش گل دوزي با چرخ خياطي

دانلود فيلم آموزشي قلاب بافي همراه با توضيحات-در حال تكميل

آموزش قلاب بافي و نقشه خواني

دانلود فيلم هاي آموزشي روبان دوزي

فيلم آموزش روبان دوزي 1

فيلم آموزش روبان دوزي 2

جادوي آشپزي ...

منوي تصويري غذا

آموزش تصويري سفره آرايي

Statistic