|
جادوگري | ||
|
راستش اینقد با کد نویسی و فتوشاپ و این چیزا سر و کار داشتم رسما دگرگون شدم سلام بگذریم از این موضوع چون به اندازه کافی باهاش سر و کار داشتم یه چیزی رو در مورد کاشتن ترب بهتون بگم که چون بذر کلا اینقدام ارزون نیس و سبزیجات هم از اون دسته گیاهایی هستن که بذر ادم ازش نمیگیره و مستقیم میخوریمش این قبل و بعد از یکی از گلدونایی هس که درستیدم. دوتا گلدون دیگه رو یادم رفت عکس بگیرم سری بعد میگیرم حتما.
این کناره هاشم قوقوها خوردن همون یاکریم
اینم تره هس کاشتم قبلا یه جا کاشته بودم الان از هم جداشون کردم تا بزرگ بشه. بار اولم هس میکارم. پارسال به خاطر سمپاشی مجبور شدم همشو از باغچه بکنم دوربندازم.
یه سری سیب زمینی هم داشتیم سبز شده بود خیلی حیفم اومد دور بریزم جا هم نداشتم برا همین این سبد میوه ها رو توش اول گونی انداختم گونی پلاستیکی بعد داخلش مقوا گذاشتم بعد خاک ریختم بعدم سیب زمینی ها رو تقریبا عمیق کاشتم دراومده و بزرگ شده. نایلون ته اینا نذارید خوب نمیشه. باید هوا بخوره و اینکه رطوبت رو هم نگه داره.
چون زیر درخت هس این گنجشکا تزئینش کردن نمیدونم اینو نشونتون دادم یا نه وقتی میخواستم کود بدم به باغچه ها این توی گونی کود بود . یه سنگ به شکل قلب. یه گونی کود احساسی
خب دیگه بخوام بگم از کارایی که کردم فقط همین که توی برنامه ریزیم موفق بود. خیلی از کارای وبلاگ رو هم پیش بردم تقریبا اصل کار رو انجام دادم یه خورده دیگه کار داره. یه برنامه ریزی هم برا معنویات زندگیم هم داشتم که اماده کردم همشو برا شب قدر که از شب قدر شروع کنم به انجام دادن و عادت کردن بهشون. یه سری هم توی سال 401 نوشتم و انجام دادم عادت روزانم شد دیگه. کل سال رو همینطوری پیش رفتم شکر خدا. امسال هم یه سری دیگه میخوام اضافه کنم. از شب قدر شروع میکنم . میخوام امسال هم بازم پیشرفت کنم از این لحاظ . یه سری چاپ کردم. یه تکلیفی هم که نیل گیمن گفته بود انجام دادم که یه داستان باستانی و افسانه ای رو کلا شخصیت ها رو دگرگون کنیم و داستان رو از یه دید دیگه بنویسم. منم سیندرلارو انتخاب کردم. خودش سفیدبرفی رو دگرگونش کرد و تعریف کرد من خیلی خندم گرفته بود از دستش خب دیگه من برم کمرم درد میاد خیلی امروز پشت صندلی کامپیوتر نشستم الان دارم جون میکنم دیگه شبتون بخیر و سلامتی و التماس دعا [ پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 23:19 ] [ هرمیون ]
|
||