هیچ کدوم کارایی که توی ذهنم بود و میخواستم امروز انجام بدم به کلی به کاریا دیگه تبدیل شد

سلام

خوبید ؟ایشالله که خوبید اگه هم خوب نیستید ایشالله به صورت معجزه آسایی یهویی خوب بشید

آقا ما دیشب برنامه ها داشتیم برا خودمون بلانسبتا

ولی کارای دیگه پیش اومد قرار نبود امروز بریم خرید خونه ولی صبح رفتیم بیرون.فکرکنم ماه بادمجونه

چیزی که زیاد به چشم میخوره توی خیابونا بادمجوووووووون

کیلویی هزار .گفتم که هر کی کاشونه بدونه این اخرین قیمت بازار روز کاشونه

خلاصه هر کی هم نخواد بخره وسوسه میشه بخره انگار به جورایی هینوتیزم میشه ادم با این همه بادمجون اینور و اونور

ما هم خریدیم یه ۵ کیلویی و این کسی نبود جز من که تقبل کرد سرخش کنه وسط حیاط نشستم به دل صبر یه باد خنکی هم میومد همچین با احساس سرخ کردم


بعد خلاصه خرید خونه رو کردیم و اومدیم بدترین چیز اینه که بیرون باشی و یه موضوعی پیش بیاد و ادم خندش بگیره

حاضرم یکی بهم بزنه تا خندم تموم بشه.اصلا به زور قدم برمیدارم از خنده

یعنی من خودمو به زور نگه میدارم که خندم تموم بشه این خواهرم نمیذاره که تا برمیگرده نگاه میکنه من بدتر میشم دوباره از اول باید یاد خاطرات غمگین ناک بیفتم تا خندم تموم بشه

ولی نمیدونم چرا بدترین خاطرات هم توی خنده دارترین مسائل کاربردی نداره

در کل امروز کلی خسته شدم ایشالله فردا کارایی رو که توی ذهنمه بتونم انجام بدم.راستی برا تنوع هم که شده همش حرف نزده باشم سه تا دم کنی درستیدم عکسشو براتون بذارم

خوشگل گلدوزی کردم؟

سه تا اندازه درستیدم




دیگه سلامتی یکی از عشقولیای چتیم اجی نازم ان شده داریم میحرفیم سلام میرسونه
خب فعلا یا علی عسیسای دلم تا بعد