|
جادوگري | ||
|
شاعر در این آهنگ میفرمایند: نمیدونی چه کلافم واسه حرفای شیرینت واسه اظهار محبت به وجود نازنینت چقد تو این آهنگ رسمی با یار حرف زده، گفته که اظهار محبت میکنه به وجود نازنینش داشتم این اهنگ رو گوش میدادم خندم گرفت البته کمه کمش فک کنم 16 یا 17 سال بیشتره این آهنگ رو گوش میدم کوتاهش کردم که حجمش کم بشه کمتر از یک و نیم مگا بایته.اصل آهنگ رو با بیس بالا گوش کنید حال میده . من رسما مردم آزارم http://s6.picofile.com/file/8385061350/Audio.wma.html سلام امروز چهارشنبه س گفتم شاید فردا باز وقت نشه زیاد حرف بزنم برا همین الان که وقتم آزاد شد گفتم بیام و دو سه کلوم یعنی فقط دو سه کلوم با هم حرف بزنیم از گیر خیاطی کردن راحت شدم و قسم یاد میکنم تا جان در بدن دارم دیگه طرف خیاطی کردن نرم این جا دستگیره ای رو من توی اینترنت که دیدم فک کردم راحته اصلا بهش نمیومد اینقد سخت باشه و کار داشته باشه اینم دوتا قدقدایی که درستیدم و دستگیره هایی که براشون دوخیدم
کلا میخواستم دستگیره ها رو عوض کنم. یه سری خیلی دستگیره دوختم یه ده سالی هس هی میاریم استفاده میکنیم تا اینکه تموم شدن چند وقته اتاقم خیلی شلوغ شده بود یه بساطی شده بود به خاطر کارائی که میکردم یه عسکم ازش گرفتم به توصیه ی خواهرم که گفت عکس این وضع رو هم بگیر ببینن همه چقد شلوغ کردی
چرخ خیاطیمون طبقه پائینه . من حال نداشتم میزشو بیارم بالا خودشو تنهائی اوردم ولی هیچ وقت اینطوری خیاطی نکنید . کمرم داغون شد با عرض سلام خدمت مدعوین عزیز ببینید چقد بابامو میشناسم که از الان بهش گفتم سلفون بخره. دقیقا الان که گفتم تا نزدیک عید جور میشه دیگه مامانمم هنوز راستش زیاد انرژی نداره بی حال هس ولی بهتره ها. ازمایش که دادیم با اینکه مطمئن بودم تیروئیده ولی اون نبود ازمایش خوب بود. حالا باید یه سونوگرافی کلی انجام بده ببینیم از کبد یا کلیه یا چیزی دیگه نباشه خدائی نکرده. بعد دکتر قلب هم بریم. ولی فعلا میگه تا هوا سرد هس دیگه جائی نمیره. خیلی تو فکر میرم ناراحتم خیلی. همه دکترا گفتن از استرسه. ان شائ الله همین باشه. مثلا وقتی پامیشه نماز بخونه تا چادرشو میخواد ببنده بعد سریع باز میکنه میشینه بعد میخوابه میگه نمیتونم بخونم الان. همین که بلند شدم خسته شدم. هی چند روز خوب میشه بعد دوباره اینطوری میشه. من و خواهرم تو بحرش که رفتیم دیدیم از دست بابام که عصبانی میشه دوباره اینطوری میشه. کاشکی یکی میدونس چرا اینطوری میشه. دکتر خودمم دیگه مامانم قبول نداره به خاطر همون که اولش گفت فشارت 14 هس بعد چند دقیقه که شد گفت دروغ گفتم فشارت 16 هس. بعد مامانم میگه اصلا یعنی چی که دروغ میگه. دکتر که نباید دروغ بگه دیگه هیچیشو باور ندارم. برا همینم دیگه مامانم قبولش نداره. بعد هر چی دکتر اورژانس یا درمانگاه رفتیم فشار مامانمو گرفتن 12 بوده یه بار فقط 15 بود فک کنم . برا همینم گفتن از استرسه نباید قرص فشار بخوری. کلا این کارا رو هم که میکنم میگم مامانم یه کم روحیش عوض بشه . چون این اتفاقایی هم که توی کشور افتاده رو مامانم خیلی اثر گذاشته کلی گریه کرد برا سردار سلیمانی. برا هواپیما هم خیلی ناراحت شد گریه کرد هر چی میگم نبینه گوش نمیده همش داره اخبار گوش میده اخرش من میرم میشینم چیزی میبینم که مامانم اخبار نبینه . خلاصه نمیدونم والا من تمام سعیمو میکنم مامانم خوب بشه سونوگرافی هم بهش گفتم ، سریع بهم گفت تو رو خدا ولم کن من اصلا حال ندارم برم جائی فقط میتونم فعلا محیط رو عوض کنم روحیش عوض بشه چندتا هم مستند از کشورای دیگه برداشتم که ببینه چون دوس داره خیلی. خب دیگه ببخشید دوس ندارم غیر از حرفای شاد چیزی دیگه بگم ولی دوس داشتم یه ذره باهاتون حرف بزنم. یه ذره چندتا طرح توی ذهنمه که انجامشون بدم ولی چون فکرم درگیره یه خورده باید بشینم قشنگ فکرامو جمع و جور کنم . تمرکزمو یه خورده از دست دادم . الان سرم خلوته باید بشینم قشنگ بنویسم چیکارا میخوام بکنم. خب من برم دیگه . امیدوارم همیشه خودتون و خونوادتون سلامت باشید و اینو بدونید هیچ چیزی ارزش ناراحت شدن و غصه خوردن و بی انگیزگی تو زندگی رو نداره . چون وقتی پدر و مادرت و خونوادت سلامت هستن یعنی هیچ چیزی دیگه نیس که باعث بشه شما ناراحت باشید از چیزی. یا علی اجیای عزیزدلم [ پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۸ ] [ 17:27 ] [ هرمیون ]
|
||