|
جادوگري | ||
|
قشنگ در دو پنجشنبه و جمعه نگاشته شده است. باشد که قبول بنومایید سلام روزا کوتاه میشه خیلی زود به زود پنجشنبه و جمعه میشه خیلی قاطعانه نقاشی کشیدن رو شروع کردم .البته همون که داشتم میکشیدم رو میگم چون دوس دارم پشت سر هم نقاشی بکشم روش های مختلفی هم باشه یه بار با ابرنگ ،پاستل ، مدادرنگی اینطور ی خیلی دوس دارم چون وقتی مثلا با پاستل میکشی دلت واسه ابرنگ تنگ میشه بعد دوباره دلت واسه کتبا رنگ آمیزی تنگ میشه مدادرنگی میخوای منم این مدلی هستم که وقتی یه کاری رو شروع میکنم باید حتما اونو تموم کنم تا کار بعدی به دلم بچسبه نمیتونم الان که دارم اینو میکشم برم یه نقاشی دیگه رو هم شروع کنم. خواهرام میگن عادت خیلی مزخرفی داری یعنی چی یه روز تمام فقط داشتم این سنجاب رو رنگ میکردم و یه ذره دورش رو تازه تکمیل هم نشد
امروز هم کشیدم ولی یادم رفت عکسم بگیرم تکمیلش کردم امروز. یعنی ببینید من دو روزه فقط سر یه گوشه کوچیک از این نقاشی موندم دارم رنگ میکنم ولی واقعا دیگه تمومش میکنم حالا ببینید کی گفتم سلام اون بالا که گفتم پنجشنبه جمعه ،برا اون هفته قبل بوده ،الان پنجشنبه جمعه ی آینده هس راستش دو روزه که کار داشتم خیلی. وقت نکردم زیاد بیام سراغ کامپیوتر و این چیزا. نمیدونم چرا عادت از کمد بالا رفتن رو کنار نمیذارم حالا به هر کی میرسم بهش نشون میدم میگم ببین دستم میسوخه درد میاد یه سری چیزی خریدم چند روز پیش، خیلی وقت بود چندتا وسیله میخواستم حوصله و وقتشو نداشتم دنبالشون برم . اولیش دوتا قمقمه آب کتابی بود میخواستم چون اعصابم خورد میشه وقتی توی کیفم میخوام بذارم اون گردا خیلی جا میگیره و کلا همه چیو توی کیفم بهم میریخت گوگولی های من
یکی برا خودم و یکی واسه مامانم میخواستم . الان این دوتا رو راحت میذارم کف کیفم راحت و بی دردسر جا میگیره و هیچی رو هم بهم نمیریزه یه چیز یهم خیلی آرزوشو داشتم همیشه ، از آرزوهای بزرگم بود دماسنج توی هال بزنم
یادمه بچه بودیم از این دماسنجاداشتیم خیلی هم بزرگ بود. خیلی خوشم میاد بیبنم دما چنده ،یه نوع مرض دماسنجی دارم یه چیز دیگم خریدم چون مچمو داشتم از دست میدادم . موس پد طبی
یکی قبلا واسه خواهرم خریدم الانم واسه خودم خردیم البته خیلی بزرگتره وای اطرافمو نگاه میکنم پر خاک و گرد و غباره. اتاقمو تمیز نکردم گفتم بیام سوپرایزتون کنم [ جمعه بیست و سوم آذر ۱۴۰۳ ] [ 21:6 ] [ هرمیون ]
|
||