|
جادوگري | ||
|
این داستان یک شب ترسناک
ساعت دقیقا 5 از خواب بیدار شدم ساعت رو اولش نگاه نکردم که چند هس چون اگه ساعت رو ببینم دیگه هر شب همین ساعت بیدار میشم .همچین مغز فرمانبری دارم گوشیمو روشن کردم ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت پنج هس رفتم توی هال ببینم مامانم از صدا بلند نشده، نه اینکه ترسیده باشم بخوام برم پیش مامانم فیلم جیغ رو دیدید که هی یکی زنگ میزنه خونه یه دختره بعد هی به دختره میگه که الان داره چیکار میکنه دختره میفهمه داره میبینه اونو از یه جائی. سریع لامپا رو خاموش میکنه باز هی گوشی زنگ میخوره و آخرشم طرف توی حیاط خونش بود. همه جیغ و هوراااااااااااااااا خلاصه من یاد این فیلم افتادم اصلا نمیخواستم گوشیمو نگاه کنم ببینم کیه. همینطوری گوشیمو برگردوندم و گذاشتمش زیر بالشت و خوابیدم بعد هی فکر میکردم که یعنی کی زنگ میزد بعد نتونستم تحمل کنم گوشیمو برداشتم یه پیامم روش بود دیدم ایشونهههههههههههه پیام رو باز کردم دیدم نوشته میخواستم قبل اینکه برم سرکار یه حرفایی رو باید بزنم خیلی وقته دارم فکر میکنم. منم توی دلم گفتم خو تو روحت حالا نزدی نزدی یعنی دقیقا باید الان که داشتم سکته میکردم میزدی؟!!! اصن یه فکرای وحشتناکی کردم با خودم .ای زرشک. بعد وقتی روز میشه آدم میگه چرا الکی اینقد ترسیدم دیشب. سلام .میخواستم زودتر بیام اپ کنم ولی این پروژم به صورت ناجوانمردانه ای انرژی میگیره.اصل کاریاشو کردم یه کم خورده کاری داره اونا رو هم باید تموم کنم و پرده برداری کنم ازش از بعد از اینکه مریض شده بودم کلا خونوادمو اطرافیانمو کسائی که میشناختم اصن عجیب عوض شدن بگذریم از این دنیای عجیب غریب به خاطر اینکه چیزا همه گروون شدن بنابراین برخوردمونم با چیزائی که میخریم عوض شده .یه ذره هم نمیذاریم چیزی حرووم بشه همه چیو تا ته استفاده میکنیم. یه نمونه ی کشف شده، استفاده ی کامل از سس هزار جزیره واسه الویه س که خواهرم خیلی خبیثانه همه ی سس رو از حلقوم قوطیش بیرون کشید
قبلا ما سس فرانسوی میخریدیم برا الویه ولی تازگیا خیلی بد شده ترش کردن خیلی و رنگش هم عوض میشه یه مدت که میمونه قبلا اینطوری نبود.الان سس هزارجیره خیلی خوشمزه تره راستی خونه تکونی رو من آغاز کردم البته خیلی آرووم .چون مامانم میگه امسال رو کاری نکن ولی من نمیتونم فعلا از یه گوشه آشپزخونه شروع کردم و دقیقا همون یه گوشه منو سرویس کرد تا تموم شد وای یه چیز دیگههههههههه. درخت بادوومم شکوفه کردهههههه
باورتون میشه خیلی هیجان زده شدم وقتی دیدمش.بهش کود هم دادم حال کنه اینم رنگ آمیزی پروژه جدیدم.آخرین برگه بود شکرخدا داره کارش تموم میشه
خب ان شائ الله این دفعه بیام پروژمو تموم کرده نشون میدم [ جمعه نوزدهم بهمن ۱۳۹۷ ] [ 14:59 ] [ هرمیون ]
|
||